eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
529 ویدیو
184 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰نماز جمعه و امام هفته ✍️ مهدی عامری 🔹در سال‌های اخیر، تغییرات و تحولات قابل توجهی در شورای سیاست‌گذاری نماز جمعه رخ داده که حرکت کلی این نهاد مقدس را به سمت و سوی مناسبی برده است که افزون بر افزایش کمیت به ارتقای چشمگیر کیفیت نیز منجر شده است؛ فعالیت‌های مثبتی که بدون حاشیه و سر و صدا در حال انجام است و ثمرات آن روز به روز چشمگیرتر خواهد شد. در این یادداشت به برخی از این تغییر روش‌ها و رویکردها اشاره خواهد شد. آگاهی اجمالی از این روند می‌تواند موجب امید و اصلاح برخی نگاه‌ها به نهاد نماز جمعه شده و تصورات نادرست را بزداید.  🔹امروز صدها در کشور برگزار می‌شود و میانگین سنی ائمه جمعه به طور چشمگیری پایین آمده و فضلای جوان و انقلابی و جهادی به این عرصه مهم پا نهاده‌اند و سختی‌ها و البته شیرینی‌های آن را به جان خریده‌اند. نسل جدیدی که همّ و غمش اعتلای انقلاب و ایران است و با وجود اینکه ظاهراً تجربه کمی در این منصب دارند، اما روحیه جهادی‌شان موجب شده است در کار خود موفق و در بین مردم محبوب شوند. متأسفانه، رسانه‌ها در انعکاس این توفیقات ضعیف هستند و البته یکی از ضعف‌های مهم نهاد نماز جمعه هم در رسانه است.  🔹تحولاتی که چند سال است در نماز جمعه کشور آغاز شده، نوید آن را می‌دهد که در سال‌های آینده این قرارگاه مهم فرهنگی و انقلابی به جایگاه تراز خود برسد و به منزله یکی از نمادهای مهم مردم‌سالاری دینی به جایگاه اصیل خود دست یابد و اتفاقات بزرگی را برای کشور رقم بزند. البته روشن است این اقدامات زمان‌بر است و نواقصی هم دارد و در همه جا یکسان نیست و به یاری خدا در طول مسیر با کسب تجربه به نقطه مطلوب نزدیک خواهد شد. 🌐 متن کامل در سایت بصیرت @HOWZAVIAN
یکی از کارهای مهمی که برای مشارکت بیشتر مردم در انتخابات میشه انجام داد اینه که به شعورشون توهین نکنیم! مثلا چند روز قبل از انتخابات به فکر نیفتیم که دستاوردهای مجلس رو از هر شبکه‌ی تلویزیونی تو چشم مردم کنیم. وظیفه‌ی چهارساله رو نمیشه تو چهل روز سمبل کرد. ✍️ محمدجواد محمودی @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔴 اگر جمهوری اسلامی مظلوم نبود مدیرانش به فکر رسانه بودند... ✍️ شیخ فرهاد فتحی توهین یک عضو مجلس خبرگان به یکی از کارگران پروژه انتقال بن-بروجن در حالی که در دمای منفی ۳۰ درجه مشغول کار بود.😳 همین تیتر برای این ویدئو کافی بود تاچند ماه خوراک رسانه‌ها فراهم و این خبر به سرعت وایرال شود اما متأسفانه ماجرا چیز دیگری است و خبر بایکوت می‌شود. آیت الله اسلامیان عضو مجلس خبرگان رهبری در جریان برف سهمگین دیماه سال گذشته برای سرکشی و خداقوت به کارگرانی که برای تأمین آب شرب نیمی از جمعیت استان در بدترین شرایط جوی مشغول کار بودند، عده‌ای از مدیران استان را همراه کرده و در معیت استاندار از یکی از مهمترین و حیاتی‌ترین پروژه‌های استان بازدید کنند تا دلگرمی و خداقوتی حاصل شود و مطمئن شود که کار مردم بر زمین نمانده است. و در این اثنا دست یکی از کارگران زحمت کش پروژه را می بوسد. اگر از زاویه رسانه به این اتفاق نگاه کنیم می بینیم که به این دست اتفاقات در هرکجای دنیا که بود، توسط رسانه‌های حاکمیتی و حتی مردمی ویژه پرداخته می شد و حتی ما در این سوی دنیا از آن با خبر می شدیم. اما اینجا ایران است و من چنین صحنه زیبایی را اولین بار، بعد از یک سال و به بهانه سالگردش در یک کانال ۴۵ نفره می بینم و با خبر می شود. اینجا افکار عمومی جایگاهی ندارد. اگر جمهوری اسلامی مظلوم نبود مدیرانش به فکر رسانه بودند... ✅ شما رسانه باشید و‌ منتشر کنید✌️ 🔗شیخ فرهاد_فتحی @HOWZAVIAN
انقلاب به جاهای خوبش رسیده(۱) ✍️ عباس بابائی پیرزن خوش‌تیپ بلوز و دامن و روسری کوچک آن هم با رنگ روشن برای یک بانوی ۹۰ ساله مقداری جلف به‌نظر می‌آمد! پشت در مسجد ایستاده بود. حاج‌خانم دنبال کسی می‌گردید؟ «پسرم! اومدم رأی بدم.» زود نیومدید مادر؟! «نمیدونم تا یه ساعت بعد زنده‌ام یا نه! گفتم بیام وظیفه‌ی دینیم رو انجام بدم!» وقتی روی صندلی نشست و از سفرهای فراوانش گفت، فهمیدم چقدر دنیادیده است. «تا دیشب خارج از کشور بودم اما برنامه‌ریزی کرده‌بودم که امروز ایران باشم.» به زحمت مهر را در گوشه‌ی یکی از صفحه‌ها زدیم. هیچ‌کدام از صفحات شناسنامه‌اش جای مهرزدن نداشت! @HOWZAVIAN
🖌 خرده‌روایت‌های مشکوک از ناپلئون ✍️ میلاد حسن‌زاده ☑️ امروز فرصتی شد تا با دوستان انجمن سواد رسانه طلاب به تماشا و نقد فیلم درامِ تاریخی_حماسیِ ناپلئون بنشینیم. اثری از کارگردان معروف فیلم گلادیاتور، ریدلی اسکات، با بازی واکین فینیکس و ونسا کربی. روایتی از امپراطور پرآوازه‌ی فرانسه، ناپلئون و عشق بیمارگونهٔ او به همسرش ژوزفین بوآرنه. ▪️فیلمی که نتوانست با مدت زمان نسبتا بلند، نظر منتقدان را به خود جلب کند. به عقیده‌ی برخی از منتقدان، ریدلی اسکات ۸۶ ساله دیگر توان سابق برای خلق آثار حماسی‌ای چون گلادیاتور را ندارد. ▪️موسیقی انقلابی-فرانسوی فیلم فضای حماسی را حفظ کرده و همانطور که از ریدلی اسکات انتظار می‌رفت صحنه‌های حماسی نبرد، به خوبی نشان داده شد البته با اندکی ضعف در نشان‌دادن کمدی‌های بی‌ربط. ▪️اما ابهام اصلی آنجاست که کارگردان آنقدر به شخصیت ژوزفین پرداخته که می‌توان نام فیلم را به جای ناپلئون، ژوزفین گذاشت و تمرکز و هدف فیلم مشخص نبود. ▪️روایت ناپلئون آنقدر گیج کننده بود که نمی‌شد گفت، سیر روشنی از این شخصیت ارائه شده بلکه بیشتر به مسائل حاشیه‌ای سوژه، آن‌هم به شکلی نامشخص پرداخته. ▪️مردان فاتح در تاریخ، منبعی برای قدرت داشتند که برای ناپلئون می‌توان گفت عشق ژوزفین، این منبع بوده اما پرداخت فیلم، عشق روشنی ارائه نمی‌کرد بلکه بیشتر صحنه‌هایی از رفتار سادیسمی ناپلئون با ژوزفین را نشان می‌داد. ▪️برای مخاطب روشن نمی‌گردد ناپلئونی که به نخبه نظامی و استراتژیست جنگ شناخته می‌شود چه تاکتیکی برای پیروزی در نبردهایش به کار می‌گرفته. فیلم بیوگرافی آن‌هم در مورد شخصیتی چون ناپلئون قاعدتاً باید سیر تحولات بزرگ و رخدادهای اصلیِ زندگی شخصیت را روایت کند کما اینکه انتظار مخاطب هم همین است اما ظاهرا با یک فیلم تئاترگونه طرفیم. ▪️انتخاب بازیگر ۵۰ ساله‌ای _که معمولا نقش شخصیت‌های تاریک و غیرمعمول را بازی می‌کند_ برای نقش ناپلئون ۲۰ ساله، قدری ماجرا را عجیب می‌کند. گریم بازیگر از ابتدا تا انتهای فیلم تفاوت خاصی ندارد و گویا با یک جوان پیر طرفیم! ▪️همچنین نشان دادن شخصیت نامتعادل و ضعیفی از ناپلئون با پایان تراژیکی که تعداد کشته‌ جنگ‌های او را ۳ میلیون نفر می‌شمارد قضیه را مشکوک‌تر میکند که گویا عمدی در تخریب این شخصیت در کار است. 🔻هرچه که هست، این اثر، آنی نبود که از کارگردان گلادیاتور و مریخی و بیگانه انتظار می‌رفت... @HOWZAVIAN
🔘 سقلمه ✍️ محمد صدرا مازنی شب گذشته در مسیر پیاده‌روی فروشگاه شیک و امروزی که اقلامی چون بازی‌های فکری و البته کتاب دارد، توجهم را جلب کرد. قبلا هم یکی دوباری از این فروشگاه دیدن کرده بودم. فروشگاهی با نام «ذهن برتر». بازی‌های فکری‌اش بر کتاب‌هایی که به زیبایی چیده شده بود، غلبه داشت. جمعیت خوبی هم داخل فروشگاه بودند. اینکه چه میزان از این جمعیت بیننده‌اند یا خریدار، اطلاع ندارم. گاهی فروشگاه محلی برای سرگرمی و وقت‌گذرانی می‌شود‌! به سمت قفسه‌های کتاب رفتم. جنس کتاب‌‌ها اغلب خودیاری بود. عمده‌ی این کتاب‌ها را در همه کتاب‌فروشی‌ها می‌توان دید. از رمان‌های کلاسیکی چون برادران کارامازوف داستایوفسکی و آنا کارنینای تولستوی تا داستان‌های پست مدرنی نظیر جزء از کل استیو تولتز همه جا دیده می‌شوند. اینجا اما با یک نظم خاصی چیده شده بود. با چاپ نفیس‌اش شبیه یک دکوری زیبا بود، احتمالا به خانواده‌هایی که کتاب را برای کلاس و نمایش می‌خرند، گرا می‌داد: «من گزینه مورد نظر شما برای اتاق پذیرایی هستم!» چشمم به محموعه‌ای از کتاب‌ها افتاد که قطع و طرح جلدشان شبیه هم بودند. یکی را به دست گرفتم. «سقلمه»! کتابی که یکی دوسال قبل در کتاب‌فروشی دیده بودمش، اما امکان‌ خریدش فراهم نبود. بعد هم به‌کلی فراموش‌ش کردم. اما اینجا سقلمه خلاصه شده بود. باقی کتاب‌ها نیز تلخیص شده بودند. نشر مات که برای اولین بار دیدمش، ابتکار این «کار تمیز فرهنگی» را به‌نام خود ثبت کرده بود. عنوان مجموعه کتاب‌ها مینی‌بوک بود. به یاد سال‌های دور افتادم. یکی از ناشرین، کتب مشهور و با شمارگان بالا را در قطع پالتویی منتشر می‌کرد. بازار پخش‌ش هم خوب بود. علاوه بر کتاب‌فروشی، در سوپرمارکت و داروخانه و رستوران هم فروخته می‌شد. همه جا کتاب‌فروشی شده بود و می‌شد آن مجموعه از کتاب‌ها را تهیه کرد. چند کتاب مشهور را از این مجموعه تهیه کرده بودم. کتاب سقلمه که راهی برای بهبود تصمیمات درباره تندرستی، ثروت و خوشبختی است، توسط ریچارد تیلر و کاس آرسانستین نوشته‌ و معصومه عامری آن را ترجمه کرد. همچنین در ۷۰ صفحه تلخیص شد. ای کاش نام بزرگواری که تلخیص این کتاب بر عهده‌اش بود را هم ثبت می‌کردند. برای اینکه خلاصه‌نویسی هم یکی از مهارت‌های پژوهشی است که ارزش و اعتبار خودش را دارد. امروز، وقتی که برای شرکت در شورای علمی جشنواره علامه حلی کرج راهی آن شهر بودم، سقلمه را باخودم همراه کردم و در راه بازگشت از مأموریت به‌مطالعه‌اش مشغول شدم. در این کتاب نحوه تصمیم‌گیری غیرمنطقی و انتخاب‌های غیرعقلانی مردم بررسی شده‌است. سقلمه را چندگونه معنی کرده‌اند که یکی از آنها به معنی ضربه‌ای است که با مشت بسته به پهلوی کسی بزنند، ضربه هشدارگونه برای توجه دادن به انجام یا ترک کاری! تیلر برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب سقلمه، به همراه دیگر نویسنده کتاب با استفاده از علم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی سعی کردند تا کارکردهای صحیح علم اقتصاد رفتاری را به مخاطبین خود آموزش دهند. کتاب حاضر پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز با بیش از یک و نیم میلیون نسخه فروش شد و عنوان بهترین کتاب سال را از سوی اکونومیست و فایننشال تایمز دریافت کرد نظیر این کتاب، آثار دیگری هم تولید شده بود که برخی از آنها را در فرصت‌های پیاده‌روی بعدی تهیه می‌کنم! @HOWZAVIAN
🔴 امیدواریم رد صلاحیت حسن روحانی آغاز رد صلاحیت‌ روحانی‌نماهای نفوذی در دین و فرهنگ هم باشد؛ بدون هیچ گونه سوگیری حزبی و ملاحظات سلیقه‌ای و خویشاوندی. 🔻 عدم رعایت شئون روحانیت و حوزوی از سوی حوزوی‌نمایان، جز بی اعتمادی و کاهش مشارکت مردم ثمری ندارد. پ.ن: حسن روحانی رئیس‌جمهور سابق که برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری کاندیدا شده بود، از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده است./برنا @HOWZAVIAN
دانشگاه ادیان را دوباره بشناسیم ✍ علی بهاری 🔸مانتوها چسبان است. روسری‌ها رنگارنگ. آرایش‌ها غلیظ نیست، غلظت است. هرکسی حداقل صد گرم کِرِم روی صورتش خالی کرده است. کفش‌های پاشنه‌بلند نارنجی و قرمز خودنمایی می‌کنند. از کلیپسی که به سر بسته‌اند می‌شود آویزان شد و بارفیکس رفت. فارسی، زبان دوم است و همه عراقی صحبت می‌کنند. اینجا دانشگاه ادیان و مذاهب است. 🔹پارسال مدتی کوتاه توفیق تحصیل در دانشگاه ادیان و مذاهب را داشتم. آنجا ویژگی‌هایی دارد که به گمانم اختصاصی و انحصاری است. بخوانید: ادامه متن👇
🔸آن قدر که در ادیان، عراقی می‌بینید در دانشگاه بغداد نمی‌بینید. مدام مردان عراقی سبزه با ابروهای بعضا تیغ‌زده و کت و شلوار و گاهی با کراوات رفت‌وآمد می‌کنند. بانوان را هم که در ابتدا توضیح دادم. دم در، همه تاکسی‌ها و سواری‌های شخصی به طرف چهارمردان می‌روند؛ جایی که مقصد اکثر دانشجویان عراقی ادیان است. چند هزار دانشجوی خارجی از صدها کیلومتر آن طرف‌تر کوبیده و آمده‌اند تا برای خود کسی شوند و مثل مسئولان کشور ما که بعد از گرفتن مدرک دکتری، مدیریت اجرایی‌شان صدپله بهبود پیدا کرد، به سلاح دکتری مجهز شوند و در کشورشان طرحی نو دراندازند و بنیادش براندازند. جالب است. وقتی در کافه‌ دور هم جمع می‌شوند و سیگار می‌کشند، حضور در دانشگاه را فراموش می‌کنید. حس می‌کنید در موکب بغدادی‌ها کنار عمودِ فلان هستید. فقط فلافل‌هایش بیست و پنج هزار تومان آب می‌خورد. به هوای برکات ابوعلی برندارید! 🔸ادیان، هم از آزمون سراسری دانشجو می‌گیرد و هم اختصاصی. در آزمون سراسری تقریبا هر رتبه‌ای بیاورید به مصاحبه دعوت می‌شوید. در مصاحبه هم تقریبا قبولی‌تان قطعی است مگر آن که به قدری پیاده باشید که پرداخت سروقت شهریه هم نتواند رتبه علمی‌تان را بهبود بخشد. در آزمون اختصاصی ماجرا متفاوت است. شاید تنها آزمون تستی خاورمیانه است که نمره منفی ندارد. یعنی با صلوات و بسم‌الله هم می‌توانید گزینه درست را تشخیص دهید و نمره‌اش را بگیرید. فقط توکل قوی می‌خواهد و سیم وصل و کمی شانس. ولی اگر مسئول پذیرش دانشگاه، می‌ایستاد دم در ادیان و مثلا فریاد می‌زد: «الاهیات مسیحی دو نفر، بدو بدو. الان شروع میشه» احتمالا شایستگان بیشتری جذب می‌شدند. 🔸تنوع پیشینه تحصیلی در میان دانشجویان دکتری ادیان، واقعا فوق‌العاده است. فرض کنید در مقطع دکترای رشته دین‌پژوهی سر کلاس نشسته‌اید. بغل‌دستی سمت چپ، خانمی است که از حوزه علمیه خواهران ساری، سطح سه زن و خانواده گرفته است. سمت راستی، شیخی است که به تازگی از پایان‌نامه‌ ارشدش در رشته علوم حدیث تطبیقی دفاع کرده است، نماینده کلاس، کارشناسی‌ارشد روان‌شناسی رشد دارد و شاگرد اول کلاس، فارغ‌التحصیل معماری از دانشگاه آزاد تهران‌شمال است. همه هم راضی‌ و مهم‌تر از همه مسئولان دانشگاه راضی‌اند. پیش‌نیاز هم که سوسول‌بازی است و بعد از چهار سال هم ان‌شاء‌الله آقا و خانم دکتر و آغاز نظریه‌پردازی. 🔸شوق مسئولان مالی دانشگاه ادیان به دانش‌گستری و عدم محرومیت تهی‌دستان از تحصیل به قدری است که شما به محض قبولی در دانشگاه، می‌توانید از ظرفیت وام استفاده کنید. با دو، سه صندوق صحبت شده است؛ هر کدام دنگی روی هم می‌گذارند و هزینه تحصیل‌تان را جور می‌کنند. جای هیچ نگرانی‌ای نیست. کم‌کم کار می‌کنید و قسط‌هایش را می‌دهید. خدا متعهد به جور کردن پول دو چیز است: عروسی و شهریه دکتری. اولی را شاید تورم نگذارد ولی خدا خیر به بانک‌ها بدهد که فعلا مچ دومی را خوابانده‌اند. 🔸علاوه بر پذیرش پولی، بورسیه هم دارند. در کارشناسی‌ارشد، طلبه‌ها می‌توانند بسیاری از رشته‌ها را رایگان بخوانند. مشروط بر این که بچه‌های خوبی باشند، خوب درس بخوانند و نمره خوب بیاورند. در دکتری تا چند سال پیش، همه پول می‌دادند اما به لطف حضور پربرکت دانشجویان عراقی و فاصله روزافزون ارزش دلار و ریال (بابت این یک فقره، ادیان باید تا کمر جلوی دولت خم شود)، دانشگاه چند سالی است در هر رشته دکتری، به یک نفر امکان تحصیل رایگان می‌دهد. شرطش هم دانستن زبان عربی یا انگلیسی است. اشتباه نشود! نیازی به تافل نیست. همین که در عربی فراتر از «لاخواهر، لامادر» و در انگلیسی بهتر از وزیر خارجه باشید از پرداخت شهریه معافید. البته علاوه بر زبان، باید مصاحبه عقیدتی و سیاسی را هم پشت سر بگذارید، تست عدم اعتیاد بدهید و گواهی عدم سوء سابقه ارائه کنید. این دو مورد اخیر واقعا لازم نیست؛ طرف با چند متر عمامه مشکی و عبا و نعلین، قاتل زنجیره‌ای فراری است که عدم سوء سابقه می‌خواهید؟ اصلا بر فرض این گونه است، چرا آمده دکترای وهابیت‌شناسی بگیرد؟ او نهایتا باید یک توک پا به صحنه جرم برگردد و بعدش هم الفرار. کمی فکر هم بد نیست! @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مدح مولا علی علیه السلام، بیانی زیباتر و شیرین‌تر از این ندیده‌ام👇 🔹خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران، که تو را آفرید! از تو در شگفت هم نمی توانم بود که دیدن بزرگی‌ات را، چشم کوچک من بسنده نیست؛ مور، چه می داند که بر دیواره‌ی اهرام می گذرد یا بر خشتی خام.... 🔹چگونه این چنین که بلند بر زَبَرِ ما سوا ایستاده ای؟ در کنار تنور پیرزنی جای می گیری، و زیر مهمیز کودکانه بچّگکان یتیم، و در بازارِ تنگِ کوفه...! پیش از تو، هیچ را نمی‌شناختم که عمود بر زمین بایستد... پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم که پای‌افزاری وصله‌دار به پا کند، و مَشکی کهنه بر دوش کشد و بردگان را برادر باشد! 🔹آه ای ... 🔹شگرفیِ تو، عقل را دیوانه می کند و منطق را به خودسوزی وا می دارد... برای تو با چشمِ همه‌ی محرومان می گریم با چشمانی ! ✅هنگامی که به همراه آفتاب به خانه ی یتیمکان بیوه زنی و را دستمایه ی کردی و بر آن شانه، که پیامبر پای ننهاد کودکان را نشاندی و از آن دهان که می‌خروشید تراوید، آیا تاریخ، به تحیّر، بر دَرِ سرای، خشک و لرزان نمانده بود؟⁉️ ✅کدام وامدار ترید؟ دین به تو، یا تو بدان؟ هیچ دینی نیست که نیست! ✅الله اکبر آیا خدا نیز در تو به شگفتی در نمی نگرد؟ فتبارک الله، تبارک الله، تبارک الله احسن الخالقین! خجسته باد نام خداوند، که نیکوترینِ آفریدگاران است؛ و نام تو که ! سید علی موسوی گرمارودی  @HOWZAVIAN
فرزند کعبه ✍️ علی خسروی علی یا آدم؟ گفت: «از خود ستایی بیزارم» و سکوت کرد.. سکوتی معطر! در چشمان پر مهرش شعله‌ای از شرم افروخته بود. همه منتظر بودند تا واژه‌ها مثل پرنده‌هایی رنگارنگ از آشیانه دهانش بیرون آیند و فضا را پر کنند و ترانه بخوانند. ادامه داد: اگر نبود که: «از نعمت‌های پروردگارتان سخن بگویید» خاموش می‌ماندم و سخنی نمی‌گفتم. باز هم سکوت کرد. شعله شرم در نگاهش می‌سوخت. گفت: «آدم در بهشت عدن متنعم بود. تنها خداوند از او خواست که به خوشه گندم نزدیک نشود. شد و از گندم خورد. از دستور خداوند سرپیچید. به من گفته نشده بود که نان گندم نخورم. اما گویی همان فرمان عتیق در گوشم زنگ می‌زد. گفتم من بار آن فرمان را در زندگی‌ام بر دوش می‌گیرم. من در تمام عمرم به اختیار نان گندم نخورده‌ام.» ابراهیم؟ ابراهیم در ملکوت آسمان‌ها سیر می‌کرد. اما جانش هنوز طمانینه ایمان را پیدا نکرده بود. مثل ریشه‌ای بر خاک در برابر توفان تردید می‌لرزید. از خداوند پرسید: چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی؟ خداوند در برابر پرسش او پرسش دیگری مطرح کرد. مگر ایمان نداری؟ گفت دارم؛ اما دیدن ایمانم آرزوست... من در تمام عمرم هیچگاه غبار تردید و تشویش بر خاطرم ننشست. اگر همه حجاب‌ها بر طرف شوند بر یقین و طمانینه جانم اندکی هم افزوده نمی‌شود. نوح؟ نوح در راه دعوت مردمش بسیار آزار دید. عمر دراز و پیکر رنجورش سرشار از آزار و زخم زبان بود. سرانجام دلش گرفت و بی‌تاب شد و مردم خود را نفرین مرگ کرد. من هم بسیار آزار دیدم. زخم‌هایی که روح را می‌سوزانید. در هر دم به من زرداب درد نوشانیدند. بی‌تاب نشدم و همیشه از خداوند خواستم آنان را کمک کند، آن‌ها نمی‌دانند چه می‌کنند؛ نمی‌دانند چه می‌گویند. موسی؟ هنگامی که خداوند به موسی گفت. به نزد فرعون برو و او را به راه خداوند دعوت کن. موسی در دلش هراسی پدیدار شد. به خداوند گفت: من یکی از آنان را کشته‌ام. اکنون ترس جانم را دارم؛ مبادا مرا بکشند. هنگامی که پیامبر به من گفت: به کعبه برو و بت‌ها را بشکن. به خاطرم نیامد که من بسیاری از سران قریش را کشته‌ام. ممکن است در اندیشه کشتنم برآیند؛ راحت و روان مثل ماهی در آب؛ رفتم و بت‌ها راشکستم. عیسی؟ عیسی برادرم! هنگامی که مریم پاک درد زایمان گرفت از حرم بیرون رفت تا در خارج بیت‌المقدس کودکش به دنیا بیاید. مادرم فاطمه به درون حرم رفت. من پسر کعبه‌ام... و.. محمد؟ لبخندی زد و شکفت: «من یکی از بندگان محمدم.» @HOWZAVIAN