eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
310 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
در بزم عشق‌‌بازان، فرصت فراهم افتاد قرعه به نام ما و ماهِ مُحرم افتاد پرچم نماد قبر و شش‌گوشه‌ی حسین است بغضم شکست هر بار، چشمم به پرچم افتاد بزم شهود یعنی تنها حسین بود و... قبل از وجود عالم، مِهرش به قلبم افتاد هر سائلی مسیرش بر منزلی می‌افتد راهم به لطف حق بر، بیتی مکرم افتاد صدها هزار عاشق، در خون خود تپیدند تا این عَلَم به دستِ امثال ما هم افتاد گرمای ماتم او، آتش زده به جانم غیر از غمش ز چشمم، هر داغ و ماتم افتاد آیات ابتدایِ مریم که گشت نازل دلشوره‌ای مکرر بر جان خاتم افتاد ** لب تشنه شد حسین و چشمش غبار می‌دید با ضربه از روی اسب، شاه دو عالم افتاد تاریکی مجسم، آمد به سوی مقتل با خنجرش به جانِ آن نور اعظم افتاد تا که حسینِ خود را، تنها و بی‌ رمق دید زهرا کنار مقتل، با قامت خم افتاد آن قدر دست و پا زد، تا با صدای مادر لرزه بر آستانِ عرش معظم افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با برادر وقتی که زیر سایه‌ی لطف تو بهترم وقتی از عطر سیب نگاهت معطرم وقتی قسم به حرمت چشم تو خورده‌ام در آسمان عشق که تنها نمی‌پرم وقتی پناه برده‌ام از بی کسی به تو وقتی شدی پناه دلم سایه‌ی سرم صد بار دیده‌ای تو که دلتنگی مرا لبریزِ ناله‌هایِ برادر، برادرم وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است پس من بگو چگونه به رویم نیاورم دارم به حال و روز خودم گریه می‌کنم من زنده باشم و تو بسوزی برابرم خواهر نمرده، پشت سرت را نگاه کن بعدش بگو به ناله، که ای وای مادرم بغضی کبود سینه‌ی تنگ مرا فشرد چشمی شده‌ست ابری و خونْ چشمِ دیگرم (ای مایه‌ی قرار دل بی قرار ما) من جان سالم از غم تو در نمی‌برم اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم... خنجر به کف گرفته فقط سینه می‌درم تو حیدری‌ترین پسرِ کوثری و من زهراترین مدافع بی باک این درم ** ای آسمان صبر و فضیلت، امام عرش آورده‌ام دو تا پسرم، ماه و اخترم منت گذار بر سر من، اذنشان بده تا پیش چشم‌های خودت پَر درآورم پس رد نکن دو آهوی سَر گشته‌ی مرا ناقابل است، آنچه برایت می‌آورم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلت سیاه شده؟ نور هل أتی کافی‌ست ز خَلق رانده شدی؟ حجت خدا کافی‌ست نیازِ بنده‌ی عاشق به مال و زیور نیست دلی که بر غم مولاست مبتلا، کافی‌ست که گفته وصل، دوای تمامِ درد من است؟ هر آنچه یار بخواهد، همان مرا کافی‌ست از آستانِ امامی که معدنِ خیر است برای نوکرِ درمانده یک دعا کافی‌ست بیا به خاطر قلب امام، قول دهیم اگرچه دیر شد اما دگر خطا کافی‌ست برای هرکه هوای دلش نفس‌گیر است... نفس کشیدنِ در مشهد الرضا کافی‌ست حرم کجا و منِ روسیاه می‌دانم همین که سوختم از هجرِ کربلا کافی‌ست ** دوید زینب و با گریه گفت با قاتل: نزن عزیزِ مرا، شمر بی حیا کافی‌ست همه کفن بخرند و همه کفن بشوند! فقط برای حسین است «بوریا کافی‌ست»؟! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید به شوق پادوییِ روضه، جمع نوکران جمع است محرم هیچ‌کس ما را پی حاجت نخواهد دید همان خادم که کفش سینه‌زن را جفت می‌کرده شبی که جفت شد بند کفن، زحمت نخواهد دید خدایا! شاکرم از این حسینی که به‌من دادی گمانم جز محبش، بنده‌ای رحمت نخواهد دید دم عیسیٰ به یُمن خاک کوی‌ات مُرده را جان داد مسیحا هم شِفا را جز در این تربت نخواهد دید بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضه‌هایت نیست بدون نذرِ هیئت، کاسبی برکت نخواهد دید فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی‌بینی کسی فرزند را هم شانه‌ی رعیت نخواهد دید اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..، حسن داده کسی ما را سر این سفره بی دعوت نخواهد دید به جز روزی که بین دسته‌ها زیر عَلَم رفتم پدر دیگر مرا این‌قدر با‌هیبت نخواهد دید لباس مشکی ما دستبافِ زینب‌ کبراست جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید هزاران بار کج رفتم..، ولی زهرا برم گرداند پسر از مادر خود لطفِ بامنت نخواهد دید حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..، ارزش یافت کسی در آستانت شِیءِ کم‌قیمت نخواهد دید ** پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغی‌ها دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ذاکرین و وعاظ گرامی ▪️تیم پژوهشی حسینیه مقتل، کتاب را تدوین کرده است که pdf آن قابل ارائه می‌باشد. ✔️شایان ذکر است در کتاب حاضر، از عبارات عربی کلیدی مقتل به‌همراه سند+ اِعراب صحیح + ترجمه صحیح + داستان مرتبط (سیره علما یا شهدا) و + اشعار مطابق با روضه، استفاده شده است. ▫️برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت نمونه‌ای رایگان از کتاب، به آیدی زیر عبارت «کتاب مقتل» را ارسال نمایید: ◾️ @addmin_roze
عجیب نیست که دائم سر زبان من است حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم زبان برای همین کار در دهان من است همیشه "أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله" پس از علی ولی الله، در اذان من است گدای سفره ‌ی او بوده‌اند اجدادم همین بزرگترین فخر خاندان من است به تیره‌روزی شب‌های خویش مفتخرم برای اینکه حسن، ماهِ آسمان من است غم نداری خود را نمی‌خورم هرگز چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است مرا به شاعر درگاه او شناخته‌اند هزار شکر که در شهر، این نشان من است قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست ولی محبت او برتر از توان من است اگر چه جان جهان شد برای ما، اما همیشه گفته حسن جان: حسین، جان من است ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ به غیر از همین خانواده پناهی ندارم به غیر از حسین و حسن، تکیه‌گاهی ندارم شدم با امیدی به سوی در شاه، راهی که جز حب آل علی شاهراهی ندارم اگرچه دلم لذت بی‌ثمر خواست، گاهی ولی غیر این روضه‌ها خاستگاهی ندارم در آن دم که فرزند هم از پدر می‌گریزد ز مولا تمنا به غیر از نگاهی ندارم به جز اشک در روز محشر ندارم گواهی به جز اشک در روز محشر گواهی ندارم ** برای فدای نگاهت شدن ای عمو جان! به غیر از همین دست‌هایم سپاهی ندارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نگاهِ ملتمس‌اش تا به آن کران اُفتاد زد آنقدَر به زمین پا که نیمه‌جان اُفتاد حرارتِ جگرِ عمه‌اش تنش سوزاند کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد گرفته بازوی او را، امانتِ حسن است به ناله گفت: مَرو عمه از توان اُفتاد گرفته بود که ناخن به صورتش نزند ولی به چهره‌اش از زخم‌ها نشان اُفتاد همینکه دید رهایش نمی‌کند عمه به روی سینه‌ی خود زد به الامان اُفتاد نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد تلاش کرد بماند به زین، هُلَش دادند که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد ** یتیم گریه کند، عرش را بهم بزند به گریه‌های یتیمانه‌ای چُنان اُفتاد... که عمه دید حسن را میانِ کوچه‌ی تنگ کنارِ مادرش آنجا به سر زنان اُفتاد کشید بازوی خود را دوید تا گودال سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد در ازدحامِ حرامی چه سخت رد می‌شد که چند دفعه دراین بِین، بی امان اُفتاد میان شهیه‌یِ اسبان و نعره‌های هجوم نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد از این و آن چقدَر ضربه خود اما رفت که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد رسید در تَهِ گودال روبروی سنان میانِ حرمله و شمر و ساربان اُفتاد عمو به خاک و سرش روی دامن باباست کنارِ این دو، زنی با قدی کمان اُفتاد همینکه خواست بگوید پدر، عمو را دید همینکه گفت عمو، دستش آن میان اُفتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کاش فریاد بر سرش نکشد به روی خاک، پیکرش نکشد دشمنش را بگو که حداقل عمویش را برابرش نکشد دست خود را دهد ز دست ولی دست از عشق دلبرش نکشد گرچه جانی نمانده در بدنش منت از شمر و لشکرش نکشد کاش می‌شد که حرمله در سر نقشه‌ی ذبح حنجرش نکشد بگذریم از تمام این‌ها، کاش کار به بردن سرش نکشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل خورشید یلِ شب‌شکن است یازده ساله سپاه حسن است تیغ اگر دست بگیرد غوغاست طرز جنگ‌آوری‌اش بی همتاست نور علی نور، علی نور من است حسن اندر حسن اندر حسن است در دلش انس به مادر دارد جگر حضرت حیدر دارد می‌درد برق نگاهش شب را بوده همراه‌ترین زینب را یازده ساله چه شیری شده است مثل قاسم چه دلیری شده است ترس در چهره‌ی او بی معناست در جلال و جبروتش زهراست بی زره زد به دل یک لشکر زنده شد باز شکوه حیدر عشق را دید که بی یار شده بین صد نیزه گرفتار شده عمویش را ته گودال که دید دیگر از زندگی‌اش دست کشید قاتلی تیغ به رویش می‌زد چنگ بر زلف عمویش می‌زد دید دستان سنان آزاد است نیزه و تیر و کمان آزاد است رفته از حال عمو، با این حال گرگ‌ها دور و برش در گودال تیغی افتاد به راه گلویش داشت می‌سوخت گلوی عمویش دست را یاد پدر کرد سپر گشت آیینه‌ی روی مادر دشت پر شد ز دم وا اُمّا... ناله‌اش کشت عمو را آنجا... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به روشنایی کلام نوری و روشن‌ترین کتابی تو چرا کتاب بگویم‌؟! که آفتابی تو در این زمانه‌ی ظلمت چراغ بیداری به دیدگان و به دل‌های غرق خوابی تو به تشنگان کویری که راه گم کردند اگر بقیه سراب‌اند، عین آبی تو  به دوستان چو نسیمی لطیف و روح‌نواز به دشمنان خدا آتشین‌خطابی تو به مؤمنین چه بگویم که آیه‌های بهشت به هر چه کفر ولی آیهٔ عذابی تو سؤال توست که «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه» به این سؤال خودت بهترین جوابی تو تو آن شراب طهوری که وعده داده خدا بریز تا که بنوشم، همان شرابی تو! در این زمانهٔ سرشار از فریب و دروغ به راستی که همان حرف بی‌نقابی تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بساط هلهله در قتلگاه برپا شد به دور جسم عمویم چقدر غوغا شد به نیزه تکیه زد و بی سپاه و تنها شد در آن محاصره، مشغول ذکر و نجوا شد صدای ناله و آهش به گوش آمده بود سرش شکسته و خونم به جوش آمده بود دویدم از سوی عمه به سمت قربانگاه صدا زدم فأنا ابن الحسن به گریه و آه به اشتیاقِ شهادت، مسیر شد کوتاه چه خورد بر نظرم؟! لااله الا الله کسی عموی مرا داشت با حسد می‌زد حرامزاده به بال و پرش لگد می‌زد شدیم تشنه و بی حال از حرارت جنگ محاصره شده و عرصه بود تنگاتنگ زدند ضربه به پیشانی‌ام چنان با سنگ... که شد تمام رُخم چون حسین خونین‌رنگ صدای یا حسنم تا رسید بر گوشش مرا کشید عمو در میان آغوشش به فکر رأس عمو بود خولیِ بی درد وضو گرفت در این راه، اشعث نامرد صدای قهقهه‌ی شمر را چه باید کرد؟! هر آنچه داد کشیدم نداشت دستاورد شدم سپر به امامی غریب، با سر و جان به ضربه‌ای پَر من شد به پوست آویزان اگر بناست کسی بشکند سبویم را بگو به حرمله آورده‌ام گلویم را بگو مرا بزند، ول کند عمویم را خرید پیش پدر عِزّ و آبرویم را_ همین سری که جدا از تنم شد و افتاد به خونِ ریخته‌ام خون یار قیمت داد رسید قاتل بی رحم و مست بعد از من به چکمه آمد و حُرمت شکست بعد از من به روی سینه‌ی مولا نشست بعد از من گرفت گیسوی او را به دست، بعد از من عزیز فاطمه را دید گشته بی حربه زد از قفا به گلویش دوازده ضربه 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به روشناییِ میان شعله می‌سوزد مگر باران؟ نمی‌سوزد اگرچه «جسم» هم آتش بگیرد، «جان» نمی‌سوزد به آتش می‌کشند این روزها قرآنِ ما را... لیک نمی‌دانند «فجر» و «طارق» و «فرقان» نمی‌سوزد نمی‌دانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان که «حمد» آتش نمی‌گیرد که «الرحمان» نمی‌سوزد خدای قصۀ قرآنیِ «عاد» و «ثمود»! آخر چرا این شهرها در آتشِ کفران نمی‌سوزد؟ مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان دل مردم برای این همه ایمان نمی‌سوزد؟ به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی بگو قرآن نمی‌سوزد، بگو قرآن نمی‌سوزد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به روشناییِ روی گل محمدی از اشک، تر شده‌ست با ما مصیبتی‌ست که عالم خبر شده‌ست با ما مصیبتی‌ست که ورد زبان شده با ما مصیبتی‌ست که خونِ جگر شده‌ست دشمن به فتنه سنگر تصویر را گرفت لشکر نبرده‌ایم و نبردی دگر شده‌ست آن سوی خنده‌ها، همه دندان گرگ بود اینک زبانشان به دهان، نیشتر شده‌ست از هیچ زاده‌اند و پی هیچ، زیسته شیطان، براین جماعت ابتر، پدر شده‌ست نمرود تیر بسته به زیبایی خدا زیبایی خدا، به خدا بیشتر شده‌ست هم مصحف شریف، درخشید بازهم هم آتش جهنمشان شعله‌ور شده‌ست عالم، هنوز در صلوات است و همچنان این رأیت نبی‌ست که بر بام، بَر شده‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به روشناییِ چراغ راه بشر تا کمال، قرآن است چرا که پاسخ هرچه سؤال قرآن است اگر به معجزه هم مثل سحر می‌نگری بیا که آینه‌ی بی‌مثال، قرآن است همیشه اوج گرفتن دو بال می‌خواهد برای ما یکی از این دو بال، قرآن است در انتها پی فصل‌الخطاب باید رفت جواب قطعی هر احتمال، قرآن است حلالِ اوست حلال و حرامِ اوست حرام که حد و مرز حرام و حلال، قرآن است به حفظ کردن آن سعی کن که در محشر به گردن تو شبیه مدال، قرآن است اگر برای رسیدن به حق پی راهی به هوش باش که راه وصال، قرآن است قسم به نور که این آیه‌ها نمی‌سوزند چرا که معجزه‌ی بی‌زوال، قرآن است ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زل می‌زنم فقط وسط کربلا به تو یعنی پناه می‌برم از هر بلا به تو وقتی من از توئم، دگر از من خبر نگیر از من که هیچ فاصله‌ای نیست تا به تو بی نامه آمدم که مرا قاسمم کنی من نیز هدیه‌ی پدرم مجتبی به تو طاقت نداشتم که ببینم بدون تو دستش کند طنابِ اسارت ربابِ تو واللهِ لا اُفارِقُک یا ابوعلی وصلم میان هجمه‌ی این دست و پا، به تو این‌ها که می‌زنند مرا دشمن توئند چون می‌دهند با زدنم ناسزا به تو من پاره‌ی تن توئم ای بضعه‌ی رسول این شد که دوختند مرا نیزه‌ها به تو موسای نوجوانم و بر نیل می‌زنم تا این‌همه هجوم نیارد عصا به تو پیراهن تو گشتم و دشمن مرا درید اینجا عمو نیامده اصلاً عبا به تو از نعل‌هایشان به زر و سکه می‌رسند در کوفه بسته است بهای طلا به تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا رب چه رفت بر سر عبداللَه و حسین؟ زینب نشست، فاطمه آمد، حسن دوید @dobeity_robaey
؛ مجتبی‌زاده‌ی کربلا منم مثه قاسم افتخار نجمه‌ام داداشم که رفت و دیگه برنگشت تک و تنها ذوالفقار نجمه‌ام مطمئن باش تا نفس داشته باشم سپر درد و بلات می‌شم عمو کافیه به قلب لشگر بزنم حَسَن کربُبَلات میشم عمو یادته هم‌بازی من می‌شدی؟ یادته لقمه می‌ذاشتی دهنم؟ عطر و بوی بابامو داری عمو با تو احساس یتیمی نکنم حالا وقتشه که جبران بکنم به همه نشون بدم دلاورم با رجز خوندن توی معرکه آبروی هرچی شمره ببرم خودمو به آب و آتیش می‌زنم سَرمم اگه بره غم ندارم اگه بود بابام همین کارو می کرد منم از بابام چیزی کم ندارم مگه می‌شه من تماشاچی باشم!؟ بیینم رو بدنت پا بذارن من خودم تنهایی لشگرت می‌شم بذار این‌ها تو رو تنها بذارن اونقده صدات زدم یه چکمه پوش اومده تا دهنم رو بشکنه نسل اونکه دست زهرا رو شکست اومده دست منم رو بشکنه تا دوباره با تیر و کمون بیاد همگی حرمله رو صدا کنن کجا بهتر از روی سینه‌ی تو که بخوان سر از تنم جدا کنن حرمله هم اگه ذبحم نمی‌کرد حال و روزت بخدا منو می‌کشت اگه من خیمه‌نشین هم می‌شدم سر تو رو نیزه‌ها منو می‌کشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم رب النور، نور هر سخن هستم عبدالله و بابایم حسن چون امیرالمؤمنینم، بت شکن می‌کنم هر فتنه‌ای را ریشه کن اسوه‌ام قاسم شد و شیر جمل نزد ما مرگ است أحلی مِن عسل من حسینی هستم و پابست او یازده سال است مستم، مست او بوسه‌گاهم بوده عمری، دست او حال افتاده به مقتل، خسته او از میان دست عمه، بی‌قرار دست خود را می‌کشم بی اختیار هیچ کس جز من نماند از لشگرش تشنگی آتش زده بر حنجرش مانده جای زخم بر سرتاسرش می‌کشد روی زمین بال و پرش عده‌ای شمشیر در آورده‌اند شمر و خولی رو به مقتل کرده‌اند با عصا محراب ابرویش شکست نیزه‌ای در بین پهلویش شکست سنگِ تیزی، روی نیکویش شکست دیدی آخر شأن گیسویش شکست با خدایش بود در راز و نیاز دست ناپاکی به مویش شد دراز جان به قربانش، فدایش می‌شوم مرهمی بر زخم‌هایش می‌شوم بین مقتل، سر جدایش می‌شوم با پرم جوشن برایش می‌شوم قتلگه، کوچه شد و من هم سپر ایستادم روی پنجه چون پدر تیغ، بی رحمانه دستم را برید تیر، با شدت گلویم را درید جز عمو چشمم دگر کس را ندید پیکرم را بین آغوشش کشید تا که لب تشنه صدا کردم، عمو تیری آمد دوخت جسمم را بر او بعد من، خیلی جسارت می‌شود بر عمو جانم اهانت می‌شود احتضار او سه ساعت می‌شود پیکرش بدجور غارت می‌شود نیست ذبحی مثل او در عالمین فاطمه گوید: بُنیَّ یاحسین 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ عشق فرمود که لیلای حسین است حسن آی دنیا! همه‌دنیای حسین است حسن بی نیازِ دو جهان، کلِّ نیازش حسن است از خداوند تقاضای حسین است حسن همه گفتیم حسین و خود او گفت حسن خَلق فهمید که آقای حسین است حسن جان، حسین است؛ ولی جانِ همین جان، حسن است مثل یک روح در اجزای حسین است حسن بیرقِ خونِ خدا، پرچمِ سبزِ حسنی‌ست در حقیقت خودِ معنای حسین است حسن قاب شش‌گوشه نشسته‌ست به دیوار بقیع دائماً محو تماشای حسین است حسن با دعاهای حسن دور حسین است شلوغ عاشق دیدن غوغای حسین است حسن حرم فاطمه را شخص حسن خواهد ساخت خالق مرقد زهرای حسین است حسن "یا حسن" حک شده بر مشکِ علمدار حسین ذکر توحیدیِ سَقای حسین است حسن دو حسن داد به شاهِ شهدا...، شاهِ کرم چِقَدَر با دل و جان پای حسین است حسن روضه خوانده است که لایَوم کَیومَک، عطشان! فکر پاخوردنِ لب‌ها‌ی حسین است حسن ** تو ندیدی که چه کردند سُمِ مرکب‌ها... این طرف، آن‌طرف اعضای حسین است، حسن! ✍ پیام شاعر: این غزل در استقبال غزلی از برادر مهربان و عزیزتر از جانم با مطلع زیر سروده شده است.👇 همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت محکومیت اهانت به 🏴 از قرآن سوخته دود بلند نمی‌شود؛ بلکه نور بلند می‌شود. اگر باور ندارید، از تنور خولی بپرسید... @hosenih
سنگ‌ها بر سرِ تو مرثیه خوانی کردند نیزه‌ها زار زدند اشک فشانی کردند فصلِ خندیدنِ تو بود نه گُل چیدنِ باد چهره‌ات را چقدر زود خزانی کردند نجمه در خیمه رویِ دامن زینب اُفتاد عمه را اینهمه زخمِ تو کمانی کردند پا مکش روی زمین ، جان به لبم آورده آنچه با روی تو نامردمِ جانی کردند تا که دیدند یتیم حسنی خندیدند دوره کردند و چه بد سنگ پرانی کردند هرچه کردند حریفت نشدند و آخر تشنگی و نظر و نیزه تبانی کردند خوب پیداست از این وضعِ بهم ریخته‌ات اسب‌ها رد شده و سینه‌تکانی کردند ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به روشناییِ باید زند فریاد هر صاحب کلامی بر پاشود هر گوشه از عالَم قیامی گشته جریحه‌دار قلب اهل ایمان بر ساحت قرآن شده بی احترامی تاریخ ثابت کرده گر کوتاه آییم هرگز ندارد بی حیایی‌ها تمامی یک روز قرآن روی نیزه رفت بالا یک روز شد نیزه‌نشین رأس امامی آغاز این بی‌حرمتی‌ها قتلگاه و پایان آن هم می‌شود دشنام شامی آیا مهیای ظهور یار هستیم؟! مانند تیغ ذوالفقارِ در نیامی گمراه خواهد شد کسی که رو بتابد از انقلاب و رهبرش از روی خامی آن‌روز که خون‌خواهِ مظلومان بیاید می‌گیرد از اهل ستم چه انتقامی دست ادب بر سینه بگذاریم و داریم بر محضر آقای مظلومان سلامی ای انتقام غربت شیعه کجایی؟ ای کاش جانِ مادرت زهرا بیایی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نیزه پس از نیزه میان پیکرش بود خنجر پس از خنجر میان حنجرش بود این سو حسین‌بن‌علی خون گریه می‌کرد آن سو عزادار عزایش مادرش بود آن‌گاه که بر پهلویش می‌خورد نیزه تصویر زهرا پیش چشمان ترش بود بی شک میان جسم او راهی نمی‌یافت شمشیر اگر از معرفت چیزی سرش بود قاسم به زیر دست و پای یک سپاه و شمر لعین مشغول مدح لشکرش بود با این همه سختی، خدا را شکر در دشت تنها نبود و شاه بالای سرش بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمدم محضر تو سر پایین... سر کنم محضر پدر پایین حَسَن قافله منم امروز پرچمم را عمو نبر پایین! چون‌که آورده نامه از حسنت... فطرس آورده بال و پَر پایین پدرم مات جنگ من شده است... از بهشت آمده خبر پایین روی مرکب منم که با جگرم نیست یک مرد با جگر پایین قاسم بن الحسن به بالا رفت ازرق و چند تا پسر پایین سنگ اول به گوش من می‌گفت... برو از مرکبت دگر پایین نیزه‌ای رفت بین دنده‌ی من رفتم از اسب با کمر پایین بیشتر می‌زدند بر دهنم بدنم رفت هرقدَر پایین زخم خوردم ز صد نفر بالا مشت خوردم ز صد نفر پایین زیر سم‌ها منم که جاماندم تو بیانداز یک نظر پایین خواستی تا مرا بلند کنی رفت پاهای این پسر پایین بدنم ریخت بین دستانت آمد از شاخه‌ات ثمر پایین بین خیمه تو بر سر مایی من و اکبر، دوتا گهر پایین! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e