eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
40.5هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
269 ویدیو
25 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @angoshtar_herz با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نور از کائنات می‌بارد یا که نقل و نبات می‌بارد تا سحر بر سر زمین از عرش لوح سبز برات می‌بارد بارش رحمت الهی بین جلوه‌های صفات می‌بارد گوشِ جان باز کن که از ملکوت نغمه‌های حیات می‌بارد تا فرو بارد از افق برکات بفرستید تا سحر جان اندوه بر لب است امشب آن شب قدر، امشب است امشب درِ میخانه‌ی جنون باز است جام مستی لبالب است امشب نور در نور و سور در سور است بزم شادی مرتب است امشب دل موسی بن جعفر، آباد است غرق در ذکر یارب است امشب نجمه خورشید در بغل دارد روح امید در بغل دارد هر طرف عطر آشنا آمد هدیه از جانب خدا آمد علی سوم از تبار علی که پس از مرتضی، رضا آمد در رگ وحی، نور جاری شد نَفَس و نَفْس اِنّما آمد خاتم معرفت در انگشتش شرف الشمس اولیا آمد آمد و ضامن غریبان شد قبله‌ی عشق در خراسان شد هشتمین مقتدا امام رضا شرط ایمان ما امام رضا ای که خورشید می‌شود هر روز خاک‌بوس تو یا امام رضا سنگ با یک اشاره‌ی تو طلا دردها را دوا امام رضا بر سر سفره‌ات نشسته فقیر ای غریب آشنا امام رضا حرم پاک تو بهشت من است مِهر تو مُهر سرنوشت من است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اوّل سخن به نام خداوند ذوالکرام نام خداست چون همه جا بهترین کلام وآن‌گه ز روی صدق و ارادت دهم سلام بر آستان قدس رضا، هشتمین امام امروز در حضور کریمش نشسته‌ایم هر یک به نیّتی به حریمش نشسته‌ایم این روضه کز شکفتن دل‌هاست باغ دل روشن ز ذرّه ذرّۀ خاکش چراغ دل ای دل ز دست داده، که گیری سراغ دل! اینجاست آن که هست خریدار داغ دل اینجا مدال مُقبلی مُقبلان دهند داروی زخم سینۀ صاحب‌دلان دهند.. امشب بهشت محو تماشای مشهد است قندیل‌های نور به هر جای مشهد است هستی تمام، چشم به سیمای مشهد است قلب پیمبران به تمنای مشهد است مشهد که جلوه‌گاه جمال محمد است آرام‌گاه عالِمِ آل محمد است فردا سپیده با دم جبریل می‌دمد محشر نگشته، صور سرافیل می‌دمد از مشهد الرضا، گل تهلیل می‌دمد خورشید بر قبیلۀ هابیل می‌دمد تا کور، چشم دودۀ قابیلیان شود رازی دگر، ز خلقت عالم، عیان شود.. امشب مدینه عرش معلای دیگر است آن شهر وحی، طور تجلای دیگر است تورات نور، در کف موسای دیگر است موسای عشق را ید و بیضای دیگر است امشب مدینه وآن همه آیات روشنش بوی رسول می‌دهد و پارۀ تنش یاد مدینه بر دل و بر جان صفا دهد خاک مدینه، دیدۀ دل را جلا دهد این شهر، عطر سامره و کربلا دهد وین لاله‌زار بوی حسین و رضا دهد گاه نزول موکب اجلال احمد است یا عید جشن عالِمِ آل محمد است.. قدوسیان تجلی توحید بنگرید نوری که هر وصی و نبی دید بنگرید در طور جلوه‌ای که درخشید بنگرید در دامن ستاره به خورشید بنگرید خورشید آسمان ولایت رضا رسید در لاله‌زار نجمه، گل اِنّما دمید این وارث یگانۀ موسی‌بن‌جعفر است فرزند نازدانۀ موسی‌بن‌جعفر است در هر صفت، نشانۀ موسی‌بن‌جعفر است این آفتاب خانۀ موسی‌بن‌جعفر است روح نبی، روان علی، بر جهان امام امر جهان و اهل جهان در کفش تمام آیینۀ خداست جمال صبیح او یوسف در آرزوی نگاه ملیح او فرموده است حضرت صادق مدیح او پیغمبران نشسته به پای ضریح او تا افکند نگاه عنایت به سویشان تا پر کند ز کوثر رحمت سبویشان این ماه را که شمس ضحی آفریده‌اند نورآفرین آینه‌ها آفریده‌اند باب‌المراد خلق خدا آفریده‌اند او را برای کشور ما آفریده‌اند ایران که پایگاه ولایت به عالَم است در سایه‌سار پرچم او سبز و خُرّم است نام رضا صفای دل اولیا بُوَد دست رضا هر آینه دست خدا بُوَد تنها نه سایه‌اش به سر مُلک ما بُوَد عالَم به زیر پرچم سبز رضا بُوَد این یک حقیقت است و کسی درک می‌کند کاین روضه را به اشک روان ترک می‌کند.. مهری که ماه، سِیر کند در پناه او ماهی که مهر موج زند در نگاه او «وَالشمسُ وَالقمر» خبر از روی ماه او «واللّیل» سایه‌پرور خال سیاه او او هشتمین امام و دهم عصمت خداست نامش علی، سلالۀ موسی، لقب رضاست سبز است پرچمت که دلیل هدایت است زرد است گنبدت که به خورشید، غیرت است سرخ است خاتمت که نشان شهادت است در هر نگاه مهر تو صدها کرامت است خورشید هر سحر که ز مشرق کند طلوع با بوسه‌ها به گنبد تو می‌کند خشوع.. ای جلوه‌گاه رأفت و ای قبله‌گاه راز سایند قدسیان به حریمت سر نیاز بر ملت مجاهد و ایران سرفراز پیوسته باد پرچم سبزت در اهتزاز تا می‌وزد به پرچم سبز شما، نسیم داریم امید بر کرمت، اَیُّها الکریم.. در این حرم، فروغ خدا دیده می‌شود در لحظه لحظه معجزه‌ها دیده می‌شود نور اجابت از همه‌جا دیده می‌شود آیات لطف و فیض رضا دیده می‌شود از فرش تا به عرش، تجلای رحمت است در انعکاس آینه‌ها نور رأفت است.. ای آفریده ذات تو را حق، برای خیر هم خیرخواه خلقی و هم ره‌نمای خیر هم ابتدای خیری و هم انتهای خیر دارد «مؤید» از تو امید دعای خیر تا التفات بر پدر و مادرش کنی در آستان خویش مقرّب‌ترش کنی ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شب مدینه عطر پر جبرئیل داشت در سر امین وحی، هوای خلیل داشت بر لب مدام، زمزمۀ یا جلیل داشت صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت موسی به طور قرب خداوند بار یافت تشریف مکرمت ز عنایات یار یافت در هر دلی فروغ حضور مدینه بود در هر سری نشانۀ شور مدینه بود خورشید بردمیده ز طور مدینه بود کآفاق مستفیض ز نور مدینه بود ماه فلک ز شوق دل اخترشمار شد آیینۀ جمال خدا آشکار شد.. ای بوده با زبور و صُحُف آشنایی‌ات تورات را امید به معجزنمایی‌ات شد جاثلیق محو فروغ خدایی‌ات جالوت مات شعشعۀ ایلیایی‌ات عمرانِ صابی است کمال تو را گواه نسطاصِ رومی است جلال تو را گواه عارف اگر ز شعشعۀ «هو» تو را شناخت سالک ز قدر و منزلت او تو را شناخت بی‌دل به خلق و خوی خداجو تو را شناخت من بندۀ کسی که چو آهو تو را شناخت پیچد چون نوای تو در بندبندمان یا ثامن‌الائمه! رها کن ز بندمان خورشید، با جمال جمیلت جمیل نیست بر درگه جلال تو گردون جلیل نیست جایی که هم‌رکاب تو غیر از خلیل نیست دیگر مجال پر زدن جبرئیل نیست وقتی به محضر تو شرفیاب می‌شوم از شرم شعله می‌کشم و آب می‌شوم کوثر، پیاله‌ای ز شراب طهور توست طور شهود پرتو فاش ظهور توست سینای‌ جلوه، آیۀ نور حضور توست خورشید هم از آینه‌داران نور توست چشمم که محو حسن ملیح تو می‌شود اشکم دخیل‌بند ضریح تو می‌شود.. آن زائرم که آمده با دست خالی‌ام رحمی به دل‌شکستگی و خسته‌حالی‌ام بال و پری ببخش به بی‌دست و بالی‌ام کز شاعران حضرت مولی‌الموالی‌ام.. مپسند بار خواهش ما را به ذمّه‌ات سوگند می‌دهم به جوادالائمه‌ات.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید شب را در این بهشتِ الهی سحر کنید با زائران این حرم‌الله سر کنید مدح رضا چو آیۀ قرآن ز بر کنید عید بزرگ شیعۀ آل پیمبر است میلاد هشتمین حجج‌اللهِ اکبر است ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن بر چهرۀ حقیقت ایمان نظاره کن یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن در دست نجمه، نجم فروزان نظاره کن میلاد پارۀ تن زهرا و احمد است شمس‌الشموس، عالِمِ آل محمد است او مظهر جمال خداوند اکبر است آیینۀ تمام‌نمای پیمبر است خورشید نجمه یا مهِ افلاک‌پرور است قرآن روی سینۀ موسی‌بن‌جعفر است بر خلق آسمان و زمین مقتداست او جان رونما دهید که روی خداست او روشن هزار سینۀ سینا به نور او چشم هزار موسی عمران به طور او صف بسته‌اند خیل رسل در حضور او دل، بحر بی‌کرانه‌ای از شوق و شور او ریزد برات عفو خدا از نظاره‌اش دوزخ بهشت می‌شود از یک اشاره‌اش.. ای خلق، خاکِ پای تو یا ثامن‌الحجج جان جهان فدای تو یا ثامن‌الحجج قرآن پر از ثنای تو یا ثامن‌الحجج ایمان بود ولای تو یا ثامن‌الحجج دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست «تهلیل» بی ولای تو هرگز قبول نیست.. پاییز بوستان دل ما، بهار توست در شهر طوسی و همه عالم دیار توست گل‌بوسۀ امام زمان بر مزار توست شیعه به هر کجا که رود در کنار توست چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا هر جا سفر کنم، دلم اینجاست یا رضا.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امروز که خورشید سر از شرق برآورد از کعبۀ جان، قبلۀ هفتم خبر آورد یعنی شب تنهایی ما را به سر آورد با خود خبر از «نجمه» و قرص قمر آورد «وَالشَّمس» بخوانید سر راهِ مدینه تا از همه کس دل بِبَرد ماهِ مدینه این شمس شموس است که از راه رسیده صد بار به پابوسی او، ماه رسیده این «فتح قریب» است سحرگاه رسیده با پرچمی از «نَصرُ مِنَ الله» رسیده ای نجمه! که مادر شده‌ای، مادر خورشید امروز ببین نور جهان‌گستر خورشید این حجّت هشتم که به عصمت دهمین است سوگند به قرآن که «اولی الاَمر» همین است این روح ولایت که امان است و امین است در سایه‌اش آسوده زمان است و زمین است «در پرده نگویم سخن خویش، عَلَی الله» بی مهر رضا کس نبرد سوی خدا راه ای آمده پابوس بزرگ آیت هستی! در گوشۀ هر صحن و رواقی که نشستی قفل دل خود را به کدام آینه بستی؟ یک لحظه بیندیش که مهمان که هستی؟ مهمان سر سفرۀ لطف و کرمِ دوست جان و سَرِ ما باد فدای حرم دوست ماه آینه پیش حرم از دور بگیرد خورشید از «ایوان طلا» نور بگیرد یک بوسه ز درگاهش اگر حور بگیرد، فیروزه‌ای از شهر نشابور بگیرد فیروزه نه، یک سلسله دُرِّ سخنِ ناب روشن‌تر از آیینه و جان‌بخش‌تر از آب هر گوشۀ این روضه، رفیع‌ُالدَرَجات است این گنبد زرین نَه، که این چتر نجات است این پنجره فولاد نه، این نبض حیات است این قبلۀ دل‌های «یُقیمونَ صَلوة» است گر بر سر شرطی که «رضا» گفت، بمانیم «هر شب شبِ قدر است، اگر قدر بدانیم» سرچشمۀ شور و هَیجان است خراسان آرامِ دل، آرامش جان است خراسان بیدارگرِ روح و روان است خراسان آیینه‌ای از باغِ جنان است خراسان اینجا تویی و خلوت اُنسی و دعایی یادت نرود ای دلِ مسکین که کجایی اعجاز مسیحا کند این روضه نسیمش یادآور گل‌های بهشتی‌ست شمیمش پروانه به زُوّار دهد دست کریمش «دیدم همه جا بر در و دیوار حریمش جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید» حیف است کسی در حرم یار نیاید وقتی به سلام آمده‌ای با دل خسته صدبار اگر توبه شکستی و شکسته بر روی تو باز است هزاران دَرِ بسته ای روبه‌روی حضرت خورشید نشسته هر کس که گره زد به ضریحش دل خود را حل کرد به یک آهِ سحر مشکل خود را.. هرچند بهشتی‌تر از اینجا حرمی نیست بر چهرۀ هیچ آینه‌ای گرد غمی نیست هرچند که در راه طلب پیچ و خمی نیست آهوی تو بودن به خدا کار کمی نیست اینجاست پر از زمزمۀ دوست، بیایید! اینجا حرم ضامن آهوست، بیایید! باز «آمدم ای شاه، پناهم بده» اینجا پروانۀ «یک لحظه نگاهم بده» اینجا تأثیر به شب‌ناله و آهم بده اینجا شرمنده‌ام از آینه، راهم بده اینجا هر چند مرا گوهر اخلاص «حِسان» نیست اشک مَنِ دل‌خسته کم از نامه‌رسان نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو آمدی و بر این خاک آبرو دادی بهار بودی و بر باغ رنگ و بو دادی ظهور کردی و آفاق از تو روشن شد به چشـم بی رمق ماه و مهر سو دادی ز فیض نور خود ای آفتاب هستی بخش به آسمان و زمین جلوه‌ای نکو دادی در این کویر تو سرچشمه‌ی تولایی که برتمامی تشنه‌لبان سبو دادی زهجرتی که تو را از مدینه کرد جدا چه حسرتی به دل بی قرار او دادی زجای پای تو سبز است خاک نیشابور به خاک پاک خراسان توآبرو دادی کلام وحی ز لب‌های تو شنیدن داشت که شرح حصن ولا را تو موبه‌مو دادی نماز عید تو شد یک حماسه‌ی دیگر پیام بر همه از لاتَفَرَّقوا دادی به هرکسی که به دارالامان تو رو کرد همیشه فرصت و امکان گفت‌وگو دادی فدای قلب رئوفت شوم که دل‌ها را کبوترانه به این آستانه خو دادی عجیب نیست زتو گر به گوشه‌ی چشمی جواب این همه چشمِ پُر آرزو دادی برای عرض ارادت «وفایی» آمد و گفت: سیاه نامه‌ی ما را تو شست‌وشو دادی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای دل امشب آسمان‌ها دیدنی است رقص نور کهکشان‌ها دیدنی است اختران چون خوشه دسته دسته‌اند در میان آسمان صف بسته‌اند مهر و مه را نور افشان کرده‌اند آسمان‌ها را چراغان کرده‌اند رنگ شب زیباتر از هر روز شد سینه‌ی مه پر ز نور و سوز شد ناگهان لب‌های مه چون گل شکفت با هزاران شوق با خورشید گفت: ای مرا امید! ای آئینه رو! کیست این مهر جهان آرا؟ بگو لعل لب، خورشید رخشان باز کرد از لب پُر نور خود آواز کرد این که می‌آید امید ماسواست نور خورشید همه خورشیدهاست چلچراغ آسمان‌ها او بُوَد روشنی کهکشان‌ها او بُوَد هشتمین مهر جهان‌آراست او مهر تابان همه دل‌هاست او آسمان عشق را او رهنماست جلوۀ نور خدا، شمس الضحاست وارثی از علم احمد او بُوَد عالم آل محمد او بُوَد او امید و آرزوی ما بُوَد او تمام آبروی ما بُوَد انقضاء نور من نزدیک بود گر نمی‌آمد، جهان تاریک بود مقصد من صبحگاهان کوی اوست درشب تاریک، چشمم سوی اوست هست نور او چراغ راه من بارگاهش خانه‌ی دلخواه من می‌کنم هر روز طوف مرقدش می‌ربایم بوسه‌ها از گنبدش زائر صحن و حریم او شدم سائل طبع کریم او شدم روز و شب مشتاق دیدارش منم خاک راه پای زوارش منم باغی از فردوس باشد خانه‌اش او چو شمع و عرشیان پروانه‌اش قدسیان برخاک او زانو زنند صحن او را با مژه جارو زنند عرشیان هر روز با صوتی ملیح یا رضا گویند در پای ضریح جبرئیل این جا کبوتر می‌شود با ارادت خاک این در می‌شود خاک این درگاهِ رحمت کیمیاست آب سقاخانه‌اش آب بقاست زائرش را رتبه‌ای والا دهند آفرین از عالم بالا دهند گر رهائی خواهی از هر قید و بند قفل دل را بر ضریح او ببند هرکه بر او دل دهد دلبر شود ذره گر باشد، مه انور شود این همان خورشید ذره‌پرور است در سپهر عشق مهری انور است جلوه کرده آسمان نور او در حدیث صبح نیشابور او جذب علم او همه ارباب فضل باز شد از او هزاران باب فضل ای «وفایی» هرکه چون من خاک اوست زائر دولت‌سرای پاک اوست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای آن که دلت صاف‌تر از جام بلور است از باور ما وصف کمالات تو دور است سوگند به یاسین و به طاها که جمالت تفسیر دعای سحر و سوره‌ی نور است از مقدم تو ای گل گلزار ولایت هرجا نگرم صحبت شادی و سرور است مرغان بهشتی زشعف زمزمه کردند گلزار پُر از نغمه‌ی شیدایی و شور است خورشید جهان‌تابی و در هردل عاشق انوار ولای تو در اشراق و ظهور است تو زاده‌ی موسایی و از قدر و شرافت عیسی دمی و هرنفست نفخه‌ی صور است تو آینه‌ی حُسن خداوندی و در عرش آیات کمالات تو در دست مرور است از رأفت تو نور خدا خیزد و پیداست یک جلوه ز انوار خداوندِ غفور است پر شورتر از باده‌ی عشق تو ندیدم این باده صفابخش‌تر از جام طهور است گر موسم میلاد تو اشکی به رخم ریخت ازشرم دلم بود و مرا شرم حضور است مارا تو مرانی ز در خویش، سلیمان از درگه اکرام تو این حاجت مور است هرکس که به‌دل مهر تو دارد چو «وفایی» این مهر ورا روز جزا برگ عبور است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با زمزمی به وسعت چشمِ تَر آمدم تا محضر زلال‌ترین کوثر آمدم قسمت نشد که بال‌وپری دست‌وپا کنم اما به شوق دیدن تو با سر آمدم گفتند زائر حرمت زائر خداست مُحرم‌تر از همیشه بر این باور آمدم اینک مدینةالنبی‌ام، مشهدالرضاست با نام تو به محضر پیغمبر آمدم از حس و حال روشن معراج پُر شدم وقتی به خاک‌بوسیِ «بالاسر» آمدم حسی کبوترانه گرفته‌ست جان من «پایینِ پای» تو شده هفت آسمان من در این حریم قدسی سرتاسر آینه روشن شده به نور تو چشمم هر آینه گرد و غبار صحن تو را می‌خرد به جان همواره بوده است بر این باور آینه پر می‌کشد از این همه قلب شکسته: آه سر می‌زند از این همه چشم تر: آینه عکس ضریح توست که در قاب چشم‌هاست یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه گم کرده دارم، آمده‌ام با نگاه تو پیدا کنم تمام خودم را در آینه لبریز روشنی‌ست تمام رواق‌ها آیینگی‌ست جان کلام رواق‌ها روی تو را ستارهٔ اشراق خوانده‌اند خوی تو را «مکارم الاخلاق» خوانده‌اند دست تو را که خالق لطف و کرامت است روزی‌رسانِ انفس و آفاق خوانده‌اند باران مهربانی بی‌وقفه‌ی تو را شأن نزول سوره‌ی انفاق خوانده‌اند در مذهب نگاه تو غم حرف اول است چشم تو را پیمبر عشاق خوانده‌اند هفت آسمان و رحمت شمس‌الشموسی‌ات ذرات خاک و لطف انیس‌النفوسی‌ات    ✍️   📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهار آمد و بر روی گل تبسم كرد شكوه وا شدن غنچه را تجسم كرد بهار دید كه شمشادها جوانه زدند شكوفه‌های جوان را نثار مردم كرد ز سمت مشرق دل‌ها شنید بوی بهشت بهار مست شد و راه باغ را گم كرد پس از طواف حرم یا محول الأحوال بهار با نفس عاشقان تفاهم كرد بهار نیت معراج داشت وقت نماز به خاک مقدم زوار او تیمم كرد در آستان رضا «إنّما یرید الله» كریمه‌ای است كه روح‌الأمین ترنم كرد زلال اشك اگر گل كند به لاله قسم كه با امام رضا می‌شود تكلم كرد سخن به رسم گل‌افشانی بهار بگو اگر شكست دلت در حریم یار بگو: دوباره آمده‌ام تا دوباره در بزنم كبوترانه در این آستانه پر بزنم به ناامیدی از این در نمی‌روم هرگز اگر جواب نگیرم، دوباره در بزنم خدا مرا به حقیقت ولی‌شناس كند كه حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم خدای را كمی ای زائران درنگ كنید كه خاك پای شما را به چشم تر بزنم من آشنای همین درگهم، خدا نكند كه رو به غیر بیارم، درِ دگر بزنم اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم، باز خوشم كه گاه‌گداری به باغ سر بزنم صفای تربیت باغبان حرامم باد كه در مجاورت گل، دم از سفر بزنم من از حضور تو ای ماه هاشمی خجلم مگر به اشك شود ترجمان حرف دلم به یك نگاه تو تطهیر می‌شود دل من به یك كرشمه نمک‌گیر می‌شود دل من مرا بس است طواف ضریح تو هرگاه شكسته‌بستهٔ تقصیر می‌شود دل من قسم به صبح جمالت كه پشت پنجره‌ات دخیل نالهٔ شبگیر می‌شود دل من سرشک حاجت هر كس كه می‌چكد بر خاک كنار پنجره تصویر می‌شود دل من به چشم آینه‌های حرم كه می‌نگرم هزار مرتبه تكثیر می‌شود دل من به شوق آن كه به پابوس زائرت برسد به جای اشک سرازیر می‌شود دل من خدا نكرده اگر از تو رو بگردانم اسیر بازی تقدیر می‌شود دل من چگونه قصد زیارت كنم برای وداع مگر ز دیدن تو سیر می‌شود دل من خدا مرا به فراق تو مبتلا نكند من و جدایی از این آستان خدا نكند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند شاید به خاک پای شما نازلم کنند دل می‌کنم از آن‌که دل از تو بریده است دل می‌دهم به دست تو تا بی‌دلم کنند امشب کمیت شعرم اگر لنگ می‌زند فردا به لطف چشم شما دعبلم کنند ایمان راستین هزاران رسول را آمیخته اگر که در آب و گلم کنند، شاید خدا بخواهد و با گوشه‌چشمتان بر رتبه‌ی غلامی‌تان نائلم کنند وقتی سرشت آب و گلم را ازل خدا بر آن نوشت رعیت سلطان ارتضی از برکتت نبود اگر، نان نداشتیم باران نبود، غیر بیابان نداشتیم سوگند بر تو ای سر و سامان زندگی بی‌تو نه سر که این همه سامان نداشتیم این حوزه‌ها نفس به هوای تو می‌کشند لطفت اگر نبود، مسلمان نداشتیم ای آرزوی هر سفر دل! از ابتدا ما قبله‌ای به غیر خراسان نداشتیم ما رعیت ری‌ایم که سلطان به جز رضا ارباب جز حسین در ایران نداشتیم خون حسین در رگ و در ریشه‌ی من است علم رضا معلم اندیشه‌ی من است چشم امید بر در لطف تو بسته است هر زائری که گوشه‌ی صحنت نشسته است بارانی است حال و هوای دو دیده‌ام اینجا همیشه کاسه‌ی چشمم شکسته است از باب جبرئیل به پابوست آمدن از آسمان‌رسیده و رسمی خجسته است آن پیرمرد تشنه در آن گوشه‌ی حرم از راه دور آمده و سخت خسته است با صد امید حاجت این‌بار خویش را با پارچه به پنجره فولاد بسته است وا شد گره ز پارچه، حاجت روا شده‌ست یعنی که زائر حرم کربلا شده‌ست با یاد خاطرات سفر با عشیره‌ام بر عکس یادگاری با صحن، خیره‌ام از بس دلم شکسته برای زیارتت با اشک شوق گرم وضوی جبیره‌ام یاد غروب‌های زیارت هنوز هم گاهی پی دو جرعه‌ی جامع کبیره‌ام «یا قادة الهداة و یا سادة الولاة» «مستبصرٌ بشأنکم» این است سیره‌ام از بس گناه دور و برم را گرفته است چون تک‌درخت خشک میان جزیره‌ام ما هم شنیده‌ایم که فرموده‌ای شما هستم در انتظار ظهور نبیره‌ام دعبل کجاست تا بنویسد در این فراز عجل علی ظهورک یا فارس الحجاز 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e