#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
من و دست دعا و روضه ی پر اشک و آه امشب
به درگاه شما آورده ام رویی سیاه امشب
@hosenih
قنوت من پر است از یارب و یا نور و یا قدّوس
کدامین عشق را من آورم نزدت گواه امشب
دلی دارم گناه آلوده و حسرت نصیب اینجا
کدامین دست می گیرد دلم را در پناه امشب
تو ستّارالعیوب ستی و من عبد گنه کارم
به دیدار شما من هستم و کوه گناه امشب
خجالت می کشم چون پرده برداری ز اعمالم
بگو بیرون نیاید لحظه ی دیدار ، ماه امشب
به دیدار شما آورده ام حال خرابی را
مدارایی نما با بنده ات ، آه ای اله امشب
چه کم می گردد از دریای لطفت این که بخشایی
حساب جرم و عصیان مرا کوهی به کاه امشب
@hosenih
خداوندا ، مرا سیراب کن از جان شیرینت
نصیب من شود از سوی مولا یک نگاه امشب
شاعر: #علی_کفشگر
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
خدایا دامنی آلوده دارم
به درگاه تو باز افتاده کارم
شنیدم مونسی با دلشکسته
نظر کن از کرم بر حال زارم
کریما، منعما، پروردگارا
ببین خوبیتو بد کرده ما را
گنه کردیم اگر پرده دریدیم
تو اما پردهپوشی کن خطا را
@hosenih
خدایا من کیام عبدی که دانی
ز تو غافل، پی لذات آنی
نمیآید ز من غیر از خطا، لیک
نمیآید ز تو جز مهربانی
نسیم عفو تو امشب وزیده
دو قطره اشک از چشمم چکیده
ملک در نامهی اعمالم امشب
به جز لطفت ندیده که ندیده
الهی محضرت را دوست دارم
تضرع بر درت را دوست دارم
مقرم در بساطم جز گنه نیست
ولیکن حیدرت را دوست دارم
دو دست سائل و دامان حیدر
من و احسان بیپایان حیدر
الهی بعلیٍ بعلیٍ
ز من بگدر خدایا، جان حیدر
@hosenih
فقیرم، زیر دِین العفو گفتم
به رب عالمین العفو گفتم
شب قرآنبهسر آمد، دوباره
الهی بالحسین العفو گفتم
امام مهربان العفو میگفت
لبتشنه چنان العفو میگفت
به زیر دشنه آقا فکر ما بود
برای شیعیان العفو میگفت
شاعر: #امیر_عظیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
یارب گناهانم ز من ایمان گرفتند
ایمان من را راحت و آسان گرفتند
@hosenih
رودی که دریا را نبیند مرده رود است
شبهای قدر از من فقط باران گرفتند
در دیگران رکعت به رکعت روح امید
در من فقط دلواپسی ها جان گرفتند
شمشیر نه ، این سُبحه ها از من علی را
در سجده با سبحانَ یا سبحان گرفتند
قرآن به سر می گیرم و فرقی ندارم
با نیزه هایی که به سر قرآن گرفتند
@hosenih
از سر گذشته است آب و دیگر فرصتی نیست
سلول هایم بوی الرحمن گرفتند
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#مناجات_با_خدا
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت
همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت
گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید
باری از شانه هر عبد پریشان برداشت
تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست
نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت
@hosenih
غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد
گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت
پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم
باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت
بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم
گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت
کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ
تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت
دست در دست یداللهی مولا دادیم
پای ما را علی از خار مغیلان برداشت
دست خط علی امروز به تقدیر من است
سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت
من شب قدر فقط کرببلا میخواهم
باید از کرببلا توشه فراوان برداشت
@hosenih
من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است
کام مارا پدر از تربت جانان برداشت
*
موقع ذبح سرش در بغل زهرا بود
شمر سر را به غضب از روی دامان برداشت
دوسه روزی بدنش روی زمین ماند ولی
دشت را بوی خوش آن تن عریان برداشت
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
آمده عبد گنهکار الهی به علی
آمده بنده سربار الهی به علی
@hosenih
روسیاه آمده ام روی مرا رد نکنی
من خطاکار و تو غفار الهی به علی
همه جا رفتم و دیدم خبری نیست که نیست
جز در حیدر کرار الهی به علی
قسمت داده ام عمری ست الهی به حسین
قسمت میدهم این بار الهی به علی
به همان لحظه که صدیقه اطهر میگفت
لابلای در و دیوار الهی به علی
به همان لحظه که زینب به ملاقات آمد
به همان لحظه دیدار الهی به علی
به همان لحظه که سادات بنی هاشم را
میکشاندند به بازار الهی به علی
@hosenih
شب قدر است و دل ما به نگاه تو خوش است
به همین خواهش ده بار الهی به علی
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
حالا که دستِ خالی و بیآبرویم
باید که با اشکِ روان، خود را بشویم
دنبالِ زرق و برقِ دنیا، رفتم، اما
آبِ خوشی، پایین نرفته، از گلویم
@hosenih
از اصلِ خود، بدجور، دور افتادهام من
امشب، چنان کن، تا مگر خود را بجویم
با مکرِ دنیا، خویش را، بیچاره کردم
واحیرتا!، انگار، با خود هم، عدویم!
یارب! مبادا، غیرِ حیدر، یار گیرم
بادا حرامم، با به جز او، گفتوگویم
@hosenih
از خَلق، باید دل برید و دل به او داد
رو به نجف باشد، الهی، سمت و سویم
...
جانِ علی، امشب مرا، مالِ خودت کن!
غرقِ گناهم، بیکسم، بیآبرویم
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
مسکینِ همه شبم ، بک یا الله
من فاطمه مذهبم ، بک یا الله
قرآن به سرم گرفتم و گُل کرده
ده مرتبه بر لبم ، بک یا الله
شاعر: #مهدی_مقیمی
@dobeity_robaey
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم
ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم
با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد
در راه دریای خدا جریان گرفتیم
@hosenih
جانی نمانده بود بین سینه هامان
گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم
بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و
از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم
ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد
خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم
گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ
آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم
از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ
از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم
وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم
فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم
بردیم نام حضرت شیخ الائمه
قول نجات از آتش سوزان گرفتیم
بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر
از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم
تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد
رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم
آمد میان، نام جواد و از سخایش
خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم
با بردن نام علیِ بنِ محمد
قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم
گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود
از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم
یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم
بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم
قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه
از غربتش بر آستین دندان گرفتیم
@hosenih
از شام قدرش که سر بابا بغل کرد
ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم
آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه
ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
موعد دیدار تو راحت نمی آید به دست
طینت پاکیزه با غفلت نمی آید به دست
شد شب قدر و همه درهای رحمت باز شد
درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست
@hosenih
چه کنم شب های احیا هم اگر غفلت کنم
وای بر من دیگر این فرصت نمی آید به دست
نوبتی باشد اگر هم نوبت زاری ماست
رستگاری خارج از نوبت نمی آید به دست
هرچه به من میدهند از باب خلوت میدهند
چیز قابل داری از جلوت نمی آید به دست
بی گمان نابرده رنج از گنج ها بی بهره ام
روضه ی رضوان که بی زحمت نمی آید به دست
هرکه باتقوا شَوَد نزدت گرامی میشود
تا نباشم بنده ات نیت نمی آید به دست
شکرِ نعمت نعمت ام افزون کند با این حساب
تا نباشد سجده ای نعمت نمی آید به دست
@hosenih
هرچه فرصت داشتم با دست خود سوزانده ام
مهلتی دیگر از این بابت نمی آید به دست
گریه، غسل توبه ی هر دیده ی آلوده ای ست
تَر نشد چشمی اگر عفت نمی آید به دست
شیعیان مرتضی مثل خودش با غیرت اند
بی ولای مرتضی غیرت نمی آید به دست
از ازل روزی رسانم حیدر است و رزق من
بی نگاه ویژه ی حضرت نمی آید به دست
حال خوش ، توفیق اشک بر شهید کربلا
جز شب جمعه، شب رحمت نمی آید به دست
@hosenih
تشنه های سیم و زر آخر نفهمیدند که
با جسارت کوهی از ثروت نمی آید به دست
چه به روزت پنچه ی شمر لعین اورده است؟؟
یوسف خوش چهره گیسویت نمی آید به دست
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امام_زمان_عج_مناجات_در_شب_قدر
#مناجات_با_خدا
#مربع_ترکیب
نشسته ام که دلم را به غم دچار کنم
برای دیده شدن آنقَدَر هوار کنم!
خدا،خدا نکنم پس بگو چکار کنم
ز دست معصیتم سمت تو فرار کنم
دوباره بندهی بی بند و بار برگشته
گدای بی سر و پا..،شرمسار برگشته
قبول..،بال و پرم درخور پریدن نیست
هنوز روحِ من از جنس پرکشیدن نیست
اسیرنفسشده..،بندهی رسیدن نیست
دلِ شکسته ی من لایق خریدن نیست
اگرچه عمر سراسر تباه آوردم
ببین..،به مرحمت تو پناه آوردم
به سویت آمدهام دردِ من گرفتاریست
به گریه آمدهام اشک چشم من جاریست
به توبه آمدهام ، توبهای که تکراریست
ببخش،لحن دعاهای من طلبکاریست
در آتشت چو بیندازیام سزاوارم
میان شعله بگویم که دوستت دارم
@hosenih
همیشه عبدِ خطاکارِ نابلد بودم
به پیش جوشش لطفَت شبیه سد بودم
همیشه آنکه اطاعت نمی کند بودم
برای صاحب امرم مطیع بد بودم
چگونه از غم هجرت نمرده ام آقا
به درد فصل ظهورت نخورده ام آقا
شبیه تو -خودمانیم- نیستیم همه
بدون تو بهنظر خوب زیستیم همه
برای وصل تو تنها گریستیم همه
به انتظار تو باید بایستیم همه
به صبح صادق دنیا سلام باید کرد
برای حضرت قائم قیام باید کرد
به وقت فتنه ی شب،مثل نور باید بود
فقط نه شور که اهل شعور باید بود
میان معرکه مردی غیور باید بود
در این زمانه ز جنس ظهور باید بود
رفیق! این همه غفلت سرِ قرار بس است
برای آمدن یار..،انتظار بس است
خطوط قرمز شیعه شعاع باور ماست
دعای زینب کبری همیشه سنگر ماست
حدود حبّ علی حدّ مرز کشور ماست
هرآنکه هست علیدوست پس برادر ماست
مدافعان حرم یک عقیق گُل گوناند
نگین لشکر عشّاق فاطمیّوناند
هنوز روز خوش کوفیانِ عاشوراست
هنوز مقصد اصلیِ مُسلمین حیفاست
هنوز پرچم فتح المبینِ حق بالاست
هنوز در رگ ما خون حاجقاسم هاست
اگرچه دست علمدار ما جدا شده است
به برکتش چقدر مرد رزم پا شده است
به گوش مَکر خروشی به رنگ شیون ماست
به روی پیرُهن حیله ردِّ سوزن ماست
به غِیر رو نزدن..،این شعار میهن ماست
تلاش دشمن ما..،ناامید کردن ماست
علاج هجمه ی این فتنه دوری است ای دوست
کلید رفع موانع صبوری است ای دوست
به چند قطره نده اشتیاق دریا را
میان روضه بیارید لشگر ما را
زمان گریه پسر دید کِیف بابا را
خدا زیاد کند نسل سینه زن ها را
اگر قرار بر این شد پدر شود نوکر
چه خوب صاحب چندین پسر شود نوکر
همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد
دعای مادرم آخر که کار خود را کرد...
خودش نشست کناری..،مرا تماشا کرد
مرا اسیر علیّ و فقیر زهرا کرد
محبت علی و فاطمه خرید مرا
به روضه نان حلال پدر کشید مرا
@hosenih
به جسم مرده دمیده که جانمان بدهد
برای بردن نامش زبانمان بدهد
حسین گفته سهساله..،تکانمان بدهد
قدم قدم حرمش را نشانمان بدهد
مخواه جان رقیه که غرق غم باشم
فقط اجازه بده اربعین حرم باشم
برای بندگیام راه و چاه می خواهم
به زیر سایه ی قرآن پناه می خواهم
به گریه ام نظری کن..،نگاه می خواهم
لباس نوکری از دست شاه می خواهم
کسی به غیر علی رهنمون و پیرم نیست
به غیر شاه نجف هیچکس امیرم نیست
بگو چه کار خوشی که رقم نزد مولا
به جز مسیر خدایش قدم نزد مولا
به غیر قله ی ایمان علم نزد مولا
بمیرم آن همه غم دید و دم نزد مولا
میان کوچه به زخم دلش نمک می خورد
چگونه فاطمه از چل نفر کتک می خورد!
شاعر: #بردیا_محمدی و #سیدامیرحسین_موسوی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
شب وصل و شب راز و نیاز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
شب قدر است، قدرش را بدانید
خدا را با دل سوزان بخوانید
درِ این خانه دائم سائل آید
خوش آن سائل که با سوز دل آید
خوش آن بنده که با جان و دلی پاک
گریبانِ دلِ خود را زند چاک
به خونابِ دلِ خود چهره شوید
به آه و گریههای خویش گوید
خدایا مـن فقیری بی پناهم
تویی تنها امید و تکیهگاهم
خداوندا اگر چه خوار و پستم
نمک پــروردهی خـوان تـو هستم
سرافکنده اگرخـواهی، منـم من
تو شرمنده اگر خواهی منم من
ز فرط معصیت غرق ملالم
چه سازم گربه حال خود ننالم
هوای نفسِ من کرده اسیرم
از آن ترسم که با این غم بمیرم
تو هستی آشنا و من غریبم
منم بیمار و تو هستی طبیبم
ز نور خود دلم را منجلی کن
پر از شور و توّلای علی کن
هرآن بنده که اشکی گرم دارد
ز تو مثل «وفایی» شرم دارد
✍ #سید_هاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
کیستم من؟ بندهای بی چشم و رو و خودپرست
بندهای که حرمت نان و نمک را بد شکست
بندهای که آنهمه لطف و محبت را ندید
بندهای که رو به عصیان، چشمهایش را نبست
دوری از تو جز ضرر چیزی برای ما نداشت
لذت عصیان گذشت و ذلت آن مانده است
این شب قدری گناهان عظیمم را ببخش
ای بزرگی که مرام تو بزرگی بود و هست
یا اله العالمین، اغفر ذنوبی بالحسین
من بلی گفتم به عشق شاه از روز الست
✍ #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e