سلام
ممنونم از پیامهای شما.
البته توی خط قرمز خونه تیمی نداشتیم و اون خونه متعلق به مسعود بود. و قبول دارم که اون قسمت نیاز به پردازش بیشتری داره.
جذابیت شخصیت مسعود به همین مجهول بودنش هست و این که مورد پسند نبوده، بخاطر قصور بنده در شخصیتپردازی هست که سعی دارم اصلاحش کنم.
درباره خانم رحیمی، این شخصیت در ویراست دوم کلا حذف شد چون واقعا یک خردهپیرنگ اضافه بود که نه درست پردازش شد و نه درست سر و تهش معلوم شد و ایرادی که فرمودید کاملا وارده. در واقع این شخصیت در انبوه حوادث رمان گم شد.
درباره اسارت عباس، حقیقتا خودم کشش روحی لازم برای نوشتن این قسمتها رو نداشتم و برام آزار دهنده بود. برای همین زود تمومش کردم.
و کلا قبول دارم که بخش اول داستان، هنوز جذابیت لازم رو نداره.
ممنونم از پیامهای شما
همچنان منتظر انتقادات شما از خط قرمز هستم:
https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
جلسه ده قسمت 2.mp3
9.02M
🏴🎙️🏴🎙️🏴🎙️🏴
#دین_فطری
هر اتفاقی
«قطعا» دلیلی داره،
که باید بهش ««فکر» کنیم.
چون یا حکمتی داره، یا عبرتی، یا درسی.
دنیا؛
استاد آدمهاست...
اگر ما، شاگرد خوبی باشیم!
#محرم
http://eitaa.com/istadegi
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
مجموعه بغض--فاطمه شکیبا.pdf
758.2K
📚فایل پیدیاف مجموعه داستان کوتاه #بغض 💔
🍂روایتی از بغضهای بیصدا و ناشنیده...🍂
🌱تقدیم به شهدای کربلا؛ آنان که ذوب در حسیناند...🥀
✍️به قلم: فاطمه شکیبا(فرات)
گروه نویسندگان مهشکن
http://eitaa.com/istadegi
#امام_حسین #محرم
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
11 dine fetri_ ostad azimi.mp3
13.13M
🏴🎙️🏴🎙️🏴🎙️🏴
#دین_فطری
هرکسی،
در مقابل خطاهای ما
یه تحملی داره...
یکی بیشتر و یکی کمتر.
اما یه وقتایی،
یه اشتباهاتی میکنیم؛
که «هرکسی» بفهمه...
رهامون میکنه!
انقدررررر که شرمآوره...
تو این لحظهها
و تو بدتر از این لحظهها،
«تنها» کسیکه رهامون نمیکنه «خداست».
#محرم
http://eitaa.com/istadegi
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
مهشکن🇵🇸🇮🇷
#معرفی_کتاب 📚 کتاب #پس_از_بیست_سال 📔 ✍🏻 #سلمان_کدیور #نشر_شهرستان_ادب #محرم #مه_شکن http://eitaa.
#معرفی_کتاب 📚
کتاب #پس_از_بیست_سال 📔
✍🏻 #سلمان_کدیور
#نشر_شهرستان_ادب
به راستی حسین علیهالسلام را چرا کشتند؟
با وجود اینکه به این پرسش در طول تاریخ بارها پاسخ داده شده؛ اما همچنان پرسشی کلیدی محسوب میشود؛ زیرا تاریخ پیوسته در حال تکرار است و انسان نیز موجودی است که عبرت نمیگیرد. علاوه بر این همواره حاکمانی بودهاند که با محو کردن اصل ماجرا و پر و بال دادن به حواشی، پاسخ دادن به این پرسش را به تعویق انداخته تا راحتتر بتوانند قدرت را حفظ کنند.
نویسنده سعی دارد در این رمان، به این پرسش پاسخ بدهد. داستان از کربلا آغاز میشود و با یک چرخش زمانی به روزگار خلافت خلیفه سوم و حکمرانی معاویه در شام میرسد و تصویری از آن زمان در کنار دسیسهها و نیرنگ پسر هند را به خواننده نشان میدهد.
سلمان کدیور نشان میدهد که معاویه چگونه برای حفظ قدرتش دست به هر توطئه و حیلهای میزده تا بتواند بیشتر در جایگاه حکومت شام باقی بماند.
کدیور خواننده را به کوچههای شام میبرد. مکانهایی که در آن جوانان شامی که روزگاری رومیان بر آنها تسلط داشتند، حالا در دوران اسلام به همان اعمال و رفتارهایی مشغول شدهاند که قبلا بودند و تمام اینها از پیامدهای حکومت بنیامیه است که برای حفظ قدرت و البته نابود کردن آثار اسلام، اسلام اموی رارواج دادند و آنها را از معارف ناب دینی دور نگه داشتند. معارفی که سرچشمه آن بیست و پنج سال خانهنشین بود ولی به دست معاویه و خاندانش چنان تبلیغاتی علیه حقیقت او شد که کسی تصور نمیکرد اسلام علی(ع) همان اسلام محمد(ص) باشد تا جایی که برخی در زمان شهادت امیرالمومنین در محراب مسجد کوفه، گفتند «مگر علی نماز میخوانده؟»
"پس از بیست سال" با وجود حجم زیادش، ترکیبی دلنشین و روان دارد که سریعا خوانده میشود. نثر یکنواخت کتاب یکی از وجوه تمایز آن است. علیرغم حجم بالا، نویسنده از این حالت یکنواخت دور نشده که سبب شده انسجام متن حفظ شود و خواننده با نثری پراکنده مواجه نشود.
مخاطب در در این اثر با مختصاتی از تاریخ اسلام روبهرو میشود که شاید قبلا در کتابهای تاریخ خوانده باشد، اما روایت زیبا و جالب "سلمان کدیور" است که آن را در ذهن او حک میکند. داستان جنگ صفین، فصلی مهیج و حماسی از رمان است که نویسنده سعی دارد آن را از یک توصیف خشک تاریخی به اثری با مایه های داستانی بدل کند. روایت عاشقانه سلیم و راحیل نیز به عنوان نیروی محرکه وقایع داستان عمل میکند و نویسنده از این توانایی در کار خود به خوبی استفاده کرده است.
ریتم «پس از بیست سال» با وجود طولانیبودنِ رمان افت نمیکند و در هر فصل، چیزی برای غافلگیرکردن مخاطبش در چنته دارد. داستان عاشقانهی سلیم و راحیل هم حکم نمکِ رمان را پیداکرده و کتاب بیآنکه به دام عاشقانهنویسیهای کلیشهای بیفتد، عشق سوزان میان این دو را باورپذیر به تصویر کشیده است. به همهی اینها باید صحنهپردازیها و توصیفهای خوب «پس از بیست سال» را هم اضافه کنیم که در خلق فضاهای بکر و تازه برای مخاطب، قدرتمند عمل میکند.
«پس از بیست سال» پیام روشنی دارد؛ پیامی که مخاطب را نسبت به «ابتلای اُمَوی» آگاه میکند و خطرِ امویشدن را به مخاطبش هشدار میدهد. رمان، داستانِ طولانی نزاعِ ازلی و ابدیِ حق و باطل را با پیچیدگیهای انکارناپذیر و سهمگینیِ هولآورش، پیش چشم مخاطب ترسیم میکند.
#بریده_کتاب 📖
شکسته، مضمحل و روبهمرگ، به خانه رسید. غلامان و ملازمان زیر بازوانش را گرفتند و بهسختی از اسب بهزیر آوردند. قامتش خمیده بود و چشمانش از فرط اشک سرخ و پفآلود، چنانکه هرکه او را میدید یقین میکرد به داغی بزرگ و ماتمی ابدی مبتلا شده است؛ داغی که جز شیون آرامش نمیکرد و جز مرگ شفایش نمیداد. در روزی که تمام دمشق در جشن و سرور و پایکوبی غرق و تمام خانهها و خیابانها زینت شده بود، عمارت او تنها نقطهٔ شهر بود که صدای ناله و شیون و عزا از آن به گوش میرسید.
#ماه_محرم
#مه_شکن
http://eitaa.com/istadegi
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
1_970182770.mp3
14.05M
🏴🎙️🏴🎙️🏴🎙️🏴
#دین_فطری
دنیا هم فرمول داره!
اگه فرمول دنیا رو بلد نباشی،
میبینی بعد از هفتااااااد سال زندگی...
هنوز به جواب نرسیدی!
ایــن صــوت، از فرمــول درســت زندگــی، رونمایــی میکنــه.
#محرم
http://eitaa.com/istadegi
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
۲۷ مرداد ۱۴۰۱