eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
66.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
167 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی ارتباط با ادمین @MARTYR1 https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از صحبتهای شهید همت در جمع نیروهای لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) آذر ۶۲ اردوگاه قلاجه داستان از بسیجی که در گردان مالک روی سیم خاردار می خوابد و می گوید پایتان را روی من بگذارید و رد شوید بچه های بسیجی پا بر روی پشتش می گذارند و می گذرند او روی سیم خاردار می خوابد یک مین زیر شکمش منفجر میشود و شهیدش میکند کسی این قدر عاشق؟مگر عشق بدون شناخت می شود؟عشق بدون شناخت معنا ندارد این شناخت می خواهد که یکی روی مین بخوابد سینه اش را بگذارد روی سیم خاردار تا دیگران از روی بدن او رد شوند شوخی نیست تا درک نباشد نیت ها پاک نمی شود برگرفته از کتاب "ماه همراه بچه هاست" ╔═. ♡♡♡.══════╗ ╚══════. ♡♡♡.═╝
✍ شب اومد خونه چشماش از بی‌خوابی شدید، سرخ بود. رفتم سفره بیارم ولی نذاشت. گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از در بیام. گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی... نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد. بعد غذای رو با بهش داد و سفره رو جمع کرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما». 📙به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲
: ✍با ڪفر، سازش و صلح، حرام است. با ڪفر، بر سر میز مذاڪره نشستن، خصلت قاسطین و ناڪثین است؛ نہ خصلت مؤمنین و متقّین ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
✅ جبهه خودی کجاست؟ : _هرگاه راه را گم کردید، ببینید آتش دشمن کدام سمت را میکوبد همانجا جبهه‌ی خودی است. 🔸 در این کشور هر وقت مسؤولی برای مردم قصد خدمت داشت (مثل الان «رئیسی»)مورد هجوم برخی رسانه‌های معلوم الحال داخلی و خارجی قرار میگیرد. چون آنها رضایتمندی مردم را نمیخواهند. آنها مردم ما را ناراضی میخواهند و عصبی، به همین خاطر در رسانه هایشان همیشه اخبار منفی به جامعه مخابره می کنند.
همسر شهید همت می‌گوید: 🔹 من همیشه با کسانی از فامیل و آشنا و حتی غریبه‌ها که فکرهای مخالف داشتند، جر و بحث می‌کردم؛ چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، اما ابراهیم می‌گفت: «باید بنشینیم و با همه شان منطقی حرف بزنیم. » می‌گفتم: «ولی اینها همه اش آدم را مسخره می‌کنند. » 🔸 می‌گفت: «ما در قبال تمام کسانی که راه کج رفته اند، مسئولیم. حق نداریم با ایشان برخورد تند کنیم. از کجا معلوم توی انحراف اینها، تک تک ما نقشی نداشته باشیم؟ » گفتم: «تو کجایی که بخواهی نقشی داشته باشی، تو را که من هم نمی بینم. » گفت: «چه فرقی می‌کند؟ منِ نوعی، برخورد نادرستم، سهل انگاری ام، کوتاهی ام، همه اینها باعث انحراف می‌شود». 📘 به مجنون گفتم زنده بمان
🌿 الگوی جاوید یک از بند هوا و هوس رستن است و من این الگو را دوست دارم. 📚 کتاب طنین همت
: ✍با کفر، سازش و صلح، حرام است. با کفر، بر سر میز مذاکره نشستن، خصلت قاسطین و ناکثین است؛ نہ خصلت مؤمنین و متقّین 🕊
🌸 شوخی با 🌸 🌷در سالهای دفاع مقدس چای مرهم خستگی جسمی رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر عاشورا انس و الفت بیشتری با چای داشتند. 🌷 روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر 27 حضرت محمد رسول الله «ص») بودیم که در آن صحبت از کنترل مناطق عملیاتی بود. 🌷 حاج همت به آقا مهدی گفت : نگهبانان لشکر شما برای نیروهای سایر لشکرها سخت می گیرند و اجازه نمی دهند راحت عبور و مرور کنند مگر ترکی بلد باشند. 🌷 آقای مهدی در پاسخ گفت : شما یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند حاج همت گفت : *من نه تنها نگهبانان لشکر شما را می شناسم حتی حد خط لشکر عاشورا را هم می شناسم. آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه می شناسید؟ 🌷 حاج همت گفت : شناختن حد و حدود لشکر شما کاری ندارد اصلاً مشکلی نیست هر خطی که از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خط لشکر عاشوراست چون همیشه کتری های چای لشکر شما روی آتش می جوشد. همگی خندیدیم😅😅 〰️〰️〰️〰️〰️
‌ ‌ 🔹 از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است؛ بپاخیزید و را دریابید. 〰️〰️〰️〰️〰️
🌷🕊🌴🌹🌴🕊🌷 خواب يكي از همرزمان ۴۸ ساعت قبل از با ماشيني كه به دستور وي از لجستيك لشكر به بنده واگذار شده بود با به مقر لشكر در سردشت آمديم . شب خاطره‌انگيزي را با هم سپري كرديم ، فرداي آن شب از بنده كليد ماشين را خواست ، به ایشان گفتم « اين ماشين هم مثل موتور در جزيره مجنون نشود ». در جزيره مجنون يك موتور داشتم و آن‌ را در اختيار هيچ كسي قرار نمي‌دادم ، هر كسي كه پيش مي‌رفت تا وي وساطت كند كه موتور را به او بدهم ، نتيجه‌اي نداشت . شرايط به همين منوال سپري ‌شد تا اينكه در عمليات خيبر در جزيره مجنون متوجه شدم كه موتور نيست . به سرعت پيش رفتم و جريان را با او در ميان گذاشتم . او به من گفت « نگران نباش، به موتور احتياج داشت ، به همين دليل از من خواست كه آن موتور را به او دهم و من هم نتوانستم حرفش را رد كنم و موتور را به او دادم » بعد از چند ساعت متوجه شديم كه بر اثر اصابت خمپاره‌ ، روي موتور به رسيده است . با درخواست كليد ماشين را به وي دادم و خودم به مهاباد آمدم ، نصف شب يكي از بچه‌هاي شاهرود خوابي ديده بود كه رژيم بعث ، لشكر را بمباران كرده است و همه بچه‌ها ايستاده‌اند و قلب‌هايشان آتش گرفته است. صبح آن روز به سراغ يكي از بچه‌هايي كه تعبير خواب مي‌دانست رفتیم و او گفت « قرار است بلايي به سر لشكر بيايد ، برويد صدقه جمع كنيد و دعاي رفع بلا را بخوانيد » كمتر از چند ساعت متوجه شديم كه و برادرش در همان ماشيني كه ۲ روز قبل از بنده تقاضا كرده بودند به رسيدند و خبر تمام قلب‌ها را آتش زد و خواب آن رزمنده تعبير شد ... 🌹 🌹 @kakamartyr3🌹
سختی‌ها را تحمل کنید ان‌شاءالله این انقلاب با نهایت اقتدار و توان به انقلاب جهانی آقا امام زمان(عج) اتصال پیدا می کند ...
🚩 جنازه‌ی سه روز گم شد. چندتا از رفقا و هم‌رزمای نزدیکش در به در دنبال پیکر حاجی بودن. از این سردخونه به اون سردخونه، از این معراج به اون معراج، دستِ آخر رو بین شهدای پیدا کردن. از روی بادگیر و زیرپوش و چراغ‌قوه‌ی تو جیبش. ولی من میخوام بگم، چه سرّی بود که توی عاشورایی بجنگی، همه‌ی نیروهاتو فدا کنی و فقط خودت باشی و خودت، مثل اربابت امام حسین علیه‌السلام هم به برسی و توی لشکر عاشورا پیدات کنن!!؟؟؟ بعد اونوقت چشاتم اختصاصی خدا واسه خودش بخواد، چون اون چشما نامحرم ندید و فقط خدا رو دید...!!؟؟؟
🚩 ♡ ☆ برای تشییع جنازه‌اش، از همه جا آمده بودند. حتی فدائيانش در کردستان، پیشمرگان کُرد مسلمان از بانه، از مریوان، همه در فراغ شهادتش، آه می‌کشیدند و ناله سر می‌دادند. داغش برای همه جانکاه و سنگین بود. در همین بود که به او لقب اطلاق شد... ☆ ♡
📃 بخشی از : مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه حاضر بودم بميرم؟ ♦️کلام او الهام‌بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. 🌹اگر افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد. @
🌤 🚩 🍃 💓 ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ سالروز شهادت شیر لشکر خط شکن محمدرسول‌الله(ص) همرزم وفادار، یار و یاور و چهارمین فرماندۀ دلاور سردار شجاع و سلحشور سپاه اسلام ✅ ❤ ❤✔❤ متولد اول اردیبهشت ۱۳۳۶ ، قهرود کاشان اعزام به خدمت سربازی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵ ترک پادگان به دستور حضرت‌امام‌خمینی(ره) و پیوستن به صف انقلابیون عضویت در سپاه در بهار ۱۳۵۸ عزیمت به کردستان به صورت داوطلبانه در سال ۱۳۵۹ پیوستن به و انتصاب به فرماندهی اطلاعات-عملیات سپاه‌مریوان انتصاب به مسئولیت واحد اطلاعات-عملیات تیپ۲۷محمدرسول‌الله(ص) به دستور در بهمن ۱۳۶۰ مجروحیت در عملیات فتح‌المبین شرکت فعال و مؤثر در عملیات هایی همچون؛ بیت‌المقدس ، رمضان ، مسلم‌ابن‌عقیل ، والفجرمقدماتی ، والفجریک ، والفجر دو ، والفجر‌ سه ، والفجر چهار انتصاب به فرماندهی تیپ سلمان از لشکر۲۷ به دستور حاج همّت انتصاب مجدد به فرماندهی اطلاعات-عملیات لشکر۲۷ به دستور در عملیات خیبر فرماندهی لشکر۲۷محمدرسول‌الله(ص) در اواخر اسفند ۱۳۶۲ پس از شهادت شهادت در عملیات بدر ، روز ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ ، شرق دجله با اصابت ترکش خمپاره به سر مبارکش 🚩 🌹 🍃 🌷
لوح | شهید همت : 💠 هر موقع در مناطق جنگی راه رو گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را می کوبد همان جبهه خودی است. 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
″دعا و سلام همه‌ی بسیجی‌ها به امام،″ را چگونه و از کجا به ″امام خمینی″ می‌رساند؟! سخنان شهید محمدابراهیم همت در خصوص فرمایشات امام خمینی و پیروزی قریب الوقوع.
همسر شهید همت می‌گوید: 🔹 من همیشه با کسانی از فامیل و آشنا و حتی غریبه‌ها که فکرهای مخالف داشتند، جر و بحث می‌کردم؛ چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، اما ابراهیم می‌گفت: «باید بنشینیم و با همه شان منطقی حرف بزنیم. » می‌گفتم: «ولی اینها همه اش آدم را مسخره می‌کنند. » 🔸 می‌گفت: «ما در قبال تمام کسانی که راه کج رفته اند، مسئولیم. حق نداریم با ایشان برخورد تند کنیم. از کجا معلوم توی انحراف اینها، تک تک ما نقشی نداشته باشیم؟ » گفتم: «تو کجایی که بخواهی نقشی داشته باشی، تو را که من هم نمی بینم. » گفت: «چه فرقی می‌کند؟ منِ نوعی، برخورد نادرستم، سهل انگاری ام، کوتاهی ام، همه اینها باعث انحراف می‌شود». 📘 به مجنون گفتم زنده بمان ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
⚘ ✿🌺࿐ྀུ༅𖠇༅➼‌══┅── ۱۳ تیر ۱۳۶۵ عملیات سالروز شهادت قائم‌مقام بلندآوازه‌ی محمدرسول‌اللهﷺ دست راست تمام فرماندهان لشکر سردار دلاور و عاشورایی سپاه اسلام 🌺 ولادت: ۱۸ اسفند ۱۳۳۸، تهران، حوالی میدان شوش زندگی در محله‌ای فقیرنشین ادامه‌ی تحصیل تا پایان مقطع راهنمایی در سال ۵۲ ترک تحصیل به علّت فقر و شرایط سخت زندگی مشغول به کار در یک کارگاه خیاطی در بازار تهران بازگشت به ادامه‌ی تحصیل پس از یک سال دوری و ورود به مقطع دبیرستان سال ۵۳ دوستی نزدیک با نصرت‌الله قریب، رضا چراغی و محمّد پوراحمد شرکت در تظاهرات و اجتماعات علیه رژیم شاهنشاهی در سال ۵۶ اخذ مدرک دیپلم در رشته‌ی اقتصاد در خرداد ۵۷ بازداشت روز ۴ آبان ۵۷ و آزادی با اخذ تعهد مشارکت در تسخیر پادگان‌ها و مراکز نظامی در آستانه‌ی پیروزی انقلاب و پس از آن راه‌اندازی کمیته‌ی حفاظت شهری با بچه‌محل‌ها ورود به سپاه در ۴ آبان ۱۳۵۸ و ادامه‌ی خدمت در گردان چهار سپاه در پادگان ولیعصر تهران انتقال به مرکز سفارت آمریکا جهت حفاظت در آبان ۵۸ انتقال به غرب کشور در تاریخ ۷ دی ماه ۵۸ جهت مقابله با فعالیت‌های ضدانقلاب اقامت سه ماهه در روانسر جهت حفاظت از سپاه شهر اعزام به شهر پاوه و آشنایی با سردار شرکت در عملیات باینگان در ۲۸ اردیبهشت ۵۹ به فرماندهی سردار شهید ناصر کاظمی اعزام به شهر مریوان به همراه سردار در تابستان ۵۹ اعزام به جبهه‌ی سرپل ذهاب در مهر ۵۹ به همراه سرداران: شهید رضا چراغی و شهید حسن زمانی و همچنین گیلان‌غرب بازگشت به مریوان در اواخر زمستان ۱۳۵۹ انتصاب به عنوان فرمانده‌ی پاسگاه شهدا توسط شرکت در عملیات کاوه‌زهرا و مجروحیت شدید و بستر‌شدن ۷ ماهه مجددأ بازگشت به غرب و عزیمت به جنوب جهت تشکیل تیپ۲۷محمدرسول‌الله انتصاب به عنوان مسئول واحد پرسنلی تیپ۲۷ توسط حضور موفق و مؤثر در عملیات فتح‌المبین و الی‌ییت‌المقدس در فروردین، اردیبهشت و خرداد۱۳۶۱ عزیمت به مأموریت لبنان در خرداد و تیر ۱۳۶۱ در کنار سرداران احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همّت شرکت در عملیات عظیم رمضان در تیر ۱۳۶۱ حضور در عملیات مسلم‌ابن‌عقیل در نهم مهر ۱۳۶۱ و مسئولیت محور عملیاتی حضور در عملیات‌ والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ و مسئولیت فرماندهی تیپ سوم ابوذر به دستور سردار ازدواج در اسفند سال ۱۳۶۱ عزیمت به غرب کشور - اسلام‌آباد غرب در بهار سال ۱۳۶۲ شرکت در عملیات‌های والفجر۲ و والفجر۳ در تابستان ۱۳۶۲ شرکت فعال و حضور موفق در عملیات والفجر۴ در مهر و آبان ۱۳۶۲ در منطقه‌ی عمومی مریوان عزیمت به جنوب و شرکت در عملیات سرنوشت‌ساز خیبر در اسفند ۱۳۶۲ انتصاب به قائم‌مقامی لشکر۲۷ به دستور سردار در فروردین ۱۳۶۳ به دنیا آمدن اولین فرزند به نام سیّدمهدی در ۲۱ فروردین ۱۳۶۳ سفر به مکّه و زیارت خانه‌ی خدا در پاییز سال ۶۳ شرکت در عملیات بدر در اسفند سال ۱۳۶۳ و مجروحیت در این عملیات انتصاب مجدد به جانشینی در پی انتخاب سردار حاج محمّد کوثری به عنوان فرمانده‌ی جدید لشکر پس از شهادت عباس کریمی شرکت فعال و حضور موفق در عملیات بسیاربزرگ والفجر۸ شهادت برادر کوچک ایشان سیّدحسین دستواره در تیر ۱۳۶۵ : ۱۲ تیر ۱۳۶۵، عملیات کربلای۱ در منطقه‌ی مهران با اصابت ترکش‌های خمپاره ۱۲۰
⚘ ✿🌺࿐ྀུ༅𖠇༅➼‌══┅── ۱۳ تیر ۱۳۶۵ عملیات سالروز شهادت قائم‌مقام بلندآوازه‌ی محمدرسول‌اللهﷺ دست راست تمام فرماندهان لشکر سردار دلاور و عاشورایی سپاه اسلام 🌺 ولادت: ۱۸ اسفند ۱۳۳۸، تهران، حوالی میدان شوش زندگی در محله‌ای فقیرنشین ادامه‌ی تحصیل تا پایان مقطع راهنمایی در سال ۵۲ ترک تحصیل به علّت فقر و شرایط سخت زندگی مشغول به کار در یک کارگاه خیاطی در بازار تهران بازگشت به ادامه‌ی تحصیل پس از یک سال دوری و ورود به مقطع دبیرستان سال ۵۳ دوستی نزدیک با نصرت‌الله قریب، رضا چراغی و محمّد پوراحمد شرکت در تظاهرات و اجتماعات علیه رژیم شاهنشاهی در سال ۵۶ اخذ مدرک دیپلم در رشته‌ی اقتصاد در خرداد ۵۷ بازداشت روز ۴ آبان ۵۷ و آزادی با اخذ تعهد مشارکت در تسخیر پادگان‌ها و مراکز نظامی در آستانه‌ی پیروزی انقلاب و پس از آن راه‌اندازی کمیته‌ی حفاظت شهری با بچه‌محل‌ها ورود به سپاه در ۴ آبان ۱۳۵۸ و ادامه‌ی خدمت در گردان چهار سپاه در پادگان ولیعصر تهران انتقال به مرکز سفارت آمریکا جهت حفاظت در آبان ۵۸ انتقال به غرب کشور در تاریخ ۷ دی ماه ۵۸ جهت مقابله با فعالیت‌های ضدانقلاب اقامت سه ماهه در روانسر جهت حفاظت از سپاه شهر اعزام به شهر پاوه و آشنایی با سردار شرکت در عملیات باینگان در ۲۸ اردیبهشت ۵۹ به فرماندهی سردار شهید ناصر کاظمی اعزام به شهر مریوان به همراه سردار در تابستان ۵۹ اعزام به جبهه‌ی سرپل ذهاب در مهر ۵۹ به همراه سرداران: شهید رضا چراغی و شهید حسن زمانی و همچنین گیلان‌غرب بازگشت به مریوان در اواخر زمستان ۱۳۵۹ انتصاب به عنوان فرمانده‌ی پاسگاه شهدا توسط شرکت در عملیات کاوه‌زهرا و مجروحیت شدید و بستر‌شدن ۷ ماهه مجددأ بازگشت به غرب و عزیمت به جنوب جهت تشکیل تیپ۲۷محمدرسول‌الله انتصاب به عنوان مسئول واحد پرسنلی تیپ۲۷ توسط حضور موفق و مؤثر در عملیات فتح‌المبین و الی‌ییت‌المقدس در فروردین، اردیبهشت و خرداد۱۳۶۱ عزیمت به مأموریت لبنان در خرداد و تیر ۱۳۶۱ در کنار سرداران احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همّت شرکت در عملیات عظیم رمضان در تیر ۱۳۶۱ حضور در عملیات مسلم‌ابن‌عقیل در نهم مهر ۱۳۶۱ و مسئولیت محور عملیاتی حضور در عملیات‌ والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ و مسئولیت فرماندهی تیپ سوم ابوذر به دستور سردار ازدواج در اسفند سال ۱۳۶۱ عزیمت به غرب کشور - اسلام‌آباد غرب در بهار سال ۱۳۶۲ شرکت در عملیات‌های والفجر۲ و والفجر۳ در تابستان ۱۳۶۲ شرکت فعال و حضور موفق در عملیات والفجر۴ در مهر و آبان ۱۳۶۲ در منطقه‌ی عمومی مریوان عزیمت به جنوب و شرکت در عملیات سرنوشت‌ساز خیبر در اسفند ۱۳۶۲ انتصاب به قائم‌مقامی لشکر۲۷ به دستور سردار در فروردین ۱۳۶۳ به دنیا آمدن اولین فرزند به نام سیّدمهدی در ۲۱ فروردین ۱۳۶۳ سفر به مکّه و زیارت خانه‌ی خدا در پاییز سال ۶۳ شرکت در عملیات بدر در اسفند سال ۱۳۶۳ و مجروحیت در این عملیات انتصاب مجدد به جانشینی در پی انتخاب سردار حاج محمّد کوثری به عنوان فرمانده‌ی جدید لشکر پس از شهادت عباس کریمی شرکت فعال و حضور موفق در عملیات بسیاربزرگ والفجر۸ شهادت برادر کوچک ایشان سیّدحسین دستواره در تیر ۱۳۶۵ : ۱۲ تیر ۱۳۶۵، عملیات کربلای۱ در منطقه‌ی مهران با اصابت ترکش‌های خمپاره ۱۲۰
 ⊰꧂⊰♡☆♡⊱꧂⊱ ❏ مؤمن حتی برای یک لحظه هم نمی‌بایست احساس کند که ناامید است؛ چرا که امید ما، همۀ وجود، توان و هستی ما به دست خدا است. همیشه بایستی امیدوار و مطمئن باشیم و به خداوند توکل کنیم. این صحنۀ هستی، محلّ آزمایش است. ما چهار صباحی زنده‌ایم؛ بیست سال، سی سال، چهل سال و آخر از دنیا می‌رویم. آن خداوندی که «يُحیی وَيُميت وَ يُمِيتُ وَ يُحيی» است، خداوندِ تمامِ هستی است. خداوندی است که عدم؛ در حریم موجودیت او راه ندارد و نباید به مشیّت او، شک کنیم و خدای‌ناخواسته در روح ما نسبت به حقیقت هستی تزلزلی رخ بدهد. ↺ منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و فاخر ، جلد دوم، صفحهٔ ۱۰۲۷ به پژوهش و نگارش حسین بهزاد.
 ⊰꧂⊰♡☆♡⊱꧂⊱ ❏ مؤمن حتی برای یک لحظه هم نمی‌بایست احساس کند که ناامید است؛ چرا که امید ما، همۀ وجود، توان و هستی ما به دست خدا است. همیشه بایستی امیدوار و مطمئن باشیم و به خداوند توکل کنیم. این صحنۀ هستی، محلّ آزمایش است. ما چهار صباحی زنده‌ایم؛ بیست سال، سی سال، چهل سال و آخر از دنیا می‌رویم. آن خداوندی که «يُحیی وَيُميت وَ يُمِيتُ وَ يُحيی» است، خداوندِ تمامِ هستی است. خداوندی است که عدم؛ در حریم موجودیت او راه ندارد و نباید به مشیّت او، شک کنیم و خدای‌ناخواسته در روح ما نسبت به حقیقت هستی تزلزلی رخ بدهد. ↺ منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و فاخر ، جلد دوم، صفحهٔ ۱۰۲۷ به پژوهش و نگارش حسین بهزاد.
برای شهید شدن، بایستی شهیدانه زیست... شهیدانه فکر کرد... شهیدانه نیت کرد... شهیدانه عمل کرد... شهیدانه کار کرد... خلاصه‌ی کلام : برای شهادت ؛ باید همت و باکری باشیم