#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
یاربِ وقتِ سحر، تقربِ شبهاست
رو به کریمان زدن، عبادت لبهاست
بستر بیمار وعدهگاه طبیب است
خیری اگر میدهند برکت تبهاست
نوکر گمنام هم بنام شد اینجا
آنچه مهم نیست پیش یار لقبهاست
سِیر الهیِ اهلِ عشق، همیشه
رحمت ذیالقعدههاست، لطف رجبهاست
ذکر رضا قند کرده تلخیِ مارا
شهد نباتست اینکه بینِ رطبهاست
مادرم آمد مرا به دست رضا داد
آبرویم را خرید، خانهاش آباد!
محضر سلطان می آورند اگر دست
میشکنند عاشقان به شوقِ نظر دست
دست به دامان حلقههای ضریحم
کودکم و میدهم به دست پدر دست
بین قنوتم افاضه کرد مکرر
خیر کثیرست در زمان سحر دست
عقل چهکارست تا گدای تو هستم؟
فیض به من بیشتر رسانده ز سر... دست
تر شده از دیدن حرم چقدر چشم
پُر شده از محضر شما چقدر دست!
سُفرهگشا تا رضاست سُفرهنشینم
ضامن آهو نوشته روی نگینم
پشت سر زائران دعاست، دعایت
دلخوشی دعبل است خاک عبایت
سلسله بر گردن روات کشیدی
جان بفدای کلام مثلِ طلایت
کعبه تویی، مسجدالحرام بهانه
قبله تویی، قم شدست قبلهنمایت
قصر به هم ریخت در مناظره وقتی_
آبروی جاثلیق ریخت به پایت
کن فیکونِ تو فاش شد سر سفره
شیر میآید برون ز پرده برایت
روی دو چشم ترم قدم بزن ای ماه
تا که مطهر شود شبیه قدمگاه
آمدم ای شاه با نشان و نشانی
پیش تو باشد دلم به حکم امانی
وقت نماز است، صف پُر است کمک کن
کاش مرا هم کنار خود بنشانی
هرچه کنی از درت جدا نشوم من
خواه بخوانی مرا و خواه برانی
جاروی خُدّام را ببخش به زوار
تا که دراین دل کنند خانه تکانی
ابن شبیب آمدهست دیدنت آقا
موقع روضه شدست و مرثیهخوانی
نالهی ان کنتَ باکیاََ بزن آقا
سینه برآن شاه بی کفن بزن آقا
یابن شبیب! عمهام دلش پُرِ غم شد
چادر و پوشیّه بین قافله کم شد
جد غریبم ز روی اسب زمین خورد
پیرهنش بر فراز نیزه علم شد
دامنشان گُر گرفت، صورتشان سوخت
آتش خیمه بلای اهل حرم شد
چرخش شلاقها به بازویشان خورد
قامت معصومهها شکسته و خم شد
بعد هزاران هزار زخم جگر سوز
نوبت بازار شام و هلهله هم شد
زخم غرورم ز ماجرای حجاب است
گریهی من بیشتر برای رباب است
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
مثل یک خواهشِ لبریزِ حیا آمده بود
از هیاهوی فراگیر، رها آمده بود
با دل ساده و بارانزدهاش نجوا داشت
که چرا دیر به حج فقرا آمده بود
رعیت سوخته از غم به پناهندگیِ
سایهی چتر مُعین الضعفا آمده بود
گره زد زلف دلش را به ضریح خورشید
"هر چه دردست به امید دوا آمده بود"
او که با پای عصا سخت قدم بر میداشت
حال با پای خودش رو به شما آمده بود
دل ویران شده، آباد شد و بر میگشت
آنکه چون شهرِ پس از زلزلهها آمده بود
راه صدساله که درویشِ طریقت میرفت
زائرت یک شبه آنرا بهخدا آمده بود
بر لبش در دل ظُهری غزلی ابری داشت
شاعری باز به دنبال عبا آمده بود
صحن آزادی و لبخند تو پایان کسیست
که به پابوس غریب الغربا آمده بود
✍ #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح؛ #داستان_شیخ_بهایی؛ #ماجرای_طلسم_شیخ_بهایی
نَقل است که فَخرِ علما، شیخ بهایی
شد شامل لطف و کرم خاصِ خدایی
گفتند بیا فاطمه دادهست رضایت
معمار حرم باش، علی کرده جدایت
جا داشت بنازد به همه عالم امکان
روزیِ کمی نیست حرمسازیِ سلطان
آن شیر که خوردهست، نهاده اثرش را
او خرج حرم کرد تمام هنرش را
اخلاص نشان داد، خدا داد توانش
فردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش
نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه
دیدند همه روی لب شیخ نشست آه
با پوزش از آقای جهان گفت به یاران
باید که کنم چند شبی ترک خراسان
من میروم اما بخرید آبرویم را
اجر همه با مادرمان حضرت زهرا
تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا
جز سَردَر این کعبه بسازید همهجا را
در غیبت او گشت مهیا چه بنایی
چه گنبد و گلدستهی انگشتنمایی
بَه بَه! چه ضریح و حرم و صحن و سرایی
از شوقِ طوافش دل کعبهست هوایی
ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام:
وقتش شده معماری سَردَر شود اتمام
گفتند که ما اذن به این کار نداریم
تا آمدن شیخ، همه لحظه شماریم
هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر:
کار خود من هست مهیایی سَردَر
گفتند که از جای دگر آمده دستور
فرمان امامست و پُر از حکمت و منظور
پس ساخته شد سَردَرِ آن روضهی رضوان
کم داشت فقط روح الامین، عرشِ خراسان
پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه
با دیدن سَردَر ز دلِ خویش کشید آه
شد غوطهور حسرت و غم، حال و هوایش
تا داشت توان، کرد گله از رفقایش
گفتند مُکدر نشو این امر امامست
سرپیچی رعیت ز شهنشاه حرامست
یک خادم خوشروزی این روضهی اعلا
دیدار نصیبش شده در عالم رؤیا
کردهست چنین امر، به او قبلهی عالم
بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم
گو: مرد خدا، پیرِ هنر، دست مریزاد
معمار کرمخانهی ما، خانهات آباد
در خانهی اُمید! تو در فکر طلسمی؟
ما کار نداریم، که آمد! به چه اسمی!
بسپار حرم را به طلسمِ کَرَم ما
بگذار بیایند همه در حرم ما
ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم
ما طایفه ذاتاً همه ستارُ العیوبیم
ما چشم به راهیم گنهکار بیاید
با هر چه که آورده، خریدار بیاید
باید به حرم پاک شود زائر ما تا،
گیرد صلهی تذکرهی کرببلا را
✍ #محمدحسین_رحیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
پیش پای من اگرچه راه غیر از چاه نیست
شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست
از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم
تازه دیدم تا بهشت آنقدرها هم راه نیست
گنبدت خورشید تابانیست در شبهای شهر
آنقَدَر که در غزلها صحبتی از ماه نیست
گاه و بیگاه آمدن یا گاهگاهی آمدن
هیچکس نشنیده از دربانِ اینجا "شاه نیست"
پنجره فولادِ تو طوری گره وا میکند
که ضریحت نیز از غمهای ما آگاه نیست
اشکهای شوق بر مژگان جارو شاهدست
هیچ کاری در حرم همراه با اکراه نیست
در زیارتنامههایت مهربانی جاری است
هیچ یک اما به خوبیِ امین الله نیست
✍ #احمد_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
#شب_جمعه
از فراق تو نمردیم، مسیحا نشدیم
چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم
جای تو دست به دامان طبیبان بودیم
حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم
بی تو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم
گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم
نام مجنون بهروی ماست ولی کو مجنون؟
وقتی از هجرِ تو آوارهی صحرا نشدیم
درد این است که ما محضِ رضایِ دل تو
بیخیالِ خوشیِ فانیِ دنیا نشدیم
خاکِ عالم به سرِ ما که دراین عمرِ دراز
لحظهای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم
گریه کردیم ولی گریهی بی فکر چه سود؟
قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم
پیش ما آمدی اما همه غفلت کردیم
لحظهای پای قدم رنجهی تو پا نشدیم
قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم
قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم
**
همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز
زائر مرقد ششگوشهی آقا نشدیم
کاش میشد که تو ما را به زیارت ببری
یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
معروف به عباس و مسمّی به اباالفضل
عالَم به علی نازد و مولا به اباالفضل
هر دفعه که هر مشکل و هر مسئلهای بود
بردیم پناه از همه دنیا به اباالفضل
بعد از "به خدا" و "به علی " بی برو برگشت
در کشور ما هست قسمها "به اباالفضل"
صد حاجت اگر داشته هرکس طیِ یکسال
ده تا به "رضا" گفته، نود تا به "اباالفضل"
القاب زيادند، ولي عالم و آدم
گویند فقط خوشقدوبالا به اباالفضل
پرسید کسی وزن غزل چیست ? بگویید
"لا حول و لا قوة الا به اباالفضل"
✍ #حمیدرضا_محسنات
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات؛ #دهه_کرامت
آدینهها من با تو حال بهتری دارم
در آسمان عاشقی بال و پری دارم
سر میشود عُمرم میان جمع نوکرها
شکر خدا در بین این سرها، سَری دارم
والعصر، من بی تو اسیر رنج خُسرانم
آقا مگر جز تو پناه دیگری دارم؟!
نام تو میآید هوای شهر بارانیست
یاد تو هستم من اگر چشم تری دارم
چشمان نرگس خیره مانده تا که برگردی
در دستهای خسته یاس پرپری دارم
این هفته مشهد یا که قم رفتی، دعایم کن
با نرخ جان خود دعایت را خریدارم
این روزهای بی شما خیری نخواهد داشت
این جمعهها بی تو غم ویرانگری دارم
سجادهای داری که عطر کربلا دارد
هر کس تو را دارد، رضایت از رضا دارد
✍ #اسماعیل_شبرنگ
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
غایبی و پیدایی سیدی و مولایی
صورتی و معنایی سیدی و مولایی
هر طرف درخشیدی مثل قرص خورشیدی
ماه انجمنهایی سیدی و مولایی
هم تو منجی عالم هم تو مصلح عالم
هم تو صاحب مایی سیدی و مولایی
هم کلیم موسایی هم مسیح عیسایی
هم عزیز زهرایی سیدی و مولایی
دور غربتت تا کی طول غیبتت تاکی
عاقبت تو میآیی سیدی و مولای
قوم فیل در کعبه خادم الحرم گشتند
کعبه را تو آقایی سیدی و مولایی
دست ما به دامانت جمله تحت فرمانت
تاچه حکم فرمایی سیدی و مولایی
کار دوستان آه است چشم کعبه درراه است
تا تو چهره بگشایی سیدی و مولایی
نور دیدهی زهرا قبر مادر خودرا
کی به شیعه بنمایی سیدی و مولایی
نیست چشم میثم را تاب دیدن رویت
تو همیشه پیدایی سیدی و مولایی
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دیدی چقدر دربهدرم، ایها الرئوف
دیدی که سوخته جگرم، ایها الرئوف
خواندی مرا به سوی حرم، ایها الرئوف
منت گذاشتی به سرم ایها الرئوف
آلوده را روانهی دربار کردهای
بر خود، مرا دوباره بدهکار کردهای
ای نور لم یَزالِ دلم، شمع انجمن
ای نظم در صدای تپشهای قلب من
جمع وجود آل عبا، جمع پنج تن
هستی همیشه صاحب من، یا ابالحسن
عشقت نجات داده مرا از مسیر کج
مهمان خانهات شدهام ثامن الحجج
هستند انبیا همه در طوف مرقدت
کل ملک، فقیر عنایات بی حدت
جنت کجاست؟! گوشهای از شهر مشهدت
با چشم خیس خیره شدم سوی گنبدت
تا که دل سیاه مرا شستوشو کنی
با یک نگاه، قلب مرا زیر و رو کنی
من عاجزم به گفتن و وصف صفات تو
محتاجم ای کریم، به حبل نجات تو
زر میکند وجود مرا التفات تو
عُمرم تمام، پرشده از معجزات تو
یادم نمیرود جلواتِ خداییات
الطاف بینهایتِ موسی الرضاییات
ذکری نداشتیم به جز یا رضا و بس
افتادهایم در طلبت بر نفس نفس
چشم امید ماست فقط بر شما و پس...
"لطفی کن ای کریم به فریاد ما برس"
حالم بد است، حال مرا روبراه کن
وجه خدا، به بی سروپا یک نگاه کن
دلگرمیام به مرحمتِ بی بهانهات
احساس کردنِ نظر عاشقانهات
بوسه زدن به تربت بر آستانهات
مجنون شدن به نغمهی نقارهخانهات
دل را خراب لطف رئوفانه میکند
بیتاب یک نگاه عطوفانه میکند
بیمارم از گناه، شفای مرا بده
لطفی نما، جواب صدای مرا بده
پاسخ به التماس دعای مرا بده
برگ برات کربوبلای مرا بده
چندیست دورم از حرم و درد میکشم
از سینه، آهِ غمزده و سرد میکشم
فهمیدم از سفارشِ "إن کُنتُ باکیاً..."
باید فقط گریست بر آن شاه بیکفن
بر آن غریب تشنهلبِ دورِ از وطن
یک کوه تیر و نیزه و شمشیر و یک بدن؟!
گفتی حسین با لبِ تشنه شهید شد
با ضربهی مکرر دشنه شهید شد
کار غریبِ فاطمه بالا گرفته بود
نیزه میان پهلوی او جا گرفته بود
قاتل به پنجه، گیسوی او را گرفته بود
خیلی صدای زینب کبری گرفته بود
تنها نه اینکه بر روی جسمش قدم زدند
با نعل تازه، نظم تنش را بهم زدند
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
وقتی از معجونِ خاک و اشک، انسان خلق شد
مثل احوالِ دلِ تنگش پریشان خلق شد
روزهای دور، بر انسان و دلتنگی گذشت
تا برای گریههایش شامِ هجران خلق شد
آسمان از تشنگیهای بیابان بغض کرد
اشکهایش ریخت روی خاک، باران خلق شد
عشق آمد تا بسوزاند دلِ عشاق را
عشق در انسان نه، آتش در نیستان خلق شد
نقطهی پرگارِ عالم، کعبهی بیتالحرام
فاش شد، تا باء بسماللهِ قرآن خلق شد
هیچ خلقی هدیهای شایستهی مولا نداشت
تا به قربانِ امیرالمومنین، جان خلق شد
در ازل وقتی خدا تصویرِ سلمان را کشید
از غبار پای حیدر، خاکِ ایران خلق شد
خونِ حیدر در رگِ خشکِ بیابانها دوید
قلبِ ایران زنده شد وقتی خراسان خلق شد
تا حدیثی از طلا دور خراسان حلقه زد
مأمنی از نور، دور از چنگِ شیطان خلق شد
خاک نیشابور وقتی شد قدمگاهِ بهشت
باغی از فیروزه در قلبِ بیابان خلق شد
پادشاهانِ کذایی را گدایی پیشه شد
تا که با شاهِ خراسان، نامِ سلطان خلق شد
تا بیفتد از سرِ شاهان کلاهِ اعتبار
زیر چترِ گنبد و گلدسته، ایوان خلق شد
دردها بیراهه میبستند بر دارو دخیل
عاقبت در پنجرهفولاد، درمان خلق شد
دعبل و شعر و عبا راه غزل را باز کرد
با امامِ شاعران دیوان به دیوان خلق شد
✍ #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_ولادت
نور از کائنات میبارد
یا که نقل و نبات میبارد
تا سحر بر سر زمین از عرش
لوح سبز برات میبارد
بارش رحمت الهی بین
جلوههای صفات میبارد
گوشِ جان باز کن که از ملکوت
نغمههای حیات میبارد
تا فرو بارد از افق برکات
بفرستید تا سحر #صلوات
جان اندوه بر لب است امشب
آن شب قدر، امشب است امشب
درِ میخانهی جنون باز است
جام مستی لبالب است امشب
نور در نور و سور در سور است
بزم شادی مرتب است امشب
دل موسی بن جعفر، آباد است
غرق در ذکر یارب است امشب
نجمه خورشید در بغل دارد
روح امید در بغل دارد
هر طرف عطر آشنا آمد
هدیه از جانب خدا آمد
علی سوم از تبار علی
که پس از مرتضی، رضا آمد
در رگ وحی، نور جاری شد
نَفَس و نَفْس اِنّما آمد
خاتم معرفت در انگشتش
شرف الشمس اولیا آمد
آمد و ضامن غریبان شد
قبلهی عشق در خراسان شد
هشتمین مقتدا امام رضا
شرط ایمان ما امام رضا
ای که خورشید میشود هر روز
خاکبوس تو یا امام رضا
سنگ با یک اشارهی تو طلا
دردها را دوا امام رضا
بر سر سفرهات نشسته فقیر
ای غریب آشنا امام رضا
حرم پاک تو بهشت من است
مِهر تو مُهر سرنوشت من است
✍ #کمیل_کاشانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
هرچند که مسکین و تهیدستم من
از سُکر سلام بر شما مستم من
گویند سلام مستحب است، آری
مشتاق جواب واجبش هستم من
✍ استاد #محمدجواد_غفورزاده
@hosenih
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
چون کویر تشنهای محتاج بارانیم ما
همتی ایدل که دلتنگ خراسانیم ما
نیمِدل مشتاق مشهد، نیمِدل مشتاق قم
بین این خواهر-برادر مثل سمنانیم ما
پادشاهی دوعالم را به دست آوردهایم
تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما
خلوتی داریم در کنج حرم با یاد او
وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما
هر زمان در جمع، حرف از آرزوها میشود
جز زیارت حاجتی دیگر نمیدانیم ما
از میان خیل القاب و عناوین در جهان
آنچه سلطان میپسندد بیگمان آنیم ما
تا که فهمیدیم میآید به استقبالمان
از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما
گنبد افلاکیان نور است و ما پروانهایم
ساکنانِ آستانِ قدسیِ این خانهایم
بس که پُرکرده فضای صحن را فريادها
نيست پيدا در حريمت هایوهویِ بادها
کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت
پشت هم رخ میدهد اينجا از اين رخدادها
جملهای تکرار شد، هرصحن را پُر کرده است؛
"کار من با گوشهی چشم تو راه افتاد"ها
میشود حسکرد از فيروزهکاریهای صحن
حسرت ديوارها را در دل شمشادها
از شفای درد پشت پنجره فهميدهام
نرم شد از اشکِ زائرها دلِ فولادها
ضامنِ آهو شدی، صياد آهو را رهاند
شک نمیکردند در خوشقولیأت صيّادها
پايتخت کشور دلهای عالم مشهد است
مانده حسرت در دل تهران و عشقآبادها
از فراق کربلا دیگر چهغم داریم ما
چونکه در هرگوشهی ایران حرم داریم ما
با همان شوقی که از آغاز، روشن مانده است
در دل ما حسرتِ پرواز، روشن مانده است
"آمدم ای شاه" شد شیرینترین آوای ما
تا قیامت شور این آواز، روشن مانده است
ناامید از جا گرفتن در دل او نیستیم
کورسوی کوچک ابراز، روشن مانده است
فاصله بسیار نزدیک است در دلها بههم
این معانی نزد اهل راز، روشن مانده است
کارهای غیر ممکن نیز ممکن میشوند
پس در اینجا معنی اعجاز، روشن مانده است
سایهی موسیبنجعفر بر سر ایرانِ ماست
نوری از این خانه در شیراز، روشن مانده است
بازهم امشب شب اینشهر بیخورشید نیست
چلچراغ گنبد او باز، روشن مانده است
در طواف است و مسیرش را نخواهد کرد گم
دل کبوتروار بین مشهد و شیراز و قم
در کنار خوبها گمراه میآيد حرم
با تمام زائرانش راه میآید حرم
هیچفرقی نیست بین زائرانش، چونکه هم_
بنده میآید حرم، هم شاه میآید حرم
لحظهای خالی نمیماند اگر دقت کنیم
روزها خورشيد و شبها ماه میآيد حرم
رتبهها برعکس دنیا میدهد اینجا جواب
کوه از شوق تو مثل کاه میآید حرم
گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است
در حقيقت عارف بالله میآيد حرم
هرکه میخواهد ببیند قطعهای از عرش را
راه خود را میکند کوتاه؛ میآيد حرم
خوشبهحال هرکسی که ساکن شهر قم است
گاه میآيد حرم، بیگاه میآيد حرم...
ملجأ هر آشنا، غمخوار هر بیگانهاند
سیزده معصوم در اینخانه صاحبخانهاند
هیچکس از اینحرم با دستخالی برنگشت
از جوار لطف او هرگز محالی برنگشت
این حرم آرامش محض است و از آغوش او
هرکسی برگشت، با آشفتهحالی برنگشت
اولین باری که اینجا آمدم، عاشق شدم
از کنار او دلم در خردسالی برنگشت
پیشازاینها قم کویر شورهزار خشک بود
بعد او اما به خاکش خشکسالی برنگشت
این حرم خاصیتش علامهپروربودن است
طالب علم از حریمش بیتعالِی برنگشت
این چه رازی شد که جز با نیت او "مرعشی"
از کنار مرقد مولیالموالی برنگشت
گرچه ما همسایهی خوبی برایش نیستیم
روی او یکلحظه هم از این اهالی برنگشت
ناگهان دل را به سمتوسوی دیگر میکشم
با نسیمی از حرم تا جمکران پر میکشم
وقت وصف تو زبانم در دهان میایستد
در بیان آن معانی از بیان میایستد
صاحبالعصری و میچرخد زمان با اذن تو
هر زمان یاد تو میاُفتم، زمان میایستد
همنشینِ درددلهای زیادش میشوی
زائرت هر گوشهای از جمکران میایستد
بی خبر از وسعت لطف و بزرگیهای توست
هرکسی چشمانتظارِ دیگران میایستد
از خدا امر ظهورت را تقاضا میکند
هر زمان دستی بهسمت آسمان میایستد
روح با شوق تو برمیخیزد از جسم جهان
جسم اگر روزی تو را حس کرد، جان میایستد
آنزمانکه میرسد بانگ "اناالمهدی" بهگوش
کعبه برمیخیزد از جا و اذان میایستد
عمر داغ دوری از تو رو به پایان میشود
عاقبت یکروز این آتش گلستان میشود
✍ #مجتبی_خرسندی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
جایی که میگیرند دست ناتوان را
پیر زمین افتاده دارد آسمان را
تطهیر شد هرکس که وا شد پایش اینجا
دیدند مردم حکمت آب روان را
سگهای اطراف حرم را میپذیرند
تحویل میگیرند وقتی آهوان را
یکبار میآیم، سه دفعه او میآید
یعنی که تضمین میدهد سود کلان را
من از رفاقت با کریمان سود بردم
هر موقعی رفتم خراسان، سود بردم
صدشکر برگ دعوتم داده همیشه
پیش همه حیثیتاَم داده همیشه
حج فقیران آمدم دارا شدم من
محتاج بودم ثروتم داده همیشه
مستانه گشتم صحنها را فیض بردم
جنت به جنت نعمتم داده همیشه
طعم غذای حضرتی مانده به کامم
آقا دراین صف نوبتم داده همیشه
من پای این سفره غذا را دوست دارم
تَه ماندهی لطف رضا را دوست دارم
سلمانیِ شهرش سلیمان شد در آخر
از یُمن او قبرش گلستان شد در آخر
خیلی فلج آمد به اینجا راه افتاد
خیلی مریض آمد که درمان شد در آخر
یکبار آمد در حرم، یکبار رو زد
بی خانمانِ طوس سلطان شد در آخر
وقتی که در پای ضریحش گریه کردیم
جان دادن ما نیز آسان شد در آخر
گفته میآید در کنار ما سه دفعه
چه عزتی داده به ما آقا سه دفعه
داریم کل خیرها را در کنارت
دیدیم ما عرش خدا را در کنارت
باید که دور تو قیامت باشد اینقدر
وقتی نشاندی هر گدا را در کنارت
خیر از دو دنیایش ببیند حق زینب
هرکس که آوردهست ما را در کنارت
حس میکنم پیش رضا، پیش حسینم
حس میکنم کرببلا را در کنارت
گفتم حسین و تا به اینجا آمدم من
از کربلاییهای راه مشهدم من
**
ای روضهخوان با دیدهی تَر روضه خواندی
هرخطبه ای گفتی در آخر روضه خواندی
ابن الشبیب آمد به پابوست، برایش
از غربت اربابِ بی سر روضه خواندی
گفتی از آن سرنیزههایی که رسیدند
گفتی ازآن صدپارهپیکر روضه خواندی
از خیمههایی که پُر از نامحرمان شد
با ماجرای قحطِ معجر روضه خواندی
گفتی نمازش را نشسته خواند عمه
در گوشهی گودال تنها ماند عمه
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نام مارا نوشتهاند "غلام"، نام فامیلِمانْ "امام رضا"
به دل ماست روحْ "امام حسین"، به تن ماست جانْ "امام رضا"
مادرم جای شعر لالایی، همه شب از کرامتت میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده، لابه لای اذانْ امام رضا
کودکیهای من کنار تو بود، بین این صحنها بزرگ شدم
سالها با کبوتران حرم، خوردهام آب و نانْ امام رضا
کودکیام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم
من حسابی عوض شدم اما، تو همانی همانْ امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود، آخرین خانهی امید همه
هفتمین قبلهگاه زائرها، هشتمین آسمانْ امام رضا
بین آغوشِ صحنها بودند، زائرانی که گریه میکردند
دختری لال، ناله زد بینِ، اشک و لکنت زبانْ امام رضا
مادرش بین صحنها افتاد، پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم، حضرت مهربانْ امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود، چشمهای داشت بین چشمانش
با نوای کریمخانی خواند، خادم روضهخوانْ امام رضا
من که روی سیاه آوردم، کولهبار گناه آوردم
به تو آقا پناه آوردم، بده برگِ امانْ امام رضا
✍ #احمد_ایرانی_نسب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
با خود چمدانی از گناه آوردم
همراه خودم روی سیاه آوردم
اینجا نمیآمدم کجا میرفتم؟
از دست خودم به تو پناه آوردم
✍ #محمدحسن_بیات_لو
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
چه فرقی میکند زائر، مسافر یا مجاور بود
دلم در محضر تو هرشب و هر روز حاضر بود
اگر قصد سفر داری چه جایی بهتر از مشهد؟
اگر مقصد حرم باشد که باید هم مهاجر بود
از آن وقتی که یادم هست وقت بردن نامت
بهپیش چشمهایم گنبد و گلدسته ظاهر بود
دهانم از کرامات تو واماندهست، پیش از آن
زبانم در بیان مهربانیِ تو قاصر بود
همیشه وقت برگشت از حرم تا خانهام گفتم
که بد بودم ولی بر روی من عنوانِ زائر بود
*
چگونه میشود از دورها نزدیک تو آمد؟
تورا فهمید و بعد از سالها باتو معاصر بود
✍ #محمدحسن_بیات_لو
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #محاوره
هر چهقدر که درد بی دوا داریم
دلای اسیر و مبتلا داریم
یادمون نمیره تویِ سختیا
آقایی مثلِ امام رضا داریم
پیش هر غریبه زانو نزدیم
ما به هر بیآبرو رو نزدیم
هر جایی گره به کارمون نشست
رو بهجز ضامن آهو نزدیم
بهجز این خونه که امید همهست
دلِ ما به هر کسی رو زد، نشد
قربونش برم که از صحن و سراش
کسی با دستای خالی رد نشد
قربون کبوترای حَرَمش
قربون اینهمه لطف و کَرَمش
الهی تا زندهایم از سرمون
کمنشه سایهی لطفِ عَلَمش
*
چی میشه برای ما دعا کنی
مارو جزءِ عاشقات صدا کنی
چی میشه مثلِ ضریح با صفات
دلِ سنگ ما رو هم طلا کنی
توی تاریکی نمیلرزه تنم
با تو سر شدن روزای روشنم
دم آخر آقا چشم به راهتم
قول دادی سه جا بیای به دیدنم
✍ #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
چنان بخوانم غزل که دعبل
زبان به تحسین من گُشاید
پیاله در دست، مست و حیران
به سعیِ دندان، کَفَن گُشاید
به پادشاهی زند دلم رو
که شد عبایش پناهِ آهو
دمادم از چینِ پرچم او
نسیم، مُشکِ خُتَن گشاید
بهار هر لحظه سینهچاکش
به خود بپیچد خمارِ تاکش
گل از شعف در حریم پاکش
به ذکر "هو" پیرهَن گشاید
شهی که حتی عدوی ملعون
دهد شهادت به فضلش اکنون
عجب نباشد اگر که هارون
به مِدحَت او دهَن گشاید
ز دیدهی دل در آستانی
که میتوان دید هر زمانی
کلیم را گرم همزبانی
خدا کجا لب به "لن" گشاید؟
هنوز غم را ز جانِ مضطر
به چوب پَر خادمش دهد پَر
به آن ضریحی نهادهام سر
که عُقده را از سخن گشاید
ندارد اینجا که رهسپاری
طلسمِ شیخِ بها عیاری
اگر سلیمان ماست، باری
که سُفره بر اهرمن گشاید
چو مور سمت سپادش* آیم
به چشم اگر نه، به یادش آیم
ز سمت باب الجوادش آیم
که "در" مرا بوالحسن گشاید
✍ #مسعود_یوسف_پور
*سپاه نیرومند
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
بنوش! در حرم او که "می" حرامِ کسی نیست!
که چشم هیچکس اینجا به سوی جامِ کسی نیست
نسیمی از نفحاتش "اذا تَنَفَّس" ما شد
کسی که مثل نفسهاش در مشام کسی نیست
کبوتر حرم او گرسنه هم که بماند
دلش ولی به جز اینجا، اسیر بام کسی نیست
چقدر کاتبِ مروی نشسته تا بنِویسد
ز مُعجز کلماتی که در کلام کسی نیست
چقدر کافرْ تسلیم او شدهست! که گفته؟
که [شاه طوس به جز شیعیان امام کسی نیست]
تمام عالم و آدم مُقیم مشهد اویند
قبالهنامهی این آستان به نام کسی نیست!
✍ #رضا_یزدانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #محاوره؛ #حرم_امام_رضا_ع
حرم لبخنده، آرومه، عزیزه ،دست و دل بازه
حرم سنگ صبوره، مهربونه، مَحرم رازه
یه موقع سفرهی عقده، یه وقت درمون بیمارا
یه وقت آغوشه واسه چشمای خیس عزادارا
حرم شیرینیِ لبخند، توی جیب خادمهاس
یه کاسه آب سقاخونه توی هق هق گرماس
یه چشمه اشکِ شوقه تو دل هر تکه آیینه
جواب نامهی توی ضریحه، بال آمینه
حرم همراه آدم، تو هجوم روزای سخته
اذونِ اولِ تو گوش نوزادای خوشبخته
برای غربت زائر، حرم گرمای یه خونهاس
برای بال زخم یه کبوتر مرهمه، لونهاس
حرم اعجاز چایی واسهی یه شونهی خستهاس
یقینه واسه اون که کرده کل عمرشو دستدست
نسیم دلبخواهِ دور فوارهاس سر ظهرا
دل شاد یه بچهاس واسه رو همچیدن مُهرا
یه نقشه توی برگ اول ادعیههامونه
برای نوجوونا نقشهی یه گنج پنهونه
صدای شوق نقارهاس، صدای گرم امیده
خراسانه جواز رفت و آمدهای خورشیده
طناب دست یه معلوله که رو پاش وایساده
دل یه پنجرهاس که میشنوه با اینکه فولاده
یه امضای عزیزه که قد یه دنیا میارزه
حرم برگ برات کربلای یه کشاورزه
تسلای دلِ دلگیریه که با خودش قهره
سلام اول صبح خیابونای یه شهره
پناه بی کسیهای یه همسایهاس که غمگینه
نمیشناسن حرم رو عنکبوتا غصهمون اینه
✍ #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
به جز تصویر صحن تو مگر مفهوم زیبا چیست؟
اگر فرش حریمت نیست، دیگر فرش دیبا چیست؟
میان چشمهای زائرانت موج میزد شوق
نمیدانم بدون شوق تو تکلیف دریا چیست
نشستم صبح تا شب روبروی گنبدت شاید
بفهمم علت پیدایش امروز و فردا چیست
هنوز از صحن تو بیرون نرفته، سخت دلتنگم
بدون دردسر فهمیدهام روز مبادا چیست
غبار فرشهایت را شبی پیغمبری میبُرد
و میدانست خادم، راز اعجاز مسیحا چیست
✍ #احمد_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نشاید مهربانتر از تو در گفتار بنشیند
طبیبی که خودش بر بسترت بیدار بنشیند
بنازم جای پایت را زیارتگاه خواهد شد
اگر نعلین تو بر سنگ بیمقدار بنشیند
گلاب ناب گاهی میتوان از خار هم برداشت
از آن خاری که در کوی تو بر دیوار بنشیند
نخواهد رفت روی هیچ گل تا آخر عمرش
اگر پروانه بر گلدستهات یکبار بنشیند
برای دیدن حُسنِ تو جا دارد که در محشر
هزاران بهتر از یوسف سر بازار بنشیند
مبارک میشود مانند دعبل داستان من
اگر نام تو در مجموعهی اشعار بنشیند
مسیحا هم تلمذ میکند در مکتبت، آری
اگر دستِ عزیزت بر سر بیمار بنشیند
بدون مِهرتان ره کی بَرَد بر عالَمِ بالا
کسی یک عمر اگر سرگرمِ استغفار بنشیند
به غیر از سُفرهی سلطانیات، در هیچ جایی نیست
که سلطانی کنار دست خدمتکار بنشیند
هر آن کس زائرت باشد، یقین دارم که از لطفت
قیامت در کنار حیدر کرار بنشیند
✍️ #سيدحسین_سیدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
تازه دانستم نه با "آب" و نه با "نان" زندهام
تازه فهمیدم نه با "جسم" و نه با "جان" زندهام
تازگیها باورم شد اینکه مثلِ هر غریب
دورتر از خود "دلی" دارم که با آن زندهام
هر کجا رفتم به چشمان من آمد خاک او
دوورِ نزدیکی که از او سخت حیران زندهام
گرم او بودم، دریغا دیر فهمیدم که من
با چه گرمایی در آغوش زمستان زندهام
کم نمیآرم که در امروز و در فردای خود
از سرانگشتان آن لطف فراوان زندهام
سایهوار از خود ندارم هیچ، دور از آفتاب
هر کجا باشم، به "خورشید خراسان" زندهام
✍ #عباس_چشامی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e