eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
535 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت پنجم؛ پادگان یاران امام مهدی (عج).mp3
35.7M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت ششم؛ اولین قله خود باوری.mp3
40.09M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت هفتم؛ بهشتی جنگ.mp3
51.83M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت هشتم؛ غرور طلیعه شکست(1)(1).mp3
43.74M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت سوم؛ نخبگان می مانند.mp3
37.54M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت چهارم؛ مادر یاران.mp3
44.4M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت نهم؛ توقف ممنوع.mp3
51.79M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت یازدهم؛ بازگشت به مسیر.mp3
39.61M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت دهم؛ تجلی عقل تاریخی.mp3
32.24M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
قسمت دوازدهم؛ خط مبارزه همیشگی است.mp3
46.76M
پادکست‌هایی که داخل اتوبوس‌ها پخش می‌شد😁📻 🎙گوینده: استاد محمد علیـان/ راوی یادمان شهید باقری
این سفر پایان ندارد! 📻 روی موج بهشت امسال روی فرکانس روایت سوم تنظیم شده بود... تمام تلاش ما در این راه تغییر نگاه ها به دفاع مقدس و ایجاد تحولی در تفکر و عمل جوان ایرانی است اما ما هم مثل شما ابتدای راه هستیم، نمی‌خواهیم قصور بیان و قلممان خللی در این هدف عظیم ایجاد کرده باشد و بهترین راه را معرفی سرچشمه این جریان دانستیم! مجموعه ، برای تحقق راهیان نور گام دوم انقلاب به میدان آمده است. @matra_ir
مه‌شکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 142 -همه جملات قصار درست نیستن. بعضیاشون فقط قشنگ با کلمات بازی کردن. با دهان پر گفتم: ولی این درسته. دوباره شانه‌هاش را بالا انداخت. -سال‌هاست که قبر من کنده شده و آماده ست. فقط می‌خوام قبل این که بخوابم توش، برای دشمنم هم یکی بکنم. -دشمنت کیه؟ دور دهانش را با دستمال پاک کرد و به دریا خیره شد. امیدوار بودم در ذهنش اعتماد کردن به من را سبک سنگین کند و به این نتیجه برسد انقدرها هم خطرناک نیستم. -بهت ربطی نداره. سعی کردم ناراحت نشوم. گفتم: اگه بدونم شاید بتونم بهتر کمکت کنم. -یکم فکر کنی می‌فهمی. من اومدم سراغ تو، چون هدف‌مون تقریبا نزدیکه. به این فکر کردم که ما هدف مشترک داریم: دنبال انتقامیم و احتمالا از یک نفر، یا افرادی که به هم نزدیک‌اند. همه‌چیز داشت ترسناک می‌شد. بحث را کشاندم به سمت دیگری. -چرا فکر می‌کنی قبرت کنده شده؟ کلافه و کمی خشمگین، به سمتم برگشت و گفت: اگه می‌خوای دائم ازم بازجویی کنی، بی‌خیال کمکت می‌شم. خیز برداشت که بلند شود. سریع گفتم: باشه باشه... شانه‌اش را گرفتم که سر جایش بنشیند. وقتی مطمئن شدم در جای خودش آرام گرفته، دستم را از روی شانه‌اش برداشتم و آن را به حالت تسلیم بالا گرفتم. -باشه... ببخشید. دیگه چیزی نمی‌پرسم. محکم و با نگاهی تهدیدآمیز گفت: هرچیزی که لازم باشه رو بهت می‌گم، ولی از این که سوال‌پیچ بشم متنفرم. خب؟ دستان تسلیمم را تکان دادم. -آره... حتما... امر امر شماست خانم رئیس. قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi