eitaa logo
جرعه‌نوش
328 دنبال‌کننده
109 عکس
29 ویدیو
6 فایل
من جرعه‌نوشِ بزم تو بودم هزار سال کی ترک آب‌خورد کند طبع خوگرم سیاهه‌های علی احسان‌زاده @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 فتوای آیت‌الله سیستانی درباره‌ی نشر اخبار در فضای مجازی به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری «حوزه»، به نقل از رسانه‌های عراقی دفتر حضرت با صدور بیانیه‌ای، حکم مطالبی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر و موجب ناامیدی ملت عراق می‌شود را اعلام کرد. حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ طارق البغدادی- مدیر بخش استفتاءات دفتر آیت‌الله سیستانی در نجف اشرف- گفت: انتشار و تبلیغ کلیپ‌های صوتی یا تصویری در شبکه‌های اجتماعی که موجب تضعیف مؤمنین یا فتنه‌انگیزی می‌شود، جایز نیست. وی افزود: انتشار این‌گونه مطالب از گردن نشردهنده‌ی آن ساقط نمی‌شود و اگر این موارد موجب گسترش حالت شکست یا ناامیدی یا فتنه‌انگیزی میان فرزندان کشور واحد شود، انتشار آن در شبکه‌های اجتماعی حرام است. ✍ پی‌نوشت: این فتوا مربوط به تیرماه سال ۱۳۹۹ است، ولی موضوع و ضرورت آن همچنان پابرجاست. سوال این است که چرا این فتوا آن‌چنان که باید، در میان مومنین دیده نشده و مورد دقت و توجه قرار نگرفته است. نکند برخی افراد و جریانات از ورود آیت‌الله العظمی سیستانی (حفظه الله) به این‌گونه مسائل ناخرسندند یا مدلول این فتوا را منافی با منافع خود می‌دانند و از انتشار آن متضرر می‌شوند... @jorenush
من تصمیم دارم که از این به بعد آدم خوبی باشم، دست از گناهان بشویم، قلب خود را یکسره تسلیم خدا کنم، از دنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها، آری، تنها لذت خویش را در آب دیده قرار دهم. 👆این‌ها را مصطفی در اوایل تابستان ۱۹۵۹ (۱۳۳۸) در آمریکا نوشت. ای مادر، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می‌گفتم، تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی: "ای مصطفی، من تو را بزرگ کردم، با جان و شیره‌ی خود تو را پرورش دادم و اکنون که می‌روی از تو هیچ نمی‌خواهم و هیچ انتظاری ندارم؛ فقط یک وصیت می‌کنم و آن این‌که خدای بزرگ را فراموش نکنی." ای مادر، بعد از ۲۲ سال به میهن عزیز خود بازمی‌گردم و به تو اطمینان می‌دهم که در این مدت دراز، حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم." 👆این‌ها را مصطفی در ۲۸ بهمن ۵۷- نخستین روز بازگشت به ایران- نوشت و هیچ‌گاه به او نداد. من مسئولیت تام دارم که در مقابل شدائد و بلایا بایستم، تمام ناراحتی‌ها را تحمل کنم، رنج‌ها را بپذیرم، چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم، به مردگان روح بدمم. تشنگان حق و حقیقت را سیراب کنم. ای خدای بزرگ، من این مسئولیت تاریخی را در مقابل تو به گرده گرفته‌ام و تنها تویی که ناظر اعمال منی و فقط تویی که به او پناه می‌جویم و تقاضای کمک می‌کنم. ای خدا، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. ... من باید بیش‌تر کار کنم، از هوی و هوس بپرهیزم، قوای خود را بیش‌تر متمرکز کنم و از تو نیز- ای خدای بزرگ- می‌خواهم که مرا بیش‌تر کمک کنی. 👆این‌ها را مصطفی در آخرین ماه‌های حضور در آمریکا نوشت. من در روزگار حیات خود جز حق نگفته‌ام، جز رضای خدا و طریقه‌ی حقیقت راهی نرفته‌ام، دلی را نیازرده‌ام، به کسی ظلم نکرده‌ام، ... همیشه سعی داشته‌ام حتی موری را آزار ندهم؛ همیشه سمبل مهر و وفا و فداکاری بوده‌ام... ... می‌دانم باید با همه‌چیز وداع کنم، از همه‌ی زیبایی‌ها، لذت‌ها، دوست‌داشتن‌ها، چشم بپوشم. باید از زن و فرزند بگذرم، حتی دوستان را نیز باید فراموش کنم... 👆 این‌ها را مصطفی درباره‌ی جدایی از خانواده‌اش در آمریکا، آن‌گاه که در لبنان بود نوشت. بی‌تردید از برجسته‌ترین انسان‌هایی است که با دل پولادین بر گِرد آن "مردی از اهل قم" جمع شدند و عالَم دینی را بازآفریدند. و بی‌شک زندگی او نموداری است از هدایت الهی برای ساخت عصری جدید؛ . و ما در این ایام وانفسا شدیداً به بازخوانی او و مکتبش نیازمندیم تا راه پیش رویمان را به‌درستی طی کنیم و فاتحانه به قله برسیم. "ملتی که بزرگ‌ترین طاغوت‌ها را به زیر کشیده است و بزرگ‌ترین ارتش‌ها را شکسته، قادر است که به مشکلات فرعی غلبه کند. وجود مشکلات، برای تکامل یک نهضت ضروری است؛ آن را می‌پرورد و قوی می‌کند." "من اطمینان دارم که ملت ما نیز، با چنین روحیه‌ی ایمان و فداکاری و این‌همه آگاهی و احساس مسئولیت، قادر است که همه‌ی مشکلات را حل کند و این رسالت بزرگ و مقدسی را که خدای بزرگ بر گرده‌ی او گذاسته است، با افتخار به سرمنزل مقصود برساند." دکتر (متن‌ها از کتاب "خدا بود و دگر هیچ نبود") @jorenush
تبیینِ چه چیز؟ در پیرامون موضوع مانند بسیاری دیگر از موضوعات مطرح‌شده از سوی رهبر انقلاب، سوءبرداشت‌هایی پدید آمده که بعضاً منجر به انحراف این موضوع از مسیر و غرض اصلی شده است. شوربختانه هنوز هستند کسانی که رفتار متداول خود را با تغییری در عنوان، ذیل خواسته‌ی امام امت تعریف می‌کنند و به لوث‌شدن و تهی‌شدن این مفاهیم فاخر و پرمغز کمک می‌رسانند. نباید گذاشت که نیز به سرنوشتی چنین دچار شود و از جایگاه اصیل خود فروکاسته شود. تبیین همواره راهبرد اساسی جبهه‌ی حق در پیشبرد مقاصد معرفتی و بنیادین اجتماعی بوده است. آن‌چه امروز این امر را در جایگاه نشانده، و آن را به مبدل ساخته دو امر است: یکی شکل مواجهه‌ی دشمن با حق و حقیقت در این زمان و جنگی که در آن ذهن و دل مخاطب را مورد بمباران قرار داده است، دوم، وضعیت تعیین‌کننده‌ای که تاریخ جهان در آن قرار دارد. با توجه به این دو امر، تا اندازه‌ای می‌توان هدف و رویکرد جهاد تبیین را فهمید. ، در زمانه‌ای پدیدار شد که جهانی، را پس از چهار قرن غارت و جنایت، بر سراسر جهان گسترده بودند، و فرهنگ و تمدن مادی می‌رفت تا دین را به‌کلی از میان بردارد. انقلاب اسلامی گشایشی در افق این جهان بود تا مردم خسته از این ظلمت فراگیر را بار دیگر به سوی نور راه‌بنماید. اکنون و در این انقلاب، جهان در مرحله‌ی قرار گرفته و در آستانه‌ی تحولی مبارک است. تاریخ گواه است که هرگاه حقیقت‌طلبان پای بر گلوی جبهه‌ی باطل بگذارند و شیاطین احساس خطر کنند، تمام قوای خود را فرا می‌خوانند و تمام مکرشان را به کار می‌بندند تا ها از خیمه‌ی ها پای پس کشند و جنود ابلیس عمری دوباره بیابند. امروز هم که جهان در شُرف روی‌گردانی از تمدن مادی و تسلیم به حقیقت است، جنود ابلیس فشار را به اوج رسانده‌اند. با کدامین ابزار؟ با راهبردهای کهنی همچون و تزویر و دروغ و ترس و و تفرقه و غفلت و شهوات و ... و با تازه‌ترین جنگ‌افزارهای مدرن. نهایت تلاش خود را به کار می‌گیرند تا حقایق را وارونه جلوه دهند و را از حرکت به سوی افق نورانیِ پیش رو بازدارند، تا اندکی دیگر نفَسِ نحسشان ادامه یابد و پیروزی نور به تعویق افتد. راه مقابله چیست؟ روشن کردن حقیقت بر مردم و ارائه‌ی ، نشان‌دادن زوال عمر شیاطین، تبیین استواری منطق حق و سعادت‌آفرینی آن، مقابله با نفوذ ؛ و و و . پس عرصه‌های عبارتند از: ۱. تبیین ظلمتی که انقلاب اسلامی در برابر آن طلوع کرد و مقابله با تطهیر چهره‌ی منحوس و -عامل استعمار در ایران- ۲. تبیین به عنوان نقشه‌ی جامع برای جهانی که در پسِ این محقق خواهد شد و سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها را تامین خواهد کرد ۳. نشان‌دادن و راه پرافتخاری که این انقلاب تا کنون پیموده و در پی آن، تبیین توانایی و تمکّن انقلاب اسلامی از رسیدن به آن نقشه‌ی جامع ۴. نشان‌دادن ضعف و فضاحت روزافزون تمدن مادی غرب و ناتوانی این تمدن از تحصیل سعادت برای انسان و نیز علائم و زوال قریب‌الوقوع آن ۵. تبیین لوازم تحقق و بایسته‌های دست‌یابی به آن هدف. بنابراین، محور اساسی ، و مسیر پیش روی آن است و چنین نیست که مسائلی پراکنده و غیرمرتبط با یکدیگر را بتوان ذیل عنوان جمع کرد. @jorenush
🔊 در چه گذشت؟ (1) در پی گفت‌وگوهایی که دیشب در مراسم سالگرد شهید صدوقی در مسجد روضه‌ی محمدیه یزد (حظیره) انجام شد، برخی خواسته‌اند با تحریف و نادیده‌گرفتن اصل ماجرا و تمسک به گوشه‌ای از آن، ماجرا را به نفع خود روایت کنند. روایت کامل ماجرا چنین است: که به دعوت بیت صدوقی به این مراسم دعوت شده بود، مقدماتی را در سخن خود به هم پیوست: - از «الی کوهِن» گفت که جاسوس یهودی بود و خود را انقلابی تند جا زده بود و دیگران را متهم به انقلابی‌نبودن می‌کرد و در نهایت اعدام شد. - از رابطه‌ی ده‌ساله‌ی خود با گفت. - از اخلاق و معنویت شهید بهشتی سخن‌ها گفت. - گفت بهشتی مظلوم بود و کسانی که خود را انقلابی می‌دانستند او را متهم می‌کردند. - از نفوذ در کشور گفت و نمونه‌ی آن را کاترین شکدم دانست و ضمناً اطلاعات سپاه پاسداران را در این زمینه متهم کرد. - گفت که به نظام و انقلاب و رهبری معتقد است، هرچند انتقادهایی دارد. و در نهایت مؤکداً نتیجه گرفت که: - امروز هم «الی کوهن»ها و «شکدم»ها در کشور زیادند که بزرگان و انقلابیون اصیل را متهم می‌کنند. - خدا را شاهد گرفت که بعضی از کسانی که امروز در یا ممنوع‌التصویرند، از دل‌سوزترین‌ها هستند. - خدا را شاهد گرفت که هاشمی رفسنجانی نزدیک‌ترین یار رهبر معظم انقلاب بوده و هیچ‌کس به اندازه‌ی او به ایشان نزدیک نبود. و در نهایت نتیجه گرفت که این بزرگان که بعضی هم از این استان‌اند، توسط تندروها به فتنه‌گری متهم شده‌اند و من با شناخت نزدیکی که از آن‌ها دارم، این اتهام واهی است و نشان از مظلومیت ایشان. * هنگامی که نتیجه‌گیری تمام شد، برخاستم و با صدای بلند گفتم: «آقای مهاجری! سؤال دارم.» و با مهلت ندادن او، این خواسته را تکرار کردم. در نهایت، سکوت کرد و من شروع کردم. سؤالاتی ساده داشتم که می‌توانست گره‌گشا باشد: - بالاخره آیا در سال 88 فتنه‌ای رخ داد یا نه؟ - آیا میرحسین موسوی و کروبی و خاتمی در این فتنه نقش داشتند یا نه؟ - شما گفتید که رهبر انقلاب را قبول دارید. آیا رهبر انقلاب، رفتار این افراد را نامیدند یا نه؟ - آیا توبه‌ی اجتماعی (تبیین و اصلاح) نیاز دارد یا نه؟ - آیا این افراد توبه کردند؟ - آیا در فتنه‌ای که آن‌ها به راه انداختند، ده‌ها نفر بی‌گناه کشته شدند یا نه؟ آیا تحریم‌های فلج‌کننده در پی فتنه انجام شد یا نه؟ در نهایت پرسیدم: شما گفتید که تندروها بزرگان و سابقه‌داران انقلاب را متهم می‌کنند و به آنان ظلم می‌کنند؛ چه کسی و چه روزنامه‌ای در دهه‌ی 70 آیت‌الله آذری قمی را ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه خواند؟ **** مهاجری چون پاسخی نداشت، دعا کرد و از منبر فرود آمد. با جمعیت به سمت او رفتم تا پیش از خروج از مسجد، او را مجاب کنم تا پاسخ‌گوی آن‌چه بر فراز منبر گفته، باشد. در نهایت و علی‌رغم میل تیم امنیتی و نیز هواخواهان فتنه، مجبور شد تا بر زمین بنشیند و پاسخ دهد. سؤال‌ها را در همهمه‌ی کسانی که از روشنگری واهمه داشتند، تکرار کردم. گفتم چه کسی فتنه را به راه انداخت؟ گفت احمدی‌نژاد. گفتم آیا موسوی در حالی که هنوز انتخابات در حال برگزاری بود، اعلام پیروزی نکرد؟ گفت اگر این‌چنین کرده، بد کرده.(!) گفتم آیا میرحسین بیانیه نداد و به‌جای مطالبه از طریق قانونی، مردم را دعوت به حضور خیابانی نکرد؟ به جای پاسخ‌گویی، گفت رهبر انقلاب گفته‌اند که من بعید می‌دانم که این‌ها خودشان این کار را کرده باشند. (!) گفتم: مدرک این سخن رهبری کجاست؟ پاسخی نداشت. گفت: من این‌ها را از نزدیک می‌شناسم و می‌دانم که آن‌ها ارادت قلبی به رهبر انقلاب دارند. گفتم: ارادت در پستو هیچ فایده‌ای ندارد. دیگر پاسخی نداشت و برخاست و رفت. https://eitaa.com/jorenush/142
🔊 در چه گذشت؟ (2) بعد از رفتنش، هواخواهان فتنه، اعتراض به من را افزایش دادند. از جمله رئیس شورای سابق شهر یزد و استاندار دوران اصلاحات. گفت چرا بقیه‌ی مجالس امام حسین را به هم نمی‌زنی. در مقام جدل با او، گفتم که برای من افراد مهم نیستند، هرکس بر منبر دروغ بگوید، با او مخالفت می‌کنم. بعد هم لابلای حرف‌ها گفتم که این است و باید تخریب شود. انتشار این حرف، موجب برخی سوءتفاهم‌ها شد. در همان‌جا توضیح دادم که منظورم از مسجد، ساختمان مسجد نیست، بلکه آن هویتی است که در مسجد جریان دارد و آن هویت، تابع امام و مدیر مسجد است. اگر این مسجد در اختیار باشد، پایگاه انقلاب است و قلب شهر، ولی اگر امثال مسیح مهاجری بر منبر آن بالا رفتند، مسجدی است که پیامبر با آن می‌ستیزد و امیرالمؤمنین از حضور در آن منع می‌کند. البته اصراری بر تعبیر ندارم و برای رفع سوء تفاهم، آن را پس می‌گیرم. چندی نفری سخن از وحدت گفتند، و رفتار بنده را تفرقه‌آمیز و به زیان جامعه خواندند. همان‌جا عرض کردم: وحدتی که همه در آن رو به گمراهی باشند، مطلوب نیست. و البته اساساً وحدتی وجود نداشت، نشانه‌اش آن‌که بسیاری افراد در همان مجلس با بنده هم‌نظر بودند و آن را پس از اعتراض من اظهار کردند. وحدت آن‌گاه مطلوب است که بر مدار حق باشد، بگذریم. از دیشب تا به حال، بسیاری از دوستان و آشنایان اظهار لطف نموده‌اند. آن‌چه رخ داد، صحیحش لطف خدا بود و خطایش ناشی از کاستی این بنده. این پیام‌ها و دست‌مریزادها نشان می‌دهند که یزد نه پایتخت اصلاحات بلکه شهر و است. راستی فراموش نکنیم، همان کسی است که به آیت‌الله‌العظمی خویی نامه‌ی سرگشاده نوشت و مورد هجمه قرار گرفت، با ریاست‌جمهوری بنی‌صدر مخالفت کرد و مطرود بسیاری از دوستان شد، از حضور شیخ محمود حلبی در مراکز تجمع شهر منع کرد، از جولان نیروهای مجاهدین در یزد مانع شد، از سخنرانی در یزد جلوگیری کرد، و ... صدوقیِ یزد این است، نه آن‌چه برخی منتسبان روایت می‌کنند... https://eitaa.com/jorenush/143
بسم الله النور 🔸تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد (۱) از زمانی که خبر اتفاقات منتشر شده، جریان این خط خبری را دنبال کرده‌اند: مراسم بزرگداشت را به کشیدند و سخنرانی را گذاشتند. آیا این روایت صادقانه است یا واقعیت؟ پیش از این، روایت خود را از آن حادثه نوشته‌ام. (https://eitaa.com/jorenush/142) اکنون می‌خواهم گزارشی تحلیلی و دقیق‌تر از آن ارائه دهم و نظری بر مبانی داشته باشم تا روایت صادقانه از مغرضانه شناخته شود. چنان‌که در گزارش پیشین آوردم، سخن مقدماتی داشت و نتایجی. او مقدمات خود را گفت و تصریح کرد که از این مطالب می‌گیرد که ... . و نتایج را یک‌یک برشمرد. کسانی که با سخنوری آشنایند یا اقلاً پای سخن سخنوران نشسته‌اند می‌دانند که یک سخنرانی مذهبی از خطبه‌ی اولیه، بیان مقدمات، نتیجه‌گیری و دعای پایانی تشکیل می‌شود. مهاجری در آن شب، همه‌ی این اجزاء را به کمال ادا کرد و ناگاه منبر را وانگذاشت. او بیش از سی دقیقه بدون هیچ مزاحمتی سخن گفت و از بیان روایت و مثال‌زدن و قصه‌گفتن و بیان خاطره نیز فروگذار نکرد. او چنان سخن را طول داد که برخی حضار که بنا بر عادت مجالس سنتی یزد، توقع سخنانی کوتاه‌تر داشتند، برخاسته و رفتند. پس سخنرانی مهاجری، رها نشد. شاهد این مدعا، صوت سخنرانی آن شب است که به‌زودی تقدیم می‌شود. اما آیا آشوبی رخ داد؟ گاهی ممکن است کسی یا کسانی از سر مخالفت با شخص سخنران، از ابتدا به قصد برهم‌زدن مجلس او اقداماتی انجام دهند، بدون آن‌که به محتوای سخنان او توجهی کنند. و این اقدام، می‌تواند حرکاتی خارج از آداب مجلس خطابه باشد. این چنین اقدامی، برهم‌زدن مجلس سخنرانی و ناپسند و محکوم است؛ چنان‌که رهبر معظم انقلاب نیز در مواردی متعدد از آن نهی کرده‌اند؛ مواردی چون شعار دادن علیه سید حسن خمینی در مراسمات سالگرد رحلت امام خمینی یا هجمه به علی لاریجانی در ۲۲ بهمن ۹۱ در قم. اما آیا سوال و اعتراض همواره چنین است؟ منحصر کردن واکنش مستمعان نسبت به سخنان خطیب، به یکی از دو صورتِ "سکوت مطلق" و ، خود، مغالطه‌ای است که راه صواب را که همانا شنیدن منتقدانه و مبتنی بر است، به فراموشی می‌سپرد. رهبر معظم انقلاب در این باره چنین نوشته‌اند: "من‌ عمیقا متأسفم‌ که‌ برخی‌، میان‌ مرداب‌ «سکوت‌ و جمود» با گرداب‌ «هرزه‌گویی‌ و کفرگویی‌»، طریق‌ سومی‌ نمی‌شناسند و گمان‌ می‌کنند که‌ برای‌ پرهیز از هر یک‌ از این‌ دو، باید به‌ دام‌ دیگری‌ افتاد. حال‌ آن‌که‌ انقلاب‌ اسلامی‌ آمد تا هم‌ «فرهنگ‌ خفقان‌ و سرجنبانیدن‌ و جمود» و هم‌ «فرهنگ‌ آزادی‌ بی‌مهار و خودخواهانه‌‌ی غربی‌» را نقد و اصلاح‌ کند و فضایی‌ بسازد که‌ در آن‌، ، مقید به‌ « و و معنوی‌ و مادی‌ دیگران‌» و نه‌ به‌ هیچ‌ چیز دیگری‌، تبدیل‌ به‌ فرهنگ‌ اجتماعی‌ و حکومتی‌ گردد و حریت‌ و تعادل‌ و عقلانیت‌ و ، سکه‌‌ی رائج‌ شود." حال با این تفصیل، آیا نباید پرسش‌گری مودبانه و منطقی را پس از آن‌که خطیب کلام خود به کمال رسانید، از حقوق مستمعان دانست؟ و آیا آن‌چه گذشت چیزی جز طرح چند پرسش ساده با حفظ قواعد منطق و ادب بود؟ و آیا سیره‌ی شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی- که مهاجری مدعی پیروی اوست- جز شنیدن سخنان و حتی اعتراضات مخاطبان ولو از فراز منبر بود؟ ملاحظه‌ی دیگر آن‌که، آیا خطیب نباید در کلامش از قواعد و پیروی کند و مستمعین- که از مهم‌ترین آن‌ها حقِ شنیدن سخن صواب و نه تدلیس و مغالطه و اغواگری از سخنران است- را مراعات نماید؟ و آیا اگر کسی پس از کمال‌یافتن بیان خطیب، دانست که از فراز منبر، سخن ناحق به مخاطبان القاء می‌شود، نباید به اعتراض مودبانه و منطقی سخن رانَد؟ و باید حقیقت و سپس را به کناری نهَد؟ https://eitaa.com/jorenush/145
تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد (۲) گفت که بگذاریم یک سخنران هرچه خواست بگوید، و به مخالف او هم دیگربار مهلت سخن داده شود. به ظاهر زیبا گفت، ولی- بر فرض که مخالف را مجال سخن دهند- نگفت که حاضرانِ این مجلس را دیگر کجا می‌توان گرد آورد تا پاسخ این شبهات را بشنوند. بله، اگر محیطی تحصیلی بود که مخاطبان در اختیار ما بودند، می‌شد آنان را ملزم به شنیدن سخنان هر دو طرف کرد و هم می‌شد آن کس را که سخن ناحق بر زبان رانده ملزم به پاسخ‌گویی نمود. ولی مسجد و منبر محیطی عمومی است که هر کس آزادانه می‌آید و هر وقت خواست می‌رود و در بیش‌تر موارد شناخته هم نمی‌شود. پس نمی‌توان پُزِ روشنفکری داد و فضا را برای اغواگری گشود. این عینِ بی‌اخلاقی و بی‌منطقی و تضییع حقوق عامه است، و آن‌گاه که با اغراض گره بخورد،‌ نتیجه‌ای جز شدیدترین گونه از نخواهد داشت. نمونه‌اش همین روایت‌های غرض‌ورزانه و تحریف آشکار حادثه‌ی حظیره است؛ آن‌گاه که نویسنده‌ی خبرگزاری تصریح می‌کند که از ماجرا بی‌اطلاع است ولی گستاخانه به نام تحلیل، یاوه می‌سراید. و این جماعت متکی بر همان کانون‌ها، مجال روایت صادقانه را از دیگران می‌ستاند و حقیقت در این میان ذبح می‌شود. و این چرخه‌ی هولناک و زجرآور ادامه می‌یابد. پس نباید فریب خورد و سکوت پیشه کرد. باید آگاهانه و منطقی فریاد کرد تا فریب‌کاران مهلتِ یاوه‌سرایی نیابند. بله، بیان آزاد است، ولی اغواء نه. خواهد پرسید که حد میان بیان و اغواء را چه کسی و چگونه مشخص می‌کند. پاسخ را در منشور آزاداندیشی ( https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=23033 ) بجویید تا سخن بیش از این طولانی نشود. https://eitaa.com/jorenush/146
4_5906610510618430208.mp3
19.95M
صوت سخنرانی در مسجد یزد دقایق اولیه سخنرانی در این صوت موجود نیست https://eitaa.com/jorenush/147
هدایت شده از روزنه
بیانیه تشکل‌ها، هیئات و مؤسسات انقلابی استان یزد در خصوص اتفاقات اخیر در مسجد حظیره یزد @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم‌الله الرحمن الرحیم (درسال ۸۸ بعضی خطای بزرگی را مرتکب شدند، کشور را در لبه‌ی یک چنین پرتگاهی قرار دادند، یک مشکل اینچنینی را برای کشور تدارک دیدند؛ اما بحمدالله خدای متعال کمک کرد، ملت توانست از این مشکل عبور کند. گناه آتش‌افروزان فتنه‌۸۸ همین بود که به قانون و رأی مردم تمکین نکردند.) «رهبر معظم انقلاب» در سالگرد شهید محراب دیارمان حضرت آیت الله صدوقی رحمت الله علیه، مواضع تفرقه انگیزانه، نسنجیده و نادرست سخنران مراسم در حمایت از سران فتنه سال۸۸ و باغیان بر انقلاب، آن هم در پایگاه انقلاب، موجب رنجش خاطر دلسوزان راستین «انقلاب و رهبری معظم» و «جوانان مومن و انقلابی استان» گردید‌. متن کامل بیانیه مجمع جوانان گام دوم انقلاب اسلامی دارالعباده یزد شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی استان یزد مجمع المحسنین یزد حزب موتلفه انقلاب اسلامی یزد جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی یزد جبهه فرهنگی‌ اجتماعی انقلاب اسلامی یزد جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی جامعه اساتید و روحانیت استان یزد کانون تربیت اسلامی یزد مجمع ایثارگران فرهنگی استان یزد مؤسسات و هیئت‌های مذهبی: انصار ولایت دارالعباده یزد انصارالمومنین(ع) یزد انصار المهدی(عج) بچه‌های فاطمه(س) رایة الهدی شباب الحسین(ع) رزمندگان اسلام علمدار حسین(ع) ابرکوه نورالهدی محبان الحسین(ع) رهروان ولایت نیر روضة الشهدا مهریز انصارالشهدا یزد هیئت‌الرضا(ع) روضة الحسین(ع) روضة المهدی(ع) و..... @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
هدایت شده از روزنه
هدایت شده از روزنه
بیانیه جمعی از طلاب یزدی در حمایت از حرکت انقلابی روحانی جوان و محکومیت خط فتنه در یزد اجازه نمی‌ دهیم مسجد حظیره توسط عده‌ای محدود مصادره شود مسجد حظیره باید پایگاه انقلاب باقی بماند @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 اشاره جمعی از روحانيان و طلاب انقلابی یزد از جمله جناب حجت‌الاسلام والمسلمین (ریاست سازمان تبلیغات اسلامی استان یزد) و معاون جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان یزد جناب حجت‌الاسلام سیدیحیی در واکنش به وقایع مسجد حظیره و در محکومیت خط فتنه بیانیه‌ای صادر کردند. این بیانیه، دومین بیانیه دسته‌جمعی خودجوش مردمی است که در حمایت از اقدام روحانیت مجاهد یزد منتشر شده است. متن کامل بیانیه و اسامی امضاءکنندگان در تصویر پیوست قابل مشاهده است. : مسجد مقدس حظیره پایگاه اصلی انقلاب اسلامی به رهبری و راهبری سومین شهید محراب، آیت الله صدوقی در یزد بوده است. ما طلاب و روحانیون یزدی ضمن محکوم کردن مواضع غلط سخنران مسجد حظیره آقای مهاجری، بار دیگر با شهید عزیز آیت‌الله صدوقی عهد می‌بندیم که اجازه نخواهیم داد مسجد حظیره که سالیان متمادی پایگاه انقلاب اسلامی و مرکز مبارزه با جریان‌های انحرافی و مخالفان نظام و ولایت بوده، توسط عده‌ای معدود مصادره شود و به مرکز اپوزسيون نظام اسلامی تبدیل شود. در این جهت البته هوشمندی و وفاداری بیت مرحوم آیت‌الله صدوقی نیز مفروض است و انشالله مجموعه اقدامات دلسوزان یزد به هم‌افزایی و همدلی حول محور ولایت منجر شود.... 🔘روزنه؛ https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
جرعه‌نوش
تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد (۲) #غلام‌علی_سفید گفت که بگذاریم یک سخنران هرچه خواست بگوید، و ب
🔇 حدود در منطق اسلام خطبه‌ی نماز جمعه تهران در 18/ 02/ 1366 که توسط آیت‌الله خامنه‌ای ایراد شده است: «یکی از حدود اصلی در بیان، مسئله‌ی اضلال است. یعنی هر بیان عقیده‌ای آزاد است، مگر . بیان اغواگر و گمراه‌کننده و به تعبیر رایج ضال یا مُضل، کتب مُضله یا ، این غیر از بیان باطل و خلاف حق است. گاهی یک مطلبی خلاف حق است، باطل است، اما گمراه‌کننده نیست، کسی را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. مثل مطالب باطل در حوزه‌های علمی، در میان دانشمندان، برای و خبرگان، کتاب گمراه‌کننده‌ای که اگر دست یک آدم کم‌سواد بیفتد، او را اغوا خواهد کرد، برای یک دانشمند وسیله‌ی کار است؛ نه فقط اغواکننده نیست، بلکه از او نظر دشمن را به دست می‌آورد و علیه او فکر می‌کند و اندیشه و بیان ابراز می‌کند. پس مضر که نیست، مفید هم هست. گاهی در یک جامعه‌ای یک سخن به خاطر سطح بالای گمراه‌کننده نیست؛ حرفی است که اگر گفته بشود، کسی را گمراه نخواهد کرد، ولو باطل است. گاهی شرایطِ گفتن یک حرف باطل با شرایط آن کسی و آن دستگاهی که می‌خواهد جواب به آن حرف باطل بدهد، ی است. مثل این‌که مثلاً در امیرالمؤمنین کسی بلند می‌شود، مطالبی را بیان می‌کند که اگر آن مطالب را در غیاب امیرالمؤمنین، در غیر مسجد جامع کوفه که خود علی (علیه السّلام) آن‌جا حاضر است، بیان کند، شاید دل‌های بسیاری از مردم را گمراه کند. اما بیان آن حرف در مسجد امیرالمؤمنین اغواکننده و گمراه‌گر نیست؛ لذا امیرالمؤمنین با این بیان ولو است، از روی غرض این بیان صادر شده، سالم نیست، انتقاد توأم با سلامت نیست، اما با او برخورد امیرالمؤمنین یک برخورد کاملاً خون‌سرد و دور از موضع‌گیری است. چرا؟ چون شرایط، شرایط یکسانی است. یک نفری بلند شده، یک حرفی را زده، یک شبهه‌ای را القا کرده، امیرالمؤمنین هم آن‌جا حاضر است، این را برطرف خواهد کرد و همه به حقانیت علی ایمان خواهند آورد و گمراهی منطق او را می‌فهمند. این اشکالی ندارد، ولو بیان، بیان باطلی است و در یک جائی هم ممکن است گمراه کننده باشد. پس یک حرف باطل، بیان یک حرف باطل متفاوت است؛ همه جا حرف باطل حرف گمراه‌کننده و اغواگر نیست. آن‌جایی که اغواگر است، و ممنوع است از نظر اسلام، و مقررات اسلامی جلوی بیان او را می‌گیرد. مثل این‌که ما همین امروز در بسیاری از مجالس و مجامع می‌بینیم که مسئولین نظام یا گویندگان عالی‌قدری که در نظام جمهوری اسلامی ولو مسئولیتی هم ندارند اما مبیّن و مدافع نظرات نظام و جمهوری اسلامی هستند، این‌ها در مجامعی، در مجالسی مطالبی را بیان می‌کنند، در همان مجلس سئوالاتی از آن‌ها می‌شود، این سئوالات بعضی هم گاهی مغرضانه است، بعضی شبهه است، اشکال است، فقط سئوال نیست، اما پاسخ به آن‌ها به عنوان هست. یعنی هرگز هیچ مسئولی را شما ندیدید در هیچ مجلسی که از سؤالی که از او می‌شود، ولو آن سئوال مغرضانه باشد، برآشفته بشود، ، یا احیاناً . نه، است، ولو سؤال مغرضانه‌ای هست، . آن‌چه که در پای منبر امیرالمؤمنین و خلفای اول بیان می‌شد، از این قبیل بود. این بیان اگرچه باطل است، اما گمراه‌کننده نیست. اما بعضی از بیان‌ها گمراه‌کننده است، او را اسلام اجازه نمی‌دهد. اگر یک سخنی از گوینده‌ای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر بشود که ، این . دلیل و فلسفه‌ی این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً ، برای رشد افکار است، برای پیشرفت جامعه است. آن آزادی‌ای که موجب گمراهی افکار باشد، موجب رکود افکار باشد، موجب عقب‌گرد جامعه باشد، این . پس یکی از مرزهای آزادی بیان عبارت است از ، گمراه‌سازی. هر سخنی که گمراه‌کننده و به‌خطاافکننده‌ی دل‌ها و ذهن‌ها در جامعه باشد، .» پ.ن: آن‌چه در مسجد گذشت را با این الگو تطبیق دهید؛ کدام سخن ممنوع بود و کدام آزاد و لازم؟ و بنگرید که در رسانه‌های هوادار فتنه، کدام‌یک نکوهش شده و کدام‌یک مُحق دانسته می‌شود. قضاوت با شما... https://eitaa.com/jorenush/156
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسش حجت‌الاسلام علیانژاد- فعال فرهنگی استان یزد- درباره‌ی واکنش‌ها به وقایع مسجد https://eitaa.com/jorenush/158
چرا دست از سر یزید بر نمی‌داریم؟ (1) چرا شهادت حسین بن علی علیهماالسلام اهمیتی مضاعف دارد؟ کربلا و عاشورا چه خصوصیتی داشتند که از میان همه‌ی خاطرات امت از حوادث تلخ و شیرین تاریخ اسلام، بر کشیده شدند و تلاقی آن دو، همچون پرچمی، بر بام سرای اسلام به اهتزاز درآمد؟ بخشی از پاسخ، بی‌گمان چنین است: صحنه‌ای که در عاشورای 61 هجری در کربلا پدیدار شد، خالص‌ترین نمایش تقابل حق و باطل، و نموداری روشن از ماهیت این دو جریان بود. زمان و مکانی که در یک سوی آن، حقیقت به شیواترین وجه خود جلوه کرد تا آن‌جا که زینب کبری- بزرگ روایت‌گر آن صحنه- غیر زیبایی هیچ ندید. و در سوی دیگر، پلیدی و شرارت به کریه‌ترین گونه رخ نمایاند و باطن متعفنش را بر همه- هر آن کس که هنوز ذره‌ای انسان بود- آشکار کرد. این تابلو، با چنین ویژگی، نباید غبار فراموشی بگیرد و از خاطره‌ها محو شود. باید همواره آن را به یاد آورد و زنده نگه داشت تا نور حق و ظلمت باطل و مرز میان آن دو دیده شود و حجت بر اهل عالم تمام گردد. عاشورا روشن‌ترین جلوه از تبیّن است، تبیّن رشد از غیّ. پس بهترین انتخاب برای جبهه‌بندی و خط‌کشی نیز همین نقطه است؛ چرا که با آن می‌توان راه را شناخت. بله، کربلا حجت را بر همه تمام کرده و از این روست که با شاخص عاشورا، «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» بیش از همیشه معنی می‌یابد، چرا که در عاشورا «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ». و از پسِ شهادت سید شهیدان، همه آسان‌تر می‌توانند طاغوت را بشناسند و مسیر خدا را بیابند و به ریسمان محکم او که حسین علیه‌السلام است، بیاویزند؛ «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللهُ سَميعٌ عَليمٌ». https://eitaa.com/jorenush/160
چرا دست از سر یزید بر نمی‌داریم؟ (2) در طول تاریخ، این‌چنین تصاویر روشنی چندان زیاد نبوده‌اند. در دوران معاصر، یکی از این تصویرها، صحنه‌ی بر دار رفتن در وسط دارالخلافه تهران است. یکی دیگر، انفجار دفتر حزب جمهوری در 7 تیر 1360، و شهادت است. یکی دیگر، ترور بی‌پرده‌ی سردار شهید حاج در فرودگاه بغداد است. این‌ها همه خطوط قرمزی هستند که باطن مُزوّرانه و فتنه‌گر دشمنان را آشکار کردند و حقیقت مظلوم حق را از شبهات شستند و حق و باطل را آشکارا جلوه دادند. پس نباید فراموش شوند و این «سیدالشهداء»ها باید همواره چون پرچم‌هایی روشن‌گر در طول صراط مستقیم افراشته شوند تا راه گم نشود. اما تابلوهایی هم هستند که گرچه خباثت و شرارت در آن‌ها به اوج رسید، ولی استواری اصحاب حق، مانع از آن شد که فاجعه‌ای دیگر رخ دهد و حقیقت با پرداخت هزینه‌ای سنگین روشن شود. هستند میدان‌هایی که در آن‌ها تبیّن اتفاق افتاد و صف‌بندی‌ها به خلوص رسید، ولی بدون رسیدن به قتلگاه. روشن‌ترین نمونه‌ی این صف‌بندی را در دوران اخیر، می‌توان در فتنه‌ی 88 دید. فتنه با شبهه‌ای در انتخابات رخ نمود، ولی در طول 8 ماه پس از آن، باطن پلید خود را آشکار کرد؛ آن‌جا که همه‌ی کینه‌وزران از انقلاب کبیر اسلامی گرد آمدند، عکس امام را به آتش کشیدند، از مهم‌ترین شعار انقلاب، اسلام را کنار زدند، مرگ بر «اصل ولایت فقیه» گفتند و انتخابات را بهانه‌ای برای براندازی «اصل نظام» دانستند، و حتی فراتر از آن، با هجوم به کانونی‌ترین نقطه‌ی هویت ملی، به عزاداری عاشورا حمله آوردند، مردم را کشتند و پایکوبی کردند. این‌ها همه نقاطی بودند که راه رشد را از غیّ تمییز می‌دادند و امتحاناتی روشن بودند برای کسانی که در این فتنه گرفتار آمدند. امتحاناتی این‌چنین، حجت را تمام می‌کنند و آن‌گاه که تکرار شوند، راهی بی‌بازگشت را رقم می‌زنند که ملاکی روشن برای قضاوت زندگان و نیز آیندگان خواهد بود. پس فتنه‌ی 88، خط قرمزی پررنگ در تاریخ انقلاب اسلامی شد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. فتنه‌ی ۸۸، سنگین‌ترین توطئه‌ی امنیتی برای براندازی نظام بود و گناه آنان که با آن همراهی کردند و آگاهانه نظام اسلامی را به خیانت در آراء مردم متهم کردند، است. ولی با این‌همه و به‌رغمِ شکست فتنه، آن حادثه آن‌گاه اهمیتی مضاعف می‌یابد که بدانیم آن‌چه پس از آن اتفاق افتاد، تأثیری آشکار از فتنه پذیرفته بود. نباید فراموش کرد که قطع‌نامه‌ی 1929 شورای امنیت سازمان ملل که در تیر 1389 به اتفاق آراء به تصویب رسید و در صدد اِعمال سخت‌ترین تحریم‌ها علیه نظام و مردم ایران بود، بهانه‌ای جز اتهام سرکوب مردم توسط جمهوری اسلامی در سال 88 نداشت. آمریکایی که در آستانه‌ی انتخابات، در برابر اقتدار جمهوری اسلامی ایران سر فرود آورده بود و رئیس جمهورش، دو نامه به رهبر انقلاب نوشته بود تا به زعم خود در آشتی بگشاید، وقتی آتش فتنه را دید، دانست که هنوز در ایران هستند کسانی که می‌توان به آنان امید داشت و با ایجاد فشار اجتماعی و میدان‌داری اینان، مردم را در مقابل نظام قرار داد و آن را سرنگون کرد. و بهترین راه برای این مقصود، تحریم‌های فلج‌کننده‌ی اقتصادی است. سخت‌ترین تحریم‌های اقتصادی تاریخ ایران، ثمره‌ی بود. و این تحریم‌ها را ناشی از برنامه‌ی هسته‌ای و موشکی و منطقه‌ای ایران جلوه می‌دهند و صد افسوس که بیش‌تر مردم دروغ اینان را باور دارند. و نباید فراموش کرد که همین تحریم‌ها، در نهایت سبب انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری شد. و هشت سال فاجعه را همین گفتمان رهایی از رقم زد. پس فتنه، داستان امروز ماست. و نمی‌توان آن را رها کرد، چراکه او ما را رها نکرده است. فتنه را باید بازخوانی کرد تا مرز میان حق و باطل و منفعت ملی و خیانت کم‌رنگ نشود. خط قرمز است و هرکس که در صدد تطهیر فتنه‌گران برآید تا مجال یابند و فاجعه‌ای دیگر بیافرینند، با پاسخ سخت این مردم مواجه خواهد شد. https://eitaa.com/jorenush/161