مهشکن🇵🇸🇮🇷
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 یا علی مددی...🏴 رمان امنیتی #خط_قرمز ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا "مادر
یادی کنیم از این وداع مادرانه...
سلام بر امالبنین...
سلام بر دلهای سوخته مادران شهدا...
حاج قاسمی که من میشناسم3.mp3
1.26M
🎧بشنوید / با اشراف اطلاعاتی کامل میجنگید...
📖بریدهای از کتاب #حاج_قاسمی_که_من_می_شناسم 📙
✍️به قلم: سعید علامیان
🔸انتشارات خط مقدم
🎙با صدای: آقای سپهر(گروه درختان سخنگوی باغ انار)
#جان_فدا #حاج_قاسم
http://eitaa.com/istadegi
بسم الله،
بریم سراغ اصول درستنویسی...
پررنگترین اشتباهی که اخیرا رایج شده، استفاده غلط از ه و کسره هست.
اشتباهی که باعث میشه من با دیدنش کهیر بزنم.
❌⚠️❌⚠️❌⚠️
خیلی مهمه، با دقت بخونید.
غالباً اشكالات شما در "ه و کسره"، به دو صورت هست و به همین جهت، باید حتماً این دو نکته رو بدونید:
الف) اینکه در آخرِ هیچ جملهای، تأکید میکنم هیچ جملهای، کسره نداریم! اینکه برخی از شما، به اشتباه در آخرِ جملات محاورهای خودتون، بهجای «ه» از «کسره» استفاده میکنید، تماماً غلط هست!
مثال:
حالم خوبِ
ماشینم خرابِ
کتاب مورد علاقهم، خیلیسبزِ
مامانم خیلی نگرانِ
برای اینکه مثالهای بالا رو درست کنیم، کافی هست از «ه» (مخفف است/هست در زبان محاورهای) استفاده کنیم؛ پس:
حالم خوبه.
ماشینم خرابه.
کتاب مورد علاقهم، خیلیسبزه.
مامانم خیلی نگرانه.
ب) توجه داشته باشید که در ترکیبهای وصفی و اضافی، چیزی به اسمِ «ه» آخرِ موصوف و مضاف وجود نداره؛ مگر اینکه یا خودِ کلمه طبيعتاً به این حرف ختم شه - که بعداً بازش میکنیم -!
باید در جریان باشید موصوف و مضاف، صرفاً در برخی مواقع "همزه" یا "ی" میگیرند (مثلِ بابای خوب/باغچهء بزرگ) و هیچرقمه «ه» بهشون اضافه نمیشه.
مثالهای رایج:
منه خوشحال
صدایه منه
عزیزه دلم
قصده بدی نداشتم
رمانه من رو بخون
با توجه به اینکه همه میدونیم مضاف و موصوفهای ما، «ه» رو نمیپذیرند - مگر برای خود کلمه باشه -؛پس:
منِ خوشحال (ترکیب اضافی - من و خوشحال به هم ربط دارند و بین کلماتی که به هم ربط دارند، «ه» نمیذاریم.)
صدای منه. (اضافی - صدا و من بههم مرتبطاند و صدا برای شخصِ منه. (مخفف هست))
عزیزِ دلم (اضافی - خواهش میکنم این رو درست بنویسید.)
قصدِ بدی نداشتم. (وصفی - قصد و بد با هم ارتباط دارند.)
رمانِ من رو بخون. ( اضافی - رمان متعلق به شخصِ منه. (مخفف هست))
بالا یک جمله گفتم: «بینِ کلماتی که به هم مرتبطاند، "ه" نمیگذاریم.»
حالا اگر مرتبط نبودند اما ما «ه» دیدیم، چی؟!
مثال رو ببینید:
رمانِ منه خوب هم هست.
شما بگید «ه»ای که برای "من" هست، لازمه حذف شه؟ آیا خوب و من با هم ارتباط دارند؟
اینجا خیر! "خوب"، تعریفی برای ترکیبِ "رمانِ منه" هست. منظور این هست که:
{من رمانی دارم که خوبه.}
در واقع شما، بعد از "منه" میتونید یک کاما بذارید و چون کلمات به هم مرتبط نیستند، جملهی شما درست خونده میشه:
"رمانِ منه، خوب هم هست."
تمرین: ✍️
از بینِ ترکیب و جملههای زیر، کدامیک درست و کدامیک نادرست است؟ (اگر نادرست بود، درستِ آن را بنویسید.)
١-كتاب خوبیه، من دوستش دارم. صحیح میباشد.
٢-ماهیه قرمز تو تُنگِ. صحیح نمیباشد و درستِ آن: ماهیِ قرمز تو تُنگه، است. | «ماهی و قرمز با هم مرتبطاند و "ه" این ارتباط را سلب میکند. آخر جمله نیز از کسره استفاده نمیکنیم.
٣-خونهی ما بزرگه. صحیح میباشد.
٤-محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمانه آفتاب را صحیح نمیباشد و درستِ آن: "سپیدهدمانِ آفتاب" است؛ چرا که با هم مرتبطاند و نیازی به "ه" نیست. اگر هم بهجای "ه" از "است" استفاده کنیم، مصراع بیمعنی میشود و با مصراع اول، جور در نمیآید.
#درست_نویسی
مهشکن🇵🇸🇮🇷
بسم الله، بریم سراغ اصول درستنویسی... پررنگترین اشتباهی که اخیرا رایج شده، استفاده غلط از ه و کسر
⚠️چند نکته بسیاااار مهم دیگه:
❌استفاده از "میباشد" ممنوع!:
فعل «میباشد» کمتر مورد استفاده است و به جای آن میتوان از فعل «است» استفاده کرد.
این نکته بسیار مهمه و خیلی هم زیاد دیده میشه که افراد در متنهایی که مینویسند، خیلی از فعل «میباشد» استفاده میکنند. اصولا در زبان فارسی چنین فعلی نداریم اما به دلیل استفاده زیاد، به نوشتار رسمی هم راه پیدا کرده است.
به جای فعل میباشد بهتره تا جای ممکن از فعل «است» استفاده کنیم.
به جای میباشند نیز مثلا میتوان از هستند استفاده کرد.
❌ اصول محاوره و معیار را رعایت کنید.
ببینید زبان فارسی دو شکل داره، زبان معیار یا رسمی و زبان محاوره یا خودمانی.
مثلا:
معیار: میرود، میخواهد، خانه، خانواده
محاوره: میره، میخواد، خونه، خونواده
بهتره که برای داستان از زبان معیار استفاده بشه، بجز دیالوگهای داستان که بهتره به زبان محاوره نوشته بشن(مثل رمانهای خودم).
متن باید یکدست محاوره، یا یکدست معیار باشه. بارها دیدم توی داستانها، بیشترش معیاره و یهو اون وسط یک فعل یا کلمه به شکل محاورهای نوشته شده!
این خیلی اشتباهه!
میتونید هم مثل این متن، متن رو یکدست محاوره بنویسید. ولی محاوره نوشتن هم اصول داره و به معنی بیچارچوب بودن نیست!
مثلا باید نیمفاصلهها یا علائم سجاوندی رو رعایت کنید(در ادامه توضیح میدم).
در متن علمی نباید نوشت «میره»، باید بنویسیم «میرود».
نکته: اگر ما در بعضی داستانها این شکلی مینویسیم به خاطر اینه که در محیط این جور داستانها یا رمانها شکسته نویسی اشکالی نداره و یک جورهایی نشانه خودمونی بودنه! اما در مقاله علمی قضیه کاملا متفاوته!
❌دیالوگ باید از مونولوگ جدا باشه.
توی داستانهایی که فرستاده بودید، بسیار دیده شده که کلا یه متن درهم و برهمه، بدون این که از اینتر استفاده شده باشه. الحمدلله علائم سجاوندی که نداشت، محاوره و معیار هم قاطی بود و بیشترش محاوره بود، و من و مخاطب بیچاره باید خودش حدس میزد که سر و ته جمله کجاست و این جمله، دیالوگه یا مونولوگ؟
مونولوگ، به متن راوی گفته میشه، چه اول شخص چه سوم شخص.
دیالوگ، صحبتهای شخصیتهای داستانه.
قبل از دیالوگ، باید دو نقطه باشه، یا خط تیره.
بعد از دیالوگ، باید اینتر بزنید و برید خط بعد. لازم نیست دیالوگ رو توی گیومه بذارید.
مثلا:
زهرا گفت: امتحان تا صفحه چنده؟
- تا صفحه صد و بیست.
این حالت که فقط اسم شخصیتها رو قبل از دیالوگ مینویسید اشتباهه؛
زهرا: امتحان تا صفحه چنده؟
مریم: تا صفحه صد و بیست.
این حالت اشتباهه و فقط توی نمایشنامه هست نه داستان.
#درست_نویسی
مهشکن🇵🇸🇮🇷
⚠️چند نکته بسیاااار مهم دیگه: ❌استفاده از "میباشد" ممنوع!: فعل «میباشد» کمتر مورد استفاده است و
❌در جمع بستن تركیب صفت و موصوف، علامت جمع با موصوف میآید.
غلط: صورت فلكیها.
درست: صورتهای فلكی.
❌جمع بستن واژههای فارسی با علامت جمع عربی، اشتباه است:
غلط: گرایشات
درست: گرایشها
غلط: آزمایشات
درست: آزمایشها
غلط: پیشنهادات
درست: پیشنهادها
❌ جمع بستن واژههایی که خود جمع هستند، اشتباه است:
غلط: امورات
درست: امور
غلط: آثارها
درست: آثار
❌⚠️❌⚠️❌⚠️❌
این نکته رو خیلی دقت کنید، خیلی مهمه
❌غلطی که بسیار رایج شده، استفاده از "و" بجای علامت مفعول است.
مثلا:
دوستم و دیدم.
کتاب و خوندم.
درس چند و داده؟
و...
یا حتی از این بدتر، استفاده از _ُ برای نشانه مفعول هست!
مثلا:
امتحانُ دادم.
اینا دیگه واقعا وحشتناکه!
و خیلی زشته که یک نفر سواد داشته باشه، مدرسه رفته باشه و باز هم اینطور بنویسه.
عزیزان!
نشانه مفعول در زبان فارسی "را" هست! البته در حالت معیار.
مثلا:
درسم را خواندم.
امتحان را دادم.
دوستم را دیدم.
وقتی هم که بخوایم به شکل محاوره بنویسیم، باید بنویسیم:
درسم رو خوندم.
امتحان رو دادم.
دوستم رو دیدم.
یه حالت دیگه هم هست:
درسمو خوندم.
امتحانو دادم.
دوستمو دیدم.
ولی حالت اول محاوره و استفاده از "رو" درستتره.
"و" در فارسی نشانه عطف هست نه مفعول. مثلا: کتابها وَ داستانها.
و وقتی ازش به عنوان نشانه مفعول استفاده میکنید، جملهتون کاملا بیمعنیه.
#درست_نویسی
مهشکن🇵🇸🇮🇷
❌در جمع بستن تركیب صفت و موصوف، علامت جمع با موصوف میآید. غلط: صورت فلكیها. درست: صورتهای فلكی.
❌⚠️❌⚠️❌
نکته خیلی مهم دیگه، نیمفاصله ست که اصلا رعایت نمیشه.
❌در بعضی افعال و کلمات باید به جای فاصلهی کامل از نیم فاصله استفاده بشه. دقت کنید نیم فاصله بسیار مهمه دوستان.
مورد اول: بعضی افعال دو جزئی هستند، یعنی پیشوند یا پسوند دارند. در چنین افعالی باید نیم فاصله استفاده بشه.
افعال استمراری که "می" و "نمی" دارند، باید با نیم فاصله جدا بشن.
مثال:
میخوام←میخوام
می رفت←میرفت
نمیشد←نمیشد
نمیخورم←نمیخورم
نمی دونم←نمیدونم
اینجا یه نکته هست باید عرض کنم که مربوط به افعال چهار حرفی هست که نوشتن این افعال چهار حرفی به هر دو صورت درست هست.
مثال:
✅میام، میرم، میشه، میشد، میگه و... .
✅میآم، میرم، میشه، میشد، میگه و... .
مورد دوم: نشانههای برتری و جمع مثل "تر" ، "ترین" و "ها" درصورتیکه در آخر کلمهها بیان، باید از نیم فاصله استفاده بشه.
مثال:
چایی ها رو پخش کن←چاییها رو پخش کن
آنها با بیادبی حرف می زدند←آنها با بیادبی حرف میزدند
محترم تر←محترمتر
بزرگترین←بزرگترین
* استثنایی وجود داره: اگه "ها" درحالت تاکید باشه، نیم فاصله نمیگیره.
مثال:
اون شکلات ها رو نخوری ها! ← اون شکلاتها رو نخوری ها!
مورد سوم: در بعضی کلمات مرکب باید از نیم فاصله استفاده بشه.
مثال:
دلهره آور←دلهرهآور
هق هق←هقهق
نم نم←نمنم
شگفت انگیز←شگفتانگیز
یکم←یهکم
و یک مورد دیگه
در کلماتی که به حروف صامت منتهی میشن، ضمایر ملکی با نیم فاصله جدا نمیشه.
مثال:
یعنی
قلبش
و
عشقش
هر دو درسته چون به یک حرف صامت و بیصدا منتهی شده.
اما برای کلمات منتهی به حروف ضمیر ملکی
معشوقهاش
خانهام
درسته.
#درست_نویسی
عزیزان
لطفاً مطالب بالا رو با دقت بخونید و بعد متنهایی که نوشتید رو یک دور بررسی کنید. ببینید چقدر از اصول رو رعایت کردید و چقدرش رو نه.
حتی توی پیامهای معمولی روزانه هم رعایت کنید. خودتون رو عادت بدید به درست نوشتن.
انشاءالله فردا درباره علائم سجاوندی صحبت میکنیم.
4_5811977151133519049.mp3
8.82M
🥀💔
برگرد و روشن کن
چشمای لشگر رو...😭
🎤حاج صادق آهنگران
#جان_فدا #حاج_قاسم #جانفدا
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸🇮🇷
🥀💔 برگرد و روشن کن چشمای لشگر رو...😭 🎤حاج صادق آهنگران #جان_فدا #حاج_قاسم #جانفدا http://eitaa.com
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱
"یه دهه هشتادی، که حاج قاسمو دیده..."
✍️فاطمه شکیبا
-هنوز بیهوشه؟
-مثل خودم شده. بهتون قول میدم مثل خودم عزیزکرده میشه.
-از همهمون کوچیکتره. دهه هشتادی بود دیگه؟
-آقا آرمان... بابا...
آهنگ لطیف و روحنواز صدایش، از میان گفت و گوها میگذرد و دردهایم را آرام میکند. چشم باز میکنم تا صاحب آن صدای آشنا را ببینم. بالای سرم، چندنفر حلقه زدهاند و نگاهم میکنند. صدای آن مرد را از بالای سرم شنیدم... پلک میزنم تا واضح ببینمشان. مرد با همان صدای گرم، دوباره میگوید: آرمان بابا... صدامو میشنوی؟
تا چشمم به چهرههاشان میافتد، همه را میشناسم، یکی از یکی بیشتر. انگار سالها باهم بودهایم و محبتی میانمان هست عمیقتر از تمام اقیانوسها و طولانیتر از تمام تاریخ بشر.
سرم دیگر روی زمین نیست؛ کسی آن را به زانو گرفته و پیشانیِ شکستهام را نوازش میکند. بالا را نگاه میکنم و مرد را میبینم؛ مردی با چشمان خمار و عاشقکُش، و لبخندی بر لب. حاج قاسم.
دستش را آرام میکشد روی صورتم و خون را از روی آن پاک میکند: سلام آقا آرمان.
لبخندش به من هم سرایت میکند: سلام حاج قاسم... شما برگشتین؟ اینجا چکار میکنین؟
لبخندش عمیقتر میشود: من نرفته بودم که بخوام برگردم، همه ما همینجاییم، هستیم.
و با چشم اشاره میکند به کسانی که دورم حلقه زدهاند. دوباره چهرههای بهشتیشان را نگاه میکنم. سمت راستم، محسن حججی نشسته و دستم را در دستش گرفته. دستم را فشار میدهد و با لهجه نجفآبادی قشنگش میگوید: عجب کاری کردی پِسِّر! بگی نگی مثل خودم شدی.
آرام و بیرمق میخندم: هنوز مونده تا به پای شما برسیم.
کنارش، عبدالله پولادوند، با آن چهره محجوب و دوستداشتنیاش نشسته و آرام میگوید: شبیه منم هست.
محسن قوطاسلو، سمت دیگرم نشسته و میخندد: دیدی این دفعه ما اومدیم پیشت آقا آرمان؟
سجاد زبرجدی آرام میزند به بازوی محسن قوطاسلو: جای آقا آرمان کنار دست خودمه.
دوباره به چهره حاج قاسم نگاه میکنم. بدون این که چیزی بپرسم، حاج قاسم جوابم را میدهد: ما کشوری که براش خون دادیم رو رها نمیکنیم. هرشب میایم توی خیابونا گشت میزنیم؛ مخصوصا الان که اوضاع یکم بهم ریخته ست. هر خیابون، هر کوچه، دست یکی از ماست. هوای مردم رو داریم تا اوضاع آروم بشه.
محسن قوطاسلو، جمله حاج قاسم را تکمیل میکند: حاج قاسم خودش ما رو تقسیم کرده بین محلهها و فرماندهیمون میکنه.
محسن حججی، دوباره آرام دستم را میفشارد: تا حاج قاسم فهمید گیر افتادی، من رو فرستاد که بیام کمکت. بعدم خودش و چندتا از بچهها رسیدن بالای سرت.
سرخوش از حس آرامشی که دارم و دردهایی که التیام گرفتهاند، نگاه تشکرآمیزم را روانه میکنم به سمت حاج قاسم. حاج قاسم دست میکشد میان موهایم: فکر کردی من نیروهای بسیجی و مخلص رو توی میدون تنها میذارم؟
چشمانم پر میشود از اشک شوق و زمزمه میکنم: این دو سال خیلی دلتنگتون بودم حاجی... خوب شد اومدین...
یک نفر دارد از دور میدود به سمتمان. حسین یوسفالهی ست. بالای سرمان میایستد و میگوید: حاجی، آقا مرتضی جاویدی کارتون داره...
-آقا مرتضای شیراز؟ فرمانده گردان والفجر؟
-آره حاجی... گفت به داد شاهچراغ برسید...
لحن حاج قاسم، محکم و قاطع شد: بهش بگو مقاومت کنه، الان میام.
همه از جا بلند میشوند، جز حاج قاسم که هنوز سر من را روی پایش نگه داشته. میگویم: من چی؟ من باید چکار کنم؟
حاج قاسم پیشانیام را میبوسد: دو روز دیگه صبر کن... خود آقا اباعبدالله میان میارنت پیش ما.
سرم را از روی پایش برمیدارد و از جا بلند میشود. هرچه از من فاصله میگیرد، درد و سرما بیشتر به تنم برمیگردد. میگویم: حاج قاسم صبر کن... نرو...
دستش را برایم تکان میدهد و درحالی که میدود، فریاد میزند: دو روز دیگه صبر کن آقا آرمان. ما همین دور و بریم...
🔰🔰🔰
پ.ن: مگه شهید میمیره؟🙂🌱
#بصیرت #حاج_قاسم #آرمان_دهه_هشتادی_ها
http://eitaa.com/istadegi