eitaa logo
نردبان بهشت
1.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
81 فایل
دعاها و.. تنظیم شده برا مدیرانی که بخوان گروهی دعایی روختم کنن🌺 کپی با ذکر ۳ صلوات😊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
‌🌸🍃🌸 📿‌چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ 🔸علیرضا پناهیان #قسمت_سوم۱ 🌸 معرفی یک استاد خصوصی برای سیر و سلو
‌🌸🍃🌸 📿‌چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ 🔸علیرضا پناهیان ۴ 🌸 معرفی یک استاد خصوصی برای سیر و سلوک شما فکر می کنید بزرگان و عرفای ما که به جایی رسیده اند با چه چیزی رسیده اند؟ با همین نماز !نماز خودش به تنهایی استاد انسان است. مثلا هربار بعد از خواندن نماز ، وقتی می خواهی سریع از سجاده بلند شوی و سراغ کارهایت بروی، اگر به خودت بگویی :«‌ بگذار تعقیبات نماز را هم بخوانم» و بعد کمی تامل کنی و بنشینی تعقیبات نماز را بخوانی ، همین باعث می شود یکی از بدی های روح تو از بین برود. ‌ سوال: پس دیگر استاد نمی خواهیم؟ پس اینکه گفته اند :« طی این مرحله بی همراهی خضر مکن ، ظلمات است بترس از خطر تنهایی» چه می شود؟ اگر برایت لازم بود، حتما خداوند کسی را سر راهت قرار خواهد داد. برای اول راه، همین آگاهی عمومی که اکثر شما دارید کافی است. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:« شما به عمل به آنچه میدانید محتاج ترید تا به دانستن آنچه که نمی دانید.» ✨ادامه دارد.... 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💭کانال نردبان بهشت 👇 http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله✋ ✴️با رحمت واسعه‌ات نگاهم کن ✴️اون رحمتی که همیشه می‌جوشه 💖🌹 لبیک یا حسین
🔺اعمال شب جمعه در یک نگاه 👇 صلوات ..ذکر سبحان الله .استغفار eitaa.com/kanale_behesht/309 نماز در شب جمعه eitaa.com/kanale_behesht/380 سوره های مخصوص شب جمعه eitaa.com/kanale_behesht/388 چگونگی قرائت نماز در شب جمعه eitaa.com/kanale_behesht/1142 روایت ترک شعر در شب جمعه eitaa.com/kanale_behesht/1150 دعا در حق مومنین، دعای اللهم من تعباء و تهیاء eitaa.com/kanale_behesht/1151 متن دعای اللهم یا شاهد کل نجوی ، و یا دائم الفضل علی البریه eitaa.com/kanale_behesht/1153 متن دعای کمیل eitaa.com/kanale_behesht/1156 صوتی دعای کمیل eitaa.com/kanale_behesht/1161 آداب انار خوردن،ذکر ما بین دو رکعت نافله eitaa.com/kanale_behesht/1164 دعای سحر شب جمعه،ذکر پیش از نماز صبح eitaa.com/kanale_behesht/1165 🖤 التماس دعا ⚘|❀ @kanale_behesht ❀|⚘
آرشیو ☀️اعمال روز جمعه در یک نگاه 📤متن دعای ندبه همراه با صوت eitaa.com/kanale_behesht/1188 📤صوت دعای ندبه eitaa.com/kanale_behesht/1192 📤ذکرهای روز جمعه eitaa.com/kanale_behesht/1198 📤خوندن برخی از سوره ها در این روز eitaa.com/kanale_behesht/1200 📤زمان غسل جمعه eitaa.com/kanale_behesht/1204 📤طریقه ناخن گرفتن eitaa.com/kanale_behesht/1207 📥صدقه دادن،انار خوردن و ... eitaa.com/kanale_behesht/1207 📥فارغ ار کارهای دنیوی eitaa.com/kanale_behesht/1210 📥صلوات و استغفار eitaa.com/kanale_behesht/1242 📥متن سوره جمعه همراه با صوت eitaa.com/kanale_behesht/1225 📥متن سوره منافقون همراه با صوت eitaa.com/kanale_behesht/1227 📥تعقیب بعد از ظهر روز جمعه و ..‌ eitaa.com/kanale_behesht/1230 📥متن دعای یا من یرحم العباد eitaa.com/kanale_behesht/777 📥متن دعای اللهم یوم هذا مبارک eitaa.com/kanale_behesht/782 📥متن دعای عشرات eitaa.com/kanale_behesht/1254 📥صوت دعای عشرات eitaa.com/kanale_behesht/1257 📥متن صلوات ضراب اصفهانی eitaa.com/kanale_behesht/1264 📥صوت صلوات ضراب اصفهانی eitaa.com/kanale_behesht/1266 📥متن دعای سمات eitaa.com/kanale_behesht/1272 📥صوت دعای سمات eitaa.com/kanale_behesht/1275 و ..... 🕊 التماس دعا @kanale_behesht ┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
هدایت شده از  نردبان بهشت
#غسل_جمعه 💕امام صادق علیه السلام: ☘غسل جمعه پاکیزه کننده و کفاره گناهان است از جمعه تا جمعه دیگر.. 💠در حدیث دیگر از ان حضرت منقول است:هر کس غسل جمعه را انجام دهد و بخواند دعای زیر را👇👇 💠اَشهَدُ اَن لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد انَّ محمدا عبدُه و رسولُه اللهم صل علی محمدِِ و آل محمدِِ و اجعلنی من التوّابین َ و اجعلنی منَ المتَطَهِّرین 🌺پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله): هر کس موفق شود چهل جمعه پشت سر هم غسل کند بدنش در قبر متلاشی نشده و نخواهد پوسید. 📘بحارالانوار ج 26 📚مفاتیح الجنان @kanale_behesht ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از  نردبان بهشت
#اعمال_روز_جمعه 📤نهم : سر را به خَطْمي بشويد كه امان مي بخشد از #پيسي_و_ديوانگي 👣دهم : #ناخن_و_شارب_بگيرد كه فضيلت زياد دارد و روزي را زياد مي كند و از گناه پاك مي كند تا جمعه ديگر و امان مي بخشد از ديوانگي و خوره و پيسي و در آن حين بخواند : بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، وِعلي سُنَّةِ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد #طریقه_ناخن_گرفتن🔻 🖐و در گرفتن ناخن ابتدا كند به #انگشت_كوچك دست چپ و ختم كند به انگشت كوچك دست راست و همچنين كند در گرفتن ناخنهاي پاي خود نيز پس ريزهاي ناخن را دفن كند. 🌸يازدهم : بوي خوش بكار برد و جامه  هاي پاكيزه خود را بپوشد . #بوی_خوش #ناخن_گرفتن #شستن_سر_با_خطمی @kanale_behesht ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘سه نفرکه زودتربه بهشت میروند 🔥سه نفرکه اول به جهنم میروند 🎧از زبان ایت الله مجتهدی تهران
نردبان بهشت
☘سه نفرکه زودتربه بهشت میروند 🔥سه نفرکه اول به جهنم میروند 🎧از زبان ایت الله مجتهدی تهران
☘ چکیده ای از صوت اول کسی که داخل بهشت میشه سه نفر اولین بقیه یعد میرن سه نفرم جهنم اولین.. بقیه جهنمیا بعدن اول کسی که تو بهشت میره شهید دومین کس بنده مملوک.‌ سوم ..فقیری که نداره اما گناه نمیکنه دزدی نمیکنه حتی به زبون نمیگه ندارم اینا اولن اول کسی که میره جهنم امیری که مسلط بر مردم دوم ثروتمندی که مال داره حق مردم رو نمیده سوم با اینکه فقیره جنایت میکنه آدم میکشه و .. .
نردبان بهشت
. #داستان_دو_راهی #قسمت_سی_و_چهارم بدنم درد می کرد... روی تخت دراز کشیدم... گیج بودم از سنگینی یه
. ساعت حدود 6 صبح از خواب بلند شدم. بعد از گذشت ماجرای من دیگر سر کار نرفتم.جواب پی گیری های شرکت را هم سربالا می دادم. حدود یک هفته می شود که گذشته. واقعا روز های سختی داشتم... ولی عزمم را جزم کردم.باید بروم و از روشنک عذرخواهی کنم.تمام ماجرا را برایش تعریف کنم. او آدم منطقی هست می پذیرد... -ولی نه!!! انگار یادم رفته لحظه ی آخر چطوری باهاش حرف زدم شاید اصلا نخواد منو ببینه. بغضم را قورت دادم. -اما...این نباید مانع من بشه، باید عذر خواهی کنم... لباس هایم را تنم کردم.آرایشی نکردم. چهره ام بدون آرایش هم زیبا بود.کوله پشتی ام را برداشتم.مقنعه ام را هم سرم کردم و از خانه بیرون رفتم. خوشحال بودم از اینکه روشنک را می بینم ولی خجالت زده و پراسترس از رفتار گذشته ام... تا رسیدن به خیابان قدم هایم را شمردم... ناآرام بودم! این حس عمیق دلهره را درک نمی کردم! سوار تاکسی شدم و بعد از نیم ساعت رسیدم. روبه روی شرکت ایستادم نگاهی به سر و وضعم انداختم و قدمی برداشتم ولی همان قدم را برگشتم... می ترسیدم...نفس عمیقی کشیدم و قدمی دیگر برداشتم... ایستادم! نگاهی به اطرافم انداختم پلک هایم را روی هم فشار دادم و قدم هایم را بلند تر برداشتم. به محض وارد شدن به شرکت با نگاه پر تعجب و آمیخته با عصبانیت آقای باقری مسئول استخدام روبه رو شدم! آب دهانم را به سختی قورت دادم و گفتم: -سلام. ابرو هایش را در هم فرو برد و گفت: -علیک سلام!! معلوم هست شما کجایین خانم منصوری؟! برای چی خبری نمیدین!!! دستانم را رو به رویش تکان دادم و گفتم: -صبر کنید... صبر کنید... به منم فرصت بدین صحبت کنم! نگاهی انداخت و گفت: -بفرمایین. -واقعا نمیتونستم بیام مشکلی برام پیش اومده بود... شرمنده ام. سکوت کردو گفت: -تکرار نکنید لطفا، واقعا اگر امروز نمیومدین اخراج می شدین! -چشم. -بفرمایین سرکارتون. -با اجازه. قدم اول قدم دوم قدم سوم... تپش اول تپش دوم تپش سوم... دستم را به کوله پشتی ام چسباندم و نگاهم را به اطراف شرکت انداختم. چشمم به صندوق خورد... کسی پشت صندوق نبود... خب روشنک باید همین دور و بر ها باشد. تند تر قدم برداشتم و سمت بایگانی رفتم. 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💭کانال نردبان بهشت 👇 http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿🌿 معروف به 📝دعاء سيفي صغير معروف به دعاء قامُوس شيخ اجلّ ثقة الإسلام نوري عطَّرَ اللهُ مرقده در صحيفه ثانيه علويّه آنرا ذكر كرده و فرموده كه از براي اين دعا در كلمات شرح غريبي است و از براي او آثار عجيبه ذكر كرده اند و من چون اعتماد بر آن نداشتم ذكر نكردم لكن اصل دعا را ذكر مي كنم تَسامُحاً و تَاَسِّياً بالعُلماء الأعلامِ و دعا اين است: 🔻 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بنام خداى بخشاينده مهربان‏ 🌹🌿رَبِّ اَدْخِلْنى‏ فى‏ لُجَّةِ بَحْرِ اَحَدِيَّتِكَ، وَطَمْطامِ يَمِّ وَحْدانِيَّتِكَ، وَقَوِّنى‏ پروردگارا مرا در ميان درياى يگانگيت و در دل اقيانوس يكتائيت وارد كن و نيرويم ده‏ 🌹🌿بِقُوَّةِ سَطْوَةِ سُلْطانِ فَرْدانِيَّتِكَ، حَتّى‏ اَخْرُجَ اِلى‏ فَضآءِ سَعَةِ رَحْمَتِكَ به نيروى پيروز فرمانروايى تنهائيت تا من به فضاى وسيع رحمتت درآيم‏ 🌹🌿وَفى‏ وَجْهى‏ لَمَعاتُ بَرْقِ الْقُرْبِ مِنْ اثارِ حِمايَتِكَ، مَهيباً بِهَيْبَتِكَ، در حالى‏ كه در چهره ‏ام پرتوهايى از برق نزديكى به تو از آثار حمايتت موجود باشد و از هيبت تو هيبتى‏ گرفته باشد 🌹🌿عَزيزاً بِعِنايَتِكَ، مُتَجَلِّلاً مُكَرَّماً بِتَعْليمِكَ وَتَزْكِيَتِكَ، واَلْبِسْنى‏ خِلَعَ‏ و به عنايت تو نيرومند گشته و به بركت تعليم و پرورش تو با شوكت و گرامى شده باشد. و خلعت‏ 🌹🌿الْعِزَّةِ وَالْقَبُولِ، وَسَهِّلْ لى‏ مَناهِجَ الْوُصْلَةِ والْوُصُولِ، وَتَوِّجْنى‏ بِتاجِ‏ عزت و قبولى درگاهت را به من بپوشان و راه هاى وصول و رسيدن به درگاهت را برايم هموار ساز و تاج‏ 🌹🌿الْكَرامَةِ وَالْوَقارِ، وَاَ لِّفْ بَيْنى‏ وَبَيْنَ اَحِبَّآئِكَ فى‏ دارِ الدُّنْيا وَدارِ بزرگوارى و وقار بر سرم نه و ميان من و دوستانت را در دنيا و آخرت آشتى و الفت بده و 🌹🌿الْقَرارِ، وَارْزُقْنى‏ مِنْ نُورِ اسْمِكَ هَيْبَةً وَسَطْوَةً تَنْقادُ لِىَ الْقُلُوبُ‏ از روشنى نام بزرگوارت هيبت و سطوتى روزى من كن كه دلها و ارواح مطيع و منقاد من گردند 🌹🌿وَالْأَرْواحُ، وَتَخْضَعُ لَدَىَّ النُّفوُسُ وَالْأَشْباحُ، يا مَنْ ذَلَّتْ لَهُ رِقابُ و نفوس و اشباح در پيش من فروتن گردند اى كه در برابرش گردنكشان خوار و 🌹🌿الْجَبابِرَةِ، وَخَضَعَتْ لَدَيْهِ اَعْناقُ الْأَكاسِرَةِ، لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْكَ اِلا ّ پادشاهان خاضع و تسليمند راه نجات و پناه گاهى از تو جز بسوى تو نيست و كمكى نيست مگر 🌹🌿اِلَيْكَ، وَلا اِعانَةَ اِلاَّ بِكَ، وَلاَ اتِّكآءَ اِلاَّ عَلَيْكَ ادْفَعْ عَنّى‏ كَيْدَ بوسيله خودت و اعتمادى نيست جز بر تو دور كن از من بدانديشى‏ 🌹🌿الْحاسِدينَ، وَظُلُماتِ شَرِّ المُعانِدينَ، وَارْحَمْنى‏ تَحْتَ سُرادِقاتِ‏ حسودان و تاريكي هاى شر ستيزه‏ جويان را و در زير پرده‏ هاى عرش خود بر من ترحم كن‏ 🌹🌿عَرْشِكَ، يا اَكْرَمَ الْأَكْرَمينَ، اَيِّدْ ظاهِرى‏ فى‏ تَحْصيلِ مَراضيكَ، وَنَوِّرْ اى بزرگوارترين بزرگواران يارى ده ظاهرم را در تحصيل موجبات خوشنوديت و نورانى كن‏ 🌹🌿قَلْبى‏ وَسِرّى‏ بِالْإِطِّلاعِ عَلى‏ مَناهِجِ مَساعيكَ، اِلهى‏ كَيْفَ اَصْدُرُ دل و اندرونم را به آگاه شدن بر راه هاى وصول به سويت خدايا چگونه‏ 🌹🌿عَنْ بابِكَ بِخَيْبَةٍ مِنْكَ، وَقَدْ وَرَدْتُهُ عَلى‏ ثِقَةٍ بِكَ، وَكَيْفَ تُؤْيِسُنى‏ مِنْ‏ از در خانه ‏ات مأيوسانه بازگردم در صورتى كه با اطمينان به تو بدين جا آمده ‏ام و چگونه از 🌹🌿عطآئِكَ، وَقَدْ اَمَرْتَنى‏ بِدُعآئِكَ، وَها اَنَا مُقْبِلٌ عَلَيْكَ، مُلْتَجِئٌ اِلَيْكَ، عطا و بخششت نوميدم سازى در صورتى كه خودت به دعا كردن وادارم كردى و هم ‏اكنون من رو به تو آورده‏ام و پناهنده به تو 🌹🌿باعِدْ بَيْنى‏ وَبيْنَ اَعْدآئى‏ كَما باعَدْتَ بَيْنَ اَعْدآئى‏، اِخْتَطِفْ اَبْصارَهُمْ گشته ‏ام ميان من و دشمنانم را دور كن چنان كه ميانه خود آن دشمنانم را جدايى انداختى و به وسيله نور قدس خود 🌹🌿عَنّى‏ بِنُورِ قُدْسِكَ وَجَلالِ مَجْدِكَ، اِنَّكَ اَنْتَ اللَّهُ المُعْطى‏ جَلائِلَ النِّعَمِ‏ و شوكت مجدت چشمانشان را از من نابينا كن كه همانا تويى خدايى كه به رازگويانت نعمتهاى بزرگ‏ 🌹🌿الْمُكَرَّمَةِ لِمَنْ ناجاكَ بِلَطآئِفِ رَحْمَتِكَ، يا حَىُّ يا قَيُّومُ، يا ذَا الْجَلالِ‏ وَ الْإِكْرامِ، و پرارزش عطا كنى به وسيله ريزه ‏كاري هاى رحمتت اى زنده اى پاينده اى صاحب جلال و بزرگوارى 🌹🌿وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ سَيِّدِنا وَنَبِيِّنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ و درود خدا بر سيد ما و پيمبر ما محمد و آل پاك و پاكيزه‏ اش همگى‏ @kanale_behesht ┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🌺 🌟 همین الان سه تا سوره توحید به نیت (عج الله) بخون مومن🖇♥️😊 ✋🏻🌸
نردبان بهشت
‌🌸🍃🌸 📿‌چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ 🔸علیرضا پناهیان #قسمت_سوم۴ 🌸 معرفی یک استاد خصوصی برای سیر و سلو
‌🌸🍃🌸 📿‌چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ 🔸علیرضا پناهیان ۱ 🌸 آیا احساس می کنی مشکلاتت خیلی زیاد و طاقت فرسا شده؟ هر موقع در زندگی ات نقصی دیدی، نقص مادی و معنوی، نقص روحی و جسمی، به عنوان اولین اقدام، نمازت را برسی کن؛ شاید در نماز کم می گذاری. البته مومن در دنیا مشکل و سختی هم دارد ؛گاهی مریض می شود، گرفتار می شود، تصادف می کند. بالاخره انسان مومن با مشکلات درگیر می شود، اما اگر احساس کردی این مشکلات خیلی زیاد و طاقت فرسا شده است یا این مشکلات نباید اینقدر تو را اذیت کند، احتمالا از نمازت کم گذاشته ای.نمازت را درست کن، ان شالله مشکلات تو برطرف می شود. در امور معنوی هم همین طور است. مومن گاهی دچار هوس گناه می شود، دچار وسوسه های شیطان می شود، مومن گاهی دچار خطا می شود. اما اگر دیدی خطاکاری هایت دارد تو را از گردونه خارج می کند، وضع معنویت دارد بد می شود، به حدی که دیگر با خدا ارتباط نداری، اولین کاری که باید بکنی این است که نمازت را درست کنی. به خودت بگو :« معلوم است که من دارم بد نماز می خوانم.» حتما دیده اید بعضی ها وقتی گرفتار می شوند، می گویند:« خدایا مگر من چکار کرده ام که باید این قدر بد بختی بکشم؟‌» اگر کسی بخواهد این حرف را درست بگوید، باید بگوید :« خدایا مگر من بد نماز می‌خوانم که اینقدر گرفتار می شوم؟!» 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💭کانال نردبان بهشت 👇 http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
. #داستان_دو_راهی #قسمت_سی_و_پنجم ساعت حدود 6 صبح از خواب بلند شدم. بعد از گذشت ماجرای #روشنک من د
. سمت بایگانی رفتم... سمیه یکی از همکارهایم با دیدن من چشمانش گرد شد سمت من آمد از تیپ من تعجب کرده بود، از اینکه چرا آرایشی ندارم. او هم مثل من بود و این وضع من بعد از یک هفته نیامدن به سر کار برایش عجیب بود. -سلااام!!!! خودتی ؟؟؟ چی شدی؟! کجا بودی این مدت؟؟!! -سلام عزیزم اره خودمم!! -کجا بودی تو؟! -مشکلی پیش اومده بود یکمی درگیرش بودم. ابروهایش را بالا داد و گفت: -مشکل؟؟؟چیزی شده؟! لبخندی زدم و گفتم: -نه گلم چیزی نیست. -اگر از من کمکی بر بیاد انجام میدم ها! -ممنونم عزیزم. سمیه خیلی دختر خوش قلبی بود با اینکه او دختر مانتویی بود اما از نظر اخلاقی گاهی شبیه بود... و این بود که دوست داشتنی اش می کرد، واقعا دختر خوبی بود. کوله ام را روی میز گذاشتم و مشغول کار شدم. ولی پر استرس ونگران... یک سره این طرف و آن طرفم را نگاه می کردم. پشت سر هم پلک می زدم و نفس عمیق می کشیدم. سمیه از این رفتار من متعجب شده بود. سمیه_نفیسه!!! یک لحظه ترسیدم. گفتم: -بله؟؟؟!!! -حالت خوبه؟! -آره... آره... دلم طاقت نیاورد از جایم بلند شدم و چند قدم به سمت صندوق برداشتم. ولی از دور چشمم کسی را پشت صندوق دید که اصلا شبیه روشنک نبود، بیشتر دقت کردم ولی روشنک را ندیدم، جلوتر رفتم. ابروهایم را بالا در هم فرو بردم و پوست لبم را می گزیدم، روشنک پشت صندوق نبود... من_ببخشید...ببخشید خانم...خانم...روشنک... چشم هایش را ریز کرد و گفت: -روشنک؟!؟! -آره آره روشنک...روشنک صادقی! نیستن اینجا؟ -نه خانم نیستن. -آها ممنونم... سریع سمت بایگانی رفتم سمیه به طرفم آمد چشمانم پر از اشک بود و نفس نفس می زدم... -سمیه...روشنک چرا سرکارش نیست؟؟؟ چرا پشت صندوق یکی دیگه است؟؟! -نمیدونم یک هفته است که نیومده از همون وقتی که تو نیومدی!! چشمانم را به چشمانش دوختم، ترسید... سمیه_چیزی شده؟؟! آرام سر کارم رفتم و گفتم: -نه...نه، هیچی نیست... 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💭کانال نردبان بهشت 👇 http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿🌿 معروف به 📝دعاء سيفي صغير معروف به دعاء قامُوس شيخ اجلّ ثقة الإسلام نوري عطَّرَ اللهُ مرقده در صحيفه ثانيه علويّه آنرا ذكر كرده و فرموده كه از براي اين دعا در كلمات شرح غريبي است و از براي او آثار عجيبه ذكر كرده اند و من چون اعتماد بر آن نداشتم ذكر نكردم لكن اصل دعا را ذكر مي كنم تَسامُحاً و تَاَسِّياً بالعُلماء الأعلامِ و دعا اين است: 🔻 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بنام خداى بخشاينده مهربان‏ 🌹🌿رَبِّ اَدْخِلْنى‏ فى‏ لُجَّةِ بَحْرِ اَحَدِيَّتِكَ، وَطَمْطامِ يَمِّ وَحْدانِيَّتِكَ، وَقَوِّنى‏ پروردگارا مرا در ميان درياى يگانگيت و در دل اقيانوس يكتائيت وارد كن و نيرويم ده‏ 🌹🌿بِقُوَّةِ سَطْوَةِ سُلْطانِ فَرْدانِيَّتِكَ، حَتّى‏ اَخْرُجَ اِلى‏ فَضآءِ سَعَةِ رَحْمَتِكَ به نيروى پيروز فرمانروايى تنهائيت تا من به فضاى وسيع رحمتت درآيم‏ 🌹🌿وَفى‏ وَجْهى‏ لَمَعاتُ بَرْقِ الْقُرْبِ مِنْ اثارِ حِمايَتِكَ، مَهيباً بِهَيْبَتِكَ، در حالى‏ كه در چهره ‏ام پرتوهايى از برق نزديكى به تو از آثار حمايتت موجود باشد و از هيبت تو هيبتى‏ گرفته باشد 🌹🌿عَزيزاً بِعِنايَتِكَ، مُتَجَلِّلاً مُكَرَّماً بِتَعْليمِكَ وَتَزْكِيَتِكَ، واَلْبِسْنى‏ خِلَعَ‏ و به عنايت تو نيرومند گشته و به بركت تعليم و پرورش تو با شوكت و گرامى شده باشد. و خلعت‏ 🌹🌿الْعِزَّةِ وَالْقَبُولِ، وَسَهِّلْ لى‏ مَناهِجَ الْوُصْلَةِ والْوُصُولِ، وَتَوِّجْنى‏ بِتاجِ‏ عزت و قبولى درگاهت را به من بپوشان و راه هاى وصول و رسيدن به درگاهت را برايم هموار ساز و تاج‏ 🌹🌿الْكَرامَةِ وَالْوَقارِ، وَاَ لِّفْ بَيْنى‏ وَبَيْنَ اَحِبَّآئِكَ فى‏ دارِ الدُّنْيا وَدارِ بزرگوارى و وقار بر سرم نه و ميان من و دوستانت را در دنيا و آخرت آشتى و الفت بده و 🌹🌿الْقَرارِ، وَارْزُقْنى‏ مِنْ نُورِ اسْمِكَ هَيْبَةً وَسَطْوَةً تَنْقادُ لِىَ الْقُلُوبُ‏ از روشنى نام بزرگوارت هيبت و سطوتى روزى من كن كه دلها و ارواح مطيع و منقاد من گردند 🌹🌿وَالْأَرْواحُ، وَتَخْضَعُ لَدَىَّ النُّفوُسُ وَالْأَشْباحُ، يا مَنْ ذَلَّتْ لَهُ رِقابُ و نفوس و اشباح در پيش من فروتن گردند اى كه در برابرش گردنكشان خوار و 🌹🌿الْجَبابِرَةِ، وَخَضَعَتْ لَدَيْهِ اَعْناقُ الْأَكاسِرَةِ، لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْكَ اِلا ّ پادشاهان خاضع و تسليمند راه نجات و پناه گاهى از تو جز بسوى تو نيست و كمكى نيست مگر 🌹🌿اِلَيْكَ، وَلا اِعانَةَ اِلاَّ بِكَ، وَلاَ اتِّكآءَ اِلاَّ عَلَيْكَ ادْفَعْ عَنّى‏ كَيْدَ بوسيله خودت و اعتمادى نيست جز بر تو دور كن از من بدانديشى‏ 🌹🌿الْحاسِدينَ، وَظُلُماتِ شَرِّ المُعانِدينَ، وَارْحَمْنى‏ تَحْتَ سُرادِقاتِ‏ حسودان و تاريكي هاى شر ستيزه‏ جويان را و در زير پرده‏ هاى عرش خود بر من ترحم كن‏ 🌹🌿عَرْشِكَ، يا اَكْرَمَ الْأَكْرَمينَ، اَيِّدْ ظاهِرى‏ فى‏ تَحْصيلِ مَراضيكَ، وَنَوِّرْ اى بزرگوارترين بزرگواران يارى ده ظاهرم را در تحصيل موجبات خوشنوديت و نورانى كن‏ 🌹🌿قَلْبى‏ وَسِرّى‏ بِالْإِطِّلاعِ عَلى‏ مَناهِجِ مَساعيكَ، اِلهى‏ كَيْفَ اَصْدُرُ دل و اندرونم را به آگاه شدن بر راه هاى وصول به سويت خدايا چگونه‏ 🌹🌿عَنْ بابِكَ بِخَيْبَةٍ مِنْكَ، وَقَدْ وَرَدْتُهُ عَلى‏ ثِقَةٍ بِكَ، وَكَيْفَ تُؤْيِسُنى‏ مِنْ‏ از در خانه ‏ات مأيوسانه بازگردم در صورتى كه با اطمينان به تو بدين جا آمده ‏ام و چگونه از 🌹🌿عطآئِكَ، وَقَدْ اَمَرْتَنى‏ بِدُعآئِكَ، وَها اَنَا مُقْبِلٌ عَلَيْكَ، مُلْتَجِئٌ اِلَيْكَ، عطا و بخششت نوميدم سازى در صورتى كه خودت به دعا كردن وادارم كردى و هم ‏اكنون من رو به تو آورده‏ام و پناهنده به تو 🌹🌿باعِدْ بَيْنى‏ وَبيْنَ اَعْدآئى‏ كَما باعَدْتَ بَيْنَ اَعْدآئى‏، اِخْتَطِفْ اَبْصارَهُمْ گشته ‏ام ميان من و دشمنانم را دور كن چنان كه ميانه خود آن دشمنانم را جدايى انداختى و به وسيله نور قدس خود 🌹🌿عَنّى‏ بِنُورِ قُدْسِكَ وَجَلالِ مَجْدِكَ، اِنَّكَ اَنْتَ اللَّهُ المُعْطى‏ جَلائِلَ النِّعَمِ‏ و شوكت مجدت چشمانشان را از من نابينا كن كه همانا تويى خدايى كه به رازگويانت نعمتهاى بزرگ‏ 🌹🌿الْمُكَرَّمَةِ لِمَنْ ناجاكَ بِلَطآئِفِ رَحْمَتِكَ، يا حَىُّ يا قَيُّومُ، يا ذَا الْجَلالِ‏ وَ الْإِكْرامِ، و پرارزش عطا كنى به وسيله ريزه ‏كاري هاى رحمتت اى زنده اى پاينده اى صاحب جلال و بزرگوارى 🌹🌿وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ سَيِّدِنا وَنَبِيِّنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ و درود خدا بر سيد ما و پيمبر ما محمد و آل پاك و پاكيزه‏ اش همگى‏ @kanale_behesht ┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
. #داستان_دو_راهی #قسمت_سی_و_ششم سمت بایگانی رفتم... سمیه یکی از همکارهایم با دیدن من چشمانش گرد ش
. پایان ساعت کاری من بود... اشک هایم را پاک کردم. سمیه که آماده ی رفتن بود طرف من آمد و با حالت ناراحتی گفت: -حالت خوب نیست، میدونم... دخالت نمیکنم، اما هر وقت کمکی باشه کمک میکنم. لبخند تلخی زدم با صدای گرفته گفتم: -ممنونم. -لبخندی زد و گفت: -خداحافظ. کوله پشتی ام را برداشتم و قدم هایم را یکی پس از دیگری پشت سرم میگذاشتم.از جلوی صندوق نفس عمیقی کشیدم و رد شدم. تاکسی گرفتم و نیم ساعت از عمرم را تا خانه طی کردم. به محض وارد شدن به خانه، به اتاقم رفتم لباس هایم را عوض کردم و روی تخت نشستم و گوشیم را مقابلم قرار دادم. -روشنک یک هفته است سرکار نیومده! درست بعد از برخورد من... زنگی هم نزده!! عزمم را جرم کردم گوشی ام را برداشتم و شماره اش را گرفتم ولی سریع قطع کردم اما متوجه شدم که زنگ خورده. دوثانیه بیشتر نگذشت که اسم روی صفحه گوشیم آمد. چشمانم گرد شد و بهت زده به اسمش نگاه می کردم باورم نمیشد که زنگ زده... گوشی را برداشتم...با صدای لرزان گفتم: -بله؟ صدای قشنگ و پر مهرش قلبم را آرام کرد. -سلام عزیزم. باورم نمیشد روشنک هنوز هم با من خوب است! بغضم ترکید و گفتم: -سلام. -چی شده؟! برای چی گریه میکنی؟؟ -دلم برات تنگ شده... -عزیز دلم...منم همینطور، حالت خوبه؟؟ -تو خوبی؟؟ چرا ازت خبری نبود؟! چرا سرکار نیومدی؟! - شبی که با هم رفتیم بیرون فرداش رفتم مشهد و همین امروز صبح اومدم، فردا که روز کاری نیست ولی ان شاءالله از پس فردا میام سرکار... -واقعا؟! مشهد بودی؟ زیارتت قبول. -ممنونم گلم. -مزاحمت نباشم؟ -نه عزیزم... میگم فردا که تعطیلیم، میای اینوری؟! -کجا؟! -خونه ی ما برای ناهار. -روشنک جدی میگی؟؟ -آره گلم. چشمانم از تعجب گرد شده بود، واقعا روشنک یک فرشته است. با هم حرف زدیم و ازش عذر خواهی کردم و قرار شد برای فردا ناهار مهمونشان باشم... 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💭کانال نردبان بهشت 👇 http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b
‌حواست هست این روزایی که دارن می‌گذرن اسمشون جوونیه؟ ‌ ‌یادت باشه ما هیچوقت دیگه به امروزمون برنمیگردیم هر چقدر میخوای برای فردات بردار وقت تمام بشه دیگه خدا اجازه نمی ده،لحظه ای برگردیم و دنبال چیزایی که جا گذاشتیم بگردیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه‌میخوای‌پاک‌بمونے اول‌سعے‌کن‌از‌شرایط‌گناه‌دوری‌کنے فلان‌گروه‌،فلان‌کانال،فلان‌مهمونے، فلان‌دوست‌،فلان‌فیلم‌و... خلاصه‌ازهرچیزی‌که‌گناه‌رو‌بهت‌ یاد‌آوری‌مے‌کنه‌فاصله‌بگیر...💔 『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
. #داستان_دو_راهی #قسمت_سی_و_هفتم پایان ساعت کاری من بود... اشک هایم را پاک کردم. سمیه که آماده ی
. لباس هایم را تنم کردم ساعت مچی ام را دستم انداختم همه چیز درست بود شالم را روی سرم انداختم موهایم خیلی پیدا نبود. در اتاق را باز کردم و وارد حال شدم اما ناگهان ایستادم، در فکر فرو رفتم برگشتم و به در اتاق خیره شدم... بعد از یک مکث کوتاه قدم هایم را به عقب بردم و وارد اتاق شدم، ها هنوز هم همانطور گوشه ی تختم هست... نگاهی بهش انداختم چند قدمی به سمتش برداشتم از روی میز کنار تخت برشان داشتم کمی نگاهشان کردم، ساعت مچی ام را از دستم در آوردم و ساق دست هایم را دستم کردم.به آیینه خیره شدم خودم را نگاه کردم.همه چیز همانطور که دلم میخواست بود، لبخند کجی زدم و از اتاق بیرون رفتم.از مادرم خداحافظی کردم و از خانه خارج شدم. تا آدرسی که به من داده بود بیشتر از چهل دقیقه راه نبود. قدم هایم را بلندتر برداشتم و به خیابان که رسیدم تاکسی گرفتم.دقیق حدود چهل دقیقه ی بعد جلوی خانه شان بودم. جلوی در ایستادم درست رو به روی پلاک 74، نفس عمیقی کشیدم و انگشتم را روی طبقه ی سوم فشار دادم. بعد از یک مکث کوتاه صدای دلنشین روشنک از پشت آیفون به گوشم خورد. -کیه؟ -إم...سلام... -إ... سلام عزیزم! در را باز کرد و گفت: -بیا بالا. وارد خانه شان شدم پله ها را تا رسیدن به طبقه ی سوم طی کردم... طبقه ی سوم رسیدم سرم را بالا کردم.روشنک جلوی در ایستاده بود. چقدر دلم برایش تنگ شده بود.بدون مکث از روی پله ی یکی مانده به آخر دویدم و پریدم بغلش. بغضم ترکید... روشنک میخندید و من هم همراه اشک میخندیدم. روشنک_چطوری تو؟؟؟ چیزی نمیگفتم و بلند بلند گریه می کردم. - گریه نکن دیگه!! از بغلش بیرون آمدم نگاهش کردم، نگاهم کرد. صورتش را کج کرد، لبخندی تحویلم داد و گفت: -سلام. -اشک هایم را پاک کردم نفس عمیقی کشیدم و گفتم: _سلام... -بیا داخل، میخوای همینجوری پشت در بمونی. بلند خندیدم و وارد خانه شان شدم. 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💭کانال نردبان بهشت 👇 http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b