eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
307 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شد قامت پیغمبر از این اجر خمیده بر صورت معصوم تو زد "زجر" کشیده @hosenih بعد از تو به هر کس که ستم دید به ناحق گفتیم خدا رحم کند، "زجر کشیده" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ابر هی در صورت مهتاب بازی می کند باد دارد توی زلفت تاب بازی می کند لب ز چوب بی حیای خیزران پاره شده مثل آن ماهی که با قلّاب بازی می کند @hosenih گفته ام با بچه ها بابای من می آید و دامن من را پر از اسباب بازی می کند عمه جان دیده که هرشب تا دم صبحی رباب با علیِ اصغرش در خواب بازی می کند @hosenih عمه گفته قحطی آب است تا پایان راه پس چرا آن مرد دارد آب بازی می کند؟ من اگر دردانه ات هستم به جای من چرا باد دارد توی زلفت تاب بازی می کند؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نامی شدی، روی لب اینیّ و آنی یا شایدم بابای از ما بهترانی بدجور سیلی خورده ام این چند روزه خوردم، ولی حتی دریغ از تکّه نانی من که توان راه رفتن هم ندارم حالا سوال من، تو آیا می توانی؟ @hosenih ای وای یادم رفت، تو که پا نداری یک سر، نه دستیّ و نه حتی استخوانی جای تو خیلی بهتر از اینجاست بابا با خیل یارانت در اوج آسمانی یا با عمو پیش امیرالمومنینی یا پیش زهرا در بهشت بیکرانی @hosenih بابا سلامت را به عمّه می رسانم بابا سلامم را به مادر می رسانی؟ من مانده ام با روزگار سرد تقدیر با این همه نامردمی، نامهربانی شاید نیاوردی به جا این دخترت را یا شایدم بابای از ما بهترانی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نفس نمانده که از تو بپرسم از سر و رویت لبی نمانده برایت بپرسی از سر و رویم بیا بگو که چرا خون نشسته بر سر مویت بگو که با تو بگویم ز آتش سر مویم تو و لبان پر از خون ، من و کبودی صورت تو از کدام بگویی من از کدام بگویم @hosenih رسیده ای و نشستی دقایقی به کنارم چه خوب بود می امد به همره تو عمویم ز پلک پاره خود کن نظاره دختر خود را ببین که بغض غریبی گرفته راه گلویم گمان کنم که ز چهره دگر مرا نشناسی چنان به صورت من زد ، نه بهتر است نگویم @hosenih ببین که زائر زهرا شدم میانه ی صحرا دمی که مادرت آمد در آن میانه به سویم نمی شود ز لبانت یکی دو بوسه بگیرم ترک ترک پر زخم است هر کجا که بجویم بیا و دختر خود را ببر تو از دل ویران دگر نمانده توانی که این مسیر بپویم @hosenih به قصد کشت مرا می زند حرامی بی دین هر آن زمان که به لب نام دلربای تو گویم *** عیان شود به قیامت شکوه و جاه و جلالم چو قبر مخفی یاس مدینه سر مگویم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد دنبالِ او شبِ تار صیاد رفته باشد فهمیده‌ام در این شهر معنایِ سیری ام را از ضربِ دست خوردم دندانِ شیری ام را نامحرمی که با خود دیشب سرِ تو را داشت وقتی به گوشِ من زد انگشتر تو را داشت @hosenih طفلی که خنده می‌زد بر این لباسِ پاره او گوشوارِ من داشت من زخم گوشواره من خار می‌کشیدم با ناخُنی شکسته او با گُلِ‌سر من گیسوی خویش بسته وقتی که شعله اُفتاد از بام رویِ معجر نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر @hosenih من باز ماندم از درد از فرطِ ناتوانی او رفت و پیشِ پایم انداخت تکه نانی من سخت باز کردم انگشتِ کوچکم را او رفت و بینِ دستش دیدم عروسکم را دیشب که خواب رفتم یک‌بار بی عمویم زنجیرِ دست و پایم پیچید بر گلویم @hosenih از کوفه آمدی و سنگِ صبور داری رنگِ محاسنت زرد بویِ تنور داری ای سر بیا که مُردم از دخترانِ شامی از خنده های کوفی از خیزرانِ شامی ای کاش پای حلقت می‌مُرد دخترِ تو آری هنوز گرم است رگ‌های حنجر تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ((اَصلا رقیه نه به خدا دختر خودت یک شب میان کوچه بماند چه می کنی)) در بین ازدحام و شلوغی بترسد و یک تن به او کمک نرساند چه می کنی @hosenih اَصلا خیال کن که کسی دختر تورا در بین جمعیت بکشاند چه میکنی یاکه خدانکرده کسی روی صورتش سیلی محکمی بنشاند چه می کنی @hosenih یا فرض کن که دخترتو جای بازی اش هرشب دعای مرگ بخواند چه میکنی اَصلا کسی بیاید و با تازیانه اش خاک از لباس او بتکاند چه میکنی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گویا به سر رسیده غم انتظــارها از راه آمده است نگــارِ نگـــارها بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من چشمی که خون شده ز غم روزگارها @hosenih این گیسوان مختصرم فرش راه تو باقیش مانده است میان شرارها پاهای کوچکم پر آلاله ها شده بس که دویده ام پی تان در فرارها گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها خسته شدم پدر، نفسم بند آمده از بس که پا به پا شده ام با سوارها ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است از چشم های خیرۀ این برده دارها صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف مانده برای دخترتــــان یادگــارها بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند مکسوره ای شدم من از این انکسارها @hosenih مانند مـــادر تو شهید ولایتـــم در زیر تازیــانه و بین فشـــارها با گریه ام بساط ستم را به هم زدم آورده ام بـرای شما افتخـــارها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ آمدی با سر آمدی... چه کنم؟! بین تشت زر آمدی چه کنم؟! هر دو دستم شکسته اما تو با دو چشم تر آمدی؟! چه کنم؟! بس که دیروز خیزران خوردی با لب پر پر آمدی، چه کنم؟! از جراحات حنجرت پیداست از نوک نی در آمدی... چه کنم؟! چشم من تار و بسته شد، حالا... ... دیدن دختر آمدی؟! چه کنم؟! گیسویم درهم است... می بخشی؟ سرزده آخر آمدی چه کنم؟! بگذریم از خودت بگو بابا از خودت، از غروب عاشورا @hosenih تیر و شمشیر از این و آن خوردی از زمین و از آسمان خوردی آیه خواندی برایشان اما سنگ از قوم بد دهان خوردی خاطرم مانده عصر عاشورا نیزه ای را که از سنان خوردی دم مغرب به ما جسارت شد بر زمین لحظه ی اذان خوردی چقدر ضربه، بی امان خوردم چقدر ضربه، بی امان خوردی دشمنت تا مرا بلندم کرد زیر خنجر تکان تکان خوردی بگذریم از خودت نمی گویی حال من را چرا نمی جویی؟! @hosenih له شدم مثل یاسِ پژمرده صورتم شد کبود و خون مرده مثل مادربزرگ خود زهرا بازویم را غلاف آزرده این زبانم ز بس که می گیرد آبروی مرا پدر برده دختری از خرابه رد می شد گفت با خنده: این لگد خورده به لباسم چقدر خندیدند به غرورم چقدر برخورده بی خیال ای پدر کسی اصلا دخترت را کنیز نشمرده مثل سابق برات می ارزم؟! بغلم کن ببین چه می لرزم @hosenih شب وصلم عجب خجسته شده نافله خواندنم نشسته شده دیدی آخر تو را بغل کردم با همین بازوی شکسته شده خواهشی می کنم، به همراهت دخترت را ببر که خسته شده بی هوا روی خاک می افتم بند بند تنم گسسته شده باز لاله... دوباره پهلویم... بس که این زخم باز و بسته شده دخترت خسته است از این مردم بس که تحقیر و سرشکسته شده خسته ام بس که دردسر دارم من فقط حاجت سفر دارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای زجر ! ای نامرد ! از جانم چه می خواهی از سیلی ات افتاد دندانم ، چه می خواهی @hosenih خنده ندارد بر زمین افتادن یک طفل خاکی شده موی پریشانم ، چه می خواهی صد بار گفتم بی حیا ، دعوا ندارم من شرمی کن از چشمان گریانم ، چه می خواهی چیزی نگفتم من ، نزن این قدر با شلاق زخمم ز سر تا پا ، نمی دانم چه می خواهی جان مرا بر لب رساندی ای خدا نشناس از دست تو مرگ است درمانم ، چه می خواهی خیلی تعصب بر عمو عباس دارم من کمتر بگو بد از عموجانم ، چه می خواهی @hosenih من دخترم نه مرد میدان ، کم بزن فریاد ای زجر ای نامرد از جانم چه می خواهی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دختری درد سرای بدنش را پر کرد لاله ی خون همه ی پیرهنش را پر کرد @hosenih مصحفش از قلم کعب نی آزرده شده خط کوفی همه ی لوح تنش را پر کرد گل لبخند به باغ رخ او پژمرده است ترک سرخ عقیق یمنش را پر کرد آنقدر گفت پدر با سر بی تن آمد نفحه ی سیب فضای چمنش را پر کرد @hosenih چون خدا خواست که گنجینه ی پنهان باشد خاک روی بدن بی کفنش را پر کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم درد دل های ▶️ بی حیا ها شرر شعله به آن لانه زدند ریختند خیمه و آتش به حرمخانه زدند @hosenih نانجیبان زمان بی خبر از قهر خدا آتش از روی جفا بر پر پروانه زدند خیمه آتش زدن آنقدر که تکبیر نداشت هلهله کردن و هی نعره ی مستانه زدند تو نبودی و ببینی که پدر طفلان را آمدند وقت غروب عده ای دیوانه زدند سنگ بسیار زدند در وسط کوی و گذر پیر زن ها به سرم سنگ، جداگانه زدند دیدم آن لحظه که از بام به روی مه تو سنگ هارا به لب و گونه و بر چانه زدند به ستوه آمدم هر بار که گفتم بابا... تازیانه به سر و بر کمر و شانه زدند بست بر روی سنان چشم خودش را عباس دید سیلی به رخ دختر دردانه زدند @hosenih شانه لازم بشود موی گره خورده ولی چنگ بر موی پریشان عوض شانه زدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تویی زخمی ترین سر در میانِ این همه سرها امان از سنگها و چوبها و تیغ و خنجرها @hosenih ز سنگ کوفی و شامی که می بارید از هر سو شکسته از شما سرها ، زِ زنهای حرم پرها به دخترهای شامی گفته بودم من پدر دارم عزیزم حیف شد شب آمدی خوابند دخترها تنور خانۀ خولی چه کرده با سرت بابا که رفت از یاد من دیگر جراحتهای پیکرها چه می شد گر که من را هم سفر می بردی ای بابا به همراه عزیزان و عموها و برادرها خودت از عمه های من تشکر کن که در هر جا برای جسمِ دخترها سپر بودند خواهرها من و زجر و من و سیلی من و رخسارهء نیلی بده حق خسته ام دیگر ز تکرارِ مکررها پدر در ماجرای آتش و خیمه خدا داند که دلها سوخته بدتر زِ چادرها و معجرها @hosenih من از افسردگی های رباب اینگونه فهمیدم که هجران بد اثر دارد به روی قلب مادرها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نگاهی کن به قدرِ یک اشاره ندارم غیر عشقت راه چاره @hosenih بلندم کن! دخیلکْ یا رقیه(س) ببین محکم زمین خوردم دوباره! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چه داغي برجگر بگذاشتي زجـر عجب دست زمختي داشتي زجـر @hosenih كه هركس ديد گلبرگ رخم را به طعنه گفت كه گل كاشتي زجـر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای دوش سقا جایگاهت یا رقیه هستم دخیل یک نگاهت یا رقیه @hosenih ما را ببر ای نو گل ارباب عالم روز قیامت در پناهت یا رقیه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من گلم از ساقه جدا مانده ام تشنه ي يک جرعه وفا مانده ام @hosenih عمه کجا مي روي آهسته تر من عقب قافله جا مانده ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دشت و شب و طفل نابَلد ،واويلا گر زجر حرامي برسَد ،واويلا @hosenih از صاحب روضه معذرت مي خواهم پهلوي رقیه و لگد ،واويلا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از دوست جدا مانده فقط می فهمد... در غصه رها مانده فقط می فهمد... @hosenih آن شب به دل رقیه جانت،چه گذشت؟ از قافله جا مانده فقط می فهمد... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قدقامتِ الصلوة!... مکبّر رقیه بود در شام و در عراق مؤثّر رقیه بود @hosenih بر روی نیزه قاریِ قرآن اگر حسین در کاروانِ عشق مفسّر رقیه بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نیستی و بر لبم انگیزه‌ی لبخند نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده، گره را باز کن حتم دارم که دلت راضی به این پیوند نیست @hosenih روز مرگم باد روزی که بفهمم قلب تو ذره‌ای از این مَنِ پُر مُدّعا خُرسند نیست خوب می‌دانم وبال گردنت هستم؛ ببخش بهترین بابای دنیا حقش این فرزند نیست @hosenih من به حق عمه‌ات سوگند خوردم، پس بیا خوب می‌دانم که بالاتر از این سوگند نیست کاش حرفی از اسارت، قتل یا غارت نبود کاش می‌گفتی مقاتل آنچه می‌گویند نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشم‌ها بود و سرِ زاده‌ی زهرا در طشت زخم‌ها بود و دل زینب کبری در طشت خیزران بود و لب قاری قرآن، یعنی: خونِ لعلِ لب و دندان ثنایا در طشت @hosenih اُسرا در غل و زنجیر، معذب، مضطر و سر نیزه‌نشین بود مجزّا در طشت آنکه ابرار به دورِ سرِ او می‌گشتند ریخت دورِ سرِ او خصم چه چیزا در طشت سنگِ دروازه مبدل شده بر تیرِ نگاه تهمت زشت کنیزی است معما در طشت رفعِ تهمت ز حرم کرد، سر خون خدا داشت با آیه‌ی تطهیر چه غوغا در طشت صوت قرآن برادر دل خواهر را برد کرد سوزش همه را غرق تماشا در طشت وه چه تکبیر نمازی به لبش داشت حسین تا به امروز که دیده است مصلی در طشت @hosenih بین اطفال، سه‌ساله، به سرِ پنجه‌ی خود خیره مانده‌ست به رخساره‌ی بابا در طشت آن مسیحی چو یقین کرد، مسلمانی نیست مدح می‌کرد سرِ خون خدا را در طشت این سر فخر بشر، زینت دوش نبی است سر پاک پسر فاطمه حاشا در طشت گاه مهمان تنور است و گهی ساکن دیر گاه جای سر این سرور و مولا در طشت @hosenih یک‌طرف پرده‌نشین اهل و عیال سِتمند یک طرف آل علی مضطرب، اما درطشت جگر پاره، دل خسته، سر ببریده همه اینهاست مهیایِ مهیا در طشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قرار سوته دلان است کربلای حسین فضای کوچه دل پر شد از هوای حسین حسین منی طاها به روشنی فهماند رضای حضرت حق هست در رضای حسین @hosenih خدا به غیر خدایی هر آنچه که دارد تمام را هبه کرده فقط برای حسین زمانه با همه پیچ و تاب نتواند بگیرد از سر ما شور نینوای حسین چه غم ز درد غریبی بُود کسی را که به اشک معرفتش گشته آشنای حسین به روز حشر ندارند حسرت آنها که... گذاشتند جوانی خود به پای حسین قرار نیست کسی تا ابد درون دلم بیاید و بنشیند دمی به جای حسین @hosenih مَنی که نامه سیاهم چه میشود روزی سپید مو بشوم پای روضه های حسین خدا گواست که این قلب تنگ و نا آرام همیشه میشود آرام با نوای حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دستان تو بحر را به هم ریخته است لبخند تو قهر را به هم ریخته است @hosenih آن سر که ز روی نیزه ها می افتد آرامش شهر را به هم ریخته است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این پلک صبور و خسته را خواب گرفت این دیده ی پر ستاره را آب گرفت @hosenih در حیرتم این سنگ که آمد سویت لبخند تو را چگونه از قاب گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در شام فقط اشک ز دیده می ریخت صد قطره ی خون نذر سپیده می ریخت @hosenih سنگ از لب بام سوی سر ها می رفت از نیزه فقط سر بریده می ریخت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih