eitaa logo
جرعه‌نوش | علی احسان‌زاده
343 دنبال‌کننده
148 عکس
30 ویدیو
9 فایل
من جرعه‌نوشِ بزم تو بودم هزار سال کی ترک آب‌خورد کند طبع خوگرم سیاهه‌های علی احسان‌زاده @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله النور 🔸تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد (۱) از زمانی که خبر اتفاقات منتشر شده، جریان این خط خبری را دنبال کرده‌اند: مراسم بزرگداشت را به کشیدند و سخنرانی را گذاشتند. آیا این روایت صادقانه است یا واقعیت؟ پیش از این، روایت خود را از آن حادثه نوشته‌ام. (https://eitaa.com/jorenush/142) اکنون می‌خواهم گزارشی تحلیلی و دقیق‌تر از آن ارائه دهم و نظری بر مبانی داشته باشم تا روایت صادقانه از مغرضانه شناخته شود. چنان‌که در گزارش پیشین آوردم، سخن مقدماتی داشت و نتایجی. او مقدمات خود را گفت و تصریح کرد که از این مطالب می‌گیرد که ... . و نتایج را یک‌یک برشمرد. کسانی که با سخنوری آشنایند یا اقلاً پای سخن سخنوران نشسته‌اند می‌دانند که یک سخنرانی مذهبی از خطبه‌ی اولیه، بیان مقدمات، نتیجه‌گیری و دعای پایانی تشکیل می‌شود. مهاجری در آن شب، همه‌ی این اجزاء را به کمال ادا کرد و ناگاه منبر را وانگذاشت. او بیش از سی دقیقه بدون هیچ مزاحمتی سخن گفت و از بیان روایت و مثال‌زدن و قصه‌گفتن و بیان خاطره نیز فروگذار نکرد. او چنان سخن را طول داد که برخی حضار که بنا بر عادت مجالس سنتی یزد، توقع سخنانی کوتاه‌تر داشتند، برخاسته و رفتند. پس سخنرانی مهاجری، رها نشد. شاهد این مدعا، صوت سخنرانی آن شب است که به‌زودی تقدیم می‌شود. اما آیا آشوبی رخ داد؟ گاهی ممکن است کسی یا کسانی از سر مخالفت با شخص سخنران، از ابتدا به قصد برهم‌زدن مجلس او اقداماتی انجام دهند، بدون آن‌که به محتوای سخنان او توجهی کنند. و این اقدام، می‌تواند حرکاتی خارج از آداب مجلس خطابه باشد. این چنین اقدامی، برهم‌زدن مجلس سخنرانی و ناپسند و محکوم است؛ چنان‌که رهبر معظم انقلاب نیز در مواردی متعدد از آن نهی کرده‌اند؛ مواردی چون شعار دادن علیه سید حسن خمینی در مراسمات سالگرد رحلت امام خمینی یا هجمه به علی لاریجانی در ۲۲ بهمن ۹۱ در قم. اما آیا سوال و اعتراض همواره چنین است؟ منحصر کردن واکنش مستمعان نسبت به سخنان خطیب، به یکی از دو صورتِ "سکوت مطلق" و ، خود، مغالطه‌ای است که راه صواب را که همانا شنیدن منتقدانه و مبتنی بر است، به فراموشی می‌سپرد. رهبر معظم انقلاب در این باره چنین نوشته‌اند: "من‌ عمیقا متأسفم‌ که‌ برخی‌، میان‌ مرداب‌ «سکوت‌ و جمود» با گرداب‌ «هرزه‌گویی‌ و کفرگویی‌»، طریق‌ سومی‌ نمی‌شناسند و گمان‌ می‌کنند که‌ برای‌ پرهیز از هر یک‌ از این‌ دو، باید به‌ دام‌ دیگری‌ افتاد. حال‌ آن‌که‌ انقلاب‌ اسلامی‌ آمد تا هم‌ «فرهنگ‌ خفقان‌ و سرجنبانیدن‌ و جمود» و هم‌ «فرهنگ‌ آزادی‌ بی‌مهار و خودخواهانه‌‌ی غربی‌» را نقد و اصلاح‌ کند و فضایی‌ بسازد که‌ در آن‌، ، مقید به‌ « و و معنوی‌ و مادی‌ دیگران‌» و نه‌ به‌ هیچ‌ چیز دیگری‌، تبدیل‌ به‌ فرهنگ‌ اجتماعی‌ و حکومتی‌ گردد و حریت‌ و تعادل‌ و عقلانیت‌ و ، سکه‌‌ی رائج‌ شود." حال با این تفصیل، آیا نباید پرسش‌گری مودبانه و منطقی را پس از آن‌که خطیب کلام خود به کمال رسانید، از حقوق مستمعان دانست؟ و آیا آن‌چه گذشت چیزی جز طرح چند پرسش ساده با حفظ قواعد منطق و ادب بود؟ و آیا سیره‌ی شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی- که مهاجری مدعی پیروی اوست- جز شنیدن سخنان و حتی اعتراضات مخاطبان ولو از فراز منبر بود؟ ملاحظه‌ی دیگر آن‌که، آیا خطیب نباید در کلامش از قواعد و پیروی کند و مستمعین- که از مهم‌ترین آن‌ها حقِ شنیدن سخن صواب و نه تدلیس و مغالطه و اغواگری از سخنران است- را مراعات نماید؟ و آیا اگر کسی پس از کمال‌یافتن بیان خطیب، دانست که از فراز منبر، سخن ناحق به مخاطبان القاء می‌شود، نباید به اعتراض مودبانه و منطقی سخن رانَد؟ و باید حقیقت و سپس را به کناری نهَد؟ https://eitaa.com/jorenush/145
🤝 اندر احوالات شیخ و شابّ (۱) 📢 این روزها به مدرسه رفت‌وآمدی دارم و با دانش‌آموزان و نوجوانان گفت‌وشنودی. یکی از دوستان خواست تا تجربیاتم را بازگو کنم. به نظرم مهم‌ترین تجربه، دریافتی است که از ریشه‌ی پرسش‌های بچه‌ها به دست آورده‌ام. شاید بتوان از بُعد ، سه مسأله‌ی اساسی را ریشه‌ی شبهات موجود برشمرد: 👥 در اولین گفت‌وگوها، پرسش از دارند؛ «آیا دین می‌تواند اجباری باشد؟»، «مگر اسلام نگفته لا إکراه فی الدین؟»، «اگر من مسلمان نباشم یا نخواهم به دستورات دینی پایبند باشم، چه؟»، «چرا برای ما محدودیت ایجاد می‌کنند؟» و سؤالاتی از این دست. با تمرکز بر را می‌توان دال محوری این بخش از گفت‌وگوها دانست. 🌀 دقیق‌تر که می‌شوی و سخن از و به میان می‌آوری، مسأله‌ای بنیادین‌تر خود می‌نُماید: «چرا باید در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی دخالت کند؟»، «آیا حکومت دینی، طرح مناسبی است؟» انگاره‌ای پنهان در ذهن اکثر آن‌هاست. 👣 وقتی این مسیر را ادامه می‌دهی و بحث به و نسبت مکاتب با یکدیگر می‌رسد، ریشه‌ای‌ترین اصل شبهات آشکار می‌شود: و نفی . در واقع، عمق راهبردی نظام اندیشه‌ی دینی، در این مسأله نهفته است که اساساً از منظر و ، حقیقت واحدی در عالم وجود دارد یا حقایقی متعدد و مجزا در عرض یکدیگر، یا اساساً حقیقت ثابتی وجود ندارد؟ و آیا قواعد و قوانین عالم، تابعی از آن وحدت‌اند یا نه؟ و آیا آن حقیقت، دست‌یافتنی است و آیا می‌توان بر سر آن به تفاهم و توافق رسید یا نه؟ و آیا راه سعادت یکی است یا متعدد؟ بنیادین‌ترین فصل از ذهنیات نوجوانان و حتی بزرگسالان را تشکیل می‌دهد و اگر پاسخ روشنی نیابد، شبهات، عمیقاً حل نمی‌شوند و هر زمانی، با صورتی جدید، بازتولید خواهند شد. نکته‌ی قابل توجه آن است که مخاطبان، غالباً به این پرسش‌ها خودآگاهی ندارند، و تنها پرتوی از آن‌ها را در لایه‌هایی متفاوت و به مناسبت‌های مختلف ابراز می‌کنند. https://eitaa.com/jorenush/282
🎬 چی ببینیم؟ در آستانه‌ی ۱۳ آبان، سالروز دستگیری امام خمینی در سال ۱۳۴۳، و کشتار دانش‌آموزان و دانشجویان در سال ۱۳۵۷ و تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا در تهران در سال ۱۳۵۸ قرار داریم. برای این مناسبت، می‌شود پیش‌نهادهای زیادی داشت، خصوصاً برای نسلی چهارم و پنجم انقلاب که آشنایی ناچیزی با این نقاط عطف تاریخ معاصر کشورشان دارند. پیشنهادهایم را در چند سرفصل ارائه می‌کنم: 🔊 و اعتراض و تبعید : قسمت پنجم از فصل اول «در برابر توفان» 🔊 واقعه ۱۳ آبان ۵۷: قسمت هشتم از فصل اول مستند «در برابر توفان» 🔊 آشنایی با تاریخ آمریکا و استعمار (تنها چند مستند جدید معرفی می‌شود): 1- آمریکا؛ عمو سام تو رو می‌خواد (از مجموعه‌ی «رازهای آشکار») 2- پیکره‌هایی از جنس خاک (دو قسمت) 🔊 تاریخ روابط ایران و آمریکا: 1- آقای نخست‌وزیر 2- رؤیای نیروی سوم (سه قسمت) 3- قسمت هشتم از مجموعه مستند «حکومت سیاه» 🔊 تسخیر لانه‌ی جاسوسی در سال ۵۸: ۴۴۴ روز (تنها مستند خودی درباره‌ی تسخیر لانه جاسوسی) https://eitaa.com/jorenush/283
جرعه‌نوش | علی احسان‌زاده
🤝 اندر احوالات شیخ و شابّ (۱) 📢 این روزها به مدرسه رفت‌وآمدی دارم و با دانش‌آموزان و نوجوانان گفت‌
🤝 اندر احوالات شیخ و شاب (۲) زمانی یک شوخی مرسوم بود که می‌پرسیدند "به روح اعتقاد داری؟" طرف هم با اعتماد به نفس می‌گفت بله. ولی در جواب، یک "تو روحت" می‌شنید و سرّ مطلب را می‌فهمید.😒 حالا این روزها ما با یک معضل بنیادین روبروییم؛ به روح اعتقاد داری؟ پیرو مطلب قبلی که سه لایه از مسائل نظری نوجوان‌ها را نوشتم، این را اضافه می‌کنم که علاوه بر آن سه، یک معضل بسیار جدی هم وجود دارد؛ بسیاری از دانش‌آموزها اساساً ماوراءالطبیعه را باور ندارند. و این ناباوری تا حد زیادی مرهون روند تحصیلی است که در گذرانده‌اند؛ از ابتدا را "علوم" دانسته‌اند و طبیعت را تمامی جهان، و فیزیک و زیست و شیمی و زمین‌شناسی را بیان‌گر "همه"ی قوانین عالم، و فرضیه‌ها را نظریات تخلف‌ناپذیر. به‌علاوه هیچ تلاش اثربخشی در راستای باورمند ساختن او به ملکوت انجام نشده، بلکه در اکثر موارد، عملاً نیز انکار شده است. حالا ما با نوجوانی مواجهیم که عالم فراماده تقریباً هیچ جایگاهی در اندیشه و کنش او ندارد. همه‌چیز را با ملاک‌های مادی می‌سنجد و می‌فهمد و غیر آن را نادانسته انکار می‌کند و گاه خرافه می‌پندارد. دانش‌آموز ما اگر خوب درس بخواند، پوزیتیویست خواهد شد. روان تشنه‌ی ما را به جرعه‌ای دریاب: 🆔https://eitaa.com/jorenush
«از یک طرف، وظیفه‌ی حقایق و واقعیات و اجرای حق و عدالت در حد توان، و از طرف دیگر، مراقبت از نیفتادن سوژه‌ای به دست دشمنان، کار آسانی نیست.» (امام خمینی، منشور روحانیت) روان تشنه‌ی ما را به جرعه‌ای دریاب: 🆔https://eitaa.com/jorenush
هفت خوان برای پروردن نوجوان تابستان آغاز شده و از چند هفته قبل تبلیغات دوره‌های آموزشی و تربیتی مختلف تابستانی، نظر مخاطبان گوناگون را به خود جلب کرده است. عجالتاً چند نکته‌ای را درباره‌ی دوره‌هایی که مخاطبان خود را نوجوانان و جوانان- خصوصاً دوستان طلبه و دانشجو- قرار داده‌اند و جنس اندیشه‌ای دارند، عرض می‌کنم. (البته آن‌چه در پی می‌آید، فراتر از برنامه‌های اوقات فراغت است و می‌توانند قواعدی کلی در تعلیم و تربیت محسوب شوند): یک. باید تلاش بر این باشد که نتیجه‌ی این دوره‌ها، باشد، نه تقلید. یعنی در این دوره‌ها محتوا شود، نه آن‌که صرفاً مخاطب با چند گزاره آشنا شود و بدون فهم درست آن‌ها، به تکرار آنان بپردازد. هدف را فهم عمیق (فقه در اصطلاح قرآنی) قرار دهید، نه حفظ. به پرورش در مخاطب اهتمام ورزید. یکی از خصوصیات علامه مصباح که مورد تأکید امام خامنه‌ای قرار گرفت، پرورش تفکر توسط ایشان بود. روان تشنه‌ی ما را به جرعه‌ای دریاب: 🆔https://eitaa.com/jorenush
نتیجه و عبرت از بازخوانی ۹۲ یک نتیجه‌ی واضح می‌گیرم: مواضع انقلاب اسلامی و واقعیت‌های میدان و تولید درست از آن‌ها مهم‌ترین راهبرد جبهه‌ی حق برای پیروزی است. کاری که همین الان باید جدی گرفته شود. باید روایت کنیم که: ۱- دولت در حدود ۳ سال گذشته، را بی‌اثر کرده و این حربه را از دست دشمن گرفته. (در این باره، فیلم بازخواست وزیر خارجه آمریکا در کنگره خیلی دیدنی است) ۲- وضع امروز ما با ۳ سال قبل، قابل مقایسه نیست؛ چند صد هزار میلیارد دولت پرداخت شده، از چندصد هزار بشکه به چند میلیون بشکه در روز رسیده، در پیمان‌های بین‌المللی و ، حضور داریم، پایین‌ترین میزان را تجربه می‌کنیم، چند سال است که به خاطره تبدیل شده، منفی به بیش از ۵ درصد رسیده، هزاران کارخانه و کارگاه تعطیل و نیمه‌تعطیل به فعالیت بازگشته‌اند، چندصد هزار مسکن تحویل متقاضیان شده و دو میلیون در حال ساخت است، که پیش‌بینی می‌شد سه‌رقمی شود به کانال ۳۰درصد رسیده، چندین برابر شده، حمله‌ی موشکی مستقیم و رسمی ما به سرزمین‌های اشغالی در ، اقتدار ایران را چندین برابر کرده، تا درون دانشگاه‌های برتر آمریکا و اروپا توسعه یافته، شعارهای انقلاب از زبان مردم کشورهای مختلف دنیا و حتی با زبان فارسی بازگو می‌شود، ... روان تشنه‌ی ما را به جرعه‌ای دریاب: 🆔https://eitaa.com/jorenush
جرعه‌نوش | علی احسان‌زاده
نتیجه و عبرت از بازخوانی #انتخابات ۹۲ یک نتیجه‌ی واضح می‌گیرم: #تبیین مواضع انقلاب اسلامی و واقعیت
۳- روایت کنیم که در طول ، توهم حل مشکلات از طریق مذاکره چه فجایعی به بار آورد. بگوییم که حتی واردات کرونا را بدون پذیرش ناممکن می‌دانستند. به یاد بیاوریم که مسئولیت فاجعه‌ی را نپدیرفتند و به ریش ما خندیدند، به یاد بیاوریم که را به گره زدند؛ برجامی که نتوانست در برابر خواست رئیس جمهور آمریکا مقاومت کند و شد؛ برجامی که به گفته‌ی خودشان، برای ما آورده‌ای نداشت ولی را در برابر ما گذاشت. به یاد بیاوریم وزیر مسکنی را که به نساختن مسکن افتخار کرد، وزرای پیر خواب‌آلود را. به یاد بیاوریم جهش ۹برابری قیمت ارز را. به یاد بیاوریم توهین به نخبگان ( جهنم و ...) و اهانت به مستضعفان () را. به یاد بیاوریم که دولتی داشتیم که پیشنهاد استفاده ایران از منافع بندر سوریه را در ساحل مدیترانه رد کرد. ... ۴- باید و زبونی رژیم صهیونیستی را روایت کنیم. روایت کنیم اقتدار را. باید بفهمانیم که تغییر کرده است و ما در جهان پساآمریکا قرار داریم؛ جهانی که سخن اسلام ناب و انقلاب اسلامی در آن خریدار فراوان دارد. اگر این‌ها را روایت کنیم، دیگر سخن نامزدی که وضعیت کشور را کند، خریدار نخواهد داشت، دیگر سخن کسی که خدمات دولت انقلابی را انکار کند، شنیده نخواهد شد، سخن کسی که از لزوم پذیرش نظم آمریکایی در جهان بگوید، خنده‌دار خواهد بود، کسی از مذاکره برای حل مشکلات بگوید، عقب‌مانده می‌نماید، اگر کنیم. روان تشنه‌ی ما را به جرعه‌ای دریاب: 🆔https://eitaa.com/jorenush
اگر انقلابیون قم در ۱۷ دی ۵۶، مقاله‌ی توهین‌آمیز به امام را کوچک گرفته بودند و نخروشیده بودند، جرقه‌ی انقلاب زده نمی‌شد. لحظه‌شناسی و درک حساسیت صحنه، می‌تواند جرقه‌ی یک حرکت عمومی و انقلاب باشد. ولی اگر در این فاجعه، سخن از پیروزی‌ها بگوییم و آیات امیدبخش قرآن را بخوانیم و دل خودمان را تسلی دهیم یا تحلیل‌های دیپلماتیک ارائه دهیم، هزاران جرقه نیز ما را به انقلاب نخواهد رساند. بلایی که بر سر شهادت حاج قاسم و هنیه و دیگران آوردیم، بر سر شهادت سید نیاوریم. حرکت کنیم به جای اقدامات صوری و نمادین، اقدامات عینی و واقعی بکنیم. فراموش نکنیم نیازمند بستر است تا گوش‌ها حساس نشوند، به تبیین گوش نخواهند سپرد و بستر تبیین را میدان فراهم می‌کند. @jorenush
✍ درباره‌ی و علی (۱) چند روزی است که برای چندمین بار برنامه‌ی علیزاده در رسانه‌ی "جدال" سروصدایی به راه انداخته. حالا که توهین‌های متعددی به او انجام شده، لازم دانستم توضیحی درباره‌اش داشته باشم تا بعضی اشکالات درباره‌ی بازنشر گفتارهای او و رسانه‌اش در هم برطرف شود. علیزاده و جدال را کمابیش دنبال می‌کنم. دوستانی احتمال نفوذی‌بودنش را طرح می‌کنند و از ترویج او و رسانه‌اش پرهیز می‌دهند. اما آیا علیزاده نفوذی است؟ اولاً: او مکرر بیان کرده که شخصاً یک سوسیالیست سکولار است و از پایگاه یک اسلام‌گرا سخن نمی‌گوید. و آشنایان با تاریخ معاصر غرب می‌دانند که چپ‌ها اگر صادق باشند، شدیداً ضداستعمار و ظلم‌ستیزند. کسانی که سخن ضداستعماری و عدالت‌خواهانه را منحصر در گفتار مسلمانان- به حمل شایع- می‌دانند، توان تحلیل این‌گونه موضع‌گیری را از سوی یک سوسیالیست ندارند و لاجرم کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه می‌بینند. این، به معنای تایید همه‌ی مواضع علیزاده نیست؛ اتفاقاً از همین منظر است که می‌توان برخی انتقادات او به امام خامنه‌ای را فهم کرد؛ وقتی او از پایگاه منظومه‌ی اسلامی نمی‌نگرد، در تحلیل برخی موضوعات دچار خطا می‌شود. دوم: او بارها گفته که "از منظری رئالیستی و ملی به مسائل ایران می‌نگرد". و اگر نگوییم همواره، لااقل امروزه امر ملی و اسلامی و نیز انقلاب اسلامی در ایران متحدند؛ به گونه‌ای که نمی‌توان هر یک از این سه- اسلام و ایران و انقلاب- را مد نظر داشت و نسبت به دیگری بی‌اعتنا بود. دوستانی که ادبیات دینی را تنها راه دفاع از این امرِ مورد وحدت می‌دانند، این وحدت را نادیده انگاشته‌اند و ضمناً از گستره‌ی مخاطبان این امر نیز غافل‌اند. سوم: نفوذی مشخصاتی دارد. برای نفوذ باید به دنبال پایگاهی گسترده در میان عموم مردم یا جایگاهی محکم در میان خواص بود. وقتی هدف از نفوذ، کسب یکی از این دو است، طبعاً به سوی آن‌چه به این دو آسیب برساند، نخواهی رفت و خطوط قرمزی که تو را منفور کند یا جریان رسانه‌ای علیه تو ایجاد کند را رد نخواهی کرد. رفتار و گفتار علی علیزاده به گونه‌ای است که هیچ کس را شیفته‌ی او نمی‌کند؛ او مهمانانی دارد که نمی‌توان همه‌ی آنان را در یک چهارچوب گنجاند و با همه هم‌دل و هم‌نظر بود، و خود به گونه‌ای پرخاش می‌کند و به همه می‌تازد که هیچ گروهی را از خود راضی نگه نمی‌دارد. علیزاده اگر می‌خواست در بدنه‌ی انقلابیون نفوذ کند، عاقلانه‌تر آن بود که ادبیاتی ارادتمندانه نسبت به انقلاب و امام و آقا به کار می‌گرفت و دَور انتقاد بی‌مهابا از این‌ها را خط می‌کشید. وقتی در انتخابات، طرف جلیلی را می‌گیرد، ولی به او انتقاد جدی دارد، وقتی در سیاست‌های اقتصادی به و دولتش سخت می‌تازد، ولی در سیاست خارجی از او مکرراً تجلیل می‌کند، یعنی موضع خودش را دارد و به خوش‌آمد این و آن، موضع نمی‌گیرد. به‌علاوه، نفوذ از سوی کدام مرکز؟ وقتی او با عمق راهبردی استعمار و نظام سرمایه‌داری و وابستگان داخلی‌اش وارد دعوا شده، و تنها به انتقادات ظاهری اکتفا نکرده، چگونه می‌تواند نفوذی باشد؟ یک نفوذی ممکن است برای نفوذ بین انقلابیون، شعارهای تند انقلابی دهد، ولی به عرصه‌ی علیه دشمن وارد نمی‌شود، چرا که تبیین، دلایل را آشکار می‌کند و مخاطب را در فهم به استقلال می‌رساند. تبیین، مخاطب را از شخصیت‌محوری به اندیشیدن ارتقا می‌دهد و این، برای یک نفوذی یعنی خودزنی. به‌علاوه، یک نفوذی، خود را در میان شبکه‌ای از انقلابیون صاحب‌فکر و مستقل قرار نمی‌دهد، او تک‌روی می‌کند و خود را برتر از دیگران نشان می‌دهد. اگر در میان دیگران قرار گرفت و به سخنان آنان استناد کرد، در لحظه‌ای که باید میوه‌ی نفوذش را بچیند و بدنه‌ی وابسته به خود را به چاه بیندازد، تنها خود به چاه بی‌اعتباری می‌افتد و ثبات آن گروه، آن بدنه را حفظ می‌کند. و نفوذ برای چه زمانی؟ وقتی در حساس‌ترین لحظات که نظام در خطر وجودی قرار گرفته، کسی طرف نظام را بگیرد، دیگر چه زمانی می‌خواهد ضربه بزند؟ وقتی در فتنه‌ی ۱۴۰۱ که همه خود را نشان دادند، پای کار نظام ایستاده و سنگری در دفاع برای جمهوری ‌اسلامی برپا کرده، خود را برای کدام روز ذخیره کرده؟ @jorenush
جرعه‌نوش | علی احسان‌زاده
یکی از اولین تولیدات جدی در این برهه، کتاب "کشف اسرار" از #امام_خمینی است که در رد جریان وهابیت شیعی
"دو خصوصیّت از برجستگی‌های مرحوم آقای طباطبائی بنده را خیلی متوجّه خودش می‌کند و جذب می‌کند؛ یک خصوصیّت، آقای طباطبائی در بحبوحه‌ی تهاجم اندیشه‌های وارداتی و بیگانه است، در بحبوحه‌ی به معنای واقعی کلمه. شاید آن کسانی که آن زمان‌ها را درک نکرده‌اند، توجّه نداشته باشند که آن روز در محیط جوان کشور و محیط فکری کشور چه وضعیّتی وجود داشت؛ یک تهاجم به معنای واقعی کلمه وجود داشت؛ چه افکار وارداتی مکتبی و مسلکی مثل مارکسیسم، چه شبهه‌آفرینی‌ها؛ شبهه‌آفرینی‌هایی که این[جور] نبود که یک مکتب را بخواهند ارائه بکنند، [بلکه] شبهه درست می‌کردند؛ همین کاری که مرحوم آقای مطهّری (رضوان الله علیه) کمر به مقابله‌ی با آن بسته بود که کتاب‌های ایشان غالباً مواجهه‌ی با شبهات مطرح آن روزگار است. در بحبوحه‌ی این حوادث، مرحوم آقای طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) توانست یک با آرایش تهاجمی به وجود بیاورد؛ یعنی آن کسانی که با افکار ایشان آشنا می‌شدند، موضعشان در مقابل مارکسیسم و در مقابل افکار گوناگون موضع تدافعی نبود، بود که یک نمونه‌اش همین کتاب‌های آقای مطهّری (رضوان الله علیه) است که مشاهده می‌کنید. این پایگاه فکری را آقای طباطبائی به وجود آورد؛ هم با و هم با بیانات تفسیری که این ، دریایی از است؛ غیر از مسائل معرفتی و مبانی فکری و حِکمی و امثال این‌ها و آن جنبه‌های خاصّ تفسیری که آیات است- که خب این کتاب در این زمینه‌ها کم‌نظیر است- این کتاب سرشار است از مسائل سیاسی و اجتماعی که آن زمان اصلاً این مسائل مطرح نبود، [امّا] امروز که انسان به این مسائل نگاه می‌کند، می‌بیند این‌ها امروز هم مسائلِ روزِ ما است؛ اینها در اختیار افراد قرار می‌گرفت. این پایگاه فکری تهاجمی را مرحوم آقای طباطبائی به وجود آورد؛ این، آن کاری است که به نظر من ماها باید این کار را از آقای طباطبائی یاد بگیریم: تشکیل پایگاه‌های فکری پُرکننده‌ی خلأ‌ها و دارای جنبه‌ی تهاجم، نه موضع انفعالی و تدافعی. این، یک خصوصیّت که برای من خیلی جذّاب است." (بیانات امام خامنه‌ای در دیدار برگزارکنندگان کنگره بین‌المللی بزرگداشت ، ۱۴۰۲/۰۸/۱۷) @jorenush
آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان عنصری فعال در که سابقه‌ی چند دست‌گیری و زندان را داشت و برخی او را می‌نامیدند، در رمضان ۱۳۵۳ تمامی آورده‌ی فکری خود از را در یک نظام‌واره‌ی کلان و هم‌آهنگ و مبتنی بر قرآن، ارائه داد و آن را نامید. او در این درس‌ها که برای عموم مردم گفته می‌شد، به زیباترین شکل، را در خدمت مبارزه به کار گرفت و این یکی از مهم‌ترین رموز حرارت و حلاوت است که آن را از بسیاری از تولیدات ممتاز می‌سازد. اما مبارزه‌ی او چندوجهی بود؛ هم طاغوت پهلوی را هدف می‌گرفت، هم نظام سلطه‌ی جهانی را، هم تفکر و اسلام متحجر را، هم اسلام حداقلی و منفعل را، هم جریان اخباریِ قرآن‌گریز را، هم جریان تفکیکی عقل‌ستیز را، هم جریان غرب‌زده‌ی فرنگی‌مآب را، و هم جریان مبارز التقاط‌گرا را. او در یک درس با همه‌ی این اندیشه‌ها و جریانات می‌ستیزد. این است که جوان امروز ما وقتی طرح کلی را می‌خواند، از غرّش این سخنران بر کسانی که از هر سو به او هجوم کرده‌اند، احساس شعف می‌کند و آن را آبی گوارا بر کام تشنه‌ی خود می‌یابد. کدام باور؟ جوانی که نمی‌خواهد احکام را کنار زند، نمی‌خواهد با بستیزد و عقب‌مانده باشد، نمی‌خواهد توسط تمدن غرب، شود، نمی‌خواهد ذلت را که پهلوی نمایندگی‌اش می‌کند، تحمل کند، و در کنار این‌ها، می‌خواهد از و از پایگاه ، متاعی چشم‌گیر به دست آورَد. و ضمناً نمی‌خواهد برای با تمسک به این و آن غریبه، قرآن و دین را توجیه کند. جوان می‌خواهد مهاجم باشد، نه دائماً مدافع. این‌ها را به جوان می‌دهد. @jorenush