مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 24
به دریا اشاره میکند. زیر نور ستارهها و چراغهای کریسمس، مجسمهای برنزی میدرخشد. مجسمه زنی با موهای بلند که با وقار و شکوه، میان یک خرس قطبی، شیر دریایی، نهنگ و چند ماهی دیگر نشسته است و پسری موهایش را شانه میکند. طوری دورش را گرفتهاند که فقط سر و گردنش پیدا باشد.
-اون مادر دریاست، مردم بومی بهش میگن سدنا. از اسطورههای باستانی اینجاست.
آب دریا بالا آمده و تکههای یخ و موجها دور مادر دریا میچرخند. مغرورانه مانند ملکهای که بر دریا فرمان میراند، بر تختش تکیه زده و انگار امواج دریا هریک چینهای دامنش هستند. دانیال میگوید: ارزش دیدن داشت مگه نه؟
- خیلی باشکوهه...
شبیه مادر عباس است. باشکوه و تماشایی. مادر عباس را تصور میکنم که بجای سدنا نشسته، لبخندی مادرانه بر لب دارد و روسریای آبیرنگ مثل دریا سرش کرده. روسری و دامنش امتداد دارند تا دریا و در دریا محو میشوند. عباس هم شبیه دریاست یا دریا شبیه عباس است. دور مادرش میچرخد و با امواجش نوازشش میکند.
دستم را دور فلاسک قهوه میپیچم تا گرم شود و زیر لب میگویم: مثل مامان عباسه...
دانیال آه پرسوزی میکشد و بخار غلیظی از بینی و دهانش بیرون میآید؛ مثل یک اژدها.
-قرار بود گذشته رو فراموش کنیم، مگه نه؟
-دوست ندارم قسمتای قشنگش یادم بره.
دانیال با حالتی عاقلاندرسفیه نگاهم میکند. میگویم: تو هم اگه مامان عباس رو دیده بودی میفهمیدی که چقدر فوقالعاده بود. یه آدم واقعی بود. از خود عباس هم بهتر بود.
دانیال نفسی از سر بیحوصلگی میکشد و دستانش را بالا میبرد: باشه قبوله، من تسلیمم. تا وقتی اینجوری ازش یاد کنی فکر نکنم مشکلی پیش بیاد.
و من منظور مستتر در کلامش را میفهمم؛ این که حق ندارم به انتقام فکر کنم. حق ندارم به این فکر کنم که چه کسی عباس را کشت و چرا. البته این که من به چه چیزی فکر میکنم، ربطی به دانیال ندارد. من به انتقام فکر میکنم. به این که قاتل عباس هنوز تاوان نداده و باید تاوان بدهد.
دانیال یک قلپ از قهوهاش مینوشد و با چشم به بالای سرش اشاره میکند: آسمون اینجا خیلی قشنگه، چون آلودگی نوری کمه میتونی راحت ستارهها رو ببینی؛ البته اگه هوا ابری نباشه.
با انگشت اشارهاش، خطی از ستارگان را در آسمان نشانم میدهد. ستارگان در یک صف نورانی دور هم جمع شدهاند و اطرافشان را هالهای شیریرنگ گرفته است. انگار آسمان مثل انار شکاف خورده است و ستارگان مثل دانههای انار، از شکافش بیرون ریختهاند. کهکشان انقدر نزدیک است که حس میکنم اگر چند قدم جلوتر بروم، میتوانم ستارهها را در آغوش بگیرم.
-اگه استخدام موساد نمیشدم، حتما ستارهشناس میشدم.
دانیال این را میگوید و جرعه دیگری قهوه مینوشد. در خودم جمع میشوم. زندگی ما زیباتر میشد اگر موساد و نقشههای خودخواهانهاش نبود.
ادامه دارد...
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
امروز رفته بودم توی مدرسه فرزانگان (تیزهوشان) صحبت کنم، بعد سخنرانی چند نفر از بچهها اومدن که صحبت
آفرین مخاطب خوب به ایشون میگن، یاد بگیرید😌
منم خوشحال شدم از دیدنتون🌱
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📩 توصیه رهبر انقلاب به دانشآموزان: تحلیل داشته باشید!
✏️ رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت ۱۳ آبان:
شما باید از اصل انقلاب اسلامی تحلیل داشته باشید، از قضیهی دفاع مقدس، جنگ هشت ساله باید تحلیل داشته باشید، از قضایای گوناگونی که در دههی ۶۰ اتفاق افتاد همینجور، از واگراییهایی که در دههی ۷۰ اتفاق افتاد باید تحلیل داشته باشید، از حوادث گوناگونی که در دههی ۹۰ و ۸۰ اتفاق افتاد باید تحلیل داشته باشید یعنی بدانید تشخیص بدهید که این حادثه چه بود، از کجا شروع شد، کی پشت این حادثه بود، چه نتیجهی این حادثه شد.۱۴۰۲/۰۸/۱۰
🖼 #بسته_خبری
💻 Farsi.Khamenei.ir
مهشکن🇵🇸
📩 توصیه رهبر انقلاب به دانشآموزان: تحلیل داشته باشید! ✏️ رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار دان
تحلیل داشته باشید!!!
یعنی به صرف اطلاعات و احساسات بسنده نباید کرد، باید قدرت تحلیل هم داشته باشید...
🔴 مهم
از امروز هشتگ #لشگر_فرشتگان جایگزین هشتگ معرفی شهید میشود. تمام مطالب مرتبط با بانوان شهیده، با هشتگ #لشگر_فرشتگان در کانال یافت میشوند و هشتگ معرفی شهید از کانال حذف شده است.
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید...
❌ میدان، میدان غزه و اسرائیل نیست!
💢 میدان، میدان حق و باطل است، میدان استکبار و ایمان است...
✊ قدرت ایمان به توفیق الهی بر همهی اینها غلبه پیدا خواهد کرد.
🎙 رهبر حکیم انقلاب؛ صبح امروز در دیدار دانشآموزان
#غزه #طوفان_الاقصی
https://eitaa.com/istadegi
🔸 #لشگر_فرشتگان 🔸
🌷 شهید هبة أبو ندا🌷
🔸تولد: ۲۴ ژوئن ۱۹۹۱، مکه مکرمه، عربستان سعودی
🔸شهادت: ۲۰ اکتبر ۲۰۲۳، خانیونس، نوار غزه، فلسطین
انقدر حماسه در روحش داشت که دست به قلم ببرد و شاعر و نویسنده شود. حماسهها را از روحش بر کاغذ لبریز میکرد، یک تنه، با قلمش به نبرد با اسرائیل رفت و پیروز شد؛ نامش و نوشتههایش جاودان ماند تا ابد.
#غزه #طوفان_الاقصی
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
🔸 #لشگر_فرشتگان 🔸 🌷 شهید هبة أبو ندا🌷 🔸تولد: ۲۴ ژوئن ۱۹۹۱، مکه مکرمه، عربستان سعودی 🔸شهادت: ۲۰ اکت
🔸 #لشگر_فرشتگان 🔸
🌷 شهید هبة أبو ندا🌷
🔸تولد: ۲۴ ژوئن ۱۹۹۱، مکه مکرمه، عربستان سعودی
🔸شهادت: ۲۰ اکتبر ۲۰۲۳، خانیونس، نوار غزه، فلسطین
انقدر حماسه در روحش داشت که دست به قلم ببرد و شاعر و نویسنده شود. حماسهها را از روحش بر کاغذ لبریز میکرد، یک تنه، با قلمش به نبرد با اسرائیل رفت و پیروز شد؛ نامش و نوشتههایش جاودان ماند تا ابد.
مدرک کارشناسی بیوشیمیاش را از دانشگاه اسلامی غزه و کارشناسی ارشدش را از دانشگاه الازهر غزه گرفت. در حال کار بر روی پایاننامه کارشناسی ارشد خود در حوزه تغذیه بالینی بود. او مسئول بخش «باشگاه علم» در «مرکز راسل برای کودکان مستعد» بود و اغلب مطالبی درباره فعالیتهایش با کودکان و مهارتهایشان در فیسبوک منتشر میکرد.
اولین رمانش با عنوان "اکسیژن برای مردگان نیست" را با موضوع حوادث فلسطین و انقلابهای عربی نوشت؛ او آرزوی مشترک مردم کشورش برای دستیابی به آزادی و عدالت را همچون آتشی سوزان در دل ملتها به تصویر کشید.
در مقدمه این رمان میگوید: «چنگالهایتان را از گوشت ما بیرون بکشید، دست از گندمهای ما بکشید، گریبان بالهایمان را رها کنید... نمیتوانید این انقلاب را متوقف کنید، بر شما در شهرهای حفاظتشدهتان دست مییابیم، شما را به بدنهایمان، و چشمانمان، و رویاهایمان، و انقلابمان محاکمه میکنیم.»
سه مجموعه شعر تالیف کرد. در سال ۲۰۱۷، اولین رمان او با عنوان "اکسیژن برای مردگان نیست" در جایزه خلاقیت شارجه، مقام دوم را کسب کرد. او همچنین در رقابت یادبود "ناهید الریس" مقام اول را در بخش داستان کوتاه کسب کرده بود.
یکی از شبهای جنگ در غزه، در صفحه مجازیاش نوشت: «شب غزه تاریک است مگر از فروز موشکها، ساکت است مگر از صفیر بمبها، ترسناک است مگر از تسلی دعا، سیاه است مگر از نور شهدا. شب خوش، غزه...».
یک روز پیش از شهادت، درباره دوستان خودش که بر اثر حملات اسراییل جانشان را از دست داده بودند نوشته بود: «فهرست دوستانم کوچک و کوچکتر میشود، تبدیل به تابوتهای کوچکی میشود که این طرف و آن طرف پراکنده شده است. به دنبال موشکها به آسمان پر میکشند و دستم به آنها نمیرسد... این فقط یک نام نیست، این ما هستیم، با چهرهها و نامهای مختلف».
ابوندی روز ۲۰ اکتبر، همان روزی که در بمباران صهیونیستها شهید شد، در صفحه فیسبوک خود نوشته بود: «به خدا قسم، ما در غزه یا شهیدیم و یا شاهد آزادی خود، و همگی صبر میکنیم تا ببینیم که کجا خواهیم بود. خداوندا همگی انجام وعده حق تو را انتظار میکشیم.»
هبه ابو ندا زنده است در تکتک کلمات داستانها و شعرهایش. هبه ابو ندا خود یک تنه طوفان الاقصی ست!
#غزه #طوفان_الاقصی
http://eitaa.com/istadegi