eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
281 دنبال‌کننده
187 عکس
26 ویدیو
10 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر»
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ در ترجمه‌ناپذیریِ شعر (بخش چهارم) 🖊 استاد محمدرضا شفیعی کدکنی-سایه‌اش مستدام- 📚 مجله بخارا، شماره ۸۰ امّا اگر شاهکاری از شاهکارهای معماری باشد، مثلاً اصفهان، انتقال اجزای آن به جای دیگر، کارِ آسانی خواهد بود (با مقداری نیروی انسانی و استفاده از جرثقیل) امّا دوباره‌سازی آن، کار هر بنّا و عمله‌ای نخواهد بود، مهندس و معماری می‌طلبد در حدِّ مهندس و معمار اصلی. مترجمِ یک شعر، در حقیقت، همان مهندس و معمار دوم است. اگر اثر مورد ترجمه‌ی او یک اثر معمولی و مبتذل باشد، ای بسا که در محل جدید (زبان دوم) سر و شکلی حتّی زیباتر از سر و شکل اصلی پیدا کند. ولی اگر اثری هنری باشد هر مترجمِ پیش پا افتاده‌ای (یا در تمثیلِ موردِ نظر ما هر بنّا و سرعمله‌ای) از عهده‌ی این کار برنمی‌آید. بسیاری از «شعر»های چاپ‌شده در مطبوعات تهران را اگر ساده‌ترین مترجم‌ها و بی‌هنرترین آن‌ها، به زبان دیگری انتقال دهند، احتمالاً چیزی در حدِّ اصل (یعنی هیچ) و گاه زیباتر از اصل خواهد بود. امّا شعر و (از قدما) یا شعر (از معاصران)، اگر مترجمی خلّاق و هنرمند نیابد، اثری نازل و مبتذل جلوه خواهد کرد. درست مثل این‌که مسجد را به مقداری خشت و آجر و کاشی بدل کنیم و آن‌ها را در اختیار یک سرعمله یا بنّای معمولی قرار دهیم و او هم آن‌ها را روی هم قرار دهد پيداست كه چه چيز مضحكی از آب درخواهد آمد! برعكسِ آن خانه‌ی «بساز بفروشِ بنّاسازِ» معمولی که اگر اجزای آن را به جای دیگر انتقال دهیم کم‌تر از اصل نخواهد بود؛ اگر زیباتر از اصل نشود! @jargeh
و هم از وی روایت آرند که گفت: «لاتَصِحُّ العبادةُ الّا بالتّوبةِ؛ فَقَدِّمِ التَّوْبَةَ عَلَی العِبادةِ و قال اللّه تعالی: التّائبونَ العابدونَ (۱۱۲/ التوبه)». جز به راست نیاید؛ تا خداوند تعالی مقدم کرد توبه را بر عبادت؛ ازیرا که توبه مقامات است و عبودیت آن و چون خداوند جَلَّ جَلالُه ذکر عاصیان کرد به توبه فرمود و گفت: «وَ توبوا إلی اللّهِ جمیعاً (۳۱/ النّور)» و چون رسول را علیه السّلام یاد کرد، به عبودیت یاد کرد و گفت: «فأوْحیٰ إلی عَبْدِه ما أوحیٰ (۱۰/ النّجم)». ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 / بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت [علیهم السلام] / ۵. ابومحمد جعفر بن محمد الصادق [علیه السلام] @jargeh
جان به سختی می‌دهد از دوریِ جانان مُژده باد ای خلق یک چندی اجل بیکار نیست ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔖 محمّد صادق اصفهانی متخلّص به «انیس» شاعر [و] ادیب. [از سخنوران قرن سیزدهم هجری] در اصفهان به تجارت مشغول بوده و به حُسن خُلق معروف بوده است. 📚 اعلام اصفهان/ مصلح الدین مهدوی/ ج ۳/ ص ۴۲۸ @jargeh
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
. ☑️ گل به خودی 😊 🌹 امروز توی گلزار شهدای قم یه گروه دخترِ کوچولو اومده بودن زیارتِ شهدا؛ وقتی بهشون رسیدم، یکیشون اومد جلو و این گل رو بهم داد و با شیرین‌زبونیِ دخترونه‌اش گفت: «تقدیم به شما؛ به احترامِ لباستون.» ✍ صفحه‌ی مهدی قنبریان دهکردی @HOWZAVIAN
پیشِ صاحب‌نظران مُلکِ سلیمان بادست بلکه آن است سلیمان که زِ مُلک آزادست خاکِ به مرگِ خلفا می‌گرید ورنه این شَطِّ روان چیست که در بغدادست خیمه‌ی اُنس مَزن بَر دَرِ این کُهنه رباط که اساسَش همه بی‌موقع و بی‌بُنیادست حاصلی نیست به جُز غَم زِ جَهان را شادیِ جان کسی کو زِ جَهان آزادست @jargeh
روزی که کِلکِ تقدیر در پنجه‌ی قضا بود بر لوحِ آفرینش سرنوشتِ ما بود زان پیش‌تر که نوشَد خضر آبِ زندگانی ما را خیالِ لعلت سرمایه‌ی بود روزی که می‌گرفتند ز نسلِ آدم عشق از میانِ ذرّات در جست و جوی ما بود ساقی شرابِ شوقم دیشب زیادتر داد گر پاره شد ز مستی پیراهنم، به جا بود بر عاصیانِ هر قوم بگماشت حق بلایی ما خیلِ عشق‌بازان هجرانمان بود ساقی لباسِ زُهدم صد ره به مِی فرو شُست تا شد ز رنگی کالوده‌ی بود گر در محیطِ حیرت غرقم، گناهِ من چیست در کَشتی وجودم بود می‌خواستم که دل را از غم خَلاص یابم داغ آمد وین آخرُ الدَّوا بود ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ✔️ مرحوم شیخ محمدجواد انصاری همدانی: «جَذبه‌ی عشق الهی به رسید و او @jargeh
مَدان از سَخت‌جانی گَر نمُردَم در فِراقِ تُو که جان از بر لبِ مَن دیر می‌آید ز کویَش چون بُرون آیَم، که سیلابِ سبُک‌جولان به دشواری برون زان خاکِ دامن‌گیر می‌آید 🔖 : 🌐 تار و پودِ تازگی؛ شگردهای هنری صائب در خلقِ تعابیرِ تازه با تأکید بر صُوَرِ خیال در جلدِ اولِ دیوان @jargeh
✔️ مُجاهدِ خستگی ناپذیر باد به ارزانی من و دردی که ز دل ذوقِ مُداوا ببرد @jargeh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تُو کشیده تیغ و مَرا هوس، که ز قیدِ جان بِرَهانیَم به مُرادِ دل برسی اگر، به مرادِ خود برسانیم همه شب چو شمع سِتادِه‌ام، که نِشانَمَت به حَریمِ دل به حریمِ دل چه شود که اگر، بنشینی و بنشانیم ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✔️ : 🌐 صورِ خیال در اندیشه‌های شعری محتشم کاشانی @jargeh
خوش باشد اگر باشم در طَرْفِ چمن با او من باشم و او باشد، او باشد و من با او بر هم زدن چَشمَش جان می‌بَرَد از مردُم کی زنده توان بودن یک چَشم زدن با او؟ با او چو پس از عُمری خواهم سخنی گویم هرگز نشود پیدا سُخن با او جانم بَرِ جانانَست، من خود تنِ بی‌جانم آری ز کُجا باشد جان در تن و تن با او؟ تا عَهد شکست آن مَه بگداخت را دیدی که چه کرد آخر، آن با او؟ @jargeh
دیدنِ به هم می‌شکند شاخِ غُرور مصلحت نیست که طاووس بپوشد پا را @jargeh