#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_مصائب
خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم
در به درِ مجالس سالار زینبم
این نعرهها و عربدهها بی دلیل نیست
یک گوشه از شلوغیِ بازار زینبم
هرکس به بیرق و علمش چپ نگاه کرد!
با خشم من طرف شده؛ مختار زینبم
آتش بکش، به دار بزن، جا نمیزنم
جانم فداش، میثم تمار زینبم
از زخمهای گوشهی ابروی من نپرس
مجروح داغ دلبر و بیمار زینبم
شکر خدای عزّوجل مکتبی شدم
من از دعای خیر علی، زینبی شدم
::
غم خاضعانه گوش به فرمان زینبست
انگشت بر دهان شده، حیران زینبست
هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!
این شعلههای خیمه، گلستان زینبست
اصلاً عجیب نیست شکست یزدیان
وقتی حجاب، سنگر ایمان زینب ست
او پس گرفت هستی خود را ز گرگها
پیراهنی که مونس کنعان زینبست
امروز اگر حسینی و پابند مذهبم
مدیون گریههای فراوان زینبم
::
باور نمیکنم سر بازار بردنت!
نامحرمان به مجلس اغیار بردنت
از سینهی حسین، تو را چکمهای گرفت
از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت
پای سفر نداشتی ای داغدار درد!
با یک سر بریده، به اصرار بردنت
پهلو کبود! گریهکنان تازیانهها
با خاطراتی از درودیوار بردنت
فهمیده بود شمر غرورت شکسته است
از سمت قتلگاهِ علمدار بردنت
تو از تمام کوفه طلبکار بودی و...
در کوچههاش مثل بدهکار بردنت
در پیش گریههای تو این گریهها کم است
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
نبود غیر خدا در دل خداجویش
نگفت جز سخن حق، لسان حقگویش
به ذوالفقار دو دم هیچ احتیاج نداشت
هلاک "اُسکُتوا" یش دشمنان ترسویش
اگر چه بود معطر به عطر کوثر لیک
حرام شد به حرامی شنفتن بویش
ارادت کم من در نگاه او کم نیست
زیاد بار مرا میکشد ترازویش
فدای صحن حیاطش که شد حسینیهاش
و میزند خود جبرییل آب و جارویش
بساط روضهی زینب شبی نشد تعطیل
مرا کشد به تلاطم همان تکاپویش
بلای جان "ولی" را به جان خود بخرد
کسی که حضرت صدیقه است الگویش
شبیه مادر پهلو شکستهاش بشود
همین که دست بگیرد به روی پهلویش
شبیه بود به حیدر شبیهتر هم شد
همین که سنگ رسید و شکست ابرویش
سراغ زینتیاش را کسی گرفت اگر...
بگو که دست زن خولی است النگویش
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
فیضِ محض است رحمت زینب
چشم ما و عنایت زینب
مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق
صحن نور است ساحتِ زینب
بس که آئینهی صفات خداست
صبر آمد به صورت زینب
از ازل حاکم است تا به ابد
پایبرجاست دولت زینب
دفترِ زُهد اگر خلاصه شود
میشود یک عبادتِ زینب
هر زمان صحبت از شجاعت شد
گفتهایم از شهامت زینب
دخترِ شیر باطناً شیر است
به علی رفته قدرت زینب
نبض اسلام دست این بانوست
زنده شد دین به برکت زینب
جَرَیانسازِ مکتبِ سرخ است
رنگ عشق است نهضت زینب
عِلم پرسید: کوه عرفان کیست؟!
عشق فرمود: حضرت زینب
او چه دیده است غیر زیبایی...
عقل ماند از بصیرت زینب
پرچم کُفر را به زیر کشید
تا فلک رفت رایَت زینب
اُسکُتوا گفت... لال شد دنیا
تو ببین چیست هیبت زینب!
فتنه را ذبح کرد با کلمات
ماتم از طرز صحبت زینب
سلسله هم دخیل دامن اوست
فرق دارد اسارت زینب
دور ناقه فرشتهها جمعاند...
عرش آمد عیادت زینب
عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت
سُرخ شد از خجالت زینب
سرِ بر نیزه، سایهای انداخت...
آه! از استراحت زینب
خواهشش روسریِ سالم بود
سوخت در شعله حاجت زینب
گذرِ کوفه پُر شد از اوباش
سخت طِی شد مسافت زینب
سِرِّ مَستور رفت در بازار
شُد لگدمال حُرمت زینب
حرمله با رباب همقدم است...
آب شد کوهِ غیرت زینب!
"دَخَلَتْ زینَبُ عَلَی بْنِ زیاد"
کُشت ما را مصیبت زینب
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
همیشه غرقِ غمم، نقلِ این دقایق نیست
که حال و روزِ من آن حال و روز سابق نیست
من آن صنوبر خشکم که شعلهور شدهام
از آنچه فکر کنی بی تو پیرتر شدهام
نصیب من شده این قامتی که خم شده است
ز گریه نور دو چشمم چقدر کم شده است
مدینه بی تو برایم همیشه تاریک است
گمان کنم که زمان وصال نزدیک است
به خانه غصّۀ هجده شهید آوردم
سرِ شکسته و موی سپید آوردم
ز دست گریۀ ما اهل شهر خسته شدند
چقدر زینب و ام البنین شکسته شدند
هوای نوحه سرایی گرفتهایم حسین
چقدر روضه دوتایی گرفتهایم حسین
چقدر ما دو نفر مستمع شدیم و رباب
برای ما دو نفر خواند روضۀ غمِ آب
هنوز حرفِ نگفته زیاد دارم من
هنوز کرببلا را به یاد دارم من
هنوز در تبِ داغِ خیام میسوزم
هنوز گریۀ بر توست کارِ هر روزم
هنوز ملتهب از بودنم به بزمِ مِیام
هنوز در شوکِ دیدارِ تو به روی نِیام
هنوز هر طرفی ظرف آب میبینم
مدینه را به سرِ خود خراب میبینم
هنوز جان به لبِ نعل و استخوان توأم
هنوز گریه کنِ زخم خیزران توأم
هنوز جسم علی اکبرت به یادم هست
هنوز تشنگیِ اصغرت به یادم هست
نوشته روی دلم روضۀ مُفَصَّلِ تو
فضای سینۀ من شد کتابِ مقتل تو
قسم به تربتِ پنهان و خاکیِ مادر
مدینه بی تو به دردم نمیخورد دیگر
منی که آینۀ غصههای ساداتم
دوباره راهیِ پس کوچههای شاماتم
زِ قبرِ طفل تو باید غبار گیرم من
کنار قبر سه ساله، قرار گیرم من
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال
حس میکنم افتادهام از شیب گودال
یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت
یادم نرفته سنگ بر آیینهات خورد
یادم نرفته چکمهای بر سینهات خورد
یادم نرفته گریهام سیلاب میشد
طفلی رقیه پابه پایم آب میشد
زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم
من زودتر از خیمهها آتش گرفتم
از کربلایت زخمی و بی بال رفتم
با چشمهایی تار از گودال رفتم
از حال و روزم بی خبر بودم برادر
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم
با چادر خاکی سر بازار رفتم
زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم
در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم
از ازدحام کوچهها رنجید زینب
از هم محلی، کم محلی دید زینب
همسایهای داغ دلم را تازه میکرد
چادر نمازم را سرش اندازه میکرد
خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه
خورشید را از شاخهای آویخت کوفه
رفتم، برای ماندن اسلام رفتم
با آستینی پاره شهر شام رفتم
از خندههای ساربان رنجید زینب
آخر سرِ دروازه را هم دید زینب
از راههای سخت و بی برگشت رفتم
با دستهایی بسته پای طشت رفتم
پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم
با خونِ دل عمامهات را پس گرفتم
در قتلگاه غم، زمینگیرم برادر
دارم به قتل صبر میمیرم برادر
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_زینب_س_مصائب
يا اين دل شكستۀ ما را صبور كن
يا که به خاطر دل زينب ظهور كن
ای ماه پرفروغ بنیهاشمی، بتاب!
اين جادههای شبزده را غرق نور كن
ماندهست چند کوچه به پایان انتظار؟
ما را برای همرهی خود غیور کن
با كولهبار غربت و اندوه خود بيا
از كوچههای سينهزنیمان عبور كن
امشب بيا كه روضهبخوانی برايمان
دل را پر از تلاطم و لبریز شور کن
يا چند صفحه مقتل كربوبلا بخوان
يا روضههای شام بلا را مرور كن
هم از طلوع ماه روی نیزهها بگو
هم يادی از مصيبت و داغ تنور كن
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_زینب_س_شهادت
سوگند به هر کلام زینب، یارب
بر ذکر علی الدوام زینب، یارب
از کار فرج گره گشایی فرما
امشب تو به احترام زینب، یارب
✍ #سیدمجتبی_شجاع
↳ @hosseinieh_net
↳ @dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات
#حدیث_نفس
نوشتهاند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمیشود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمیدهد ثمری
دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است در به دری
::
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب میشود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو میرسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
(دعای من به خودم هم نمیکند اثری)
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به شهدای
#جمهوری_اسلامی_ایران
سینهها با سوختن، ارزندهتر خواهند شد
شمعها در عمق شب، تابندهتر خواهند شد
امتیاز ماست مُردن! میکُشند و غافلاند
دم به دم با مرگِ ما، بازندهتر خواهند شد
سنگ اگر همصحبت آیینههای ما شود
ما زبانهامان از این بُرّندهتر خواهند شد
چون جواب صخره تکراریاست، پرسشهای موج،
بعد از این، از صخرهها کوبندهتر خواهند شد
چشمهایی که پیِ میراث ما افتادهاند
منتظر باشند، در آینده، تر خواهند شد!
اهل دنیا را خیال مرگ حتی میکُشد
عاشقان با مرگ اما زندهتر خواهند شد
ای شهادت! دست خونین بر سر و رومان بکش!
تحفهها، تزیین شده، زیبندهتر خواهند شد
رزق اگر باشد شهادت، شام با تهران یکیاست
بیتفاوتها فقط شرمندهتر خواهند شد!
✍ #محمدحسین_ملکیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکستِشوکتِطاغوت، وعدهی ازلیست
کلیدِ فتح، توکّل بهیک نگاهِ عـلــیست
✍ #سیدسلمان_علوی
↳ @hosseinieh_net
#آتش_بس
#مرگ_بر_اسرائیل
زمانِ ظلمتِ قابیل رد شد
شهید از کوچهٔ هابیل رد شد
به کِشتی، نوح از طوفان نترسید
که با امدادِ میکائیل رد شد
خلیل ایمانِ محض آورد؛ چاقو،
چه تند از ذبحِ اسماعیل رد شد
شبِ فرعون، در ظلمت فرو ماند
که موسیٰ با عصا از نیل رد شد
مسیحایی کتابی تازه آورد
ز توراتِ یهود انجیل رد شد
هراسِ مکه را پَر زد ابابیل
ز فرق ابرهه سجّیل رد شد
کنارِ مسجدُالاقصی، شبانگاه
بُراق از شهپَر جبریل رد شد
ندیدی ظلم را از کوچه با ترس،
شتابان رفت و با تعجیل رد شد؟
ندیدی برفها را آب کردیم،
که از قشلاقِ سرما، ایل رد شد؟
ندیدی؟! صبح، فریادِ رهایی
چطور از صورِ اسرافیل رد شد؟
خدا با ماست، می بینی؟! شهیدیم
ز ما عُشّاق، عزرائیل رد شد
فلسطینی که محکم گام برداشت
ز روی نعشِ اسرائیل رد شد
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e