#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#دیر_راهب
#مثنوی
🔸مسیحا نفسی میآید🔸
دید از دور مسیحا نفسی میآید
دید با قافله فریادرسی میآید
صحنهای دید در آن قافله اما جانکاه
بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه
این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟
صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟
از سر هر مژهاش معجزه بر میخیزد
با طنینش همه آفاق به هم میریزد
با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سیاه
گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد
حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد
با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه
پاره پاره دلش از داغ لب پرپر ماه
گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش
امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش
ماه را همره خود با دلِ بیتاب آورد
نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشُست، دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند
روضه میخواند: همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود
نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند
آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق میگفت به شرح، آنچه بر او مشکل بود
گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!
کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!
ناگهان ماه، چه جانکاه دمی لب وا کرد
محشری در دل آن سوختهدل، برپا کرد
گفت: من کشتۀ لبتشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد، پسر زهرایم
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتادهست
تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند
صورتش را به روی صورت خونین حسین...
و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیین حسین...
#یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در این شعر بعضی از ابیات #حافظ به شیوههای مختلفی تضمین شده است.
** این ماجرا، با تفاوتهایی در منابع زیر نقل شده است:
- بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۴
- لهوف، ص۱۳۶
- عبرات المصطفین فی مقتل الحسین(علیهالسلام)، ج۲، ص۲۵۸
- مقتل الحسین(علیهالسلام) مقرم، ص۴۴۶
- تذکرة الخواص، ص۱۵۰
(به نقل از کتاب «خورشید بر فراز نیزهها» نوشته آقای سیدمحیالدین موسوی، ص۸۸ تا ۹۵)
☑️ @karavanedel
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#دوبیتی
🔸دخترت را میشناسی؟🔸
اگرچه مثل گل مثل پری بود
ولی بال و پرش نیلوفری بود
گِلش را با غم زهرا سرشتند
دو چشم نیلی ارث مادری بود
نظر کن بر دل خونبار زینب
که افتاده گره در کار زینب
سهساله گم شده در بین صحرا
ببین میبینیاش سالار زینب
نمانده جان برای آه و ناله
مسیر قافله شد دشت لاله
امان از این همه خار مغیلان
چه خونی رفته از پای سهساله
ندارد همدمی جز اشک و ناله
شده چشم کبودش باغ لاله
چه میخواهد خدایا تازیانه
مگر از جان زهرای سه ساله
نگاه پرپر او حرف میزد
همه بال و پر او حرف میزد
سکوتش بود یک دنیا مصیبت
تمام پیکر او حرف میزد
گل اشک از نگاهم چیده بودم
یتیمی را دگر فهمیده بودم
به من گفتند بابایت سفر رفت
ولی من نیزهها را دیده بودم
غریبی، بیقراری، آه سخت است
غمِ چشم انتظاری، آه سخت است
بفهمی که در این دنیای تاریک
دگر بابا نداری، آه سخت است
اگر غم را، ز چشمانم نخوانی
چه باید کرد با بیهمزبانی
تو که رفتی شبی تا دیر راهب
بیا یک شب خرابه میهمانی
شبم بی تو نگردد طی! میآیی؟
بگو خورشید روی نی! میآیی؟
شدم جان بر لب از داغ تو بابا
به دیدار رقیه کی میآیی؟
پدر جان! کوثرت را میشناسی؟
گل نیلوفرت را میشناسی؟
نگاهی کن به حال و روزم امشب
ببینم دخترت را میشناسی!
ز خاطر بردهام چشم ترم را
همه گلزخمهای پیکرم را
از آن وقتی که دیدم نیمهٔ شب
کبودیهای روی مادرم را
تحمّل دارد این چشمان تر؟ نه
تحمل دارد اما اینقدر! نه
به لب آمد دگر جان رقیه
بیا بابا ولی حرفِ سفر! نه
نمانده راه چاره آه بابا
نگاهم پر ستاره آه بابا
اگر میپرسی از حال رقیه
نپرس از گوشواره آه بابا
چه دلگیر است بیتو بیپناهی
نگاهی کن به حال من، نگاهی
برای پر زدن از این خرابه
بهانه دارم امشب تا بخواهی
انیس شیون و آهِ رقیه
شدی بر نیزهها ماهِ رقیه
ببر با خود مرا، خیری ندارد
پس از تو عمر کوتاهِ رقیه
نگاهی نیمهجان و بیرمق داشت
دو چشم خونجگرتر از شفق داشت
چه کرده خیزران با قلب دختر
اگر جان داد از داغ تو حق داشت
گل نیلوفر تنها، رقیه
شهید غربت بابا، رقیه
گرفتاران عالم دم بگیرید:
«رقیه یا رقیه یا رقیه»
گرفتم، از خودِ زهرا گرفتم
نه یک حاجت که یک دنیا گرفتم
به لطف دستهای کوچک تو
من امشب کربلایم را گرفتم
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#چارپاره
🔸حماسهٔ صبر🔸
از نگاهت شکیب میبارد
چشمهایت خلاصهٔ صبر است
همهٔ عمر پر تلاطم تو
لحظه لحظه حماسهٔ صبر است
خاطرات کبود آیینه
چقدر زود موسپیدت کرد
مرگ تدریجی چهل ساله...
داغ این کوچهها شهیدت کرد
حضرت آسمان! چهل سال است
جهل این قوم خستهات کرده
چقدر این قبیله بیدردند
بیوفایی شکستهات کرده
در صف رزم بودی و ناگاه
باز دوران غمی نثارت کرد
دست بیعتشکنترین یاران
خیمهات را چه زود غارت کرد
چشمهای تو پر شفق اما
ابروانی پر از گره داری
لشکر تو عجب وفادارند!
در نمازت به تن زره داری
آسمان هم به هقهق افتاده
همنوا با صدای زخمی تو
در مدائن هنوز شعلهور است
غربت کربلای زخمی تو...
حاجت تو روا شده دیگر
شب اندوه رو به پایان است
ولی از داغ این غریبستان
چشمهایت هنوز گریان است
لحظههای وداع جاری بود
شعلهٔ غربت و مروری سرخ
چه گریزی به کربلا میزد
از دل لحظهها عبوری سرخ:
هیچ روزی شبیه روز تو نیست
تیر و شمشیر، تیغ و سر نیزه
به تن تو دخیل میبندند
نیزه در نیزه، نیزه در نیزه
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#اربعین
#کربلا
🔹شوق وصل تو🔹
عشقت مرا دوباره از این جاده میبرد
سخت است راه عشق ولی ساده میبرد
پای پیاده آمدم و شوق وصل تو
من را اگر چه از نفس افتاده، میبرد
دلهای عاشقان جهان کربلای توست
نام تو را هر عاشق آزاده میبرد
فریاد غربتت دل ما را تمام عمر
با کاروان نیزه از این جاده میبرد
این جاده دیده قافلۀ اشک و آه را
بر روی نیزهها سر خورشید و ماه را
دیدهست در تلاطم طوفان بیکسی
یک کاروان بنفشۀ بیسرپناه را
آن شب که ماند یاس سهساله میان راه
یک لحظه برنداشته از او نگاه را
در آخرین وداع غریبانۀ حرم
دیده عبور خواهری از قتلگاه را...
در باغ نیست غیر گل اشک و ارغوان
داغی نشانده بر دل آلالهها، خزان
اما گذشت هر چه که بود آن چهل غروب
برگشته سوی کربوبلا باز کاروان
با کاروان غربت از این جاده آمدیم
ما را رسانده قافلۀ تو به آسمان
حالا رسیدهایم... سحرگاه جمعه است
«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
هدایت شده از آستان قدس رضوی و حرم مطهر
حس میکنم در مرقدت عطر دعا را / عطر توسل های در باران رها را
@aqr_ir
#پیامبر_اعظم (صلواتاللهعلیهوآله)
مَنْ أَتَانِی زَائِراً، وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ
📗 كامل الزیارات، باب۲، حدیث۹
🔸أیها الرّسول🔸
هر عاشقیست در طلبت أیها الرّسول،
اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول
عالم هنوز تشنهٔ درک حضور توست
اَرض و سماست در طلبت أیها الرّسول
روشن شدهست تا به ابد عالم وجود
از سجدهٔ نماز شبت أیها الرّسول
تو میروی و در دل هر کوچه جاری است
عطر متانت و ادبت أیها الرّسول
آمادهٔ سفر شدی و با وصیتت
جانها اسیر تاب و تبت أیها الرّسول
گفتی رضای فاطمه شرط رضای توست
خشم خداست در غضبت أیها الرّسول
اما تو چشم بستی و یک شهر درد و داغ
شد سهم یاسِ جانبهلبت أیها الرّسول
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔸غریبنواز مدینه🔸
جنت، بهارِ پیرهنت أیها الکریم
از نور جامهای به تنت أیها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی!
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
شبزندهدار، دیدهٔ دلخستگان شهر
هر شب به شوق آمدنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
هرچند که غریبنواز مدینهای
ماندی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دلشکنت أیها الکریم
جا مانده بود هر کسی از کوچهها، رسید
تشییع شد چگونه تنت؟ أیها الکریم
حتی هزار تیرِ به تشییع آمده
بردند سهمی از کفنت! أیها الکریم
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔸أیها الغریب🔸
خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف
از سمت چشمهای ترت أیها الرئوف
تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الرئوف
جاریست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز
جنت شدهست رهگذرت أیها الرئوف
تو آفتاب رأفتی و کوچهکوچه شهر
در سایهسار بال و پرت أیها الرئوف
با این همه، غریبِ غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف
از کوچههای غربت شهر آمدی ولی
داری عبا بهروی سرت أیها الرئوف
شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت أیها الرئوف
یک عمر خواندی از غم آقای تشنهلب
با اشکهای شعلهورت أیها الرئوف
در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه میکشید؟
جد ز تو غریبترت أیها الغریب!
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
#حضرت_سکینه علیهاالسلام:
(روز عاشورا) وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم،
از گلوی بریدهاش این ندا را شنیدم که میفرمود:
شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی
أو سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی
شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید
و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!
📗 مصباح کفعمی، ص ۳۷۶
🔸محبوب دل حسین و زینب🔸
در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمهمذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی
ای کوثر بیقرینهٔ ثارالله
آرام و قرار سینهٔ ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آیینهٔ حق! سکینهٔ ثارالله
با نالهٔ یا حسین بیتاب شدی
از داغ لب تشنهٔ او آب شدی
با زمزمههای «...أو سَمِعتُم بغَریب...»
یک عمر تو روضهخوان ارباب شدی
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#چارپاره
🔸سجدههای بارانی🔸
در نگاهت غروب دلتنگی
آسمانی پر از شفق داری
گرد پیری نشسته بر رویت
ای جوانِ غریب! حق داری
همدم لحظههای تنهایی
میشود اشکهای پنهانی
تب محراب و بغض سجاده
تا سحر سجدههای بارانی
خاطری خسته و پریشان از
شهر دلگیر سایهها داری
ماه غربت نشین سامرّا!
در دل خود گلایهها داری
هر دوشنبه غبار دلتنگی
کوچه کوچه دیار دلتنگی
قاصدکها خبر میآوردند
از تو و روزگار دلتنگی
ابرها را به گریه میآورد
ندبههایی که در قنوتت بود
بگو آقا بگو کدام اندوه
راز تنهایی و سکوتت بود
نقشهٔ شوم قتل آیینه
برکات جدید این شهر است
زخمهایی که بر جگر داری
از کرامات تازهٔ زَهرْ، است
تشنگی، تشنهٔ لبانت بود
سرخ آمد، ترک ترک گل کرد
داغ قلب پر از شرارهٔ تو
راز یک زخم مشترک گل کرد
خوب شد قدری آب آوردند
تشنهلب جان ندادی آقاجان
تا لبت جان گرفت، فرمودی:
اَلسلام علیک یا عطشان
روز جمعه به وقت دلتنگی
میروی از دیار غم اما
صبح یک جمعه میرسد از راه
وارث سرخی شقایقها...
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
از #یمن از دمشق و غزه بگو
شیعۀ زخمهای مولا باش...
👇🏻درگاه پرداخت اینترنتی برای کمک به مردم مظلوم یمن:
🌐 http://www.leader.ir/fa/monies
کاروان دل
از #یمن از دمشق و غزه بگو شیعۀ زخمهای مولا باش... 👇🏻درگاه پرداخت اینترنتی برای کمک به مردم مظلوم
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله:
مَنْ أَصْبَحَ لاَ يَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ
هر كس روزش را صبح كند در حالی که نسبت به امور مسلمانان بیتفاوت است، از آنها نيست؛ و هر كس بشنود مردى فرياد میزند «مسلمانها به دادم برسيد» و به کمک او نشتابد مسلمان نيست.
📗 الکافی، ج۲، ص۱۶۴
☑️ @karavanedel
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔸جان جهان🔸
جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
آب حیات زمزمههای زلال توست
جان میدهی به قلب بشر با ترنمت
«اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگیست
با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت
دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت
آه ای پدر به داد یتیمان خود برس!
تلخ است این زمانه بدون تبسمت
جانها هنوز تشنۀ درک حضور توست
تو حاضری و باز جهان میکند گمت
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_صادق علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸شمیم بهشت🔸
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا کوچهباغهای بهشت
که غرق نور و تبسم کنی دقایق را
نگاه کن به دلِ خسته از تحیرها
ببار جرعهای از کوثر حقایق را
مسیح عشقی و یک گوشهچشم تو کافیست
که با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو میبرد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تو ماه روشنِ من در قنوت نیمهشبی
هنوز سهم جهان است از تو تشنهلبی!
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد میشد
دلیلها همه با عشق مستند میشد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دلها
به پای درس تو هفت آسمان رصد میشد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد میشد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد میشد
شدهست جلوهگر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع
همان دیار الهی که از نسیم خوشش
شدهست شهر مدینه پر از شمیم ربیع
«و یطعمون علی حبّه...» نمایان است
کرانههای کرامت چه بیکران! چه وسیع!
گدایی حرمش اعتبار هر عاشق
امید ماست توسل در این سرای رفیع
کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
مگیر از دل من یا رب این سعادت را
گدایی حرم اهلبیت عصمت را
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیدهام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر میماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرفهای ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانهات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه می شود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔸مسیح آل محمد🔸
خدا نهاده در این چشمها صلابت را
شکوه و هیبت و آقایی و سیادت را
مسیح آل محمّد! بزرگ نصرانی،
چه خوب دیده کرامات چشمهایت را
چه کودکانه به عزم مصاف میآیند
نگاه نافذ تو رام کرده خلقت را
ز دشمنان خودت کی دریغ فرمودی
زلال معرفت و زمزم هدایت را
خدا به مرحمت گوشهچشم تو مولا!
گشوده بر همهٔ خلق باب رحمت را
تمام سعی تو این بود که بیاموزی
به شیعه سرّ بقا، معنی ولایت را
چقدر گفتی از آن آفتاب پنهان و...
حکایت ولی و انتظار و غیبت را
کسی که بی گل رویش در این زمستانها
گرفته رنگ خزان روزهای شادی ما
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#چارپاره
🔸شهید ولایت🔸
آمدی و بهشت را با خود
به دل این کویر آوردی
کوثرانه قدم زدی در شهر
خیرهای کثیر آوردی
آمدی و مشام هر کوچه
پر شده از شمیم احساست
یادگاری مادرت زهراست
عطر نام تو، نفحۀ یاست
به لب مردمان غمدیده
با حضورت تبسم آوردی
آمدی با فرشتگان از راه
آسمان را سوی قم آوردی
با تو بوی بهشت پیچیده
دم به دم در فضای بیت النور
آسمان آمده به پابوسی
آمده تا حرای بیت النور
خاطر آسمانیات انگار
گاه گاهی غبار غم دارد
بغضهای شکستۀ ناگاه
چشمهایی که غصهها دارد
چشمهایت دو چشمه کوثر شد
یاد داری وداع آخر را
دل خواهر چگونه تاب آورد
حسرت دیدن برادر را؟
آمدی از مدینه تا ایران
راه را بر همه نشان دادی
تو شهید ولایتی بانو
در هوای امام، جان دادی
کوچههای مدینه هم دیدند
بانویی یکتنه قیامت کرد
از امام غریب خود آن روز
آه تا پای جان، حمایت کرد
تربتش بینشانه است اما
میرسد عطر و نفحۀ یاسش
از کنار ضریح بانویی
که شد آیینهدار احساسش
به هوای زیارتش هر بار
آمدم دلشکسته تا اینجا
گفتهام رو به صحن آیینه:
السلامُ علیکِ یا زهرا
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
هدایت شده از حکمت علوی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#امام_عصر_علیه_السلام
#یوسف_رحیمی
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان
با هاى هایِ گريهی جانکاه فاطمه
بیشک سه ماه خوانده تورابا دو چشم تر
بالای قبر محسن ششماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی، سلوک إلى الله فاطمه
پشت در و کنار بقيع و به روی نی
معنا شدهست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضهی مولای بیکفن
پيراهنیست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
@deabel
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔸آه از این شعله...🔸
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
غربتم را همه دیدند و تماشا کردند
بیپناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آن روز پر از دیدۀ نامحرم بود
همۀ روضه نهان بین نگاهِ من و توست
صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا
گرچه زهرای من این اول راهِ من و توست
آه از این شعله که خاموش نگردد دیگر
آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔸مجلس ختم علی🔸
نیمه شب، اشک، عزا، آه چه غوغا شده بود
مجلس ختم علی بود که برپا شده بود
گریه کن: دیدۀ خونبار ولی الله و...
روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود
هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای
راز جانسوز ترین حادثه اِفشا شده بود
بازویی را که نود روز ز مولا پوشاند
در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود
آه تا صبح دگر دیدۀ او باز نشد
درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود
دست میشُست ز جان، لحظه به لحظه مولا
گرچه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود
بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت
بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود
همه گفتند علی عاقبت از پا افتاد
هر چه شد آه پس از رفتن زهرا شده بود
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔸روضهٔ مادر🔸
ای اشک چارهای! غم کوثر نگفتنیست
باران! ببار! روضه سراسر نگفتنیست
با آنکه روضه خواندن ما با کنایه است
اما هنوز روضهٔ مادر نگفتنیست
تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ
آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنیست
جا مانده بین کوچه دل بیقرارمان
اما حکایت گل پرپر نگفتنیست
باران شوی اگر نود و پنج روز، باز
حال غریب مادر و دختر نگفتنیست
آنشب وصیتش به علی ناتمام ماند
باران گرفت... روضهٔ آخر... نگفتنیست
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel