#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
هر که دارد بر حسین، عشق و ارادت بیشتر
حضرت مولا به او دارد عنایت بیشتر
گرچه زهرا روز وانفسا شفاعت میکند
میکند اما حسینِ او شفاعت بیشتر
اولیاء الله در لطف و کرامت شاخصند
میبرد مولا ولی سهم کرامت بیشتر
چارده معصوم کشتی نجاتند و حسین
کشتیاش دارد مساحت بیش و سرعت بیشتر
هرکه در بازار عشقش کمفروشی میکند
روز محشر میکند خود را ملامت بیشتر
مجلسآرایان اشک و روضهی داغ حسین
میبرند از اهل عالم رزقِ جنت بیشتر
دعوت عام است اگرچه سفرهی احسان او
اهل اشک و زمزمه دارند دعوت بیشتر
داغ دیدند و مصیبت، شاهدان کربلا
دید اما زینب کبری مصیبت بیشتر
سید سجاد در شرح تمام ماجرا
داشت از شام بلا طرح شکایت بیشتر
زخم شمشیر و سنان بر جسم، طاقتسوز بود
دید از زخم زبان دلها جراحت بیشتر
بین ارباب و رعیتهای عالم ای «کمیل»
دارد اربابم محبت با رعیت بیشتر
✍ #کمیل_کاشانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد
و هم به تشت طلا چوب خیزران بخورد
بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام
به هر زمین برسد سنگ از آسمان بخورد
مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است؟!
چه کرده او که سرش ضربه آنچنان بخورد؟!
مگر حلال خدا را حرام خواسته است
که باید این همه زخم از حرامیان بخورد
میان تشت طلایی ببند چشمت را
مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد
مخوان دو مرتبه قرآن، یزید منتظر است
گرفته چوب، مبادا لبت تکان بخورد
✍ #سیدمحمدحسین_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون
کنار طشت طلاست، فاطمه مهمان من
چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من
با چه دلی میزنی برلب من خیزران
کز همه دل میبرد، نغمهی قرآن من
گر چه تحمل کنم، ضربهی چوب تو را
تابِ مرا میبرد، گریهی طفلان من
تا که نگاه افکنم، بر رخ اطفال خود
دور زند دم به دم، دیدهی گریان من
تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف
زینب من میشود، دست به دامان من
نالهی من بر ملاست، مقتل من کربلاست
شام بلا آمده، شام غریبان من
با چه گنه میکنی، لعل لبم را کبود؟
بر سر و صورت بس است، زخم فراوان من
سرم به شام بلا، زینت طشت طلا
زیر سم اسبها، پیکر عریان من
طشت ز سوز درون، سوخت و فریاد زد
چوب تو هم گریه کرد، بر لب عطشان من
سوز دل اهلِ دل، در نَفَس «میثم» است
در شرر شعر اوست، ناله و افغان من
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون
چوب ستم و سرِ بُریده
والله قسم نـدیده «دیـده»
این لعل لبی که میزنی چوب
پیغمبــر اکـرمش مکیده
هر کس سر نی زدهست سنگش
قرآن ز دهان وی شنیده
آهسته بزن که پای این طشت
رنگ از رخ فاطمه پریده
آهسته بزن که دور این سر
سروِ قد مصطفی خمیده
آهسته بزن که ایستادند
یک مُشت، اسیرِ داغدیده
آهسته بزن که سینهاش را
از ضرب سنان «سنان» دریده
هم دشمنش از جفا زده سنگ
هم قـاتلش از قفـا بُریده
والله قسم گـریسته خـون
تیغی که بر این گلو رسیده
هم لب ز عطش دو چوبهی خشک
هم خونِ دل از دیده چکیده
کی دیده کنار مجلس می
قرآنِ به خاک و خون کشیده
از زخم، سرش گرفته بوسه
بادی که به صورتش وزیده
«میثم»! شررِ غمِ حسین است
روحی که به پیکرت دمیده
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #حضرت_زینب_س_شام_غریبان؛ #حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام؛ #مجلس_یزید_ملعون
تنها نه این که داده رزق نوکران را
بخشیده آب و نانِ بنده پروران را
معشوقها، دلدادهی حب الحسیناند
عشقش مُسَخَّر کرده قلبِ دلبران را
هرکس که مشمولِ نگاهِ رحمتش شد
هرگز نمیخواهد عطای دیگران را
گریه برایش خیرِ بی مانند دارد
حتی مقرب میکند پیغمبران را
نامش که زینتبخشِ عرش و اهل آن است
تا اوج مستی میبَرد نوحهگران را
دیوانگی ما در این میخانه، لطف است
بخشیده زهرا این جنونِ بیکران را
یک عمر داغ سینهی عریان ارباب
آتش زده جان و دلِ جامهدران را
**
باید چگونه با پر زخمی، عقیله
پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را؟!
باید چگونه زینب کبری ببیند
در شام، بر کام امامش، خیزران را؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون
دستی که سمتِ طشت طلا چوب میزند
چوبِ حراج بر غمِ ایوب میزند
پایِ سربریدهی خورشید، مُلک ری
پیوسته حرفِ گندم مرغوب میزند
رویش سیاه! کاسهی صبرم لبالب است
در کاخ شام، معجر زینب معذب است
بیهوده خسته میکند این چوب را یزید
این سر همیشه روی لبش ذکر یارب است
تکلیفِ طشت و این همه باران! چه میشود؟
پایانِ ماجرایِ اسیران چه میشود؟
گیرم حسین، پارهی قلبِ نبی نبود!
پس احترام قاری قرآن چه میشود؟
ای خیزران! عجولتر از خنجری چرا !؟
مانند تیر حرمله ناباوری چرا !؟
قرآن که خواند، شک به مسلمانیاش نکن!
در انتظار معجزهای دیگری چرا !؟
آهستهتر بزن! به پیمبر گناه نیست!
لبهای سنگ خوردهی او روبراه نیست
داری درست جایِ همان نیزه میزنی!
این مجلسِ شراب، کم از قتلگاه نیست
آتش به باغِ سوختهی خواهرش نزن
طعنه به مویِ مَملوِ خاکسترش نزن
باشد، به گریههایِ حرم اعتنا نکن
باشد بزن، ولی جلویِ مادرش نزن
این سر، به جبرِ نیزهی اشرار آمده
با داغِ دستهای علمدار آمده
زخمِ زبان، به پیری او میزنی چرا!؟
همراهِ زینب از سرِ بازار آمده
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون
طشت، حیرت زدهی نغمهی قرآن من است
خیزران اشکفشان، بر لب و دندان من است
دیدهی فاطمه بر چوب تو و طشت طلا
نگه دختر من، بر لب عطشان من است
چوب اگر میزنی اینقدر مزن زخم زبان!
پای این طشتِ طلا، فاطمه مهمان من است
زینبم گر نکند پاره گریبان چه کند
نگهش بر من و بر گریهی طفلان من است
هر که قرآن به زبان داشت لبش را بوسند
چوب و جام می تو، پاسخ قرآن من است
هفده زخم که بر صورت من میبینی
شاهد زندهای از زخم فراوان من است
خیزران بر لب من میزنی و میخندی
خندهات بر من و بر دیدهی گریان من است
مجلس عیش تو گردید حسینیّهی من
بزم شادیت پر از ناله و افغان من است
اینکه «میثم» نفسش شعله به دلها زده است
هر کلامش شرری از دل سوزان من است
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون؛ #حضرت_زینب_س_شام؛ #خطبه_حضرت_زینب_س_در_شام
چه مغرور است، گویا کشته شیری در شکارستان
چه میبالد به خود، انگار کاری کرده کارستان
گمان دارد که اینک لایق تقدیر و تعظیم است
به ظاهر در خیالش فاتح هفتاد اقلیم است
برای جشن خود، یک شهر را گِرد هم آورده
اسیرانی عزادار از بنی هاشم به صف کرده
شگفتا جایگاهی را که تاریک است و تابندهست
کنار دست خود خورشید را در طشتی افکندهست
به لب میخوانَد اشعاری، نمیدانم چه میگوید
کمی مست است انگاری، نمیدانم چه میگوید
چه آشوبیست در خاک و چه غوغاییست در افلاک
ولی اینجا همه لالاند امان از لقمهی ناپاک
صدایی ناگهان لرزاند کاخ ادعایش را
ورق را بازگرداند و به هم زد نقشههایش را
صدا بغضی فروخوردهست و آهی کهنه در سینه
مدینه بس نبود...، این بار، شهر شام و صد کینه
جلالش جلوهی پاکی و زخمش زخم هتاکیست
صدایی آسمانی دارد اما چادرش خاکیست
ز آه سردش آتش شعلهور شد در همه عالم
برایش گریه میکردند حتی نیزهداران هم
اسیری پای در زنجیر بود و بند بر گردن
چنان پیغمبری در کسوت روشنگری کردن
نماند از کاخ شاهانه، نشانی غیر ویرانه
تصور کن خلیل الله را در بین بُتخانه
به یک آن بین جمعیت شکست آوازهی نمرود
که زینب در جواب یاوهگوییهای او، فرمود:
نباید شامیان از شادی تو شادمان باشند
که همراه تو باید در جهنم جاودان باشند
روا باشد که ناموس علی در بند زنجیر است
کنیزانت ولی پشت سِتاری در امان باشند؟
سزاوار است لبهایی که میبوسید پیغمبر
به پیش چشم دختر بوسهگاه خیزران باشند؟
مزن بر طبل پیروزی که گر مردان ما رفتند
حریفانت از این پس، این زنان و کودکان باشند
عرب امروز اگر از داغ ما خاطر پریشان نیست
رسد روزی که در این غم عجمها روضهخوان باشند
خبر داری که این خون تا ابد همواره میجوشد؟
زمینش ریختی، اما زمین آن را نمینوشد
بدان این آتش عشق است و خاموشی نمیگیرد
تو خواهی مُرد و هرگز نام و یاد ما نمیمیرد
یزید از اعتبار افتاد و پایین آمد از منصب
ثمر داد انقلاب کربلا، در شام با زینب
✍ #سیدجعفر_حیدری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#مجلس_یزید_ملعون
یک روز، جگر برابرم آوردی
یک روز، سرِ برادرم آوردی
ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم
ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی
✍ #عارفه_دهقانی
@dobeity_robaey
995.6K
#زمینه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بند 1⃣
چشایِ تارم بابایی، غرق اشک و آهه
موهام سفیده، عوضش، گونههام سیاهه
سه سالمم نیست نیگا کن، قد من خمیده
تو لطمه خوردی، عوضش، رنگ من پریده
این چند روزه نبودی
اتفاقای بد افتاد
دستمو دادم به تقدیر
روی صورتم رد افتاد
پاشو/ مویِ سرمو ببین
پاشو/ بال و پرمو ببین
پاشو فدات شم
باشه/ هرچی تو بگی همون
باشه/ ولی نرو و بمون
پاشو فدات شم
بند 2⃣
نیازی نیست یـکی یکی، درداتو بدونم
همینکه با سر اومدی، رازتو میخونم
کسی اصن ایـنجا یکم، فکر بچهها نیست
آب از سرِ من که گذشت، عمه روبرا نیست
این چند روزه نبودی
عمهجون تو زحمت افتاد
دفتر سفیدی بود که
رویِ برگههاش خط افتاد
عمه/ سینه سپرِ همهس
عمه/ یادگار فاطمهس
عالَم فداش شه
عمه/ سپاه یه نفره
عمه/ واسه همه مادره
عالَم فداش شه
بند 3⃣
چشام سیاهی میره تا، مـیخوام از جا پاشم
شاید یه دردِ لاعلاجی گرفته باشم
موهای سوختهم بابایی، دیـگه تا کمر نیست
میخوام دوباره بپرم، اما بال و پر نیست
این چند روزه نبودی
حال و روزمو بدونی
وقتی اومدی که باید
فاتحه برام بخونی
پاشو/ دیگه تمومه سفر
دیگه/ همه غمامو بخر
دردت به جونم
خستهم/ بی تو جایی نمیرم
کاشکی/ کنار تو بمیرم
دردت به جونم
✍ #ابوالفضل_جدیان_شربیانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
خدایا چنان کن سرانجام کار...
که دیگر رهایم کند نیزهدار
شبیه اسیران جنگی شدم
رخم سوخته، صورتم پُرغبار
به یک سمت زجر و به یک سمت شمر
برایم نماندهست راهِ فرار
دویدند روی تنت ده سوار
دویدند دنبال من، صد سوار
گذر کردن از کوچههای شلوغ...
چه سخت است بر دختر با وقار!
سرم روی گردن نمیایستد
تنم روی ناقه نشد استوار
اگرچه نخورده لب من به آب...
ولی خوردهام سیلی آبدار
عزیزم خداوند صبرت دهد!
که دیدی مرا با دوصد مِی گُسار!
مَلک بود خدمتگزارم ولی
به من گفت آن مست: خدمتگزار
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
خوش آمدی عزیزم، بابای مهربانم
تا پیش من بیایی...، بر لب رسید جانم
ترسیدم اول کار، از این سر بریده
با این سر بریده، هستی تو میهمانم
بد سوخته سر تو، بین تنور خولی
من هم میان انظار، بد سوخت گیسوانم
همرنگ ارغوان است، رنگِ رُخ تو بابا
با این رُخ کبودم، همرنگ ارغوانم
لکنت گرفتن من، تقصیرِ دستِ زجر است
با پای ناتوانم، سربارِ کاروانم
جای نوازش تو، خولی نوازشم کرد
مثل بهار بودم، اما کنون خزانم
تفسیر " اَم حَسِبتَ..." امشب به چشم دیدم
زخمی شده لبانت، شاکی ز خیزرانم
عادت ندارم انقدر از تو جدا بمانم
من را ببر عزیزم، دیگر نمیتوانم...
✍ #علی_میرحیدری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e