eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
554 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خدا قوت به شما دانش‌آموز انقلابی فعلا برنامه‌ای برای عضوگیری نداریم؛ اما ان‌شاءالله در آینده فراخوان جذب خواهیم داد.
۱۸ دی ۱۴۰۰
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
سلام ممنون از شما. راسش آغوش گرم یه داستان کوتاه بود که آخرش سهام شهید شد، توی بغل شوهرش و شوهرشم ش
سلام ممنون از شما ان شاءالله قلمتون درراه انقلاب حرکت کنه. جوابتون را ریپلای کردم این یک داستان کوتاه بود.
۱۸ دی ۱۴۰۰
📺 پخش زنده ارتباط تصویری رهبر انقلاب با مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی 🔻رهبر انقلاب اسلامی در سالروز قیام ۱۹ دی مردم قم در سال ۱۳۵۶ علیه رژیم ستمشاهی، به صورت تلویزیونی با مردم قم سخن خواهند گفت. 🔸این سخنرانی ساعت ۱۰ روز یکشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۰ به صورت زنده از سایت و صفحات KHAMENEI.IR در شبکه‌های اجتماعی و همچنین از شبکه‌‌های تلویزیونی و رادیویی رسانه ملی پخش خواهد شد. 🔻دیدار رهبر انقلاب با مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی، هر سال با حضور هزاران نفر از مردم این شهر در حسینیه امام خمینی برگزار می‌شد که امسال به علت رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی، از طریق ارتباط تصویری با جمعیت حاضر در شبستان امام خمینی(ره) حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار خواهد شد. 💻 @Khamenei_ir
۱۸ دی ۱۴۰۰
🔰 🔰 یا علی مددی...💚 📕 رمان امنیتی ⛔️ ⛔️ ✍️ به قلم: قسمت 255 تصور این که یک روز این دانشکده پر بوده از دانشجو و استاد، کمی خنده‌دار به نظر می‌رسد. انقدر این ساختمان‌ها متروکند که گویا سال‌هاست انسانی در آن‌ها رفت و آمد نداشته. انگار دانشجوها تمام آینده و آرزویشان را این‌جا رها کرده‌اند و رفته‌اند؛ بعضی به اردوگاه‌های جنگ‌زدگان و بعضی به آن دنیا. تا این‌جا را قبلا آمده بودیم؛ یعنی تا ساختمان بزرگ و گردی که از دور شبیه یک ورزشگاه است؛ ورزشگاهی که فکر کنم قبل از افتتاح شدن ویران شده. از این‌جا به بعد را باید برویم جلو و بسنجیم و کار سخت‌تر می‌شود؛ چون به داعش نزدیک‌تر می‌شویم؛ به شهری که داعش آن را دودستی چسبیده تا بعد از رقه، پایتختش سقوط نکند. از مقابل بیمارستان الاسد می‌گذریم؛ بیمارستانی که پنجره‌هایش را با تیر و تخته و پارچه پوشانده‌اند و با این وجود، از میان درز پرده‌ها نور کمی به بیرون دویده است و نشان می‌دهد داعش هنوز از بیمارستان استفاده می‌کند. با این وجود، تن ساختمان بیمارستان هم پر است از اثر زخم گلوله و ترکش. این مدت که سوریه بوده‌ام، ساختمانی را ندیدم که سالم مانده باشد و نمای آن با جای گلوله تزئین نشده باشد. داخل شهر، هنوز خانواده‌هایی مانده‌اند که یا به داعش واقعاً وفادارند و یا حداقل اینطور وانمود می‌کنند. با این وجود، باز هم شهر مُرده است؛ مثل شهر ارواح. نه چراغ روشنی می‌شود دید و نه صدای همهمه‌ای. این‌جا هم مثل بوکمال است و قرار نیست بعد از اذان مغرب، کسی در کوچه باشد. از میان ساختمان‌های نیمه‌آوار رد می‌شویم و خودمان را در پناه دیوارها پنهان می‌کنیم. باید وضعیت شهر را ارزیابی کنیم برای حمله. صدا از خانه‌های سالم در نمی‌آید و کارمان سخت شده. به میدان الدولۀ می‌رسیم؛ اما سر و صدایی که از میدان بلند شده، باعث می‌شود متوقف شویم. صدای داد و فریاد خشن مردی می‌آید. دقت که می‌کنم، جنازه‌ای را می‌بینم که بر چوبه‌ی دار میدان تاب می‌خورد؛ جنازه مردی میانسال با دست بسته که فکر کنم زمان زیادی از مرگش نگذشته باشد. 🔗لینک قسمت اول رمان 👇 🌐https://eitaa.com/istadegi/1733 ⚠️ ⚠️ 🖋 https://eitaa.com/istadegi
۱۸ دی ۱۴۰۰
🔰 🔰 یا علی مددی...💚 📕 رمان امنیتی ⛔️ ⛔️ ✍️ به قلم: قسمت 256 پیراهن سرمه‌ای رنگ و شلوار مشکی مرد خاکی ست و یکی از صندل‌هایش از پای برهنه‌اش افتاده. صورتش در اثر خفگی کبود است و سرش به یک سمت افتاده. یکی از ماموران داعش، کنار چوبه دار ایستاده و رجز می‌خواند. صدایش انقدر نخراشیده است که نمی‌فهمم چه می‌گوید. صدای ناله و گریه‌ی خفه دو زن هم زمینه صدای فریادهای آن مامور داعش است؛ زن‌هایی که نزدیک چوبه دار نشسته‌اند و با وجود فشردن دست بر دهانشان، نتوانسته‌اند صدای گریه‌شان را خاموش کنند. هیچ‌کس نمی‌فهمد در چنین شرایطی، وقتی خونت به جوشش افتاده و روح و روانت بهم ریخته، چقدر سخت است که ساکت و بی‌حرکت بمانی و بتوانی به ماموریتت فکر کنی. مردم فکر می‌کنند نظامی‌ها و امنیتی‌ها بی‌احساس‌اند و راحت روی خودشان مسلط می‌شوند؛ اما این را نمی‌دانند که تنها چیزی که یک نفر را به چنین مهلکه‌ای می‌کشاند و وادارش می‌کند تا پای جان بایستد، عاطفه و احساس است یا بهتر بگویم: عشق. دوست دارم یک بار هم که شده، مقابل تمام دنیا بایستم و با تمام توان فریاد بزنم ما آدم آهنی نیستیم. دوست دارم یک بار به تمام مقدسات قسم بخورم ما به اندازه خیلی از شما و بلکه بیشتر احساس داریم، درد می‌کشیم و مجبوریم همه را در خودمان بریزیم و موهایمان زودتر از بقیه سپید شود و آخرش هم اگر شهید نشویم، از غصه دق کنیم... به بشیر و رستم نگاه می‌کنم که خیره‌اند به میدان و زن‌هایی که روی زمین زانو زده‌اند و صدای جیغ‌شان را از زیر دستانی که بر دهان می‌فشارند هم می‌توان شنید. مامور داعش با اسلحه به سرشان ضربه می‌زند که ساکت شوند. هیچ‌کس جز دو داعشیِ دیگر اطراف میدان نیست؛ هرچند مطمئنم مردمی هستند که الان دزدکی و از پشت پنجره خانه‌هایشان مشغول تماشای این اتفاق‌اند. حدس علت اعدام مرد چندان سخت نیست؛ احتمالاً خواسته فرار کند، یا با یکی از کسانی که فرار کرده ارتباط داشته است. شاید هم وسیله غیرمجازی در خانه نگهداری می‌کرده؛ مثل تلوزیون یا موبایل. انگشت اشاره‌ام را روی لبم می‌گذارم و به بشیر و رستم علامت می‌دهم ساکت باشند؛ چرا که از چشمان خشمگین و صورت برافروخته‌شان می‌شود فهمید در مرز انفجارند. تکان اگر بخوریم، عملیات لو می‌رود و از سویی، سخت‌ترین کار نشستن و تماشا کردن است. 🔗لینک قسمت اول رمان 👇 🌐https://eitaa.com/istadegi/1733 ⚠️ ⚠️ 🖋 https://eitaa.com/istadegi
۱۸ دی ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۹ دی ۱۴۰۰
نظرات شما درباره رمان سلام، ممنونم از لطف شما آخر داستان به شهادت شهید محمدحسین حدادیان و سه مامور ناجا اشاره داره. _____ سلام. ممنونم از لطف شما فصل بعدی‌ای نداره؛ اما خط قرمز و نقاب ابلیس به هم ربط دارند. _________ سلام حس من هم همینطور بود...
۱۹ دی ۱۴۰۰
سلام. خدا قوت به شما دانش‌آموز عزیز که انقدر به چادرتون اهمیت میدید. امیدوارم امتحاناتتون رو با موفقیت پشت سر بذارید و بابت اتفاقی که افتاده متاسفم. چادر نپوشیدن گناه نیست. مهم رعایت حدود شرعی حجاب هست و با چادر این حدود رو راحت‌تر میشه رعایت کرد. ناراحت نباشید، به حرف مردم هم اهمیت ندید. مردم همیشه یه چیزی رو برای مسخره کردن پیدا می‌کنن.
۱۹ دی ۱۴۰۰
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 یا علی مددی...💚 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا
سلام بله‌... هدف من از نوشتن هم همینه که مخاطب به همین نتیجه برسه... قدر امنیتی که داره رو بدونه و یادش نره برای تامین امنیتش، کسانی هستند که دارند با سختی مجاهدت می‌کنند... و یادمون نره اگر مدافعان حرم نبودند، وضعی که در قسمت قبل توصیف کردم می‌تونست وضعیت هر کدوم از ما باشه...
۱۹ دی ۱۴۰۰