eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
424 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
✂️ از یک کتاب 💢چگونگی تعاملات آیت الله با (ره) 🔻روابط مرحوم حکیم و آیت الله خمینی دارای فراز و فرودهایی بود. مراودات شخصی این دو همراه با احترامات متقابل بود. بعد از ارتحال آیت الله با آنکه مجال برای آیت الله خمینی فراهم بود تا داعیه داشته باشد اما وی مدتها سکوت اختیار کرد. وقتی از ایشان درباره علت سکوتش پرسش شد این گونه پاسخ داد که : « به احترام آیت الله حکیم سکوت کرده ام ؛‌ایشان در حال حاضر بر ما تقدم دارند». در مواردی نیز گزارش شده است که مرحوم حکیم نیز امام خمینی را مورد احترام قرار داده است. حکیم که مبادی آداب بود و حرمت های اخلاقی را به نیکی می دانست و بدان حساسیت می ورزید، در مورد اخلاق و ادب آیت الله خمینی گفته بود :« من آدمی به ادب آقای خمینی ندیدم ؛ در جلسه درس ،‌بعد از نماز ،‌در جلسه بیرونی و در اندرون یکسان نشسته است و تکان نمی خورد. محال است زانو به زانو شود و چهره عوض کند، یک آدم مودب و موقر و سنگین که در همه حالات و همه جا یکسان است ». مرحوم حکیم در مواقعی که امام به حبس و تبعید محکوم شد ، ابراز نگرانی و تألم می کرد.زمانی که آیت الله خمینی به تبعید شد ،‌سید حکیم پس از شنیدن این خبر به ابراز تأسف و تأثر پرداخته و کلمه استرجاع (انا لله و انا الیه الراجعون) را مکرر بر زبان جاری کرده بود. هنگامی که خبر دستگیری امام به می رسد حضرات و سید محمد در همان شب به اتفاق عازم بیت آیت الله حکیم در کوفه می شوند. آن شب علی رغم اینکه آیت الله حکیم برای استراحت قرص خورده و خوابیده بود از خواب برخاسته و در اواخر شب در منزل ایشان جلسه تشکیل می شود. اخبار دستگیری ها و تبعید های امام، ذهن آیت الله حکیم را به خود مشغول داشته بود .زمانی که آیت الله همدانی قصد داشته به ترکیه سفر کند و در میانه راه به نزد مرحوم حکیم می رود « آیت الله حکیم که از سفر من به ترکیه خشنود بود و حمایت می کرد ،‌با این تصور که سفر در ارتباط با حضور امام در ترکیه می باشد، ‌فرمود: موضوع آقای خمینی به یک مساله غامض و مشکلی تبدیل شده است. گفتم سفر من به دعوت عده ای از مومنین آن دیار است و ارتباطی با تبعید امام ندارد.» به نظر می رسد که آیت الله دل نگران امام خمینی در بود و از هر فرصتی برای ابراز این نگرانی استفاده می کرد. آیت الله ادعا کرده است که « مرحوم حکیم از اولین کسانی بود که آن زمان که نامی از نبود ، مرجعیت ایشان را تبلیغ می کردند ؛ ایشان در جایی نیز گفته بودند که مرجع مسلمانان باید امام باشد و علناً نیز اعلام می کردند». زمانی که آیت الله خمینی به عراق تبعید می شود نیز حاکمیت بعثی بر آن بوده تا ایشان را از این کشور بیرون کند ، اما مرحوم حکیم به شدت ایستادگی می کند و مانع از انجام این کار می شود. وقتی که امام وارد نجف می شود آقای حکیم تمام اطرافیانش را در جلسه ای جمع می کند و می گوید آقای خمینی میهمان ماست و ما میزبان او هستیم و باید اقدامات لازم را برای ایشان به جا آوریم . آقای حکیم اطرافیان و منسوبان خود را از اینکه از امام غیبت کنند و یا اسائه ادب یا برخورد ناگوار و ناجوری انجام دهند،‌نهی کرده بود. اگر چه این حرمتها بعضاً توسط حامیان و اطرافیان شکسته می شد. 📚 ،فقیهان و انقلاب ایران (یک نسل پس از آیت الله العظمی )، ص 52-55 🇮🇷 @iranemoaser
گزارشی خواندنی از ورود امام خمینی به عراق 🔻١٣ مهر سالروز تبعید امام به عراق روز سه‏شنبه ١٣ مهرماه ١٣۴۴ (٩ جمادى الثانى ١٣٨۵) هواپيماى حامل امام و حاج سيد مصطفى خمينى از تركيه به سوى عراق پرواز كرد. در ساعت ٢ بعدازظهر در باند فرودگاه بين‏المللى بغداد بر زمين نشست و مسافرين پياده شدند. امام و حاج سيد مصطفى به گمان آن‌كه مأموران عراقى براى تحويل گرفتن آنان و بردنشان به محل تحت نظر آماده‏اند، دقايقى در سالن فرودگاه منتظر ماندند و چون به ظاهر از مأموران خبرى نشد از فرودگاه بيرون آمدند و با تاكسى راهى شدند. شهيد سيد مصطفى خمينى روايت مى‏كرد كه «در ، امام سر كرايه تاكسى چونه مى‏زد و سوار نمى‏شد، به شوخى به او گفتم: تا مأموران سر نرسيده‏اند و ما را دستگير نكرده‏اند بيا در ريم و او را وادار كردم كه سوار شود!». ساعتى بعد هر دو در كاظمين اتاقى گرفته به استراحت پرداختند. امام پس از لحظه‏اى استراحت از جا برخاست و روانه شد. شهيد سيد مصطفى در مقام تماس تلفنى با حاج ‏_خلخالى در برآمد تا ورودشان را خبر دهد؛ اما چون او را نتوانست بيابد به منزل آقاى تلفن كرد و ورود امام و خود را به پيشكار منزل كه در آن ساعت تنها در آن‌جا بود خبر داد و از او خواست كه منزلى برايشان در نجف در نظر بگيرند. صاحب مسافرخانه جمالى، آقاى كه تا آن لحظه امام و فرزندش را نشناخته بود از گفتگوى تلفنى حاج سيد مصطفى خمينى به نجف دريافت كه اين ميهمانان تازه‏وارد چه كسانى هستند بنابراين فوراً در مقام تجليل و تكريم برآمد و با اصرار، ايشان را به منزل شخصى خويش برد و منزل را دربست در اختيار آنان قرار داد. ديرى نپاييد كه خبر ورود امام به برق‏آسا در اشرف طنين افكند و سر زبان‏ها افتاد؛ ليكن براى هيچ‏كس اين خبر باوركردنى نبود. روحانيان و محصلان علوم اسلامى براى اطلاع از صحت و سقم خبر به ‏اللّه‏_بروجردى كه جنبه مركزيت حوزه نجف را داشت، روآوردند و در انتظار رسيدن خبر قطعى از كاظمين در آنجا گرد آمدند. طولى نكشيد كه زنگ تلفن مدرسه به صدا درآمد و ورود امام را به كاظمين بشارت داد. روحانيان جوان با دريافت اين بشارت به كف زدن پرداختند و مدرسه يكپارچه در شور و شعف فرورفت. شمارى از مقامات علمى و روحانى نجف با دريافت خبر ورود امام در همان ساعت به صورت دسته‏جمعى راهى كاظمين شدند. پاسى از شب گذشته بود كه آنها به محل سكونت امام در كاظمين رسيدند. در آن ساعت امام به استراحت پرداخته بود و حاج سيد مصطفى با تنى چند از و حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالى كه تازه از وارد شده بود به گفتگو نشسته بودند. روحانيانى كه از نجف وارد شده بودند با ديدن عمامه امام به سوى آن هجوم بردند و آن را برداشته، مى‏بوسيدند و به چشم مى‏ماليدند. فرداى آن روز نيز انبوهى از عالمان و روحانيان نجف و كربلا براى ديدار امام به كاظمين رفتند و ورود او و حاج سيد مصطفى را به سرزمين عراق تبريك گفتند. علماى طراز اول نجف براى عرض خيرمقدم به امام هريك فرزند خود يا نماينده‏اى را، راهى كاظمين كردند.(نهضت امام خمینی ج٢ ص١۶٠-١۵٨) 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢پرسش عجیب آیت‌الله حکیم از امام 📌نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/82 🔹در نخستين شب ورود، آقايان و و شمارى از علما و مقامات حوزه علميه نجف از امام ديدن كردند. آقاى حكيم شب دوم به ديدن او رفت. آقاى حكيم ضمن گفتگو از امام پرسيد: شنيده‏ام برخلاف متعارف، نماز را در منزل برگزار كرده‏ايد؟ و امام پاسخ داد خيلى از كارهايم خلاف متعارف است؛ و گفتگو در همين‏جا خاتمه يافت. 🔸چقدر مناسب بود اگر آقاى به جاى پرسش از محل اقامه نماز امام از انگيزه و سبب نهضت و قيام او و دردسرها و رنج‏هايى كه در اين راه تحمل كرده بود، سخن به ميان مى‏آورد و علت زندان رفتن و تبعيد او را سؤال مى‏كرد تا از اين راه به اوضاع سياسى ايران و عملكرد رژيم شاه آگاهى يابد و در برخورد با جريانات و رويدادهاى ايران دچار اشتباه نشود و ناآگاهانه عمل نكند؛ ليكن چه توان كرد كه بعضى از مقامات روحانى با وجود مسئوليت‏هاى سنگينى كه در قبال اسلام و امت اسلامى دارند از برابر بسيارى از مسائل پيچيدۀ اسلامى، اجتماعى و سياسى بى‏تفاوت مى‏گذرند و آن را ناچيز مى‏شمارند. در نتيجه زيان‏هاى جبران‏ناپذيرى به اسلام و جامعۀ اسلامى وارد مى‏آيد و راه نفوذ و سلطۀ اجانب و دشمنان ديرينۀ اسلام در كشورهاى اسلامى باز مى‏شود. 🔹اصولاً بسيارى از مقامات روحانى نجف اشرف نه تنها به خود اجازه ندادند كه از اطلاعات ژرف و گسترده، تجربه‏هاى همه‏جانبه و آگاهى‏هاى سياسى امام درباره اوضاع ايران و منطقه و خطراتى كه در به وجود آمده بود و اساس اسلام را تهديد مى‏كرد آگاهى يابند و اطلاعى كسب كنند بلكه كوشيدند مردم را نيز از اشعه فروزان فكرى و روحى امام دورنگه‏‏دارند و از انعكاس انديشه‏هاى والا و حماسه‏ساز امام در سطح عراق پيشگيرى كنند. 🔸از طرف ديگر مهره‏هاى استعمار و ارتجاع در حوزه نجف نيز تمام نيروى خود را به كار گرفتند تا پيش از آن‌که امام بتواند سرود بهاران را بر سرمازدگان زمستان سياه ساخته و پرداخته بخواند و سردستان خاموشى و سكوت را بشكند، او را در زير بهمن سنگين تهمت، افترا و انواع برچسب‏ها مدفون سازند و با جوسازى و شايعه‏پراكنى، توفانى عليه او پديد آورند. 🔹يكى از روحانيان نجف با ورود امام به عراق در مجلس انسى اظهار كرده بود: اين سيد، حوزه قم را برهم ريخت. اكنون بايد مراقب باشيد كه حوزه نجف را بر هم نريزد!!. (نهضت امام خمینی، ج2، صص173-171) 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢ماجرای دیدار امام با مرحوم آیت‌الله حکیم/صفحه نخست 📌نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/85 🔹امام خمينى به دنبال اقامت در بدون ترس از هياهو و دسيسه‏هايى كه از طرف دشمنان در اطراف او جريان داشت، بر آن شد كه رسالت مقدس خود را در راه مبارزه با افكار و پندارهاى انحرافى و غير اسلامى در نجف كه از طرف عوامل و ايادى كارآزموده استعمار ايجاد شده بود، آغاز كند و با در جريان گذاشتن مقامات روحانى از رويدادها و مسائل روز كشورهاى اسلامى با توطئه‏هاى استعمار كه حوزه علميه نجف را در بى‏خبرى، تاريكى و خمودى فروبرده بود، به مقابله برخيزد. براى اين منظور در شب 44.7.27 به ديدار علما و مقامات روحانى پرداخت و با آقايان ، و ملاقات كرد و در ديدار با آقاى حكيم كوشيد كه او را آگاه كرده، از دسيسه‏هاى توطئه‏گرانى كه مى‏كوشيدند علماى نجف را از جوّ حاكم بر ايران و منطقه دور نگه‏دارند برحذر دارد. 🔸از اين‏رو در اين ديدار آنگاه كه از كسالت آقاى حكيم سخن به ميان آمد امام فرصت را غنيمت شمرد و رسالت تاريخى خود را چنين آغاز كرد: 🔹خوب است براى تغيير آب و هوا به ايران برويد و اوضاع آنجا را از نزديک ببينيد و مشاهده كنيد كه بر اين ملت مسلمان چه مى‏گذرد. در زمان مرحوم بروجردى عدم اقدام ايشان را عليه دولت جابره، حمل بر صحت مى‏كردم و مى‏گفتم مطالب را به ايشان نمى‏رسانند. نسبت به جنابعالى هم اينطور معتقدم كه فجايع حكومت ايران را به سمع شما نمى‏رسانند و الا شما هم ساكت نمى‏مانديد. در تهران به عنوان 25 سال سلطنت پهلوى جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از اين مردم فقير براى مصارف جشن گرفتند، 800 دختر و 800 پسر به عنوان دعا در محلى به جان هم انداختند. به عنوان دعا چه كرده‏اند از گفتنش خجلم. 🔸آقاى حكيم: شما كه اينجا هستيد به من لطفى ندارد ايران بروم، وانگهى چه مى‏شود كرد، چه اثرى دارد. 🔹امام: قطعاً اثر دارد، ما با همين قيام تصميمات خطرناك دولت را متوقف كرديم، چطور اثر ندارد اگر علما اتحاد داشته باشند قطعاً مؤثر است. 🔸آقاى حكيم: اگر احتمال عقلايى نيز داشته باشد و از طريق عقلايى اقدام شود، خوب است. 🔹امام: قطعاً تأثير دارد، چنانچه اثر هم ديديم و منظور ما از اقدام، اقدام عاقلانه است و اقدام غير عاقلانه اصلاً مورد بحث نيست. مقصود اقدام علما و عقلاى ملت است. 🔸آقاى حكيم: اقدام حاد كنيم مردم ما از تبعيت نمى‏كنند، مردم دروغ مى‏گويند، آن‌ها پى‏‏شهوتند. براى دين سينه چاک نمى‏كنند. 🔹امام: چطور مردم دروغ مى‏گويند؟! اين مردم كه جان دادند، زجر ديدند، حبس كشيدند، تبعيد شدند، اموال‌شان به غارت رفت. چطور مردم بقال و عطار سر محل كه سينه جلو گلوله دارند دروغ مى‏گويند؟! 🔸آقاى حكيم: تبعيت نمى‏كنند، مريد شهوات و اغراض ماديه هستند! 🔹امام: عرض كردم كه مردم در 15 خرداد جوانمردى و صداقت خود را نشان دادند. 🔸آقاى حكيم: اگر قيام كنيم و خونى از بينى كسى بريزد، سر و صدايى بشود، مردم به ما ناسزا مى‏گويند و سر و صدا راه مى‏اندازند. 🔹امام: ما كه قيام كرديم از احدى به جز مزيد احترام و سلام و دستبوسى نديديم و هر كه كوتاهى كرد، حرف سرد شنيد و مورد بى‏ارادتى مردم واقع شد. در تبعيد تركيه به يكى از دهات تركيه كه اسمش يادم نيست رفتم، اهالى آن ده گفتند: وقتى مشغول عمليات ضد دينى خود شد علماى تركيه جمع شدند و به اتفاق، مشغول فعاليت عليه تصميمات آتاتورک شدند. آتاتورک ده را محاصره و چهل نفر از علماى تركيه را به قتل رسانيد. من شرمنده شدم، پيش خود فكر كردم كه آن‌ها سنى مى‏باشند، وقتى خطر را به دين اسلام نزديک مى‏بينند، چهل نفر كشته مى‏دهند، ولى علماى شيعه در اين خطر عظيمى كه بر ديانت‌مان وارد آمده خون از دماغ‌مان نيامد (نه از دماغ من و نه شما و نه ديگرى). واقعاً جاى خجلت است.(نهضت امام خمینی، ج2، صص223-221) ادامه دارد... 🇮🇷 @IRANeMOASER
✳️عاشقانه های با ابی عبدالله(علیه السلام)؛ از پیاده روی با معرفت تا موکب داری و خرجی روضه اختصاصی /بخش دوم حجت الاسلام والمسلمین سیدعلیرضا حیدری یزدی: 🔹ما با چندین بار با هم پیاده کربلا رفتیم. چون مراجع نجف هر کدام پیاده‌روی داشتند. مثلاً آقای داشتند، آقای داشتند، آقای داشتند، امام هم داشتند. آن وقت ما در کاروان امام بودیم و من هم جزء آشپز کاروان بودم. زودتر می‌رفتیم فرش‌ها را پهن می‌کردیم. و کاروان هم می‌آمدند می‌نشستند و ما از آن‌ها پذیرایی می‌کردیم. 🔸در آن وقت امام فرموده بودند که به حائرین حرم امام حسین علیه‌السلام و هم زوارش، ناهار و شام و یا غذای سرپایی بدهند. آن وقت یک جا با که بودیم، آن فرد [میزبان عرب] آمد گفت که ما هنوز ناهار نخوردیم. ما رسم داریم که اول زوار غذا بخورند بعد ما بخوریم. گفتیم: ما ناهار خوردیم. گفتند: نه، بنشینید، بنشینید اینجا، ناهار بخوریم، کم بخوریم، که این‌ها بتوانند ناهارشان را بخورند. آن وقت یکی از این طلبه‌ها این قاشق برنج تو راه تنفسی‌اش گیر کرد، و برنج‌ها از دهانش درآمد و ریخت توی سینی. آنجا توی سینی غذا می‌دادند. برای ایرانی‌ها قاشق هم می‌دادند. آن وقت این‌ها را فوری همش زد خودش، و گفت: به‌به، شفا شد، شفا شد. همه را هم زد. ما هاج واج مانده بودیم. 🔹یک جا دیگر هم نزدیک کربلا که رسیدیم، به همه زوارها چای می‌دادند، بود. بعد از نوزدهم، آن وقت من و آقای محدث (باجناق آقای خاتم [یزدی]) زوارهایی که از مسیر آب [=از راه شط] می‌آمدند را شمارش کردیم، هر پنج دقیقه 450 نفر وارد می‌شدند. از جاهای دیگر هم می‌آمدند. این‌ها می‌خواهند این همه زوار را چای بدهند. آب را توی این دیگ‌های آش می‌جوشاندند و آب گرم را توی کتری می‌ریختند و سینی سینی چای می‌بردند برای زوار. 🔸استکان را هم نمی‌توانستند بشورند چون هر 5 دقیقه باید 700-600 تا چای بدهند. آن وقت ما پسندمان نبود؛ همه تویش چای خورده‌اند، مریض و غیر مریض و... حاج آقا مصطفی گفت: بچه‌ها بنشینید. آن استکان‌ها را از ظهر تا حالا نشسته بودند. گفت این [استکان] چای به دهن 30 تا 40 تا زوار رسیده است؛ شفای شفا است. خودش هم یکی برداشت خورد، بعدش هم ما همه خوردیم. وقتی من دیدم ایشان خورد دیگر بعدش ما هم خوردیم. خودش هم پیاده از نجف می‌آمد کربلا. منبع: مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین سیدعلیرضا حیدری یزدی، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، شماره53، پاییز1396. 🇮🇷 @IRANeMOASER