eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
40.7هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
277 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده امشب علی محو رخ صدیقه‌ی اطهر شده امشب به بیت فاطمه غلمان ثناگستر شده امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده زیرا امیرالمؤمنین داماد پیغمبر شده جن و بشر، حور و ملک گویند امشب با علی: دامادی‌ات، دامادی‌ات، بادا مبارک یا علی مهر و مه اینجا اختری، گردون هلالی می‌کند یا آسمان با اختران بذل لئالی می‌کند دل در سرای فاطمه سیر خیالی می‌کند طوطیِ جان در بزم او شیرین مقالی می‌کند روح الامین مداحی مولی الموالی می‌کند حور و ملک را با دمش حالی به حالی می‌کند ریزد چو باران از سما، آیات رحمت بر زمین در مجلس دامادی مولا امیرالمؤمنین جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر گیتی ز انجم پُر شده با وصل این شمس و قمر او مادر است و این بُوَد بر یازده مولا پدر این وصل، وصل کوثر و ساقی کوثر می‌شود این عقد، عقد حیدر و زهرای اطهر می‌شود وصل دو دریا حاصلش دو لؤلؤی مرجان شود کز هر دو تا شامِ ابد روشن چراغِ جان شود بر پای آن، در راه این، جانِ جهان قربان شود او دین ز صلحش زنده و این کشته‌ی قرآن شود مرجانْ حسن، کز حُسنِ او جانْ مشعلِ تابان شود لؤلؤ حسین است و از او دل شعله‌ی سوزان شود مرجانْ که دیده آنچنان؟ لؤلؤ که دیده اینچنین؟ آدم گدای کوی او، عالم فدای روی این ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن بنشین و بنشانش ببر مانند جانِ خویشتن گردیده در بیت الولا، ماه رخش پرتو فکن گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن تهلیل گو، تقدیس کن، تسبیح خوان دل باخته در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر می‌زند روحش بشوق دیدن داماد خود پر می‌زند در خانه‌ی شیر خدا با مصطفی سر می‌زند گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می‌زند گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می‌زند گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می‌زند ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه آدم ستاده بر در بیت امیرالمؤمنین خوانَد ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین خنجر به‌کف دارد خلیل، آن‌ شاهد شور آفرین تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین استاده موسی روی پا، افتاده عیسی بر زمین داود مداحی کند با نغمه‌های دل‌نشین یوسف به حُسن دلربا خدمت‌گذاری می‌کند یعقوب با ذکر علی شب زنده‌داری می‌کند می‌خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش پُر شد ز افواج ملک هم اَیمنش، هم اَیسرش جبریل از پیشش رود، میکال از پشت سرش پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش رضوان شده جاروب‌کش با زلف خود در معبرش سبحانَهُ سبحانَهُ خالی‌ست جای مادرش حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند استاده در پشت در و لحظه شماری می کند بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او نقش تبسم شد عیان از لعل گوهربار او یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او غم‌خوار عالم را نگر شد فاطمه غم‌خوار او افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او یاد آمد از حرق در و از قِصه‌ی ایثار او گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی در حجله بنهادند پا آن دخت عم، این ابن عم آن روح از سر تا بپا، این جانِ از سر تا قدم آن وحی را خیر کلام، این بیت را صاحب حرم بنهاد دستِ هر دو را، ختم رسل در دست هم گفتا به‌زهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم گر او شود از تو رضا راضی‌ست حی ذوالکرم پس با علی گفتا: علی انسیة الحوراست این سِرّ خدا، روح نبی، ناموس تو زهراست این امشب امانت می‌دهم من بر تو جان خویش را بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را روح و روان خویش را، تاب و توان خویش را پاینده می‌بینم در او، نام و نشان خویش را در دامن او یافتم، من دودمان خویش را چون جانْ نگهداری علی، جانِ جهان خویش را هرکس بیازارد وِرا، خسته دلِ زار مرا آن‌کس که آزارد مرا، آزرده دادار مرا ای بوده پیش از پیشتر، ناموس داور فاطمه ای مدحت از سوی خدا، تطهیر و کوثر فاطمه ای دست‌ْبوسَت مصطفی، ای کفو حیدر فاطمه ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده مدح تو ذکر "یا علی" شیرینی "میثم " شده 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سحر روی پلکِ تماشا نشسته سرِشب به امید فردا نشسته به امید فردا که دنیا ببیند خدا پای وصل دو دریا نشسته حیا زیر چادرنمازِ شرافت شده قرص ماهی که بالا نشسته "ولی" رو به روی بهشت مجسم سرِ چشمه‌سار تولی نشسته سپر می‌فروشد چه باکی ز دشمن به بازو اگر حرز زهرا نشسته سرسفره‌ی عقد در وصف این دو هر آیینه آیینه از پا نشسته پی دیده بوسیِ دختر، پیمبر سر راهِ ام ابیها نشسته کمی دیر شد بین سجاده‌ی اشک گمانم که زهرا به نجوا نشسته و یا سائلی بر سر راه بانو پی مسألت با تمنا نشسته در این شادی اما ز دوریِ مادر غمی در دلِ تنگِ زهرا نشسته 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرازی از یک می‌رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است می‌فروشد زرهی را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد «إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید شانه در شانه دو تا کعبۀ یک‌دست سفید عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد ابر مهریۀ او بود که باران آمد نفس فاطمه فرمود که باران آمد ناگهان پنجره‌ای رو به تماشا وا شد هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد چادرت را بتکان قصد تیمم دارد می‌رسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد با علی باشد و طنینِ دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش آمد و جلوه کرد تا با عشق محو نور خدا، علی باشد خانه یعنی بهشتی از احساس زن این خانه تا که فاطمه است خانه یعنی جهانی از امید مرد این خانه تا علی باشد شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خط‌به‌خط عشق است حرفی از درد نیست وقتی که یارِ دردآشنا علی باشد شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظه‌هایتان باشم شعر زیباست تا زمانی که نور این بیت‌ها علی باشد به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن! تا دلم آنچان که می‌خواهی شیعۀ مرتضی علی باشد ورد لب‌های من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در باغ‌های شهره به اوجِ معطری در چشمه‌ی گلابِ دل‌انگیز قمصری در دشت‌های سبز و چمن‌خیز و دلنواز در جاده‌های ممتد سرو و صنوبری در ریشه‌ی تصور تاریکِ تاک‌ها در چشمه‌سارهای خروشان کوثری در موج موجِ آبیِ تسنیم و سرسبیل در آسمان روشنِ شب‌های اختری در جاده‌ای که لحظه‌ای از جای‌جای آن حتی نسیم هم نگذشته‌ست سَرسَری در نص آیه‌های پُر از نور کردگار در شرح هر حدیثِ زلال پیمبری در هر حدیثِ قدسی و هر ذکرِ مستند در متن صادقانه‌ی آیینِ جعفری در خطبه‌های هر نبیِ صاحب کتاب در مصحف نمونه‌ی زهرای اطهری تنها علی‌ست آن‌که میانِ تمامِ خلق با او کسی نیافت توانِ برابری ** بر کرسیِ قضاوت یکتاییِ علی باید خود خدا بنشیند به داوری مَسندنشینِ عرش معلی‌ست مرتضی مصدر علی‌ست در دل هر یاءِ مصدری ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست در ساقِ عرش یک‌سره در سایه‌گستری با دیدن جمال علی می‌زند ملک بی اختیار صیحه‌ی اللهُ اکبری با خواندن فضائل او داغ می‌شود بازار شاعری و بساط سخن‌وری چرخیده‌اند دور علی سال‌های سال ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است صدها هزار آینه خورشید خاوری خواندیم خطبه‌های امیرالکلام را با قندهای پارسی و شور آذری خَم می‌شدند پیش خَم ذوالفقار او هنگام کارزار، مقامات لشکری مانند کاه، نقش زمین شد مقابلش مَرهب که داشت داعیه‌ی کوه‌پیکری نادِ علی بخوان که پس از نام نامی‌اش با یک اشاره وا شود ابواب خیبری در اضطرار بر لبم "اَمَّن یُجیب" نیست نام علی‌ست بر لب من وقت مضطری خونِ حسینِ اوست نشانی از اقتدار صُلح حسن چه بود؟... نماد دلاوری وقت گریز آمده، این بیتْ کربلاست آیا کسی نمانده بیاید به یاوری؟ یک عده مست کرده و فرزند زر شدند وقتی‌که مُرده بود مرام ابوذری تاریخ منزجر شده از عمروعاص‌ها اسلام زخم خورده از امثالِ اشعری شرح فضایل علوی را نوشته‌اند حسکانی و سیوطی و شیخِ زمخشری حقی که از خدا به علی واگذار شد هرگز نمی‌رسد به فلانی و دیگری فریاد شِقشِقیه‌ی مولا اثر نداشت بر قوم کوردل‌شده‌ی شُهره در کَری بی شک برای حضرت مرضیه هیچ‌کس غیر از علی نبود سزاوار همسری عقد علی و فاطمه بی شُبهه در ازل در پیشگاه حضرت حق گشت، محضری ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد در خاندان ما همه هستند حیدری نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری ما را هوای سلطنت ملک دیگری‌ست تا روز حشر سلطنت ماست نوکری ما را به خاک چادر مادر امیدهاست چون خاندان فاطمه هستند مادری جانم فدای‌ فضه‌کنیزش که بوده‌است کوچک‌ترین کرامت او کیمیاگری وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علی‌ست باشد امید ما به کرم حداکثری با اشرف خلائقِ عالم که مصطفی‌ست تنها علی رسیده به فیض برادری دلبسته‌ی کسی نشدم چون کسی نبود غیر از علی و آل علی بابِ دلبری خوشبخت آن فقیر که در آستانِ او این فَقر را عوض نکند با توانگری سنجیدن عیار قصائد به دست کیست؟ وقتی که شعر گوهر و مولاست گوهری جان‌ها فدای ماه‌ترین یادگار او عالم فدای غُربتِ فرزند عسکری این بیت آخر است و سراپا نشسته‌ایم چشم انتظار آمدنِ ماهِ آخری ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عشق لبخند است لبخندی بدون واهمه قطره‌ی اشک است آرام و بدون زمزمه در تمامی جهان از ابتدا تا خاتمه عشق تصویری ندارد جز علی و فاطمه لحظه لحظه دم به دم از یکدگر دل می‌برند گر ببینی‌شان نمی‌فهمی کدام عاشق‌ترند گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی کار هرکس نیست در دنیا طواف عاشقی دست پروانه‌ست همواره کلاف عاشقی مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است فاطمه دنبال رفع بی‌قراریِ علی‌ست در نگاهش افضل الاعمال، یاریِ علی‌ست لذتش در زندگانی خانه‌داریِ علی‌ست بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علی‌ست می‌رسد دستت به دامان علی با فاطمه سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبریکِ وصالشان ز دادار رسید از سفره‌ی‌شان به خلق بسیار رسید حق، فاطمه هست و مرتضی حق‌دار است ای شکر خدا که حق به حق‌دار رسید دلدار علی نداشت، دلدار آمد غمخوار علی نداشت، غمخوار رسید ▫️ @hosseinieh_net
🔸مفاخرۀ مهر و ماه🔸 در روايات ناب معصومين در احادیث نغز اهل ولا شرح نورانی مفاخره‌ای‌ست آیه آیه تمام نور هدی روزی از روزها که در صحرا فاطمه با علی سخن می‌گفت از کرامات خالق یکتا از عنایات ذوالمنن می‌گفت ناگهان حین خوردن خرما چید مولا رطب ز باغ جنان نور حق جاری از لبانش شد با گل خنده گفت: فاطمه جان! هیچ دانی مرا نبی خدا دوست دارد چو جان شیرینش بی‌گمان او نمی‌دهد ترجیح هیچ‌کس را به یار دیرینش گفت زهرا: نمی‌شود هرگز که تو باشی عزیزتر از من میوۀ قلب او منم زهرا کی به جز فاطمه‌ست پارۀ تن؟ هر دو رفتند با لبی خندان نزد خورشید عشق، پیغمبر گفت زهرا: پدر بگو امروز من گرامی‌ترم و یا حیدر؟ گفت پیغمبر امین با او: تو و حیدر که روح و جان منید همۀ هستی‌ام شما هستید که شما نور دیدگان منید دوست دارم تو را حبیبۀ حق بیشتر از همه در این دنیا نزدم اما علی عزیزتر است از تمام جهان و ما فیها گفت مولا به فاطمه: بنگر که گذشته شکوه من از حد مادرم کیست؟ سورۀ تقوا مادرم فاطمه‌ست، ‌بنت اسد گفت زهرا به همسرش حیدر: مادر من خدیجۀ کبراست آن‌که در جانفشانی و ایثار بی‌بدل، بی‌نظیر، بی‌همتاست گفت مولا علی: انا بن صفا حیدرم! افتخار پرچم دین خانۀ کعبه زادگاه من است خادمم کیست؟ جبرئیل امین گفت زهرا: منم ملیکۀ عرش سورۀ رحمت خدای کریم دختر خَاتَمُ النَّبِیینَم آن‌که دارد همیشه خلق عظیم گفت مولا: که بوده پرچم دین دم به دم روی شانه‌های علی «وَ أنَا الضَّارِبُ عَلَى التَّنزِیل» چه کسی می‌رسد به پای علی؟... شیرمرد جدال باطل و حق قهرمان شجاع مکه منم تیغ من تیغ عدل و انصاف است سرور اوصیا، ابالحسنم گفت زهرا: که در شب معراج پدرم رفت سوی عرش خدا نسبت قرب او و حضرت حق «قابَ قَوسین» بود «اَو اَدنی» منم آن بانویی که بسته شده عقد من در حضور رب جلیل خادمانم ملائک جنت هم‌کلامم فرشتۀ راحیل... گفت مولا: منم همان حیدر که به اصحاب کهف گفته سخن بهترین بندۀ خدا علی‌ام از نبی‌ام من و نبی‌ست ز من روز محشر ولایتم، میزان مرتضایم، قسیم جنت و نار بر مدار دو چشم من گردد آسمان و زمین و لیل و نهار... نامم از نام حق گرفته شده ربّ من «عالی» است و من «علی»‌ام سرّ آیات حاء و میم کتاب آیه آیه حقیقت جلی‌ام گفت زهرا: منم که روز ازل سورۀ رحمت آفریده شدم بانوی بهترین زنان جهان من همانم که برگزیده شدم هل أتی، کوثر و مباهله‌ام طاء‌ و سین کتاب ربّ ودود آیه در آیه حسن و روشنی‌ام آفتاب بهشت صبح وجود ربّ من «فاطر السماوات» است نامم از نام اوست «فاطمه»‌ام من پناه تمام اهل جهان در صف حشر و روز واهمه‌ام... مرتضی گفت: بر روی آدم باب توبه به لطف من وا شد فاطمه گفت: از تفضل من زیر برگ نجاتش امضا شد گفت مولا: منم سفینۀ نوح کشتی‌ام کشتی نجات بشر گفت زهرا: منم صراط نجات رهروان من‌اند اهل نظر گفت مولا: که سورۀ طورم گفت زهرا: کتاب مسطورم مرتضی گفت: مصحف نورم فاطمه گفت: بیت معمورم... گفت حیدر: منم چو جان نبی گفت کوثر: منم چو روح رسول گفت مولا: منم صحیفۀ حق گفت زهرا: منم حبیبه، بتول مرتضی گفت: رستگاری خلق بسته بر رشتۀ ولای من است فاطمه گفت: روشنای بهشت جلوۀ نور ربنای من است گفت پیغمبر خدا: زهرا! بوسه زن بر سر علی و ببین که هزاران ملک به یاری او آمدند از بهشت و عرش برین فاطمه رو به سوی حیدر کرد گفت: عشقت همه وجود من است همۀ هستی‌ام فدای تو باد که ولای تو تار و پود من است ولی‌الله رو به فاطمه گفت: عشق تو در گل و سرشت من است تویی امید و آرزوی دلم با تو این زندگی بهشت من است با حدیث مفاخره دل ما شد پر از نور ایزد ازلی متبرک به نام فاطمه شد لحظه لحظه به یُمن نام علی... ✍ 📜 مطالعه متن کامل حدیث مفاخره 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جلو‌ه‌ی خورشید و روی ماه و اختر دیدنی‌ست رقص نور کهکشان‌ها بار دیگر دیدنی‌ست درمیان آسمان، رنگین‌کمانی بسته عشق جلو‌ه‌ی نورانی خورشیدِ انور دیدنی‌ست حرف شیرین می‌زنند اکنون همه خلق جهان موسم شادی بُوَد؛ دنیا سراسر دیدنی‌ست باغبان پیوند زد امشب نهالی با نهال در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی‌ست در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو تارُک نورانی و روی پیمبر دیدنی‌ست در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین: ازدواج کوثر و ساقی کوثر دیدنی‌ست آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری بال و پر بگشودن این دو کبوتر دیدنی‌ست بهتر از بشکفتن هر غنچه‌ای در باغ عشق روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی‌ست پای میزان عمل وقت شفاعت شیعه را چهره‌ی مولا و زهرای مُطهّر دیدنی‌ست چون «وفایی» درهوایش ذرّه‌ای باش و ببین جلوه‌ی مهر منیر و ذرّه‌پرور دیدنی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر علی دل، قرار او زهراست ور علی گل، بهار او زهراست او که خود فخر خلقت است به حق مایۀ افتخار او زهراست جلوه‌گاه خداست خود، اما جلوۀ کردگار او زهراست ذوالفقارش اگر عدوکُش شد جوهرِ ذوالفقار او زهراست در علی می‌توان خدا را دید زآنکه آیینه‌دار او زهراست او ندارد به دار دنیا مِهر تا که دار و ندارِ او زهراست سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست گل و باغ و بهار او زهراست خود میان بهشت می‌بیند تا به خانه کنار او زهراست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کلبه‌ی عاطفه‌ها داشت مصفا می‌شد همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می‌شد حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر راهیِ ساحل آرامش دریا می‌شد تا کمی تربت اعلای نجف بردارد پر جبریل به زیرِ قدمش وا می‌شد چشم "خورشید" به رخساره‌ی "مهتاب" افتاد کهکشان، بُهت‌زده غرق‌ تماشا می‌شد گذرِ نور اگر آینه‌کاری شده بود نیمه‌شب "کوچه‌ی پیوند" چه زیبا می‌شد و خدا زیر لب آهسته به خود می‌گوید: چه کسی غیر علی همدم زهرا می‌شد؟! رمز سرزندگی‌ام یا "علی" و یا "زهراست" وسط این دودمه نبض من احیا می‌شد در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا" سندِ نوکری ماست... که امضا می‌شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e