eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
500 ویدیو
179 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 رهبرانقلاب در دیدار جمعی از طنزپردازان: بهترین انتقاد به زبان است 👈 به شرط بی‌مبالاتی نکردن هم‌اکنون میتوانید مستند غیررسمی۴ را از پیوند زیر مشاهده کنید👇 📲hawzahnews.com/xbDYY @HOWZAVIAN پ.ن: دیدار رهبر انقلاب با نخبگان طنزپرداز با دقت باید بررسی شود به ویژه از سوی مدیران تبلیغی و رسانه‌ای حوزه علمیه... بی‌تردید این سؤال را باید مطرح کرد: آیا نهاد تبلیغی و مروجان معارف الهی، همه امکانات فرهنگی و زبانی را به میدان آورده‌اند یا خیر؟ یادداشت / رمان / جستار / شعر/ طنز/ نثر /خبر(گزارش، گفت‌وگو و ...) / کوتاه‌نوشت و ... در کدام نقطه‌ایم؟ و این مطالبه را باید یادآور شد: چرا چند سالی انجمن قلم حوزه که بعدها ادبیات و هنر اسلامی نام گرفت، تعطیل است؟ خجالت‌آور نیست؟! ✍️ مدیر کانال نویسندگان حوزوی 📢 روی مطالبه قبلی می‌توانید کلیک کنید
. ✍️ روزنامه‌نگاری و روان‌شناسی مخاطب در گام دوم انقلاب و عصر جهاد تبیین 🌱حتی اگر می‌خواهی از ماه مبارک رمضان نام ببرد اول خدمات شش ماهه اش را لیست می‌کند. 🔻و بعد در پایین تیتر فعالیت ها، تیتر رمضانی خودش را جاسازی می‌کند. 📸 عکس هم که به درستی انتخاب شده؛ آمیزه ای از نماد پایتختی و رمضانی 💡مخاطب گام دوم انقلاب اسلامی دیگر با شعارنویسی اقناع نمی شود؛ دنبال پاسخ به «چکار کرده‌اید؟» است. 💎 مخاطب امروز، پیش از تبریک مناسبت‌ها و ترویج توصیه‌های دینی، به دنبال کارکردهای دولت اسلامی است. ....... التماس دعا @HOWZAVIAN
🖍 پسری با نشان پدری و صد رنج حوزویسعید احمدی، عضو تحریریه نویسندگان حوزوی «پسر کو ندارد نشان از پدر» درباره‌ی عبدالله حسن‌زاده درست نیست. کم نبوده‌اند قیافه‌هایی که از روی مردمک چشم‌هایم عبور کرده‌اند؛ ولی مانند همه‌ی ماشین‌های یک بزرگ‌راه رفته‌اند و هرگز کاسه‌ی چشمم سرایشان نبوده است. چهره‌هایی هم بوده‌اند که نه بر دیده که در جان نشسته‌اند. شاید اسم و آوازه‌شان گوش فلک را کر نکرده باشد؛ شاید غربت را بر شهرت برتری داده باشند؛ شاید با حکم و امضایی بر مسند و مقامی ننشسته باشند؛ ولی اگر نبودند لنگر این دنیا تاب برمی‌داشت. یک چرخ زندگی لق می‌زد. مهم این نیست که از جاده‌ی صاف و بی‌دست‌انداز بگذری؛ خیلی مهم است که سنگ جلو پای رهگذران را برداری. این‌ها را گفتم تا سر و گوشی آب بدهیم به روند و رویه‌ی جاری در حوزه‌های علمیه و سنت‌های حاکم بر آن؛ مثل سنت تبلیغی که بر منبر و خطابه تکیه دارد. کم‌ پیش می‌آید سازمان روحانیت و روحانیون و روحانیات به‌جز «آنچه هست» به آنچه «باید باشد» فکر کند. میرزا حسن رشدیه، محمدحسن راستگو، سید مجتبی لاری، سید محمدحسین طباطبایی، محمدهادی معرفت، مرتضی مطهری، علی صفایی حائری، حبیب‌الله فضائلی، حسن حسن‌زاده آملی و این دست شخصیت‌ها بر خلاف باد و جهت حوزه رفته‌اند. عجیب این است که هر کدام به «آنچه باید باشد» اندیشیده‌اند. عجیب‌تر هم این‌که کشتی آنان باد موافق نداشت. همین هم به بزرگی و عظمت عزم آنان ضریب می‌دهد. برگردم به اول متن. پسر علامه، پیش‌گام، پیش‌رو و پیش‌کسوت نشریه در حوزه است. حوزه‌ای که هنوز و هنوزتر فضای باز و حمایت ویژه‌ای از فعالان عرصه‌ی قلم و رسانه ندارد. با این وصف و حال عبدالله حسن‌زاده در دهه‌هایی به این جنس و سنخ از ابزارهای تبلیغ رو آورد که هنوزی در کار نبود. این‌که او چگونه توانست با سلام‌بچه‌ها، دوست خاص و صمیمی خردسال، کودک، نوجوان و بزرگ‌سال و من تو بشود، این‌که او با چه ترفند و هنری توانست از حجاب خشک‌اندیشی رایج بگذرد، نکته‌ای است که باید از خود او پرسید. @HOWZAVIAN