eitaa logo
🏴مه‌شکن🏴🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
496 ویدیو
75 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
25.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید 🎥/ نماهنگ #قهرمان_سه_ساله_من (#My_three_year_old_hero )، روایتی از داستان #حضرت_رقیه علیها السلام به زبان انگلیسی 🌷 👈آن دختر، نماینده کودکان مظلوم تاریخ است... بیش از هزاران سال از آن شب می گذرد و دختر سه ساله حسین بیش از پیش قلب ها را فتح می کند...🌷 🔰⚠️🔰⚠️🔰 🔴 این نماهنگ را به طور جهانی پخش کنید تا ذکر #یا_حسین جهانی شود...✊ و مظلومیت مولای غریبتان به گوش همه جهانیان برسد...🌍 #به_عشق_حسین #حب_الحسین_یجمعنا #السلام_علیک_یا_اباعبدالله 💚 کاری از #سفیران_شهید_حججی #مرا_بخوان_به_ایستادگی 🆔 @istadegi @istadegi @istadegi @istadegi 🍀به دوستان خود معرفی کنید!!!🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥/ نماهنگ ( )، روایتی از داستان علیها السلام به زبان انگلیسی 🌷 کاری از گروه 👈آن دختر، نماینده کودکان مظلوم تاریخ است... بیش از هزاران سال از آن شب می گذرد و دختر سه ساله حسین بیش از پیش قلب ها را فتح می کند...🌷 🔰⚠️🔰⚠️🔰 🔴 این نماهنگ را به طور جهانی پخش کنید تا ذکر جهانی شود...✊ و مظلومیت مولای غریبتان به گوش همه جهانیان برسد...🌍 💚 https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عزاداری شهید در حرم حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها ▪️ به مناسبت سالروز شهادت سلام‌الله‌علیها 🏴...
💞 💞 📖 دخترها می‌فهمند.../ بخش اول گلستان شهدای اصفهان قبل از این که گلستان شود، تخت‌پولاد بود؛ قبرستان اصلی اصفهان. جایی که بسیاری از اجداد من در آن خوابیده اند؛ از جمله میرزاعباس محمدی. شهید میرزاعباس محمدی. پدرِ مادربزرگم. آخر گلستان شهداست؛ نزدیک مسجد. آن‌جا که یک اتاقک آجری با شبکه‌های گِلی هست. همان اتاقک مرموز. مادربزرگم می‌گوید داخل اتاقک یک دختر جوان دفن است؛ یک نوعروس که شب عروسی‌اش مُرده. آن اتاقک را که رد کنید، می‌رسید به قبرهای قدیمی. بیشتر کسانی که آن‌جا دفن شده‌اند از اقوام من هستند. یک سنگ قبر کوچک هم هست که روی آن نوشته: میرزاعباس محمدی. مادربزرگم چهار یا پنج‌ساله بود که یتیم شد. من هم وقتی ماجرایش را شنیدم چهار یا پنج ساله بودم. می‌دانید، بعضی چیزها هست که فقط دخترها می‌فهمند، حتی اگر کوچک باشند. من هم برای همین خوب می‌فهمم غم مادربرزرگم را. غم دختربچه‌ای که یک روز صبح بیدار شده و دیده خانه خالی ست. خانه خودشان هم نه، خانه دایی‌اش. بیایید با هم برویم به شصت سال پیش. به یک خانه بزرگ در مرکز شهر اصفهان. خانه داییِ مادربزرگ من. خانه‌ای که شب قبلش، دختربچه‌ای چهار ساله همراه مادرش رفته‌است آن‌جا و با هم خوش گذرانده‌اند. با بچه‌های فامیل بازی کرده و شب هم مانده‌اند. دختربچه صبح بیدار می‌شود. کمی در رختخوابش کش و قوس می‌رود و بعد یادش می‌افتد در خانه خودشان نیست. مادر و خواهر شیرخواره‌اش هم در اتاق نیستند. تنهاست. حتماً آن لحظه احساس غریبی کرده. از جا بلند شده تا دنبال مادرش بگردد. وقتی به حیاط رفته و چشمش به حیاط خالی افتاده، بغضش ترکیده و بلند گفته: من مامانمو می‌خوام! بعد زن همسایه سر رسیده. یک پیرزن مهربان و کمی چاق که سپرده بودند در خانه بماند تا وقتی دخترک بیدار شد، او را ببرد خانه خودشان. زن همسایه دختر را دیده و گفته: عزیزم! بمیرم! الهی بمیرم برات! و دختر منظور زن همسایه را نفهمیده. آن لحظه حتماً فقط به این فکر می‌کرده که برود پیش مادرش. بعد هم زن همسایه او را انداخته روی کولش و از احمدآباد راه افتاده به سمت جنوب شرق اصفهان؛ درحالی که نه ماشینی بوده و نه اصلا خیابان‌های اصفهان رنگ آسفالت به خود دیده بودند. پیرزن، دخترک را به دوش می‌کشد و زود به زود خسته می‌شود. دخترک را می‌گذارد روی زمین که نفسی تازه کند و دخترکی که اوقاتش تلخ است، نق می‌زند و نمی‌خواهد پیاده بیاید: پاهام خاکی می‌شه! خلاصه، به هر سختی‌ای هست، دخترک می‌رسد به خانه‌شان. همه چیز بهم ریخته. خانه شلوغ است و پر از همهمه. انقدر همه چیز عجیب و بهم ریخته است که دخترک یادش می‌رود که می‌خواست مادرش را ببیند. مبهوت است. شاید حتی صدای شیون مادرش را که از داخل خانه می‌آید نمی‌شناسد: میز عباس کشتندت! میز عباس کشتندت! (میز عباس در گویش اصفهانی یعنی همان میرزا عباس) دخترک مبهوت است. کسی نمی‌گذارد مادرش را ببیند؛ شاید چون می‌ترسند با دیدن حال بد مادرش، بیشتر بترسد. https://eitaa.com/istadegi
💞 💞 📖 دخترها می‌فهمند.../ بخش دوم دخترک مبهوت است. کسی نمی‌گذارد مادرش را ببیند؛ شاید چون می‌ترسند با دیدن حال بد مادرش، بیشتر بترسد. هیچ‌کس حواسش به دخترکِ چهارساله میرزا عباس نیست. دخترک چهار ساله‌ای که از وقتی خانه را آنطور دیده، لب به غذا نزده. دخترک چهارساله‌ای که حتی اصلاً نمی‌داند مرگ یعنی چه؟ دخترک چهارساله‌ای که عادت داشته وقتی پدرش برمی‌گردد خانه، روی پاهای پدرش بنشیند و از پایین به صورت خندان پدر نگاه کند که دو حبه قند گوشه لپش می‌گذارد و چای می‌خورد. شاید این تصویر چای خوردن پدر، تنها تصویر واضح دخترک از پدری باشد که فقط چهار سال او را داشت. تصویری که هنوز هم در ذهن مادربزرگ واضح واضح است. نشستن روی پای پدر...لذتی که فقط دخترها می‌فهمند. می‌دانید، بعضی چیزها در این جهان مثل راز می‌ماند. یک نمونه‌اش هم محبت بین پدر و دختر. اصلا یکی از مجهولات عالم این است که دخترها بابایی‌تر اند یا پدرها دختری‌تر هستند؟ حالا دخترکوچولوی چهارساله پدر، فقط با بهت به مردم عزادار در خانه‌شان نگاه می‌کند. هیچکس حواسش به دخترِ چهارساله میرزاعباس نیست که غذا نمی‌خورد، فقط خیره است به مردم و وقتی حوصله‌اش سر می‌رود، یک گوشه کز می‌کند تا خوابش ببرد. شاید چون منظور حرف‌های مردم را نمی‌فهمید وقتی می‌گفتند: میرزا عباس صغیر داشت. دخترک اصلا نمی‌دانست صغیر یعنی چه. نمی‌دانست منظور همه از یتیم و صغیر، آن دخترک است و خواهر و برادرهایش. شاید مدت‌ها طول کشیده تا دخترک بفهمد چه اتفاقی افتاده و یتیم شدن یعنی چه. مثلا وقتی کم‌کم مراسم پدرش تمام شده و دورشان کمی خلوت شده، دخترک تازه جای خالی پدر به چشمش آمده. تازه نگاه‌های ترحم‌آمیز مردم را دیده. تازه فهمیده مادرش بیشتر از قبل پای چرخ خیاطی می‌نشیند و گرفته‌تر و عصبی‌تر از قبل است و هربار نفرین می‌کند: الهی ریشه‌شون به خونشون تر بشه که میرزا عباس رو کشتند! مادربزرگ می‌گوید میرزا عباس مشغول آبیاری باغش بوده، همراه چندنفر دیگر که هندل چاه مکینه می‌خورد به پهلوی میرزا عباس. آن‌هایی که دیده‌اند، می‌دانند. هندل شتاب دارد. اگر کنترلش نکنی پَس می‌خورد، محکم هم پس می‌خورد، خیلی محکم. انقدر محکم که دنده‌ها و پهلو را می‌شکند. شاید پهلوی میرزا عباس هم... دوست ندارم تصورش کنم. دوست ندارم تصور کنم که وقتی دسته هندل خورده به پهلوی میرزا عباس، چطور ناله کرده و افتاده. می‌دانید، وقتی بچه بودم و این ماجرا را شنیدم، تا مدت‌ها از کلمه چاه مکینه و هندل می‌ترسیدم. باغمان یک چاه مکینه داشت که می‌ترسیدم به سمتش بروم. حس می‌کردم ترسناک است و کشنده. اما هم من می‌دانم، هم همسر میرزا عباس و هم مادربزرگم؛ همه می‌دانیم که میرزا عباس می‌توانست نجات پیدا کند، اگر آن دو نامردی که همراهش بودند زودتر او را می‌رساندند به یک حکیم، به یک پزشک، به یک بیمارستان. می‌توانستند یک صبح تا شب، درد کشیدن میرزا عباس را نگاه نکنند. می‌توانستند نگذارند یک دخترک چهارساله یتیم بشود... مادربزرگ همیشه می‌گوید بابای من کشته شد. هیچ‌وقت کلمه «فوت کرد» یا مشابه آن را به کار نبرد. من اما معتقدم میرزا عباس کشته نشد؛ شهید شد. سند و دلیل هم دارم؛ مگر امام علی(علیه‌السلام) نفرمودند:«کسی که در پی به دست آوردن روزی حلال باشد، مانند مجاهد در راه خدا است.»؟ برای همین است که هر موقع گلستان شهدا می‌روم، حتماً کنار مزرا پدربزرگ شهیدم می‌نشینم و با او خلوت می‌کنم. حتماً کنارش می‌نشینم و روی مزارش با ریگ‌هایی که روی زمین ریخته شده، می‌نویسم: ... اصلا بی‌خیال این حرف‌ها... این‌ها را نوشتم نه برای میرزا عباس محمدی یا برای مادربزرگم... برای این نوشتم که برای دختر سه ساله ارباب شهیدم گریه کنم. برای سه ساله‌ای که در میان غوغای عصر عاشورا، هیچکس حواسش به او نبود، جز آن‌ها که دنبال گوشواره‌های غنیمتی بودند... https://eitaa.com/istadegi
🥀بسم رب الحسین🥀 ⚠️هشدار: این متن دارای محتوای ناراحت‌کننده است و مطالعه آن به افرادی که روحیه حساس دارند توصیه نمی‌شود.⚠️ ⛔️توجه: متن صرفا با توجه به گفته‌های تاریخی و مقاتل و حدس و گمان بر اساس آن‌ها نوشته شده‌است و جزئیات آن سندیت تاریخی ندارد. ✍️فاطمه شکیبا 📋گزارش معاینه پیکر متوفی(بخش اول) مشخصات ظاهری: دختر، خردسال، ده کیلوگرم وزن و نود و سه سانتی‌متر قد. با توجه به دندان‌های شیری و نبود دندان دائمی، متوفی زیر شش سال سن دارد. همچنین با توجه به قد و وزن، سن متوفی حدود سه یا چهار سال تخمین زده می‌شود. هویت متوفی نامعلوم است. نمونه دی‌ان‌ای و اثر انگشت متوفی جهت تشخیص هویت به آزمایشگاه فرستاده شد. هیچ‌گونه زیورآلات و پولی به همراه متوفی پیدا نشد. با توجه به لباس‌های متوفی، گمان می‌رود متوفی از طبقه متوسط و بالای جامعه باشد؛ هرچند آثار سوختگی و پارگی بر لباس متوفی دیده می‌شود. 📋شرح معاینه و کالبدشکافی: تاریخ‌گذاری با روش‌های پرتوسنجشی، قدمت پیکر را حدود هزار و سیصد سال تخمین می‌زند؛ اما جراحات و آثار موجود بر پیکر هنوز تازه‌اند. اثری از تجزیه، جمود و فساد نعشی در پیکر دیده نمی‌شود؛ به همین علت تشخیص زمان دقیق فوت دشوار است. هیچ اثری از وجود عفونت ویروسی یا باکتریایی در پیکر یافت نشد که احتمال فوت بر اثر ابتلا به بیماری‌های عفونی را رد می‌کند. همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهد متوفی پیش از این به هیچ بیماری قلبی و ریوی مبتلا نبوده و در سلامت کامل به سر برده است. کالبدگشایی نشان می‌دهد علت ایست قلبی، هیچ‌یک از عواملی چون تروما، خفگی، خونریزی مغزی، آریتمی، بیماری شریان‌های عروق کرونری نبوده است و ایست قلبی به‌طور ناگهانی رخ داده است. همچنین، اثری از مصرف بیش از حد دارو در بدن دیده نمی‌شود. آزمایش سم‌شناسی نیز نبود سم در خون و بافت‌های بدن متوفی را تایید می‌کند. ایست قلبی ممکن است در اثر یک شوک عصبی ناگهانی رخ داده باشد. اثری از احیای قلبی و ریوی و سایر اقدامات بیمارستانی مشهود نیست و متوفی پیش از فوت در مرکز درمانی نبوده است. اثر پارگی روی لب پایینی و خون‌مردگی روی گونه‌ها دیده می‌شود. با توجه به رنگ بنفش خون‌مردگی‌ها، زمان پیدایش آن‌ها چند روز پیش از فوت است. باتوجه به شکل کبودی‌های روی گونه، گمان می‌رود کبودی ناشی از ضربه یک فرد مهاجم باشد. اثر خراش، ساییدگی و کبودی در پیشانی و گیجگاه مشهود است. دندان‌های دی سمت راست و سی سمت چپ افتاده‌اند و با توجه به سن تقریبی متوفی، افتادن دندان‌ها طبیعی نیست و می‌تواند در اثر ضربه باشد. شکستگی استخوان بینی ملموس نیست. پارگی لاله‌های هردو گوش مشهود است. عکس‌برداری با پرتوی ایکس، وجود ترک‌های ریز بر استخوان آهیانه‌ای و استخوان پیشانی را نشان می‌دهد که به پیدایش لخته خون در مغز منجر شده است. خونمردگی زیر پوست سر در ناحیه آهیانه‌ای چپ مشهود است. ترک‌های موجود بر جمجمه، می‌توانند ناشی از اصابت جسم سخت یا زمین خوردن باشند. با وجود این، آسیب به جمجمه به فوت منجر نشده است. وجود لخته خون در اطراف ترک‌های جمجمه نشان می‌دهد شش الی هشت ساعت از ضربه می‌گذرد. خونریزی در نسج مغز و مخچه و پرده‌های مغزی مشهود نیست. خونمردگی زیرپوست گردن و لابلای عضلات گردن مشهود نیست. غضروف تیروئید و استخوان‌ لامی فاقد شکستگی است و نای فاقد جسم خارجی است. اثری از آسیب جدی به مهره‌های گردنی، کبودی روی گردن و آسیب به مجاری تنفسی دیده نمی‌شود که احتمال ایست قلبی در اثر خفگی را رد می‌کند. آسیب به ستون مهره در قسمت پایینی انحنای صدری و بالای انحنای کمری وجود دارد که می‌تواند در اثر اصابت جسم سخت باشد. اثر شکستگی و ترک خوردگی بر دنده‌ی شناور سمت چپ و دنده‌های هفت و شش سمت راست دیده می‌شود. وجود بافت ترمیمی در اطراف شکستگی‌ها نشان می‌دهد از ایجاد شکستگی چند روز می‌گذرد و احتمال ایست قلبی در اثر تروما را متنفی می‌کند. خون‌مردگی‌های ناشی از شکستن دنده‌ها بر سینه و پهلو قابل مشاهده‌اند. کبودی‌های متعدد بر شانه‌ها، کتف، بازوها و گرده دیده می‌شود. رنگ کبودی و خون‌مردگی‌ها از قرمز تا آبی و بنفش متغیر است که نشان می‌دهد کودک در زمان‌های مختلف مورد ضرب و جرح قرار گرفته است. با توجه به شکل کبودی‌های روی شانه و کتف، گمان می‌رود کبودی‌ها ناشی از برخورد جسم سخت رشته‌ای و منعطف باشند. تمام خون‌مردگی‌های سطح پوست پیش از فوت رخ داده‌اند. ساییدگی در ناحیه خلفی پهلوی چپ مشهود است. خونمردگی وسیع لابلای عضلات جدار قدامی شکم در قسمت تحتانی راست مشهود است. احشای داخلی شکمی دچار پارگی و خونریزی و ناشی از ضربه شده‌اند.
📋ادامه گزارش کالبدشکافی و معاینه استخوان بازوی راست ترک برداشته و با توجه به تشکیل بافت ترمیمی، شکستگی چند روز پیش از فوت رخ داده است. آثار دررفتگی در شانه راست به چشم می‌خورد. خون‌مردگی روی عضلات شانه‌ای سمت راست و در رفتگی مفصل جناغی ترقوه‌ای سمت چپ مشهود و ملموس است. ساییدگی‌های متعددی در ناحیه پشت دست‌ها، ناحیه خلفی فوقانی ساعد راست مشهود بود. ساییدگی‌های متعدد پشت دست چپ و خلف انگشتان دست چپ و ناحیه کف دست چپ مشهود است. زخم‌ها و ساییدگی‌های موجود بر کف دست و انگشتان متوفی ممکن است نشان‌دهنده تلاش برای دفاع دربرابر ضربه باشد. همچنین، ساییدگی‌ها و خراش‌های منظم بر مچ هر دو دست دیده می‌شود که ممکن است اثر طناب یا جسمی مشابه آن باشد. کبودی‌ها و ساییدگی‌های متعدد بر پاها نیز دیده می‌شوند. ساییدگی در قدام ساق راست و ناحیه فوقانی داخلی ساق راست مشهود است. ساییدگی متعدد در قسمت قدامی داخلی ساق چپ، پوست رفتگی پوست پشت پای چپ، پوست رفتگی قدام و سطح خارجی زانوی چپ مشهود است. تورم، کبودی و ساییدگی‌های متعدد در زانو و ساق راست مشهود است. ساییدگی در قوزک خارجی پای راست و ساییدگی در قوزک داخلی پای چپ مشهود است. خراش و تاول‌های متعدد کف هردو پا را پوشانده‌اند. آزمایش دی‌ان‌ای نشان می‌دهد متوفی از خانواده بنی‌هاشم است. ارزیابی‌های روانی که بر اساس گفته‌های شاهدان عینی انجام شده، نشان می‌دهند متوفی یک ترومای روانی شدید را تجربه کرده و با توجه به سن کم متوفی، علائم پی‌تی‌اس‌دی(اختلال اضطراب پس از سانحه) را از خود بروز داده است. علت فوت ایست قلبی ناگهانی در اثر شوک روانی شدید تعیین می‌گردد. صدمات و جراحات متعدد بر پیکر متوفای خردسال نشان‌دهنده‌ی یک جنایت ددمنشانه و کینه‌ورزانه بر علیه انسانیت است. امید است ولی دم متوفی، حضرت حجت‌بن‌الحسن(عج) هرچه زودتر عوامل این جنایت و دیگر کودک‌کشان تاریخ را به تیغ عدالت بسپارد؛ ان‌شاءالله. ⛔️توجه: متن صرفا با توجه به گفته‌های تاریخی و مقاتل و حدس و گمان بر اساس آن‌ها نوشته شده‌است و جزئیات آن سندیت تاریخی ندارد. https://eitaa.com/istadegi