eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
281 دنبال‌کننده
187 عکس
26 ویدیو
10 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر»
مشاهده در ایتا
دانلود
📎 کُن صبوراً! + إلیٰ مَتیٰ؟! - إلیٰ الأبَدِ... - صبور باش! + تا کی؟! - تا همیشه... @jargeh
در عشقِ مویِ دوست به مانندِ مو شُدم وز یادِ چُنان شُدم آخر که «او» شُدم  ✍🏻 منسوب به: (درگذشته به ۱۲۳۹ قمری در ) 📚 نقل از: / @jargeh
... این چه عُقوبتی‌ست که در میانِ این همه رَه‌گُذر باید در انتظارِ کسی باشم که حتّی نمی‌تواند اندکی شَبیهِ «تُو» باشد؟! ✍🏻 📚 صدای راه‌پلّه می‌آید @jargeh
...و به معنی لغت گویند: «مَحبّت» مأخوذ است از «حِبّه» به کسر «حاء» و آن تخم‌هایی بود که اندر صحرا بر زمین افتد. پس «حُبّ» را «حُبّ» نام کردند از آن که اصلِ «حیات» اندر آن است چنان‌که اصل «نبات» [=گیاه] اندر «حِبّ» [=بذر]؛ چنان‌که آن تُخم اندر صحرا بریزد و اندر خاک پنهان شود و باران‌ها بر آن می‌آید و آفتاب‌ها بر آن می‌تابد و سرما و گرما بر آن می‌گذرد و آن تخم به تغیُّرِ اَزمنه مُتغیّر نمی‌گردد، محبّت نیز اندر دل به تغیُّرِ محنت‌های الوان متغیر نگردد... ✍🏻 📚 کشف المحجوب/ باب «المَحبّة و ما یتعلّق بها» @jargeh
غروبِ جُمعه همین ۲ کلمه کافیه؛ نیازی به شرح نداره... @jargeh
🔖 : بررسی تاریخی ورود امام حسن عسکری علیه السلام به گرگان و اعتبارسنجی قدم‌گاه منسوب به ایشان 🌐 http://hiq.bou.ac.ir/article_73185.html 🌐 http://hiq.bou.ac.ir/article_73185_b1384ad76aa4ff898f88e9b9fa281e54.pdf ✔️ بررسی تاریخی سیره و زندگانی اهل‌بیت علیهم السلام، یکی از روش‌های سنجش باورهای شیعیان و پاس‌داشت آن در برابر اندیشه‌ها و برداشت‌های ناصواب است. قدمگاه منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام در شهر که در دوره بنا گردیده، مستند به روایتی است که بر پایه آن، شخصی به نام جرجانی خدمت امام عسکری علیه السلام رسید و حضرت به او وعده داد که به می‌آید و این وعده، با حضرت در تاریخ موعود محقق گشت. مقاله پیش رو که به بررسی تاریخی این رویداد پرداخته است، نشان می‌دهد که در باره ورود امام علیه السلام به گرگان، تنها بعضی از آثاری که کرامات اهل‌بیت علیهم السلام را نقل کرده‌اند، در ضمن روایت مذکور، به این موضوع اشاره کرده‌اند و هیچ‌یک از دیگر عالمان و مورخان مسلمان، این موضوع را بیان ننموده‌اند. بر این اساس، با توجه به عدم قدمت بنای موجود و ضعف سندی روایت و حتی سازگار نبودن جغرافیایی مکان مذکور در روایت با مکان بنای قدمگاه و نیز با در نظر گرفتن شرایط حاکم در زمان امام عسکری علیه السلام، اصالت مکان مورد بحث قابل ‌اثبات نیست. @jargeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 نظام اندیشه عرفانی شمس تبریزی 🎙️ دکتر محمد فنایی اشکوری 🔸 همایش بین المللی شمس تبریزی در خوی ٫ آذربایجان غربی 🗓️ ۶ مهر ۱۴۰۲ @jargeh
✔️ از مطالبِ کانالِ دوستِ عزیز و کاربلد آقا مصطفی گودرزی بهره ببرید. @jargeh ⬇️⬇️⬇️
مدرسه تولید محتوا آموزش و و @mostafagoodarzi اینستاگرام instagram.com/madrese_toolid_mohtava instagram.com/mostafagoodarziofficial https://eitaa.com/toolid_mohtava
✍🏻 خسرونامه از عطار نیست! ☑️ و کتاب‌ها برای اثباتِ اعتبارِ هر کتاب، مهارتی لازم برای علاقه‌مندان به پژوهش در هر عرصه است. 🔖 خسرونامه (گل و هرمز) از کیست؟ 🌐 https://jls.um.ac.ir/article_29367_09ac847dfa871f24812cf11e8aa05ed7.pdf 🖋️ اکبر نحوی ✔️ از جمله آثار فراوانی که به نادرست به نسبت داده‌اند، یکی هم منظومه عاشقانه معروف به است. درچند دهه اخیر پس از تحقیقات دکتر معلوم گردیده‌است که این منظومه بی‌گمان از عطّار نیشابوری نیست. امّا هنوز هویّت گوینده آن شناخته نشده‌است. دراین جُستار، نشان داده‌ایم که گل و هرمز نزدیک به سال ۶۰۰ هجری در سروده شده و گوینده آن شیخ عطّار ابوعبدالله محمّد میانجی (میانه‌ای) درگذشته ۶۱۹ بوده‌است. @jargeh
🔖 ۱۴ قطعه‌ی کوتاه از 1⃣ بارِ اوّل که دیدمت چنان بی‌مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد باید عاشقت می‌شدم! 2⃣ به دوست داشتنت مشغولم همانند سربازی که سال‌هاست در مقرّی متروکه بی‌خبر از اتمامِ جنگ نگهبانی می‌دهد... 3⃣ کمی به من فُرصت بده تُو بیش از آنی که بتوان همه‌ات را یک‌باره دوست داشت! 4⃣ وقتی کودکان در اروپا، امریکا و روسیه سرِ کلاسِ شیمی تنبلی می‌کنند معلّم عکسی یه آن‌ها نشان می‌دهد از کودکانِ سردشت، حلبچه و دمشق تا بفهمند یادگیری فرمول‌های شیمی آن‌قدر سخت نیست که استنشاقش! 5⃣ دُرست مثلِ آن که جنازه‌ی کارگرانِ معدن را از خاک بیرون بکشی تا دوباره به خاک بسپاری! چیزی میانِ ما تغییر نخواهد کرد… اما اصرار دارم که بدانی “دوستت دارم…” 6⃣ از تو ممنونم که دوستت دارم. تُو می‌توانستی جورِ دیگری باشی، جوری که هرگز نتوانم دوستت بدارم! 7⃣ زیبایی‌ات بند نمی‌آید… 8⃣ چشم‌هایت را ورق می‌زنم مثلِ کتابی به زبانی بیگانه که تنها از عکس‌هایش چیزی دست گیرت شود! 9⃣ عشق زبان مشترکی‌ست امّا از لهجه‌ام می‌ترسم مثلِ یک کارگرِ تحقیر شده‌ی افغانی! 🔟 می‌خواهم دوست‌داشتنِ تو را در خودم متوقف کنم می‌خواهم به تُو فکر نکنم مثلِ کسی که می‌خواست زمان را با نگه داشتن عقربه‌های ساعتش متوقف کند! 1⃣1⃣ ما به یک‌دیگر نزدیک و نزدیک‌تر شدیم تا دستِ آخر از هم گذشتیم… 1⃣2⃣ تَنها قدم می‌زنم غذا می‌خورم می‌خوابم و تنها نفس می‌کشم دردناک نیست؛ دردناک این است که در دوست‌داشتَنَت تنها نیستم! 1⃣3⃣ ابرها بدونِ جاذبه نمی‌بارند… بعد از تُو بود که فهمیدم می‌توانم لمس کنم ببینم بشنوم ببوسم و دوست داشته باشم! 1⃣4⃣ پیش از آن که مادربزرگ به آخرِ قصه‌ها برسد خوابمان بُرد… ما یاد نگرفتیم چگونه آخرِ قصه‌هایمان را خوش کنیم… @jargeh
🖋️ انجمنِ تازه‌روییده‌ی «انگاره» فرصتی برای جوششِ قلمِ مشتاقانِ داستان‌نویسی @jahannama_life @jargeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 🔸 صوت کامل کرسی علمی- ترویجی ماهیت و ضرورت عرفان ادبی 🎙 با حضور: محمدحسین گیلانپور محمد رودگر 📅 چهارشنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۲ 🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 🆔 @iictchannel
طنز حافظ شیرازی و عبید زاکانی.pdf
2.54M
🔖 بررسی تطبیقی در شعر حافظ شیرازی و عبید زاکانی ✅ به مناسبتِ بیستمِ مهرماه، روزِ بزرگ‌داشتِ @jargeh
رخ نازنین مپوشان همه زیر زلف مشکین بگذار روز و شب را ز هم امتیاز باشد
با یادِ شانه‌های تُو سَر آفریده است ایزد چه‌قدر شانه‌به‌سَر آفریده است @jargeh
می‌خواست کوره در دلِ انسان بَنا کند مقدور چون نبود، جگر آفریده است‏... @jargeh
دل رفته رفته رنگِ لبِ لعلِ او گرفت زین باده، رنگِ کوهِ بَدَخشان سبو گرفت گل‌رنگ گشت تیغِ شهادت ز زخمِ ما این آب از صفای گُهر رنگِ جو گرفت بر روی آفتاب چو شبنم گُشاد چَشم هر پاک‌گوهری که دل از رنگ و بو گرفت ته جرعه‌اش به صبحِ قیامت شفق دهد جامی که دیده از لب مِیگونِ او گرفت گوهر حدیثِ پاکی دامانِ او شنید از شرم، هر دو دستِ صدف را به رو گرفت از شیرِ مادرست به من مِی حلال‌تر زین لُقمه‌ی غمی که مرا در گلو گرفت دستِ فَلَک کجا به گریبان من رسد؟ از شش جهت چُنین که مرا غمْ فرو گرفت جُز خون شدن، امیدِ نجاتم نمانده است از بس دلِ مرا به میانْ آرزو گرفت دستِ دُعای خلق بوَد پُشتبانِ عمر زان خم به پای ماند که دستِ سبو گرفت دست از جهان نَشُسته مکُن آرزوی عشق کاین نیست دامنی که توان بی‌وضو گرفت ز ناز دایه‌ی بی مهر فارغ است طفلی که با مکیدنِ انگشت خو گرفت @jargeh
⛵ جای کشتی در بندرگاه امن است؛ امّا این آن چیزی نیست که کشتی‌ها برای آن ساخته شده باشند. 📚 هر دو در نهایت می‌میرند ✍🏻 🎒 مطالعه کتاب در «کتابراه» @jargeh
بعد از این‌که مرا کُشتی، خون‌خواهانم از تُو شاکی شدند! امّا پیکرِ بی‌جانم هم‌چنان برای دفاع از تُو سینه سپر می‌کرد؛ همان سینه‌ای که دشنه‌ی تُو را در آغوش داشت! 📚 ✍🏻 @jargeh
فعلاً سرم گرم مردن است قول بده صبر می‌کنی تا جانم را بکنم زیرِ سقفی شکسته پیدایم کنند در کفنم جا به جا شوم نفسی تازه کنم برایت زیتون و گل بیاورم برایم چای بریزی از مردنت بگویی با جزئیات قول بده سر و ته قصه را هم نیاوری می‌خواهم بدانم آیا عزرائیل نلرزید از زیبایی‌ت وقتی در آغوشت می‌گرفت باید بدانم دقیقاً چه قدر حسودی کنم به مرگ قول بده هیچ چیز را پنهان نمی‌کنی قول می‌دهم همه چیز بین خودمان بماند همه را بگو تا مهمان‌هایمان برسند ✍🏻 🖼️ تصویرساز: زهرا مرندی @jargeh