eitaa logo
نویسندگان جریان
566 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
125 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
الو.. الو...یک.. دو.. سه..! صدای من می‌رسه؟! خب خوبه.. سلام 😊 نیمه شب بارونی‌تون بخیر.. اینجا مشهد، کانال جریان من، انصاری زاده، با شما صحبت می کنم. طبق روال هر هفته شنبه‌ها 😍🎉 شنبه‌ی هفته‌ی قبل رو که یادتونه؟! درباره اینکه «نوشتن رو از کجا شروع کنیم»، صحبت کردیم. امشب موضوع صحبت مون اینه👇👇
🚴‍♂چگونه شروع کنیم؟ 🌱داستان را با یک معما، وضعیتی پُر رمز و راز یا در هاله‌ای از ابهام شروع کنید. این وضعیت یعنی چه؟ یعنی با چیزی شروع کنید که خواننده انتظار ندارد، ببیند و بخواند. موقعیتی ورای تصور و حدس خواننده.👌 وقتی در اولین پاراگراف داستان شخصیت اصلی را در چنین موقعیتی قرار بدهیم، خواننده کنجکاو می‌شود که چندوچون این وضعیت یا علت پیدایش آن را بفهمد. با این کار، خواننده همچنین به حل این معما یا رفع ابهام از وضعیت علاقه‌مند می‌شود و لذا داستان را با علاقه دنبال می‌کند. 📚دو مثال بخوانیم...👇
نمونه‌ای از کاربرد این شیوه را در آغاز داستان «این سوی تَل‌های شن»، نوشته‌ی جمال میرصادقی، می‌توان دید: «یک روز صبح، وقتی آقای عارفی از خانه بیرون آمد که به اداره برود، آن اتفاق عجیب برایش رخ داد. آقای عارفی در خانه‌ی نوسازی که در شمال شهر به تازگی ساخته بودند با زن و فرزندانش زندگی می‌کرد. مردی چهل‌ـ‌چهل‌وپنج‌ساله، کوتاه‌قد، با شانه‌های افتاده و شکم تورفته و اندامی لاغر و تَرکه‌ای بود. دست‌هاش موقع راه رفتن، بی‌حرکت در دو طرف می‌آویخت. آقای عارفی کمی به جلو خم می‌شد و با قدم‌های تند و سریع جلو می‌رفت. سایه‌اش همیشه خمیدگیِ بدن او را نشان می‌داد و آقای عارفی آدم قوزی و پَت‌وپَهنی را می‌دید که جلو یا در کنار او راه می‌رود.» نحوه‌ی آغاز شدن داستان «اعدام»، نوشته‌ی حسن تهرانی، نمونه‌ی خوب دیگری از کاربرد همین شیوه را به نمایش می‌گذارد: «یک روز صبح مرا اعدام کردند ــ بهار بود یا زمستان، نمی‌دانم. به هر حال، یک وقتی مرا اعدام کردند. گناهم رفاقت با تمساحی استثنایی بود؛ تمساحی آفریقایی که گریه نمی‌کرد. فرمانده سعی کرد اخم کند، ولی باور کنید آدم خوش‌رویی بود. طوری فریاد کشید: ”آتش …“ که من به دلم نگرفتم. مثل این‌که گفته باشد: ”سلام“ یا هندوانه …»
📌در داستان اول خواننده کنجکاو می‌شود بداند که آن اتفاق چیست، و همین کنجکاوی که فقط در خط اول داستان ایجاد شده، باعث می شود، توصیفات یکدست و ایستای داستان را بخواند تا زودتر متوجه آن اتفاق بشود. 📌در داستان دوم، این تکنیک قوی‌تر اعمال شده و جذابیت شروع داستان برای خواننده بیشتر است.👌 ✍ انصاری زاده 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من هیچ وقت آمار ها را دقیق نمی خوانم. مثلا اگر‌ جایی نوشته باشد آمار فلان مورد ۱۸۷۳ است، من می خوانم حدودا ۲۰۰۰ تا یا بخواهم خیلی حوصله کنم می گویم ۱۸۰۰ تا مثلاً ! اما امروز در آمار شهدای کودک فلسطینی خواندم: ۱۸۷۳ و باز خواندم یعنی هزاااار تا و ۸۰۰ تااااا و ۷۰ تای دیگر هم و ۳ تا بیشتر... ... . 😭 حتی آن عدد ۳ هم سنگین بود توی این آمار... . 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
دیشب در هیئت دو نفر از دوستان متفاوت آمده بودند. مثل همه برای بهره برداری، اما اینها بیشتر می خواستند. آمده بودند تا با درگیر کردن خودشان با کارها رشد کنند. گفته بودند می خواهیم بیاییم درگیر شویم و تجربه برداریم. هیئت خادم زیاد دارد. همهٔ خادم ها با ارادت می آیند. اما چیزی در ارتباط با این دو نفر توجهم را جلب کرد. یک آن به خودم آمدم و دیدم کارهایی را دارم به این دو می گویم که تا حالا فقط خودم انجام می دادم. دقیقا همان کارهای پیچ خوردهٔ بعضا آخ دربیار را. کارهایی که معمولا در تفویض ها نمی گنجند. مسائلی که گاهی اشک در می آورد... . و چقدر در سوق دادن این کارها به این دو نفر راحت بودم. نه اینکه با بقیه سخت باشد؛ اما معمولا نمی گذارم خادم ها درگیر لایهٔ مبهم هیئت شوند. اما این دو نفر را فرستادم در همان لایه و درگیرشان کردم. این واقعه چند درس برایم داشت. |یک| اینکه فرق می کند با چه نیتی کار کنی‌. بین نیت های خوب، تو بازهم خوب ترینش را بردار. |دو| اینکه فرق می کند هدفت را بگویی یا نگویی. سیستم ها با هدف های واضح هماهنگ می شوند و هدف های شفاف، روزی ها را با خود می آورند. |سه| اینکه مسئول هیئت باید حواسش باشد دیگران به چه قصدی آمده اند و بر عهدهٔ اوست که هدف ها را کشف کند و متناسب با آن، مدل ارتباط را بچیند.... . این بود روایت من از هیئت دیشب؛ کماکان معتقدم هیئت سبک زندگیست و باید روایت شود. 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
وقت اخبار ،زیر لب گفتم کاش من،میزبانِ تان بودم! مادر کودکانِ خود نه فقط! مادرِ کودکانتان بودم وقت اخبار شد...دلم لرزید داغ ها قابلِ شنیدن نیست ما شنیدیم و این عجیب تر است! که نمُردیم و زندگی باقیست! نکند عادتِ من و تو شود دیدنِ داغ های هرروزه! بخدا ذره ذره آب شدیم آه از غزه...آه از غزه! کودکانی که رعشه دار شدند! کودکانی که سوخت پیکرشان! کودکان گرسنه و تشنه در پیِ قرصِ ماهِ مادرشان! مادران لای لای میخوانند تا جهان،اندکی شود بیدار! ، روشن کرد باشرف‌ را ز بی شرف اینبار! وقتِ که پیش آمد! در فضای مجازی اش ،لال است! آنکه ترسید از مخاطب ها و ندانست وقتِ غربال است! اینکه هر روز ،روز عاشوراست اینکه هرجا،زمین کرب و بلاست، شده مصداقِ آن همین غزه! پس بپا خیز! مقصدت پیداست شور باید به پا کند شاعر... تا زمانی که اذنِ میدان نیست! بیت ها موشک اند ترکش و تیر موقع انتقام صهیونیست تاری از عنکبوت مانده فقط تا شود تار و مار، این ظالم! دست بالای دست بسیار است و یدُاللّه فوقَ اَیدیهِم... ⁦✍️⁩عارفه دهقانی 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅گفته بودیم همه ما میتوانیم یک محقق تاریخ شفاهی باشیم. حالا اگر این را قبول ندارید، لااقل از من بپذیرید که همه ما منابعی برای دریافت اطلاعات را در اطراف خود داریم. با اندک توجهی میتوانید آنها را پیدا کنید. 👵مثلا مادربزرگهایی که در حوادث مهم قبل و بعد از انقلاب حضور داشته اند. وقایعی مثل کشف حجاب رضاخانی، قحطی بزرگ ایران، تصاحب زمینهای کشاورزان در روستاهای کوچک و بزرگ و هزار ماجرای دیگر. 🧔‍♂یا پدر و مادرهایی که لااقل تجربه دیدن و خواندن یک اعلامیه و دیوار نویس را در سالهای پیش از انقلاب دارند. خاله ای که در راهپیمایی ها شرکت کرده باشد. عمویی که در عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس، با شهدای شاخص و یا گمنام ترین شهیدان نشست و برخاست داشته. 👨‍🦰اصلا نزدیکتر بیاییم، همسایه ای که توانسته یک موسسه فرهنگی را طوری اداره کند که اولین مخاطبانش حالا خودشان کار را دست گرفته اند و دارند فعالیت تربیتی ارائه می دهند. 🧕یا دوستی که با وجود همه سختی های موجود در جامعه، دارد در کنار فعالیت اجتماعی چهار فرزند را هم به خوبی تربیت میکند. 💎 همه اینها گنج هایی هستند برای ثبت تاریخ کشور عزیزمان. برای اثباتِ ... توانستن ها. بله. یادم هست که قرار بود درباره ضرورت پرداختن به تاریخ شفاهی بگویم. اما دلم نیامد ذهن تان را کمی قلقلک ندهم و توجه تان را به سوژه های ممکن در اطرافتان جلب نکنم. 🎞📱✍ اندکی که دقت کنید، و سوژه ای بیابید، دلتان میخواهد کاغذ و قلم به دست نزد یکی از عزیزانتان بروید، از او بخواهید آلبوم عکسهایش را بیاورد، ضبط صوتِ گوشی تان را روشن کنید و درباره تلخ و شیرین های زندگی اش بپرسید. اگر چنین کاری را آغاز کردید ، ما را هم خبر کنید. خوشحال میشویم و میتوانیم شما را در پیشبرد بهتر کارتان همراهی کنیم. ✍فهیمه فرشتیان 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا