جاویدنشان
#شهید_محمد_توسلے 🥀
💠 #خاکریز_خاطره 💠
#شهید_محمد_توسلے
*بی تابی های حاج احمد برای محمد*
گوشم پر بود از صدای هیاهو و گریه ، که ناگهان کسی در حالی که با دست بر سرش می زد، یا حسین گویان و به سرعت از مقابلم گذشت و وارد بیمارستان شد. حاج احمد بود، برگشت. بلند و محکم گفت: محمد شهید شده. بغضم ترکید.
حاج احمد ، همان جا به دیوار تکیه داد و نشست، سرش را میان دستش گرفت و بلند ناله کرد. من برای اولین بار بود ، که گریه او را می دیدم؛ بی پروا هق هق می کرد. به کمک چند نفر از بچه ها بلندش کردیم؛ نمی توانست سر پا بایستد، دائم می گفت: محمد! جواب مادرت را چی بدم. و یک دفعه خودش را از دست ما رها کرد و به سمت سردخانه دوید. هنگامه عجیبی بود، هر کس در گوشه ای ، به دیوار تکیه داده بود و زاری می کرد. احمد دست برد و کشوی سردخانه را بیرون کشید، تمام شهدا را ، به دلیل کمبود جا روی هم گذاشته بودیم و محمد هم در بین آنها بود، دستانش را بر دور آنها حلقه کرد و سرش را روی صورت محمد گذاشت و بلند و سوزناک گریه کرد. همه گرد سردخانه جمع شده بودیم، حتی کردهایی که آنجا بودند ، با دیدن این صحنه به ما پیوستند و همگی با هم اشک می ریختیم. دیگر هیچگاه ندیدم که احمدمتوسلیان،برای شهادت کسی چنین کاری را تکرار کند. با وجود اینکه ، همیشه به ما تذکر می داد برای شهدا در مقابل مردم محلی گریه نکنیم، آن روز بی ملاحظه، بر پیکر خونین محمد ، نوحه سرایی کرد و اشک ریخت.
هنگام خروج از بیمارستان ، چشم حاج احمد به جنازه محمد چهار چشم افتاد. یکی از سرکردگان ضد انقلاب ، که در جریان همین کمین کشته شده بود ، که گوشه حیاط بیمارستان درازش کرده بودند، در حالی که با دستش جلوی دهان و بینی خود را گرفته بود، رفت بالای سر جسد او و نگاهی به آن انداخت، نفرت و انزجار را ، به راحتی می شد از چشمانش خواند، برگشت رو به ما و گفت: اگه کسی جنازه این بی دین را ببرد به سردخانه ای که محمد آنجاست، با من طرف است. ولش کنید همین جا، خوراک سگها شود این بی شرف.
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
جاویدنشان
#شهید_محمد_توسلے 🥀
💠 #خاکریز_خاطره 💠
#شهید_محمد_توسلے
*قطعه۲۴*
بعد از آن ، هر بار به تهران می آمدیم و به بهشت زهرا می رفتیم، حاج احمد بر مزار محمد می رفت و آرام اشک می ریخت، به خصوص آخرین مرتبه ای که پیش از سفر بی بازگشتش به لبنان ، به بهشت زهرا رفتیم، مدت زیادی در کنار قبر او زانو زد و گریه کرد.
حالا هم هر وقت دلم ، برای حاج احمد با محمد تنگ می شود، سری به قطعه ۲۴ می زنم و با محمد درد دل می کنم، شاید احمد هم در کنار او باشد.
منبعخاطرات: ستارهگان آسمانی گمنام، نوشتهی محمدعلیصمدی، نشر فرهنگسرای اندیشه، تهران_۱۳۷۸
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_25 ⚘
*مریوان*
وقتی ما وارد منطقه شدیم کلاً حدود ۱۴ #پاسدار و ۶۰ #پیشمرگ_مسلمان بودیم. به محض ورود اولین کار ما تصرف ارتفاعات مشرف بر پادگان بود. به یاری خدا آنجا را از دست #ضدانقلاب خارج کردیم. بعد هم بلافاصله آماده شدیم برای ورود به داخل شهر. فرمانده پادگان، #سرهنگ_ستاری، از ورود ستون نیروهای ما به داخل شهر جلوگیری میکرد و نمیگذاشت نیروی اعضامی وارد شهر بشود.
به اعتقاد من در آن شرایط این عمل نادرست بود. چرا که به گروهکها فرصت و امکان میداد تا بیدغدغه تمام تاسیسات دولتی در سطح شهر را از بین ببرند. چنانکه همین کار را هم کردند.
تاسیسات ایستگاه رله رادیو_تلوزیون و بیمارستان #مریوان را از بین بردند. کلیه ادارات را غارت کردند و چنان جوی در شهر به وجود آوردند که بخش کثیری از مردم، شهر را تخلیه کردند. سرانجام بعد از حدود سیزده روز بلاتکلیفی و معطلی، تصمیم گرفتیم ولو به طور خودسرانه هم شده، ستون نیروها را وارد شهر کنیم. با سرهنگ #صیادشیرازی که فرماندهی عملیات کل منطقه را به عهده داشت هماهنگی به عمل آوردیم و روز سوم خرداد ۵۹ از سه محور نیروها را به طرف شهر حرکت دادیم؛ محور #دارتیران، محور میانی شهر و محور میدان پادگان.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_26 ⚘
... درست هم زمان با ورود نیروهای ما به شهر، بمبی که #ضدانقلابیون از قبل در کوچهای کار گذاشته بودند منفجر شد که بر اثر آن، دو تن از اطفال معصوم مردم که در کوچه بازی میکردند، به شهادت رسیدند. این دو کودک بیگناه اولین شهدای مردمی فتح #مریوان بودند که پیکرهایشان طی مراسم ویژهای از سوی #ارتش و #سپاه تشیع شد. تازه بعد از تثبیت نسبی وضع شهر بود که مردم به #مریوان برگشتند. وضع شهر از بد هم بدتر بود. نه فرمانداری بود، نه شهرداری و نه بخشداری. نه بانکی در کار بود، نه بیمارستانی، نه آبی و نه برقی. به ناچار اداره تمام این دستگاهها به #سپاه محول شد و به یاری خدا توانستیم #جمهوری_اسلامی را در #مریوان جا بیندازیم.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_27 ⚘
*بنیصدر این مغز بیشعور*
تحرکات بیسابقه یگانهای اکتشافی عملیاتی #ارتش_عراق و عملیات پیچیده و انبوه مهندسی ماشین جنگی #صدام آن چنان حساس برانگیز بود که فرماندهان رده بالای نیروی #سپاه و #ارتش را واداشت تا از #بنیصدر _که در آن مقطع مسئولیت جانشینی فرماندهی کل قوا را برعهده داشت_ خواستار تشکیل جلسهای اضطراری، برای بررسی انگیزههای تحرکات #ارتش_بعث در مرز مشترک و اتخاذ تدابیر عاجل و ضروری برای مقابله با هرگونه تهدید خارجی از مرزهای غرب و جنوب شوند. سرانجام جلسه مزبور در تاریخ ۳۱ مرداد ۵۹ در #کرمانشاه تشکیل گردید.
#احمد از این نشست نظامی و ماوقع آن روایت میکند:
"...من دقیقاً یادم هست که درست یک ماه قبل از شروع جنگ، جلسهای در اتاق جنگ لشکر۸۱ زرهی #کرمانشاه به ریاست #بنیصدر تشکیل شد. در این جلسه آقایان #ظهیرنژاد و #صیادشیرازی، به همراه فرماندهان ارتشی ۳۰ منطقه نظامی از استانهای #آذربایجانغربی، #کردستان و #کرمانشاه و نیز برادران #مرتضی_رضایی [فرمانده کل وقت سپاه] و #محمد_بروجردی به اتفاق مسئولان #سپاه در کل مناطق غرب حضور داشتند.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_28 ⚘
... در این جلسه فرمانده #سپاه_قصرشیرین به مساله عدم آمادگی نیروهای مسلح اشاره کرد و گفت: از این حیث نیروهای ما کمترین آمادگی رزمی ندارند در صورتی که #ارتش_عراق خیلی وقت پیش شروع به ساختن استحکامات نظامی خودش کرده و در حاشیهی مرز دارد سنگرهای بتنی میسازد؛ بعدهم به تفصیل به وضعیت بد نیروهای #ارتش از این لحاظ و نیز حملات مکرر #ارتش_عراق به پاسگاههای مرزی ما اشاره کرد.
نهایتاً از #بنیصدر سوال کردیم: اگر به احتمال یک درصد #عراق به #ایران حمله کند، شما چه تدبیری برای دفاع دارید؟
#بنیصدر گفت: #عراق هرگز جرات چنین کاری را ندارد.
اینبار برادر #بروجردی گفت: آقای رئیس جمهور! اگر به احتمال یک درهزار، #عراق به #ایران حمله کند و فرضاً بخواهد در غرب بیاید جلو، شما برای مقابله با چنین مسالهای چه تدبیری دارید؟
#بنیصدر مجدداً گفت: #عراق هیچ وقت چنین غلطی نمیکند. برای اینکه هم در سطح بینالمللی و سیاست جهانی محکوم میشود و هم امنیت داخلی خودش به خطر میافتد و #عراق خودش را به خطر نمیاندازد.
این مغزبیشعور در آن جلسه برای ما از سیاست بینالمللی صحبت میکرد. با آنکه خودش بهتر از همه میدانست که سیاست بینالمللی همیشه تابعی از منافع متغیر #امپریالیستهای شرق و غرب است، با این حال برای ما از وحشت #عراقیها از محکومیت بینالمللی در صورت حمله به #ایران صحبت میکرد.
به هر جهت جلسه را به اینجا ختم کردند که مقرر شد بازدیدی از مناطق مرزی به عمل بیاید. رفتند به اصطلاح منطقه را بازدید هوایی کردند و در راه بازگشت، هلیکوپتر #بنیصدر به علت نقص فنی در منطقه تحت کنترل #ضدانقلاب سقوط کرد و افتاد و متاسفانه این مغزبیشعور هیچ آسیبی هم ندید. #ضدانقلاب هم به او هیچ تعرضی نکرد و بعد هم رفتند لاشهی آن هلیکوپتر را با تراکتور آوردند.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
✿❯─────「🌹」─────❮✿
خواهر #حاج_احمد:
«تاریخ اصلی تولد حاج احمد آقا، اول بهمن ۱۳۳۱ است که متأسفانه پدر مرحومم این تاریخ را در شناسنامه برادرم اشتباه قید کردهاند. ولی دایی مرحومم اصل تاریخ را در پشت یک قرآن نفیسی که داشتیم به این گونه رقم زدهاند که "تاریخ تولد نور چشمی میرزا احمد متوسلیان در اول بهمن ۱۳۳۱" یزدیها فرزندان پسر خود را که مادرانشان سید و پدرانشان عام هستند، میرزا مینامند.»
#حاجاحمدمتوسلیان
#یکم_بهمن_هزاروسیصدوسےویک
✿❯─────「🌹」─────❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯─────「🌹」─────❮✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✿❯─────「🌹」─────❮✿
نگاهٺــــــ را نوشٺہام
صدایٺــــــ را پیدا ڪردهام
و لبخندٺــــــ را سنجاق ڪردهام به دلــــــم
حالا ٺــو هر چہ مےخواهے نباش
منــــــ با تــــــو زندهام.....
✿❯─────「🌹」─────❮✿
♡
سالــــــروز ولادٺــــــ #حاجاحمدمتوسلیان
♡
۱/بهمنمــــاه/۱۳۳۱🌙
✿❯─────「🌹」─────❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯─────「🌹」─────❮✿
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_29 ⚘
...خلاصه #عراقیها آمدند #سرپلذهاب راهم بگیرند و تانکهایشان تا داخل شهر #گیلانغرب هم آمدند. در این هنگام بود که وضعیت عجیبی در منطقه #نفتشهر پیش آمد که بد نیست شما هم از آن مطلع شوید. ببینید! در هیچ قانون نظامی، شما به این مسئله که بیایند و توپخانه را در خط مقدم بچینند بر نمیخورید؛ اما این آقایان که به نظر من جز خیانت، کار دیگری نمیتوانستند بکنند، در منطقه #نفتشهر، یک گردان توپخانه سنگین مارا که قبضههای آن از نوع ۱۵۵ میلیمتری بود، کشیده بودند جلو و در خط مستقر کرده بودند! فرمانده این گردان توپخانه زرهی که افسر با غیرتی بود به همه در زده بود: آقا! این توپخانه در خطر است و میآیند عراقیها این توپخانه را میگیرند! اما کسی به حرفهایش توجهی نکرد. موقعی که حملهی دشمن آغاز میشود، #عراق ابتدا با یگان پیاده حمله میکند. خدمه توپهای ما که در خط بودند، حدود ۴۰۰ نفر از قوای گردان پیاده #عراق را اسیر میگیرند. جالب این است که نفر توپخانه ما پیادههای دشمن را اسیر میگیرد. به این ترتیب است که #عراقیها در مرحله اول حمله به توپخانه ما شکست میخورند. بلافاصله همان شب #عراق حمله میکند و این بار با یک گردان تانک حرکت میکند و کل توپها را به غنیمت میگیرد.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·