eitaa logo
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
74 دنبال‌کننده
64 عکس
28 ویدیو
2 فایل
کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
#شعر تحقیقی در شباهت‌های بیت مولوی، سوررئالیست‌ها، رمبو و فروید.        در سوررئالیسم نیز اشیا بط
تحقیقی در شباهت‌های بین مولوی، سوررئالیست‌ها، رمبو و فروید تشابه دیگر بین سوررئالیسم غرب و عرفان شرق کوشش برای حذف دو عامل مکان و زمان است. ایجاد بی‌مکانی و بی‌زمانی از خصوصیات هر دو پدیده ادبی است. در ضمیر ناخودآگاه آدمی، مکان‌های مختلف در هم ریخته‌اند. و زمان معینی وجود ندارد و پرده‌های خیالی گذشته و حال و ( حتی به تعبیری آینده) فرو ریخته‌اند و اشیا در بی.مکانی و بی‌زمانی وجود دارند یعنی معلوم نيست يك رؤيا، يا يك جلوه‌ی ضمیر ناخود‌آگاه در چه زمان یا زمان‌های دقیق و در چه مکان یا مکان‌های معین اتفاق می‌افتد. مكان يك شيء و زمان مشاهده آن توسط کسی که خواب می‌بیند بطور صریح و دقیق روشن نیست. فقط نوعی اتمسفر هست و پس از بیداری، خاطره آن اتمسفر با مقداری سمبول که تاحدی نشان دهنده شخصیت درونی و چگونگی ضمیر ناخود‌آگاه آدمی است. انسان مرکز اصلی آن اتمسفر و سمبول‌ها است و به همین دلیل و آندره برتون می‌گوید. انسان محورِ اصلیِ گردباد است. طلا در مس جلد نخست ص۱۸۴و۱۸۵ کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
#داستان_نویسی ویژگی‌های کشمکش خوب داستانی ب_ کشمکش خوب حالت ساکن ندارد در شناخت عوامل نمایش می
ویژگی یک کشمکش خوب قسمت چهارم کشمکش لزوماً با تنفر همراه نیست. نکته‌ی دیگر در باب ماهیت کشمکش موفق این است که وقتی می‌گویند در کشمکش لزوماً تضاد نیروها مطرح است، معنایش این نیست که آدم‌های داستان حتماً باید از یکدیگر نفرت داشته باشند. اولاً همان‌طور که در تقسیم‌بندی انواع کشمکش خواهیم گفت کشمکش لزوماً بین دو انسان یا دو گروه از انسانها نیست، بلکه می‌تواند بین انسان و محیط بیرونی هم باشد. ثانیاً حتى آن‌جا که طرفين كشمكش مثلاً انسان هستند حتماً نباید بین این دو خصومت و کینه‌ای در بین باشد. در داستان کوتاه و طنزآمیز مرخصی، از محمدرضا کاتب با پسر جوانی مواجهیم که برای مرخصی از جبهه آمده و مادرش تصور می‌کند که او دیگر قصد بازگشت ندارد. پسر با تمام شدن تدریجی مرخصی به این فکر می‌افتد که چه حیله‌ای سر هم کند تا از چنگ مادرش بگریزد. عاقبت، هنگام بیرون رفتن جوان مادر خبردار می‌شود و کشمکش بالا می‌گیرد. در این داستان کشمکش را - به یک معنا - «علاقه» موجب می شود نه «تنفر». در حقیقت تنفر مادر از فقدان فرزند است. و تنفر فرزند از جبهه نرفتن؛ وگرنه محبت و علاقه این دو نسبت به یکدیگر بی آنکه به زبان آورده شود، حس می شود. این‌که گفتیم دو نیروی درگیر در داستان لزوماً نباید از یکدیگر متنفر باشند در بعضی از کتب فن داستان‌نویسی با تعبیر «اجتماع ضدین و تفارق احباب» آمده است. خلاصه بحث اینکه کشمکش به دو شکل قابل تصور است. یکی ایجاد نزدیکی بین دو شیء متضاد اجتماع ضدین و دیگری ایجاد جدایی بین دو شیء نیازمند به یکدیگر تفارق احباب مجاورت دو چیز متضاد باعث افزایش نفرت می‌شود و جدایی دو عنصر وابسته به یکدیگر موجب افزایش عشق می‌شود و در هر حال آشفتگی و کشمکش تامین می‌شود. در کشمکش باید قدرت دو نیرو متوازن و هم رده باشد حال به بیان نکته‌ای می‌پردازیم که رعایت آن تأثیری اساسی در ایجاد کشمکش جانانه و پایدار دارد و آن توازن و هم‌دوشی دو نیروی مخالف است. سپاهی متشکل از پنج هزار نفر از پلی دفاع می‌کنند. منطقی نیست که یک قوای دویست نفری با این عده در بیفتد، چون احتمال موفقیت از هر دو سو برابر نیست مگر این‌که مثلاً سپاه پنج هزار نفری را افرادی بی ایمان و ترسو و قوای دویست نفری را مردانی با ایمان و دلیر تشکیل داده باشند؛ به نحوی که نتوان عاقبت کار را به راحتی پیش‌بینی کرد. وقوف از این امر که یک چنین وضعیت‌هایی مثل همین مقابله دویست نفر با پنج هزار نفر آکنده از دلهره‌ای شدید است، بعضی از سناریونویس‌ها و داستان‌نویس‌ها را به ارتکاب اشتباهاتی بزرگ واداشته است؛ یعنی قهرمان خود را به مقابله با مخاطرات عظیم فرستاده‌اند. بعداً نیز تصادف باعث نجات آن قهرمان شده است. چنین تدبیری بسیار (خام) است. این از آن مواردی است که نویسنده به هوش تماشاگر توهین روا داشته است و کشمکش نباید حل ناشدنی جلوه کند اگر خواننده احساس کند که کشمکش داستان صددرصد لاینحل و ناگشودنی است، در آن صورت تلاش آدم‌های داستان برای ایجاد تعادل را بیهوده تلقی خواهد کرد. یوجین ویل می‌گوید: «تلاش را آشفتگی از یک طرف و امکان تعدیل از سوی دیگر به وجود می‌آورد.» تعبیر معروف خوف و رجاء در این مورد بسیار رسا و به جاست. خواننده باید در طول داستان حالت خوف و رجاء داشته باشد؛ یعنی از یک طرف نسبت به حل مشکل خوف و بیم داشته باشد و از سوی دیگر به حل آن امید و رجاء از میان رفتن یکی از این دو شرط کشمکش را منتفی می‌کند. پیک قصه‌نویسی مهدی حجوانی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
چرا هنر و ابتذال با یکدیگر جمع نمی‌شوند؟ زیرا وقتی چیزی مبتذل، به معنی لغوی کلمه، شد، دیگر نقطه‌ی ابهام و زمینه‌ای برای «ادراک بی چگونه» ندارد؛ از همین جا است که گاه یک اثر برای بعضی از مردم مصداقِ هنر است و برای بعضی دیگر هنر شمرده نمی‌شود؛ آنها که هنر می‌دانندش هنوز نقطه‌ی ادراکِ بی چگونه‌ای در آن می‌یابند و آنها که آن اثر، برای آنها، هیچ نقطه‌ی ادراکِ بلاکیفی ندارد: مشت آن هنرمند و صاحب آن اثر در برابر آنها باز است. مثل این که بگویند: این شعر فقط وزن و قافیه دارد یا تشبیهش صورتِ دستمالی شده‌ی فلان تشبیهِ از فلان شاعر است یا مضمونش را دیگری با صورتی که مرکزی برای ادراک بلا کیف دارد، قبلاً، آورده است؛ برای این گونه افراد، آن اثر، دیگر مصداق هنر نخواهد بود. اما اگر کسانی باشند که از آن گونه هوش و آگاهی برخوردار نباشند، می‌توانند از چنان اثری هم احساس التذاذ هنری کنند؛ زیرا برای آنها هنوز نقطه‌هایی از ادراک بی چگونه در آن اثر وجود دارد. پس در فاصله‌ی زبان روزمره و حرف‌های مکرّر کوچه و بازارِ مردم، از یک سوی و شاهکارهای مسلّمِ شعرِ جهان از سوی دیگر، همیشه، مجموعه‌ی بی‌شماری از طیف‌های هنری، با شدت و ضعفِ بسیار، وجود خواهد داشت تا مخاطب و داورِ این موضوع چه کسانی باشند. محمدرضا شفیعی‌کدکنی زبان شعر در نثر صوفیه، صص ۷۴ و ۷۵ کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
فرم چیست؟ بخش نخست فرم از نظر من آن چیزی است که شعر را در روبه‌روی خواننده نگاه می‌دارد و حالت گریز را از محتوای شعر می‌گیرد و آن را در برابر تماشاگر نگاه می‌دارد تا او در لذّت و هوشیاری تمام به تماشای جلوه های تو‌ام فرم و محتوا بنشيند. فرم به يك معنى یعنی روبرو، یعنی در برابر، یعنی خاصیتی ایستا دادن به چیزی که می خواهد بگریزد. فرم یعنی ایستا دیدن و در برابر بینش انسان جلوه‌های محتوا را نگاه داشتن و آنها را بصورت چیزهای پایدار و دائمی و ایستا دیدن شعری که فرم دارد از سطح مسطح کاغد تجاوز می‌کند ، حجم پیدا می کند و صاحب قد و قامت می‌شود. کلمات را مثل پرچمی بر می‌افرازد و به اهتزاز در می‌آورد. طوری که گویی می‌توان کلمات را عملا به صورت چیزی عمودی روی کاغذ دید. گویی کلمات بر روی کاغذ پهن نشده‌اند بلکه شخصیت پیدا کرده‌اند و از کاغذ سر در آورده‌اند، قد راست کرده‌اند و ما را به سوی خویش دعوت می‌کنند. طلا در مس جلد نخست ص ۳۲۰ کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
شک و تردید گاهی به میانۀ نوشتن رمان خود که میرسید ممکن است حالت ناامیدی به شما دست دهد. همچون زمانی که با شنا کردن در دریا از ساحل خیلی دور شده اید. از اول رمان خیلی فاصله گرفته اید و پایان را هم نمیتوانید ببینید تا بدانید که چه زمانی داستان به آخر میرسد و آسوده خواهید شد. حالت بسیار بغرنجی است. این حالت نباید شما را متوقف کند چون این وضعیت تنها خاص شما نیست. بسیاری از نویسندگانی که ما میشناسیم نیز احتمالا به این وضع دچار شده اند. این احساسی طبیعی است زیرا به جایی رسیده اید که تنها احساساتتان دیگر حامی شما نیستند و گرفتار نقد کار خود شده اید در همه چیز شک کرده اید. هر زمان که این حالت بر شما غلبه کرد، به سراغ رمانهایی بروید که بیشترین تأثیر را بر شما گذاشته اند آنها را از قفسه کتابخانه خود بردارید. ورق بزنید. شخصیت هایشان، صحنه پردازی و طرح های آنها را به خاطر بیاورید. آنها چه احساسی در . شما با برانگیخته بودند؟ چرا تصور میکنید که اشخاص و داستان شما در این دنیا هیچ خواننده ای نخواهد داشت؟ چرا خود را دست کم گرفته اید؟ نفس عمیقی بکشید. به سراغ نوشته های خود برگردید. مطمئن باشید که در این دنیا و در میان خوانندگانی که شاید هیچگاه آنها را نبینید، کسانی هستند که نیاز دارند داستانتان را برای آنها تعریف کنید. چگونه می‌نویسم کاظم رهبر کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
#شعر فرم چیست؟ بخش نخست فرم از نظر من آن چیزی است که شعر را در روبه‌روی خواننده نگاه می‌دارد و ح
فرم چیست؟ بخش دوم      به يك معنی می‌توان گفت که شعر نه از کلمات به صورت افقی بلکه از کلمات در حالت عمودی تشکیل شده‌است. شعر تشکل کلمات در حالت عمودی است و نثر پراکندگی کلمات است در حالت افقی و مسطح.       در نثر کلمات بیشتر به خمیر شباهت دارند. در شعر شباهت دارند به نان قد کشیده برشته تازه و این کلمات ،برشته رشته در رشته کشیده شده‌اند تا ستون‌های قائم از حقیقت و زیبایی و شکل پدید آیند.و این البته فقط خود کلمات نیستند که هیأتی عمودی و قائم پیدا می‌کنند، بلکه محتوای کلمات نیز که در برخورد نخستین تصاویر، در زندگی بر می‌خورد بعدی در آن سوی تصاویر از مفاهیم به وجود آمده است به شکلی، بطور قائم بر روی کاغذ قرار می‌گیرد. اگر فرقی بین تصویر شعری و تصویر نثر وجود داشته باشد در همین است ، چرا که تصویر شعری تصویری عمودی است تصویر منثور تصویری است پخش شده بر روی کاغذ. پس در شعر يك بُعد بر سایر ابعاد ادبی افزوده می‌شود و آن بُعد عمودی کلمات و بُعد تصاویر است. در شعر کلمات قد می‌کشند، در نثر کلمات در از به دراز می‌خوابند. تحرك شعر، تحرکی عمودی است بر قاعده‌ای افقی یا ایستا ، تحرك نثر ، تحرکی است افقی. طلا در مس جلد نخست کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
علم بیان علم بیان یکی از علوم بلاغی است که همراه با علم معانی و علم بدیع مجموعه ی علوم بلاغی را در زبان فارسی تشکیل می دهند. «بیان» در لغت به معنی «روشنی، پیدایی و آشکار شدن» است و در اصطلاح ادب، مجموعه ی قواعد و قوانینی است که به وسیله ی آن ها می توان یک معنی را به راه های گوناگون بیان کرد. (بیان معنای واحد به طرق گوناگون). شیوه های بیان اندیشه را در دانش «بیان» در چهار زمینه گنجانده اند. این چهار زمینه که مباحث علم بیان است عبارت است از: 1_ تشبیه 2_استعاره 3_مجاز 4_کنایه تشبیه تشبیه در لغت به معنای چیزی را به چیز دیگر مانند کردن و در اصطلاح ادب، مانند کردن و مقایسه کردن چیزی است به چیز دیگر در صفات یا حالاتی به وسیله ی حروف و کلمات مخصوص. در هر تشبیه معمولا چهار پایه یا رکن وجود دارد که آن ها را ارکان تشبیه می نامند: الف) مشبه: کلمه ای که آن را به کلمه ی دیگر تشبیه می کنند. ب) مشبه به: کلمه ای که چیزی یا کسی را بدان تشبیه کنند.( آنچه مشبه را به آن تشبیه کنند). ج) وجه شبه: صفت یا ویژگی مشترک میان مشبه و مشبه به است. وجه شبه باید از اوصاف برجسته ی مشبه و مشبه به بوده و در مشبه به قوی تر و برجسته تر باشد. د) ادات تشبیه: کلماتی هستند که برای نشان دادن معنی شباهت به کار می روند. مانند: چون، همچون، مانند، نظیر، شبیه،چنان،گویی،گویا،ماند،پنداری،به کردار،به سان و.... دو رکن اصلی تشبیه، مشبه و مشبه به است که آن را طرفین تشبیه می نامند و بدون آن ها، تشبیه امکان پذیر نیست و حضور دایمی دارند. اما ادات تشبیه و وجه شبه در یک تشبیه می توانند حذف شوند. ذکر تمام ارکان تشبیه: ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد / ساقی به دور باده ی گلگون شتاب کن ایام گل: مشبه چو: ادات عمر: مشبه به به رفتن شتاب کرد: وجه شبه تشبیه بلیغ: تشبیهی است که ادات تشبیه و وجه شبه حذف شده باشد و فقط طرفین تشبیه وجود دارند. تشبیه بلیغ تاثیر گذار ترین و زیباترین نوع تشبیه است زیرا ادعای همانندی در این نوع از تشبیه قوی تر است. هر چه ارکان تشبیه کمتر باشد، ادبی تر است. تشبیه بلیغ بر دو قسم است: الف) تشبیه بلیغ اسنادی ب) تشبیه بلیغ اضافید(اضافه ی تشبیهی) تشبیه بلیغ اسنادی: تشبیهی است که مشبه به، به مشبه اسناد داده می شود: تو دی ماهی و آن دلبر بهار است تو: مشبه دی ماه: مشبه به دلبر:مشبه بهار: مشبه به تشبیه بلیغ اضافی: یکی از طرفین تشبیه به دیگری اضافه می شود که اضافه ی تشبیهی به وجود می آید. چراغ هدایت = هدایت مانند چراغی روشنگر است. درخت دوستی: دوستی مانند درختی پربار و منفعت است. رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش عشق تو سوزانم چو شمع کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
اصول طنزنویسی طنز مکتوب به لحنی نرم‌تر از لحن طنز شفاهی نیاز دارد. بنا به نوشته روی پل نلسون در کتاب مقالات و مطالب ثابت روزنامه معنی لحن نرم، سبک نگارش راحت و خودمانی است، اما نه آن قدر که تصنعی و آبکی شود. مثلاً یکی از معناهای لحنی نرم‌تر در نوشته این است که مطلب‌مان را با ماجراهای لطیفه وار با نمک تر کنیم منظورم از ماجرای لطیفه وار داستانک‌هایی است که معمولاً بیشتر از یکی ۔ دو بند نیست. یادداشتی که سردبیر یا دبیر سرویس به مطلب شما می‌چسباند و روی آن می‌نویسد: «چاپ نشود معمولاً معنی اش این است که شما در آن مطلب از ماجرایی لطیفه وار استفاده نکرده اید تا صرفه جویی سرسختی، سرعت انتقال بالا و... را با یک مثال عملی نشان دهید، اتفاق لطیفه گونه که همیشه جانی تازه به یک مقاله می‌دهد، ممکن است قبل یا بعد از یک نتیجه گیری کلی در یک مطلب بیاید به علاوه این اتفاق لطیفه گونه در مطالب غیر داستانی باید واقعی باشد. اما خوشبختانه در طنزنویسی دست نویسنده باز است و می‌تواند از ماجرای لطیفه وار خیالی و غیر واقعی هم استفاده کند؛ مثلاً با اینکه الآن دیگر سه تا بچه ارما بامبک برای خودشان مردی شده‌اند هنوز مطالب ایشان در نشریات درباره مسائل و مشکلات بچه داری و کار بی اجر و مزد رختشویی ظرفشویی و آشپزی در خانه است خانم بامبک یک بار نوشته بود: «اگر بخواهی درست و حسابی به کارهای خانه آنا برسی از دست و پا میافتی هرچند بچه‌های او می‌گویند او داستان می‌نویسد! البته مهم این است که خواننده‌ها حکایت‌های لطیفه گونه را باور کنند بنابراین لزومی ندارد حتماً آن حکایت اتفاق افتاده و واقعی باشد. نویسنده‌ها معمولاً برای وارد کردن ضربه آخر یا درست از کار در آوردن پایان غافلگیر کننده در سطر آخر حکایت لطیفه‌وار واقعیت و داستان‌های واقعی را دستکاری می‌کنند وقتی نویسنده‌ها به جای استفاده از واقعیت صرف داستان پردازی می‌کنند معمولاً با نوشتن این‌که: «البته شاید این فقط یک داستان باشد اما... گوشی را دست خواننده می‌دهند و به او می‌فهمانند ماجرای لطیفه گونه ای که نقل کرده اند، داستانی خیالی بیش نبوده است. بعضی از ماجراهای شبه لطیفه از همان اول معلوم است که داستان هستند اما موقع نقل برخی از ماجراها شاید لازم باشد نویسنده به خواننده حالی کند چیزی که نوشته داستان است. اما اگر در شروع حکایت طنز آمیزتان نوشتید یک روز افلاطون و سقراط و ارسطو داشتند گلف بازی میکردند...» بهتر است بگذارید خواننده‌ها دوبه شک بمانند. نلز فر حتی در عصر نوی خدا برای توضیح چند اصطلاح فلسفی از ماجرایی لطیفه وار استفاده کرده است. او می‌نویسد: سه تا داور ورزشی داشتند باهم بحث می‌کردند اولی گفت «من به توپ و توپی که بر اثر ضربه بازیکن می‌آید می‌گویم توپ و ضربه این) آدم عینیت گراست. دومی گفت: «نه، من اگر آن جور که خودم می‌بینم توپ و ضربه به توپ را ببینم بهشان می‌گویم توپ و ضربه.» (این آدم ذهنگراست. اما سومی نظر خاص خودش را داشت.گفت: «تا من نگویم ضربه و توپی هست ضربه و توپی وجود ندارد.» این آدم وجود گراست.) در اینجا طبعاً خود خواننده می‌فهمد که فر هیچوقت در زندگی اش شاهد یک گفت وگوی واقعی گفت وگوی بالا بین چند داور واقعی، که ضمناً کاملاً هم مناسب بحث اوست نبوده است. اسرار و ابزار طنزنویسی محسن سلیمانی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
کتاب «محاکمه» اثر فرانتس کافکا این بار برا‌ی شما معرفی یک رمان مشهور را در نظر گرفتیم، اثری بزرگ که بر فیلم‌های بسیاری تاثیر گذاشته است. خواندن این کتاب به شما کمک می‌کند برخی آثار بزرگ سینمایی را درک کنید و متوجه شوید فضای متناقض، وهم‌آلود و تا حدودی طنزگونه این فیلم‌ها از کجا آمده‌اند فرانتس کافکا نویسنده بزرگ قرن ۲۰ در این کتاب داستانی پارادوکسیکال را روایت می‌کند. داستانی که ضد ساختار داستان‌های(ژانر جنایی) هم ردیف خود می‌باشد. در بیشتر داستان‌های معمایی، کنجکاوی مخاطب معطوف این است که چه کسی جرم را مرتکب شده، اما در ژانر واژگون کافکا، مجرم از همان ابتدا شناخته شده است ولی برای انجام چه جرمی، مشخص نیست. اگر بخواهیم دو نمونه از فیلم‌هایی که از فضای کافکایی بهره می‌گیرند را نام ببریم می‌توانیم به فیلم «چشمان کاملاً بسته» استنلی کوبریک یا فیلم «بعد از ساعت اداری» مارتین اسکورسیزی اشاره کنیم. کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
قسمت اول فرانقد یا نقد پژوهی مطالعه ی نظریه ها یا رویکرد های انتقادی ای است که به بررسی معنای متن، روابط مولف-متن- خواننده، و معیار های داوری درباره ی متون و سایر مصنوعات فرهنگی می پردازد. گاه فرا نقد با عنوان هرمنوتیک شناخته می شود (گر چه هرمنوتیک می تواند رویکرد خاصی هم به فرا نقد باشد) و گاه آن را فرا تفسیر خوانند چرا که مسایل و موضوعات تفسیر نقش مهمی در فرانقد ایفا می کنند. در سطح خرد، فرانقد به مسایل مربوط به تفسیر متن توجه دارد: مولف متنی را در بافتی خاص و با مخاطبانی معین در ذهن خود تولید می کند و این متن متعاقبا توسط یک خواننده و مفسر خوانده می شود، خواننده یا مفسری که در بافت خاص خود حضور دارد و تفسیری از متن را برای خود یا برای مخاطبان دیگر فراهم می کند. در مورد متونی که از مؤلفانی شناخته شده است، فرانقد به بررسی نقش نظریه ای می پردازد که اطلاعات مربوط به مؤلف باید در تفسیر ایفا کند. مثلا آیا در مورد متونی هم چون کمدی الهی دانته، مفسر باید در پی کشف معنای مورد نظر مؤلف باشد و آن را بر دیگر موضوعات ارجح بداند؟ با بهره گیری از چنین رویکردی مفسر می کوشد تا با بررسی متن، با پیش گفتار مولف، و یا مقاله هایی که مولف نوشته، دریابد که او چه چیزی را می خواسته از طریق متن به خواننده انتقال دهد. از سوی دیگر شاید لازم باشد که مفسر تنها به برخی جزئیات مربوط به مولف تاکید داشته باشد. از این دیدگاه، اطلاعات مربوط به مولف نقش کمتری در فهم معنای متن دارد و فقط داده ای است در میان داده های بسیار. برخی از متون مانند اسطوره ها و حماسه ها، نویسنده ای در معنای متعارف آن ندارند و کشف خاستگاه تاریخی آن ها اغلب دشوار است. آن رویکرد فرانقدی که نقش تعیین کننده ای برای مولف قائل است، با این موقعیت تفسیری چگونه مواجه می شود؟ شاید چنین موقعیتی موید این دیدگاه باشد که دست کم در مورد این گونه از متون، مولف نقشی ناچیز بر عهده دارد. افزون بر این متونی وجود دارد که در زمان های مختلف، نویسندگان متفاوت داشته اند: مثلا حکایات مسیح نخست از زبان خود او بیان شده اند، اما آن چه ما اکنون در دست داریم مجموعه ای است که چهل تا هفتاد سال پس از مرگ وی توسط جامعه‌ی مسیحی گرد آوری و تدوین شده است. پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که آن چه تفسیر می شود چیست: کلام مسیح یا دیدگاه های نسل نخست مسیحیان؟ حتی پرسشی دشوار تر نیز پیش روی فرانقد وجود دارد: آیا می توان از این تدوین و ویرایش فراتر رفت و به کلام نویسنده ی اصلی دست یافت؟ وانگهی اصلا مولف چیست؟ آیا مولف در مقام یک شخص، مسئله ای مهم در امر تألیف است؟ یا این که ارجاع به مولف به معنای مشخص کردن دوره ی تاریخی و فرهنگی متن است و شیوه  مناسب برای پیوند زدن آن به یک زمان و مکان خاص؟ علاوه بر این درباره ی  برخی از متون نمی توان با قطعیت گفت که نویسنده ی آن چه کسی است. هنری هشتم نوشته ی شکسپیر است یا جان فلچر؟ پاسخ های متفاوت نتایج تفسیری متفاوتی در پی دارند. در موارد دیگر، مثلا در مورد هزیود ( پیدایش خدایان، کار ها و روز ها) و هومر ( ایلیاد و اودیسه ) تقریبا چیزی دربارهٔ مولف نمی دانیم. پس در این موارد اهمیت نویسنده در چیست؟ و به طور کلی آیا به صرف این که نویسنده یک اثر را نوشته است، باید در ارتباط با آفریده ی خود، جایگاه فرانقدی ممتازی داشته باشد؟ کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
#شعر فرم چیست؟ بخش دوم      به يك معنی می‌توان گفت که شعر نه از کلمات به صورت افقی بلکه از کلمات د
فرم چیست؟ بخش سوم       نثر فاقد بُعدِعمودی است در نثر مفاهیم روی هم اثر می‌گذارند. آرایش رزمی نثر یک آرایش پراکنده است، آرایش رزمی شعر، يك آرايش منظوم، يك آرايش كاملا نظم یافته است. ولی البته منظور من از نظم مفهوم قراردادی نظم نیست که اکنون عده‌ای دستاویز خود کرده‌اند، بلکه منظورم از نظم نظام شعری است. یعنی هر شعری باید نظام داشته باشد حتی اگر در دوران پراکندگی و آشفتگی سروده شده‌باشد. منتها هر فرمی، بخشی از پراکندگی‌های معاصر خود را به عاریه می‌گیرد، خواه به صورت عکس‌العمل نشان‌دادن علیه پراکندگی و خواه به صورت نماینده تام‌الاختیار پراکندگی‌. فرم باید با زندگی دوران خود معاصر باشد و گرنه اصالتی نخواهد داشت.        ولی فرم مثل هر پدیده تاریخی دیگر هم به صورت افقی به صورت يك سنت، حرکت می‌کند و هم به صورت عمودی دچار تجدد و نوسازی می‌شود. یعنی سنت‌های شکلی مختلف در طول زمان از گذشته بسیار دور به صورت يك خط افقی به ما که در عصر حاضر زندگی می‌کنیم، می‌رسند. طلا در مس جلد نخست کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6