eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.1هزار عکس
11.1هزار ویدیو
176 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
✔ رسيدن به فرياد ستمديده و زدودن غم اندوهناك از كفّاره هاى گناهان بزرگ است ▫▫▫ 🔆امام علی _علیه_السلام❤ 🔹 ، حکمت ۲۴ 🔹🔸🍃🌸🍃🔸🔹 📜
✨﷽✨ ✨ #پندانـــــــهـــ 🔔 عدم اعتماد به شنیده ها⁉️ 👌هرچه شنیدی بازگو مکن، که نشانه دروغگویی است، ✅و هر خبری را دروغ مپندار، که نشانه نادانی است. #امیرالمومنین_علیه_السلام 📚 #نهج_البلاغه ، نامه ۶۹ ┄┅┅✿❀♡❀✿┅┅
👆خاکریز خاطرات ۱۴۹ 🌸 کار تمیزِ فرهنگی را از این شهید بیاموزیم...
#نهج_البلاغه حکمت ۱۱
🔅اطْرَحْ عَنْکَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَحُسْنِ الْيَقِينِ 🔹هجوم اندوه و غم ها را با نيروى صبر و حسن يقين از خود دور ساز» ✍اشاره به اينکه زندگى مجموعه اى از تلخ و شيرين هاست و هرزمان از سويى غم و اندوهى به انسان هجوم مى آورد; انسان اگر در برابر هجمه اندوه ها زانو بزند به زودى از پاى در مى آيد; ولى با دو نيرو مى توان بر آنها غلبه کرد: نخست قدرت صبر و شکيبايى است که انسان بداند چه صبر کند چه صبر نکند اين گونه حوادث که از اختيار او بيرون است، اگر بر اثر سهل انگارى و ندانم کارى دامن او را گرفته باشد، مسير خود را طى مى کند. اگر صبر کند در نزد خدا هم سالم است و هم مأجور و اگر شکيبايى را ترک کند باز حوادث مسير خود را طى مى کند بى آنکه اجر و پاداشى داشته باشد. 📚 ۳۱ 🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻
🍃در روستای آزاد مون از توابع شهرستان محمود آباد در خانه ایی با صفا با خانواده ایی با و دوستدار چشم ب جهان گشود... 🍃نامش را محمد نهادند. کودکی ک بعد ها دشتیِ نام گرفت. وقتی که تنها ۵ سالش بود وارد کلاس اول شد و تا ۶ ابتدایی در مدرسه روستا ادامه تحصیل داد. سپس در سال ۱٣۴٢ با پیشنهاد بزرگان و با توجه به علاقه ایی ک ب علوم حوزوی داشت، به آمل منتقل شد و به فراگیری علوم ابتدایی حوزه پرداخت. 🍃 در سال ۱٣۴٣ به حوزه علمیه قم رفت و در آنجا مشغول ب تحصیل شد. از همان دوران کودکی دارای و زکاوت سرشاری بود. حافظه بسیار قوی داشت به طوری که چند صفحه دکلمه را در یک شب حفظ می‌کرد و فردای آن روز در جمع حاضران بی هیچ اشکالی آن را می‌خواند. 🍃این استعداد او طی دوران زندگی اش در راه خدمت به به گونه های دیگری نمایان شد. به سبب تحقیقات و کنکاش های فراوانش در نهج البلاغه او را دشتی نهج البلاغه نامیدند. میگفت با ورود ب دریای بی کران نهج البلاغه تمام زندگی ام تغیر کرد. 🍃با وجود عمر با برکت اما کوتاهی ک داشت آثار زیادی از خود ب جای گذاشت که شامل ۱۱۰ جلد و بیش از ۵۰ مقاله است. 🍃سرانجام‌ در اردیبهشت سال ۱٣٨۰ دعوت حق را لبیک گفت. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ اردیبهشت ۱٣٨۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : تهران 🥀مزار شهید : قم
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 〰️〰️〰️〰️〰️
🌦🌈 از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🥀🕊 🕊
🔰روش معاشرت با مردم 🌹امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ 🦋 با مردم آن گونه معاشرت كنيد، كه اگر مُرديد بر شما اشك ريزند، واگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند. 📗 📘 ❂✦════════════✦❂ 💢 اشاره به این که پیوند محبت و دوستى را از طریق برخورد خوب و نیکى وخدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنید، ♨️ که شما را به منزله نزدیک ترین عزیزان خود بدانند؛ هرگاه از دست بروید جاى شما در میان آنها خالى باشد؛ ❤️ ولى در دل همواره از شما یاد کنند و بر عواطف و محبت هایى که نسبت به آنها داشتید اشک بریزند و در حال حیات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند. 🔸در واقع مولا در اینجا مسئله محبت و خدمت کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بیان فرموده است، 🔺زیرا اشک ریختن بعد از مرگ و عشق ورزیدن در حال حیات از لوازم قطعى محبت با مردم است. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 🍃چشم هایم میخِ نوشته ی مقابلم شده است؛ توصیه ی درباره ی زنده نگه داشتن یاد شهدا. چشم هایم می‌بیند، لب هایم می‌خواند، اما لبریز از شوق می‌شود برای عمل به او؛ هیهات اگر امر کند و ما همچنان بر زمین نشسته باشیم! 🍃دیگر قرار از دست می‌دهم و به تن قلمم میکنم؛ نام شهید حسن طالبی فر مقابل چشمانم جان می‌گیرد. بی آنکه بخواهم دستم شروع می‌کند به حماسه گری، به نوشتن و سرودن از شهیدی که تنها چهارده سال داشت و طعم تلخ را چشید اما لحظه ای خود را غافل از نگاه خدا ندید. 🍃عاشقانه کرد. کتاب های سیاسی و برنامه ی همیشگی او بود و دغدغه اش برای بصیرت آفرینی او را به خواندن کشانده بود. امام خمینی(ره) گوهر نایاب این را، عزیز می‌شمرد و مشتاقانه در به پیروزی رسیدن این انقلاب تلاش می‌کرد. تا جایی که وقتی فرمان جهاد می‌دهد سر از پا نمی‌شناسد و راهی می‌شود. 🍃خلاصه کنم. گویا می‌دانست قرار است به سمت خدا پر بگیرد آخر چند ساعت قبل از شهادت پیشنهاد غسل می‌دهد‌؛ در آب کرخه شهادت و آب را به تن جهادگرش تبرک می‌کند. ساعاتی بعد تیرهای ، مسیر قلبش را در پیش گرفته و برای همیشه اورا سعاتمند و آخرت می‌کند. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١٢ اردیبهشت ١٣٣٩ 📅تاریخ شهادت : ٩ آبان ١٣۵٩ 📅تاریخ انتشار : ۹ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : نامشخص 🥀مزار شهید : نامشخص