eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تو را تنها رها کردیم ما در کوچه‌ ی غربت تو را از ما چه سهمی هست غیر از غصه و زحمت دعای تو همیشه تا اجابت می‌برد مارا دعای ما برایت می‌شود قربانی غفلت اگر اندازه‌ی لیوان آبی تشنه ات بودیم تو حالا پیش ما بودی نه پشت پرده ی غیبت  تو از اعمال ما آگاهی و قصدت نجات ماست عبادت های خود را می‌کنی با ما اگر قسمت شبیه مادرت دلسوزی و در می‌زنی هرشب که ما را  لحظه‌ای در آوری از خانه‌ی ظلمت شبیه مادری که گرچه سیلی خورد اما ماند که عشق است و بلاهایش  به هر ترتیب و هر قیمت بهای عشق را با جان و با فرزند خود پرداخت چه پشت در چه در کوچه  چه  در مسجد به هر بابت فقط مسمار از قلبش خبر دارد که در این راه به خونش مُهر کرد و ماند پای کار این بیعت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این سوگنامه سخت تر است از بیان شدن زهرا کجا و سوختن و نیمه جان شدن گیرم که من فرو دهم این بغض خفته را این اشک چیست عاقبتش جز روان شدن با من بگو که سنگ صبور دلت شوم حالا که رسم شهر شده سرگران شدن هر طعنه ای زدند به ما مردمان شهر ما را کجا و لقلقه‌ی هر زبان شدن بارانی است صورت تو زیر آفتاب از من چه ساخته‌ست به جز سایبان شدن تیر از تنم بگو بکشند و نگو که من بر قد و قامت تو ببینم کمان شدن آمین نگفتم آرزوی رفتن تو را سخت است با نبودن تو امتحان شدن این خانه را تمیز نکن قبل رفتنت راضی ترم پس از تو به بی آشیان شدن تو سهم آسمانی و در سر نوشت خاک حاشا مزار بودن و حاشا عیان شدن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عطری که از خاک مزارت پخش می‌شه  یادم‌ می‌یاره نو بهار دست هاتو  یادم می‌یاره حس خوب بودنت رو  یادم می‌یاره دونه دونه خاطراتو لالاییات هم رنگ آغوش خدا بود  سوز صدات سنگای سختو نرم می‌کرد  تو خاطرم مونده تنور خونه ی ما  قلب یتیمای یه شهرو گرم می‌کرد با اعتبار گردن آویزت یه وقتا  زنجیر دستای اسیرا باز می‌شد  دست دعا بالا  می‌بردی و گره از  کار گرفتار و فقیرا باز می‌شد اون که بهش پیراهنت رو هدیه دادی  هیچ وَخ دیگه پیراهن فقرو نپوشید  بعد یه عمری جستجو مرد یهودی نور کلیم الله و توی چادرت دید هر شب دعا کردی برا همسایه هامون  تو موج بارون قنوتای شبونه  اینکه یه در باید به مسجد باز می‌موند یعنی خدا هم خواست همسایه ات بمونه از برکت دستای تو خوش بخت می‌شد هر نو عروسی که براش چادر می‌دوختی  مزدت چی بود که بخت روزامونو شب کرد  از ضرب دستای کی توی تب می‌سوختی تنگه دلم قدر چهل سال واسه دستات  بغضم‌ شکسته اومدم پهلوت مادر  روی مزارت سر می‌ذارم اما این سر  سامون نداره جز روی زانوت مادر می‌گن بگو حرفاتو آخه بار غم ها  با درد دل می‌شه سبک تر راست می‌گن  سر بسته می‌گم دنیا با من سخت تا کرد  می‌گن به مادر می‌ره دختر راست می‌گن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدیح گفتنت از هر دهان بزرگ‌تر است و نامت از همه‌ی آسمان بزرگ‌تر است پیاله‌ایم و به دریا نمی‌رسد این درک که شرح حال تو از هر زبان بزرگتر است مساحتی‌ست کران تا کران شش گوشه بهشت ما اگر از دیگران بزرگتر است تو سینه سینه رسیدی به قلبمان یعنی حدود سروری ات از زمان بزرگ تر است چه ابتلای عزیزیست عاشقت بودن چه شور عشق تو از شوق جان بزرگ‌تر است نماز و نیت ما بوده بر خدای حسین خدای توست که در هر اذان بزرگتر است و قائلیم به الله اکبر ، اما باز علی اصغر تو از جهان بزرگ‌تر است تو کهکشانی و شش ماهه ات به ما فهماند که راه شیری این کهکشان بزرگتر است نمانده تاب جدایی ، حرم ببر مارا غم فراق تو از قلبمان بزرگ تر است برای هرکه چشیده ست چای موکب را همیشه تشنگی از استکان بزرگ‌تر است اگر که شعر به پایان رسید لکنت ماست وگرنه مدح تو از هر بیان بزرگتر است ببخش لکنت مارا عزیز آل عبا همیشه بخشش این خاندان بزرگتر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ادب را حد اعلا می‌پسندد قدم را پشت بابا می‌پسندد ببین بالا بلند کربلا را خودش پایین پارا می‌پسندد @dobeity_robaey
ای عاشق هر آیه‌ی قرآنِ پیغمبر ای اولین آرایه‌ی ایمانِ پیغمبر آرامشِ قلبِ قرارِ قلبِ این عالم سنگ صبور و مرهم هر آنِ پیغمبر ای باسلیقه، بامحبت، مادر باران بانوی خانه، شاخه‌ی ریحانِ پیغمبر تا آخر دنیا نمک‌گیر مرامِ توست هر کس که خورده لقمه‌ای از نانِ پیغمبر مهمان‌نوازِ مهربانِ خانه‌ی رحمت بعد از تو ماتم می‌شود مهمانِ پیغمبر شعب ابی‌طالب کنارت باغ رضوان است دور از تو دنیا می‌شود زندان پیغمبر سخت است بعد از تو تمامِ لحظه‌های وحی ای نان و خرمایت توانِ جانِ پیغمبر رنگی دگر دادی تجارت را و عالم دید با سکه‌هایت ضرب شد احسانِ پیغمبر از آن همه ثروت نداری یک کفن حتی دارایی‌ات را کرده‌ای قربانِ پیغمبر ** جای کفن گفتی عبای همسرت کافیست گفتی عبا شد چشم ها گریان پیغمبر گفتی عبا شبه پیمبر یادمان آمد گفتی عبا، پُر اشک شد دامانِ پیغمبر شام غریبان حرم بود و عبا می‌سوخت در شعله‌های خیمه‌ی طفلان پیغمبر ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صدا پیچید، دنیا گوش شد، غرق شنیدن شد اذان، پیغمبری کرد و مهیای وزیدن شد‌ طلوعت شمع‌های آسمان را استراحت داد زمین، روشن شد و خورشید مشغول لمیدن شد ‌ کمی تا قد کشیدی شاخه‌ی انگور از دیوار به شوق دست‌های تو پذیرای خمیدن شد‌ نوازش کردی و در سینه‌ی چوبی نخلستان دلی خشکیده از جورِ زمین، سبز از تپیدن شد‌ چقدر آزادگی می‌ریخت از هر بند انگشتش کنیزی که برایت بی قرار غُنچه‌چیدن شد ‌ صدای پای تو یک شهر را در کوچه‌ها آورد در و دیوار هم حتی سراپا محو دیدن شد ‌ چقدر آسوده‌خاطر بود از دنیا فقیری که شبی سرد از غذای سفره‌ات گرم چشیدن شد‌ خدا می‌خواست معنای کَرَم را جلوه‌گر باشی همین انگیزه‌ی خوبی برای آفریدن شد ‌ به جز رنگ خدا رنگی نمی‌ماند در این عالَم تو را با رنگِ یک‌رنگیِ خود، گرم کشیدن شد‌ برای کوری چشم حسودان قبل بسم الله خدا ''روحی فداک"ی‌ گفت و مشغول دمیدن شد‌ ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم‌ به به خانه می‌رسی و خسته هستی از سرکار به خانه می‌رسی و می‌وزد نسیم بهار به خانه می‌رسی و دخترت چه خوشحال است دو بوسه می‌بَرَد از گونه‌ات شبیه انار تو کوه می‌شوی و از تو می‌رود بالا تو اسب می‌شوی و روی پشت توست سوار تو ریسه می‌روی از لحن کودکانه‌ی او دوباره وعده بگیرد عروسک از بازار سکوت می‌کند و روی سینه‌‌ی تو سرش به خواب می‌رود آغوش توست مثل حصار ** دوباره می‌پَرد از خواب و نیستی اینجا دلش دوباره گرفته برای یک دیدار تو قهرمان قشنگِ جهان او هستی شهیدِ عشق، شهیدِ اراده و ایثار ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ حرم لبخنده، آرومه، عزیزه ،دست و دل بازه حرم سنگ صبوره، مهربونه، مَحرم رازه یه موقع سفره‌ی عقده، یه وقت درمون بیمارا یه وقت آغوشه واسه چشمای خیس عزادارا حرم شیرینیِ لبخند، توی جیب خادم‌هاس یه کاسه آب سقاخونه توی هق هق گرماس یه چشمه اشکِ شوقه تو دل هر تکه آیینه جواب نامه‌ی توی ضریحه، بال آمینه حرم همراه آدم، تو هجوم روزای سخته اذونِ اولِ تو گوش نوزادای خوشبخته برای غربت زائر، حرم گرمای یه خونه‌اس برای بال زخم یه کبوتر مرهمه، لونه‌اس حرم اعجاز چایی واسه‌ی یه شونه‌ی خسته‌اس یقینه واسه‌ اون که کرده کل عمرشو دست‌دست نسیم دل‌بخوا‌هِ دور فواره‌اس سر ظهرا دل شاد‌ یه بچه‌اس واسه رو هم‌چیدن مُهرا یه نقشه توی برگ اول ادعیه‌هامونه برای نوجوونا نقشه‌ی یه گنج پنهونه صدای شوق نقاره‌اس، صدای گرم امیده خراسانه جواز رفت و آمدهای خورشیده طناب دست یه معلوله که رو پاش وایساده دل یه پنجره‌اس که می‌شنوه با اینکه فولاده یه امضای عزیزه که قد یه دنیا می‌ارزه حرم برگ برات کربلای یه کشاورزه تسلای دلِ دلگیریه که با خودش قهره سلام اول صبح خیابونای یه شهره پناه بی ‌کسی‌های یه همسایه‌‌اس که غمگینه نمی‌شناسن حرم رو عنکبوتا غصه‌مون اینه ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به فرزندت بگو مولای ما یک پهلوان بوده بگو در جنگ با دشمن همیشه قهرمان بوده بگو مولای ما با اینکه جنگ‌آورترین مرد است ولی با دوستان خیلی کریم و مهربان بوده همیشه روی دوشش گرم بازی بوده‌اند، آری به فرزندت بگو مولا رفیق کودکان بوده بگو مولای ما با این که حاکم بوده، هروعده غذای سفره‌اش تنهایِ تنها شیر و نان بوده بگو هر شب به شانه می‌کشیده نان و خرما را فقیران را غذا می‌داده، فکر دیگران بوده برای خادم خود می‌خریده رخت نو، اما عبای وصله‌دارش آبروبخش جهان بوده بگو وقتی پیمبر با خدا صحبت نمود آن شب صدای صحبت مولای ما در آسمان بوده شبی که مشرکان در نقشه‌ی قتل نبی بودند بگو مولای ما در خواب حتی جان‌فشان بوده به فرزندت بگو نَقل مسیحی‌های نجران را که مولا طبق قرآن بر پیمبر همچو "جان" بوده بگو مولای ما بر قلب‌ این مردم حکومت کرد بگو مولای ما تنها امیر مؤمنان بوده 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتش رسیده قاعده‌ها را به هم بزن طرحی جدید در همه عالم رقم بزن صحرای خشک را به حضورت بهشت کن نقشی سپید از تب و تاب حرم بزن ای جاودانه! تشنه نگهدار آب را آب حیات را به لبِ محتشم بزن از شیرخواره، صف‌شکنِ قابلی بساز قنداقه را گره به عمود علم بزن پیروز جنگ باش ولی بین خاک و خون شرحی دگر به طرز بقاء و عدم بزن گودال را رفیع کن از خون پاک خویش خاتم ببخش و تکیه به تخت کرم بزن وقت غروب بر سر نیزه طلوع کن با هر شفق به بوم جهان رنگ غم بزن آزادگی ببخش به جان اسیرها بر نیزه از بلندی آیات دم بزن بر روی تشت، کاخ نشین را ذلیل کن در سرسرای قلعه‌ی عزت قدم بزن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خواب دشمن‌های قرآن را پریشان می‌کنم عهد می‌بندم حسین کودکم را نذر راه حفظ قرآن می‌کنم عهد می‌بندم حسین @dobeity_robaey