فراز و فرودهای تلخ و شیرین این روزهای زندگی، شبزندهدارم کرده.
این شبزندهداریها، آدمو شاعر میکنه...
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
تا هر زمان که گمشده در این حوالیام
سرشار بیقراری و شوریدهحالیام
کوهم، ز سوز سینهام آتش فشاندهام
رودم، ولی اسیر غم خشکسالیام
هر لحظه، رودبارم و منجیل و خوی و بم
در انتظار زلزلهای احتمالیام
شوری نهفته در دل دریایی من است
ماهی کباب لای برنج شمالیام
بی دست و پا نبودهام اما به لطف دوست
سردستهی قبیلهی بیدستوبالیام
جز بین دستهای تو پیدا نمیشوم
تا هر زمان که گمشده در این حوالیام
#فاطمه_معینزاده
#شعر
#غزل
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایام #دهه_فجر، #جشن_انقلاب و #بانک_الله_اکبر، از خاطرهانگیزترین لحظههای کودکی و نوجوونی ما دهه شصتیهاست. سعی کردیم این لحظهها رو برای بچههامون هم خاطرهانگیز کنیم☺️
جشن چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب، مبارک همهمون❤️
~ جـــــٰانْ پَنــــــــــــــٰاهْ ~
امروز توی آرشیو گوشیم اینو پیدا کردم.
یه شعر قدیمی که برای ۲۲ بهمن نوشته بودم و چهار سال پیش توی هفتهنامهی حرم به صاحب امتیازی آستان قدس رضوی چاپ شد.
یکی از مشکلاتی که دنیای دیجیتال برای ما به وجود آورده، هر چه دورتر کردنمون از کاغذ و قلم و یادداشت، و بسنده کردن به تایپ و سیو در گالریه. و این اصلا خوب نیست!
همین سبک ذخیره باعث شد خیلی از شعرها، داستانها و یادداشتهامو در حین انتقال ذخیره حافظه گوشی به لبتاپ و مشکلاتی که گاهی برای گوشی و رم به وجود میاومد، از دست بدم.
به همین خاطر تا حد ممکن از گوشی و کتابهای دیجیتال و هرچیزی که توی این دنیای نازیباست، دوری میکنم.
باید دوباره به گذشتهها برگردم. باید دوباره شعرها و قصههامو یادداشت کنم، با خودکارهای معطر رنگی، توی دفترهای کاغذی...
اون حس خوبی که از عطر کاغذ و کتاب و خودکارهای عطری به خاطر دارم، هرگز در دنیای دیجیتال نمیشه پیدا کرد...
#فاطمه_معینزاده
#شعر
#کودکانه
#انقلاب
#خاطرات
#نوستالژی
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah
چند ماه از ازدواجمان گذشته بود که همسرم لباس مقدس سربازی پوشید و رفت کرمانشاه. دوره آموزشیاش با ماه رمضان همزمان شده بود.
این غزل را همان سال برایش نوشتم.
خورشید را ز نور تو سرشار میکنم
مهتاب را به مدح تو وادار میکنم
هر صبح، هر سلام، هر آواز چلچله
آیینه را به نام تو بیدار میکنم
خوشنود باشد از تو خدا! از تو راضیام
هر شب دعای خیر تو بسیار میکنم ...
***
جان دادهام به عشق تو و جان گرفتهام
هر روز را به شوق تو تکرار میکنم
این جادههای شب زده را با شعاع نور
تا روز بازگشت تو هموار میکنم
گفتی که سیل اشک نباری بدون من
دارم خلاف میل تو رفتار میکنم!
دست خودم که نیست، ... دلم تنگ ِ تنگ ِ توست
ماهم! ببین بدون تو افطار میکنم ...
رمضان 1429 – مهر 1387
#فاطمه_معین_زاده
#غزل
#عاشقانه
#رمضان
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah
حدیث سرخ
سکوت کردم و با چشم خیس می خوانم
شب است و باز نشستم حدیث می خوانم
حدیث سادهی سرخی که بر لبم جاریست
حدیث عشق عظیمی ست، گرچه تکراریست...
حدیث عشق عظیمی ست، پای تا سر سرخ
از آستان ازل تا قیام آخر سرخ
شب است و داغم و در دل گدازه ای دارم
خیال می کنم احساس تازه ای دارم
نشسته در دلم انگار رد پای شهید
دلم دوباره گرفته ست، در هوای شهید
*
الا شما که خدا انتخابتان کرده است!
قنوت ها! که خدا مستجابتان کرده است!
نه اینکه فکر کنم شب نشین دلهایید؛
شما و خاطره هاتان همیشه با مایید
هزار لعن به آنان که سردِ بی دردند
و نان
به خون گلوی شهید
تر کردند ...
همان خدانشناسانِ «یاخدا» بر لب
همان گروه مسلمان نمای لامذهب
غریبِ شرعِ حلال، آشنای عُرفِ حرام
اسیرِ مال و منال و شهیدِ جاه و مقام
حماسه های شب افروز یادشان رفته ست
امام جبهه دیروز یادشان رفته ست
چراغ باغ شهادت
خموش
افتاده ست ...
پیام سرخ شما
پشت گوش
افتاده ست ...
*
سکوت کردم و چشمم دوباره می بارد
به روی دامن شعرم ستاره می بارد
چقدر اشک بخواباند آتشِ دلمان؟
بعید نیست بگرید امام راحلمان...
*
در این زمانه یکی پله پله اوج گرفت
در آن میانه یکی را چه ساده موج گرفت...
یکی بریده نفس، سرفه های خردلی اش...
یکی برای همیشه اسیر صندلی اش...
یکی نه، بلکه هزاران دلیر جنگیدند
به اقتدای امام کبیر جنگیدند
اگر که چشم، اگر پا، اگر که دست و سری
به انقلاب خمینی شدند بال و پری
*
زمان گذشت و تن فتنه را سری دگر است
و
«چادر من» و
«چشم تو»
سنگری دگر است
زمان گذشت و زمین غرق شور و زمزمه ایست؛
امام جبهه اکنون
«امام خامنه ای»ست!
به حال و روز خودش، خصم، چاره ای بکند
اگر مراد دل ما اشاره ای بکند!
عنان حوصله مان را به باد اگر دادیم
سکوت و صبر تمام است، اوج فریادیم!
***
عزیز فاطمه! بنمای رخ که حیرانیم
در انتظار تو امّن یجیب می خوانیم
علی ظهورکَ عجّل ... الا امام غریب!
سپاه فتنه!
الیس غروبکم بقریب؟...
#فاطمه_معین_زاده
#مثنوی
#امام_امت
#امام_خمینی
#امام_خامنهای
#شهیدان
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah
26.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از اوایل محرم، مشغول طراحی جزء به جزء کاراکترها و طراحی صحنهها و بعد متحرک سازی و تدوین و صداگذاری و ... بود.
حدود یک ماه طول کشید تا اینکه بالاخره آماده شد!
این یکی از قسمتهای مجموعه پویانمایی چند قسمتی پسرم آقامحمدجواد هست.
ببینید، لذت ببرید و ماشاءالله لا حول و لا قوه الا بالله بگید 😇😇
قسمت ویژه: علمدار
تقدیم به علمدار کربلا
آدرس کانال آقامحمدجواد: @hajaiim
آیدیش: @kahvazi
@janpanaah
هدایت شده از ~ جـــــٰانْ پَنــــــــــــــٰاهْ ~
گردبادی عظیم در راه است ...
سنگ برچین و چفیه را پر کن
آن سوی این حصار، خانهی ماست!
پرت کن، کودک سه سالهی من!
خانه، تنهاترین بهانهی ماست ...
خانهمان یک حیاط پرگل داشت
چه اتاقی! چه طاق و ایوانی!
ظهر یک روز ... من چه میگویم؟
تو که آوارگی نمیدانی ...
پدرت با برادرت میگفت:
- « آه اگر نعره، بیاثر باشد!
دست بردار! در نمیبندد؛
پای دشمن که لای در باشد ... »
- «نه پدر! دست برنمیدارم
حنجرم را دریده میخواهم!
پای دشمن میان خانهی ماست؟
پای او را بریده میخواهم!
به شیوخ عرب امیدی نیست
زخم ِ سربسته، ملتهب شده است
بیش از این نیز انتظاری نیست !
درد ما «عادتِ» عرب شده است ... »
پدرت رفت و با برادر تو،
هر دوتاشان «خداپسند» شدند!
مدتی بعد، با تنی خونین
روی دستانمان بلند شدند ...
حال این روزهای من ابریست
من و تو ماندهایم و تنهایی
من ِ مادر دلم خوش است به تو
تو که امّید نسل فردایی!
تو که رویای نحس صهیون را
با دو دستت، بر آب خواهی کرد
با همین سنگ ساده، بر سرشان
خانهشان را خراب خواهی کرد!
سنگ برچین و چفیه را پر کن
پرت کن کودک سه سالهی من!
نعرهی بیامان بکش، شاید
با تو بالا رسید نالهی من ...
«گردبادی عظیم» در راه است؛
«نعره»هامان اگر بلند شود ...
غاصبان زیر کوه مدفونند؛
«سنگ» اگر روی «سنگ» بند شود !
#فاطمه_معینزاده
#شعر
#مقاومت
#غزه
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah