جرعهنوش | علی احسانزاده
... این در حالی است که خود آقا بارها گفتهاند که داشتهها و تولیدات ایشان، بخشی از یک جریان، و متأثر
حال که سخن به اینجا کشید، خوب است به #برخی شخصیتهای مؤثر بر اندیشه و عمل امام خامنهای بپردازیم.
بیتردید، تأثیرگذارترین شخصیت بر فکر و جان آقا، #امام-خمینی است. ایشان در این زمینه فراوان سخن گفتهاند. نکتهی مهم این است که توجه ما به شخصیت و اندیشهی آقا، نباید شخصیت بینظیر امام خمینی و مکتب ارجمند ایشان را که امام خمینی شاخصترین پیرو آن محسوب میشوند، کمرنگ کند و ما را از بهرهبرداری از میراث گرانقدر امام خمینی محروم کند. برای شناخت انقلاب و انقلابیشدن، هیچ منبعی مهمتر از #صحیفه_امام نمیتوان یافت.
در اینجا به چند نمونه از گفتارها و نوشتارها آقا دربارهی امام و نقش محوری ایشان اشاره میکنیم:
...
جرعهنوش | علی احسانزاده
حال که سخن به اینجا کشید، خوب است به #برخی شخصیتهای مؤثر بر اندیشه و عمل امام خامنهای بپردازیم.
«خوب است كه بر غمهاى خود چيره شويم و از احساسمان نسبت به امام عزيز نردبانى درست كنيم تا به قلهى آرمانهايى كه او به ما نشان داده بود و هميشه ما را در پيمودن راه به سمت آن آرمانها تشجيع كرده بود، برسيم. او به ما تعليم داده بود كه مىتوانيم هر كارى را انجام دهيم، و از اينكه بترسيم و ترديد كنيم، ما را بر حذر داشته بود. سعى كنيم ... به مقصد اعلايى كه آن بزرگوار به ما نشان داده و ما را به سمت آن هدايت كرده بود، برسيم. ما حقيقتاً مرده بوديم؛ امام (ره) ما را زنده كرد. ما گمراه بوديم؛ او ما را هدايت كرد. ما از وظايف بزرگ انسان و مسلمان غافل بوديم؛ او ما را بيدار كرد و راه را به ما نشان داد و دست ما را گرفت و ما را تشجيع نمود و خودش هم جلوتر از همه حركت كرد. خدا را شكر مىكنيم كه با همهى وجودمان سخن او را باور كرديم و پشت سر او حركت كرديم و متوقف نشديم و در نيمهى راه او را رها نكرديم.»
(1368/04/19؛ سخنرانى در مراسم بيعت فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى)
...
جرعهنوش | علی احسانزاده
«خوب است كه بر غمهاى خود چيره شويم و از احساسمان نسبت به امام عزيز نردبانى درست كنيم تا به قلهى آر
...
«ريشهى اين شجرهى طيبه، همين شخصيت عظيمى است كه همه چيز از او روييد. او بود كه اين درخت مبارك را روياند. او همه چيز بود، و اگر نبود، ما هيچچيز نداشتيم. در گذشته، همين ايران و ملت و موقعيت جغرافيايى و همين فقه و قرآن و نهج البلاغه بود؛ اما در واقع چيزى نداشتيم و روزبهروز عقبتر مىرفتيم و بيشتر بر سرمان مىخورد و شخصيت ما هضم مىشد. بعد كه او پديد آمد و قدم در صحنه گذاشت، مثل وجودى كه ماهيات را هستى و تحقق مىبخشد، و مثل خورشيدى كه مىتابد و اشيا را آشكار مىكند، و مانند روحى كه به كالبدى دميده مىشود و اجزاى آن را زنده مىسازد، ما را زنده و نمايان كرد و به حركت درآورد؛ آنوقت ارزش جغرافيايى و تاريخى و فرهنگ گذشته و قرآن و نهج البلاغه و ملت ما احيا شد و به كارمان آمد.»
(1368/04/28؛ سخنرانى در مراسم بيعت گروه كثيرى از جانبازان و ...)
...
...
«از اين سى و يك سال- كه از دوران جوانى بنده تا رحلت آن بزرگوار طول كشيد- البته چهارده سال ايشان در تبعيد بودند و ما بظاهر از ايشان دور بوديم؛ اما در فضاى ذهن و مسير امام بوديم و از او جدا نبوديم. همان چهارده سال هم در واقع با امام بوديم. ... درست است كه شاگردان امام و آشنايان با امام، امام را در حدّ بالايى با عشق و محبت دوست ميداشتند؛ اما آنچه دربارهى امام گفته شده است، منشأش محبت نيست؛ محبت منشأش آن خصوصياتى است كه در امام بود. نكتهى دوم اين است كه اين شخصيتِ داراى ابعاد گوناگون، هيچ اصرار و عجلهاى نداشت كه آن زيباييها و درخشندگيهاى وجود خود را به رخ كسى بكشد. هر وقت هرجا تكليف شرعى او را وادار به حركتى كرد، بُعدى از ابعاد او آشكار شد. ... من ... سال 37 ... خودم به قم رفتم و اولبار امام را از نزديك ديدم؛ البته قبل از آن، در مشهد شنيده بوديم كه در قم يك مدرّس و استاد بزرگى هست كه جوانپسند و برجسته است. ... استادى كه طلّاب جوان و مشتاق را در وهلهى اول به خود جلب ميكرد، همين مردى بود كه آن روز در ميان شاگردانش بعنوان «حاجآقا روحالله» شناخته ميشد. مجموعهى جوانان فاضل و درسخوان و پُرشوق در محفل درس او جمع بودند. ما در چنين فضايى وارد قم شديم. او مظهر نوآورى علمى و تبحّر در فقه و اصول بود. بنده قبل از ايشان استاد بزرگى را در مشهد ديده بودم- يعنى مرحوم آيتالله ميلانى- كه از فقهاى برجسته بود. در قم هم همان وقت رئيس حوزهى علميهى قم- كه استاد امام هم بود؛ يعنى مرحوم آيتاللَّهالعظمى بروجردى- حضور داشت؛ بزرگان ديگرى هم بودند؛ اما آن محفل درسى كه دلهاى جوان و مشتاق و كوشا و علاقهمند به استعدادهاى خوب را جذب ميكرد، درس فقه و اصول امام بود. يواشيواش از قديمىترها شنيديم كه اين مرد، فيلسوف بزرگى هم هست و در قم درس فلسفهى او، درس اول فلسفه بوده است؛ ليكن حالا ترجيح ميدهد كه فقه تدريس كند. شنيديم كه اين مرد، معلّم اخلاق هم بوده است و كسانى در درس اخلاق او شركت ميكردند و او به تقويت فضايل اخلاقى در جوانان همّت ميگماشته است. در خلال درس در طول سالها، اين را ما از نزديك هم مشاهده كرديم. اما تا اينجا شخصيت اين مرد بزرگ- كه باطن او سرشار از خصوصيات ناشناخته بود- براى اكثر مردم در آن روز فقط بعنوان يك استاد عالم و شاگردپرور و يك تهذيبكنندهى اخلاق طلّاب و شاگردان شناخته ميشد.»
(1378/3/12، در ديدار با ميهمانان داخلى و خارجى دهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى ره)
...
جرعهنوش | علی احسانزاده
... «از اين سى و يك سال- كه از دوران جوانى بنده تا رحلت آن بزرگوار طول كشيد- البته چهارده سال ايشان
...
«... معلم و مرشد و پیشوای بزرگ ما؛ ... آن شخصیت بیبدیل که مجدِّد حیات اسلام در این دوران است. ... در هر نقطهی جهان، هرگاه انسانی با دانش و خردمندی و اندیشهی بلند، یا با پرهیزگاری و پارسایی و ایمان استوار، یا با شهامت و دلیری و همت والا، یا با زیرکی و تیزبینی و پختگی سیاسی، قدم در میدان کاری بزرگ بگذارد و پایدار و صبور، هدف مقدّسی را دنبال کند، بیتردید کشور و ملت خود و گاه بشریت را به افتخارات بزرگ و پیشرفتهای ماندگار خواهد رسانید. همهی کسانی که نامشان در فهرست نامآوران تاریخ قرار گرفته است، به برخی از این ویژگیها آراسته بودهاند. اما نامآور بزرگ دوران معاصر یعنی امام روحالله خمینی همهی این ویژگیها را با هم، آن هم در نصابی معمولاً دستنیافتنی و کمنظیر داشت. او دانشمندی پارسا و خردمندی پرهیزگار و حکیمی سیاستمدار و مؤمنی نواندیش و عارفی شجاع و هوشمند و فرمانروایی عادل و مجاهدی فداکار بود. او فقیه و اصولی و فیلسوف و عارف و معلم اخلاق و ادیب و شاعر بود، برترین کرسی تدریس و فشردهترین و گرمترین مجمع علمی حوزه در طول سالیان دراز به او تعلق داشت. در او، خصلتهای برجستۀ خداداد، درآمیخته با آنچه او خود از معارف قرآنی آموخته و دل و جانش را به آن زیور داده بود، شخصیت عظیم و جذاب و تأثیرگذاری پدید آورده بود که هر یک از چهرههای برجستهی یک قرن اخیر جهان- که قرن رجال بزرگ و مصلحان نامآور دینی و سیاسی و اجتماعی است- در برابر آن، کمجاذبه و یکبعدی و کوچک به نظر میآمدند. ... شخصیت ممتاز و درخشان او در همهی دورههای حیات سیاسیش خیرهکننده و منحصر به فرد بود؛ ... در همه حال، او همین قلّهی ایمان و شجاعت و فداکاری را در کنار ژرفای حکمت و تدبیر و خردمندی، در وجود گرانبهای خود به نمایش نهاد. ...»
(مقدمهی صحیفهی امام به قلم امام خامنهای)
...
جرعهنوش | علی احسانزاده
... «... معلم و مرشد و پیشوای بزرگ ما؛ ... آن شخصیت بیبدیل که مجدِّد حیات اسلام در این دوران اس
در باب شخصیت بینظیر امام خمینی، سخن بسیار است و بیانات امام خامنهای دربارهی ایشان، به چندین کتاب تبدیل شده، ولی در باب اهمیت نوشتارهای امام خصوصاً آنچه در سالهای آخر عمر شریف ایشان، صدور یافته، به نقل یک سخن از امام خامنهای اکتفا میکنم.
آقا چهار روز پس از پذیرش قطعنامهی 591 و دو روز پس از صدور پیام حج 67 توسط امام که در آن سخن از پذیرش جام زهر رفته بود، در خطبههای نماز جمعهی تهران، پس از بیان نکاتی دربارهی حج و قطعنامه، اینچنین گفتند:
«... اگر ما میخواستیم که حق سخن را در اینباره ادا بکنیم، باید پیام بلندِ زیبای استثناییِ ماندگارِ تاریخی رهبر و امام عزیزمان را در اینجا مطرح میکردیم و در پیرامون آن حرف میزدیم. حقیقتاً این پیام یکی از آیات و معجزات بزرگ این انقلاب است؛ و همانطوری که همه احساس کردید، آنچنان نغمهی دلپذیر و مؤثّری است که تا اعماق جان ملت انقلابی ما نفوذ کرد و تارهای روح آنان را به نوا درآورد و این تازه آغاز کار است. این پیام، لوحهی زرینِ پاکنشدنی است که بر سَردَر این انقلاب و بر پیشانی و کتیبهی این نظام عظیم اسلامی، تا ابد خواهد ماند. کلمهکلمه و جملهجملهی این پیام قطرهی باران رحمتی است که کام مشتاقان را و جان عاشقان را سیراب خواهد کرد. حقیقتاً نشانهای است از اینکه امام ما- این فرزند راستین ولی خدا و پیامبر خدا- مُلهَم به الهامات الهی است. این نیروی فوقالعادهای است که خدای متعال ذخیرهی این انقلاب قرار داده است. افسوس که وقت کم است و الا در ستایش این پیام، ساعتها باید سخن گفت و در تفسیر این پیام عمری را باید صرف کرد. برادران ما در مجلس شورای اسلامی و بیرون آن مجلس گفتند که این پیام باید قانون بشود. این درست است، اما بالاتر از آن، این پیام باید فرهنگ جامعهی ما بشود. ایبسا قانونی که در دل مردم و عمق جان مردم نیست، بر نوک قلمها و لقلقهی زبانها است؛ اما فرهنگ یک جامعه، یعنی آن راه روشنی که جامعه آن راه را میپیماید. این پیام باید آنقدر تکرار بشود، آنقدر بر سر منابر و تریبونها گفته بشود و شرح و توضیح داده شود، آنقدر باید جزوه و کتابی که حاوی این پیام خواهد شد، در خانهها بهوسیلهی پدران و مادران و جوانان بزرگ خانواده برای دیگران خوانده بشود، آنقدر باید این پیام در زبانها و دلها و ذهنها بگردد تا رنگ ثابت ملت ما و فرهنگ ناستردنیِ انقلاب ما بشود. این پیام و پیام سال گذشتهی حج یک مجموعهی کامل است که باید از آن، این ملت جان خود را سیراب کند.» (31/ 04/ 1367)
جرعهنوش | علی احسانزاده
در باب شخصیت بینظیر امام خمینی، سخن بسیار است و بیانات امام خامنهای دربارهی ایشان، به چندین کتاب
تأثیر #امام_خمینی بر #امام_خامنهای در هر دو محور- اندیشه و عمل- قابل ردیابی است که تفصیل آن، مجالی دیگر میطلبد.
اما دیگر تأثیرگذاران بر آقا کیانند؟
در ناحیهی شخصیت و روحیهی عملی، قطعاً در وهلهی اول، #والدین ایشان نقشی پررنگ دارند؛ چنانچه خود آقا در بیان خاطراتشان از تأثیرات هر دو بزرگوار- پدر و مادر- بر خود یاد کردهاند. از این مطلب نیز گرچه بسیار شیرین و قابل بهرهبرداری است، ولی چون بحث ما را تا حدی به حاشیه میبرد، میگذریم.
یکی از شخصیتهای مهم و اثرگذار بر روحیهی انقلابی آیتالله خامنهای، شهید سید مجتبی #نواب_صفوی است. همان که آقا او را «پیشآهنگ جهاد و شهادت در زمان ما» میدانند.
...
جرعهنوش | علی احسانزاده
تأثیر #امام_خمینی بر #امام_خامنهای در هر دو محور- اندیشه و عمل- قابل ردیابی است که تفصیل آن، مجالی
...
«من شايد پانزده يا شانزده سالم بود كه مرحوم #نوّاب_صفوى به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوى براى من، خيلى جاذبه داشت و بهكلّى مرا مجذوب خودش كرد. هركسى هم كه آن وقت در حدود سنين ما بود، مجذوب #نواب_صفوى مىشد؛ از بس اين آدم، #پُرشور و #بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً #شجاع و #صريح و گويا بود. من مىتوانم بگويم كه آنجا به طور جدّى به مسائل مبارزاتى و به آنچه كه به آن مبارزه سياسى مىگوييم، علاقهمند شدم. البته قبل از آن، چيزهايى مىدانستم. زمان نوجوانىِ ما با اوقات #مصدّق مصادف بود. من يادم است در سال ۱۳۲۹ وقتىكه مصدّق تازه روى كار آمده بود و مرحوم #آيتالله_كاشانى با او همكارى مىكردند، مرحوم آيتالله كاشانى نقش زيادى در توجّه مردم به شعارهاى سياسى دكتر مصدّق داشتند لذا كسانى را به شهرهاى مختلف مىفرستادند كه براى مردم سخنرانى كنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانى مىآمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانيهايشان را كاملاً يادم است. آنجا با مسائل مصدّق آشنا شديم و بعد، مصدّق سقوط كرد. در سال ۱۳۳۲ كه قضيه ۲۸ مرداد پيشامد كرد، من كاملاً در جريان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ يعنى من خوب يادم است كه اوباش و اراذل، در مجامع حزبى كه به دولت دكتر مصدّق ارتباط داشتند، ريخته بودند و آنجاها را غارت مىكردند. اين مناظر، كاملاً جلوِ چشمم است! بنابراين من مقولههاى سياسى را كاملاً #مىشناختم و ديده بودم؛ ليكن به #مبارزه_سياسى به معناى حقيقى، از زمان آمدن مرحوم نوّاب #علاقهمند شدم. بعد از آنكه مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زياد طول نكشيد كه شهيد شد. شهادت او هم غوغايى در دلهاى جوانانى كه او را ديده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقيقت سوابق كار مبارزاتى ما به اين دوران برمىگردد؛ يعنى به سالهاى ۱۳۳۳ و ۳۴ به بعد.»
(۱۳۷۶/۱۱/۱۴؛ گفتوشنود صميمانهی رهبر معظم انقلاب اسلامى با گروهى از جوانان و نوجوانان)
جرعهنوش | علی احسانزاده
... «من شايد پانزده يا شانزده سالم بود كه مرحوم #نوّاب_صفوى به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوى براى من، خي
«مرحوم شهيد #نوّاب_صفوى نخستين جرقّهاى بود كه #راه_اسلام را به معناى #فراگير_انقلابى_و_پويا ى آن در برابرم روشن ساخت. اين مرد در جامعهى ايرانى آنچنان #جنبشى برانگيخت كه وجدان مسلمانها را از #خواب_غفلت بيدار كرد، #عزمها را جزم كرد و در دلها #غيرت و حميتى نسبت به اسلام و مقدّسات اسلامى ايجاد نمود. #اثرگذارى او محدود به ايران نبود، بلكه به برخى نقاط جهان عرب سفر كرد و آتش شور و حماسه را در دل مجاهدان برافروخت. به برخى زمامداران عرب نيز نصيحت ميكرد كه در دام فريب استعمارگران نيفتند.»
(خون دلی که لعل شد، ص 49)
(محمدمهدی عبدخدایی در خاطرات خود خاطرهای از #یاسر_عرفات نقل میکند که وی از تأثیر سخنرانی شهید #نواب_صفوى در مصر و عتاب تندی که برای ایستادگی در برابر غصب #فلسطین بر او داشته یاد کرده و آن را منشأ تحرک انقلابی خود میداند.)
جرعهنوش | علی احسانزاده
... «من شايد پانزده يا شانزده سالم بود كه مرحوم #نوّاب_صفوى به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوى براى من، خي
اما در میان شخصیتهای اثرگذار بر اندیشهی آیتالله خامنهای، چنانکه پیشتر گذشت، #علامه_طباطبایی و #شهید_مطهری جایگاه ویژهای دارند.
در کنار این دو بزرگوار، #امام_خامنهای متأثر از جریان تاریخی #بیداری_اسلامی و روشنفکری در جهان اسلامی نیز بود.
«این حرکتها و #بیداری_اسلامی ... مربوط به زمان ما هم نیست؛ #ریشه هایش عمیقتر است؛ از صد، صدوپنجاه سال پیش، این حرکت شروع شده است؛ قبل از این، به این شکل نبوده است. #نوآوری_اسلامی و بیداری اسلامی، حرکتی است که در دنیا #ریشهدار است. ما هم که توفیق پیدا کردیم تا این حرکت را به یک مرحلهی استثنایی و بیسابقهای برسانیم و دولت تشکیل دهیم، متأثر از آن جوّ جهانی بودیم. بدون شک، سالها نهضت #سید_جمالالدین و بعد از سید جمالالدین، شاگردان و افکار او در شرق، هند، مصر و ایران، در ایجاد این ذهنیت مؤثر بودهاند؛ البته در ایران، شرایط ویژهای هم وجود داشت؛ موضوع ارتباط روحانیت و مردم و شرایط خاص اعتقادی و حادثهی عاشورا، همه جزو عناصر اصلی است؛ از جمله همین موضوع عاشورا و شهادتطلبی و جوشانبودن عواطف دینی در بین مردم ما، و بعد آن قدرت رهبری عجیب و بینظیر که در امام بزرگوار بود! ایران از همهی اینها توانست استحصال کند و این حادثه به وجود آید. اگر آن رهبری نمیبود، مسألهی ما هم امروز مثل مسائلی بود که کموبیش در جاهای دیگر جریان دارد؛ یا حتی مقداری کمتر. پس، این حرکت اسلامی، یک مسألهی ریشهدار است.»
(۱۳۷۱/۰۵/۱۹؛ بیانات در جمع مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران)
...