#حکایت_داستان
به حضرت ابوالفضل بی اعتقاد باشی چی میشه⁉️👇
🍃 روزى يک شخص معمّم براى عيادت مرحوم علّامه امينى رحِمهُ الله در منزل موقّت ايشان که در طهران پيچ شميران بود رفته بود؛و علّامه: صاحب الغدير سخت مريض و به پشت خوابيده بودند،
🍃و در ضمن سخنان گفته بود که: آقا! مثلًا اگر انسان به حضرت عبّاس علاقه و محبّت نداشته باشد به کجاى ايمان او صدمه ميخورد؟!
🍃علّامه امينى متغيّر شده و با آن نقاهت نشست و گفت: به حضرت أبو الفضل که سهل است، اگر به بند کفش من که نوکرى از نوکران حضرت أبو الفضلم علاقه نداشته باشد ازاينجهت که نوکرم و الله به رو در آتش خواهد افتاد!
📚 «معادشناسی»
ج ۷ ص ۸۳.
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
#حضرت_عباس علیه السلام
#ایمان
✅ رهایی از جهل و متصف به عقل ؛ یکی از آموزه های زیارت اربعین .👇
🔰 وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَيْرَهِ الضَّلاَلَهِ
و جانش را در راه تو بذل كرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگرداني گمراهي برهاند،
✍بنگریم به قسمت سوم از عناوین آثار عقل
👈 شرح فراز 👇
🔰وَ ذَوِي النُّهَي وَ أُولِي الْحِجَي
زیارت جامعه کبیره
🌷۷۲_ حسن آثار : « عقول الفضلاء فی اطراف اقلامها » ؛ عقل صاحبان فضیلت در نوشتار قلمی آنها است .
🌷۷۳_درست کرداری
🌷۷۴_ عزت
🌷۷۵_پرهیز از کردار زشت و نکوهیده «غریزة العقل تأبی ذمیم الفعل » ؛ خوی و خصلت عقل ؛ از انجام کارهای نکوهیده ابا دارد
🌷۷۶_ عدالت و پرهیز از ستم
🌷۷۷_قوت ایمان : هرچه عقل آدمی بیشتر شود ؛ ایمان او به مقدرات الهی بیشتر می شود و ناگواری ها و ناپسندی های روزگار را سبک می شمارد .
🌷۷۸_ اعتراف به جهل
🌷۷۹_ منفعت بخش بودن دوستی و اطاعت عاقل : « عمارة القلوب فی معاشرة ذوی العقول » ؛ آبادی قلبها در معاشرت با صاحبان عقل نهفته است .
🌷۸۰_ تحمل نیکو کرداری و احسان :
«ذوالعقل لا ینکشف الا عن احتمال و اجمال و افضال » ؛ صاحب عقل بودن هر کسی را جز از تحمل ؛ نیک کرداری و احسان او نتوان کشف کرد .
🌷۸۱_علم و عمل : «ثروة العاقل فی علمه و عمله » ؛ دارایی عاقل در علم و عمل اوست .
« ثروة الجاهل فی ماله و امله » ؛ دارایی جاهل در مال و آرزوی اوست .
🌷۸۲_عمل برای رستگاری و نجات : «ثمرة العقل العمل للنجاة » ؛ میوه عقل ؛ عمل کردن برای نجات است .
🌷۸۳_ مدارا با مردم ؛ « ثمرة العقل مداراة الناس » ؛ میوه عقل مدارا کردن با مردم است .
🌷۸۴_ملازمت با حق : « ثمرة العقل لزوم الحق » میوهٔ عقل و خرد ؛ جدا نشدن از حق و ملازمت با آن است .
🌷۸۵_استقامت : « ثمرة العقل الاستقامة » میوهٔ عقل استقامت و پایداری است .
👈 بنگریم به کلام الهی 👇
🔰 فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
( هود /١١٢)
🔰کتاب ادب فنای مقربان ج ۲ ص( ۲۶_ ۶۴ )
آیة الله جوادی آملی
لینک کانال کلام برتر 👇👇
https://eitaa.com/kalamebartar1
#عقل
#حدیث_روز
امام صادق عليه السلام:
ما مِن رَجُلٍ تَكَبَّرَ أو تَجَبَّرَ إلا لِذِلَّةٍ وَجَدَها في نفسِهِ
هيچ مردى تكبّر يا گردن فرازى نكرد، مگر به سبب احساس خوارى و حقارتى كه در خود يافت
الكافی جلد2 صفحه312
🆔 @moje_siasi
#تکبر
#ذلت
#حدیث
#حدیث_روز
#نکته_های_اخلاقی
🍃هر صبح یک حدیث🍃
امام علی عليه السلام:
اَلرُّكُونُ إِلَى اَلدُّنْيَا مَعَ مَا يُعَايَنُ مِنْ غِيَرِها جَهْلٌ
دل بستگى به دنيا، با وجود مشاهده دگرگونى هاى آن، نادانى است
غررالحكم، ح 1979
#امام_حسنی_ها
#تلنگرانه
❇️ @emamhassani_ha
#جهل
#حب_دنیا
✍روایت امام سجاد (ع) درباره داستان یوسف و علت ابتلای یعقوب به فراق یوسف
📚در معانی الاخبار به سند خود از ابی حمزه ثمالی روایت کرده که گفت: من با علی بن الحسین (علیه السلام) نماز صبح روز جمعه را خواندم. بعد از آنکه از نماز و تسبیح فارغ شد برخاست تا به منزل برود، من هم به دنبالش برخاستم و در خدمتش بودم حضرت، کنیزش را که سکینه نام داشت، صدا زد و به او فرمود: از در خانه ام سائلی دست خالی رد نشود، چیزی به او بخورانید، زیرا امروز روز جمعه است. عرض کردم آخر همه سائلها مستحق نیستند، فرمود: ای ثابت! آخر می ترسم در میان آنان یکی مستحق باشد، و ما به او چیزی نخورانیم و ردش کنیم، آن وقت بر سر ما اهل بیت بیاید آنچه که بر سر یعقوب و آل یعقوب آمد، به همه آنان طعام بدهید.
یعقوب رسمش این بود که هر روز یک قوچ می کشت و آن را صدقه می داد و خود و عیالش هم از آن می خوردند، تا آنکه وقتی سائلی مؤمن و روزه گیر و اهل حقیقت که در نزد خدا منزلتی داشت در شب جمعه ای موقع افطارش از در خانه یعقوب می گذشت، مردی غریب و رهگذر بود، صدا زد که از زیادی غذایتان چیزی به سائل غریب و رهگذر گرسنه بخورانید، مدتی ایستاد و چند نوبت تکرار کرد، ولی حق او را ندادند و گفتارش را باور نکردند. وقتی از غذای اهل خانه مأیوس شد و شب تاریک گشت انالله گفت و گریه کرد و شکایت گرسنگی خود را به درگاه خدا برد و تا صبح شکم خود را در دست می فشرد و صبح هم روزه داشت و مشغول حمد خدا بود. یعقوب و آل یعقوب آن شب سیر و با شکم پر خوابیدند، و صبح از خواب برخاستند در حالتی که مقداری طعام از شب قبل مانده بود.
امام سپس فرمود: صبح همان شب خداوند به یعقوب وحی فرستاد که تو، ای یعقوب! بنده مرا خوار داشتی، و با همین عملت غضب مرا به سوی خود کشاندی، و خود را مستوجب تأدیب و عقوبت من کردی؛ مستوجب این کردی که بر تو و بر پسرانت بلاء فرستم. ای یعقوب! محبوبترین انبیاء نزد من و محترم ترین آنان آن پیغمبری است که نسبت به مساکین از بندگانم ترحم کند، و ایشان را به خود نزدیک ساخته طعامشان دهد، و برای آنان ملجأ و مأوی باشد.
ای یعقوب! تو دیشب دم غروب وقتی بنده عبادت گر و کوشای در عبادتم دمیال که مردی قانع به اندکی از دنیا است به در خانه ات آمد، و چون موقع افطارش بود شما را صدا زد که سائلی غریب و رهگذری قانعم، شما چیزی به او ندادید او انا لله گفت و به گریه در آمد، و به من شکایت آورد، و تا به صبح شکم خالی خود را بغل گرفت و حمد خدا را بجای آورد و برای خشنودی من دوباره صبح نیّت روزه کرد، و تو ای یعقوب با فرزندانت همه با شکم سیر به خواب رفتید با اینکه زیادی طعامتان مانده بود.
ای یعقوب! مگر نمی دانستی عقوبت و بلای من نسبت به اولیائم سریع تر است تا دشمنانم؟ آری، به خاطر حسن نظری که نسبت به دوستانم دارم اولیائم را در دنیا گرفتار می کنم (تا کفّاره گناهانشان شود) و بر عکس دشمنانم را وسعت و گشایش می دهم. اینک بدان که به عزّتم قسم بر سرت بلائی خواهم آورد و تو و فرزندانت را هدف مصیبتی قرار خواهم داد، و تو را با عقوبت خود تأدیب خواهم کرد، خود را برای بلاء آماده کنید، و به قضای من هم رضا دهید و بر مصائب صبر کنید.
ابو حمزه ثمالی می گوید: به امام علی بن الحسین (علیه السلام) عرض کردم خدا مرا قربانت گرداند، یوسف چه وقت آن خواب را دید؟
فرمود در همان شب که یعقوب و آلش شکم پر، و دمیال با شکم گرسنه بسر بردند و صبح از خواب برخاسته برای پدر تعریف کرد، یعقوب وقتی خواب یوسف را شنید در اندوه فرو رفت، همچنان اندوهگین بود تا آنکه خدا وحی فرستاد: اینک آماده بلاء باش، یعقوب به یوسف فرمود خواب خود را برای برادران تعریف مکن که من می ترسم بلائی بر سرت بیاورند، ولی یوسف خواب را پنهان نکرد و برای برادران تعریف کرد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#بلا_مصیبت
#انفاق_صدقه
#بی_تفاوتی
#بد_بینی
مرحوم فِهری زنجانی میفرمودند:
در مشهد، آیت الله بهجت را دیدار کردم، پرسیدم:
«یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم، دوست بودیم، اگر چه هم درس نبودیم، شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید.
ما که سید بودیم. چه میشد دست ما را هم میگرفتید؟!
اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا (علیهالسلام) برای من نگویید، از این جا نمیروم!»
آیت الله بهجت سرشان را پایین انداختند، آن گاه سر را بالا آوردند و فرمودند:
یک بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزد خودشان بردند، ده مطلب فرمودند.
یکی این بود:
«مگر میشود، مگر میشود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!»
@BisimchiMedia
#توسل
#امام_رضا علیه السلام
💎﷽معجزه امام رضا(ع)
♥️ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺗﻬﻮﯾﻪ ﺍﯼ ﺣﺮﻡ ﺍﻗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ( ﻉ) ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺻﺤﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﭼﺸﻤﺶ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ ﺍﻗﺎ . ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺘﺮﺟﻤﺶ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﻠﻮﻍ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﻬﺎ ﭼﯿﻪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﺒﻨﺪﻥ؟؟ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﺎﯾﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻤﺎﻻ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻨﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻠﻤﻮﻥ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺣﻞ ﺑﺸﻪ .
ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮐﺮﻭﺍﺗﺸﻮ ﺍﺯﮔﺮﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ ﺍﻗﺎ . ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻠﻔﻨﺶ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﺘﺮﺟﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺣﺎﻟﺶ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﻌﺪﺍﺯﯾﻦ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻣﯿﻠﺮﺯﯾﺪ
ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻤﻢ ﺑﻮﺩ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﻠﺞ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﺠﺎﯼ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺖ ﯾﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺭﺿﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ ﻣﻨﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮﺗﻮﻥ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ لحظه ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﭽﻪ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻬﺶ ﮐﺮﺩ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺍﻗﺎﺗﻮﻥ ﺑﮕﯿﺪ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺣﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﭽﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺟﻔﺖ ﭘﺎﻫﺎﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺎ ﮐﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ..
🌷ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎﻋﻠﯽ اﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﺍﻟﺮﺿﺎ
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_رضا علیه السلام
#کرامت
#توسل
🌸🍃🌸🍃
#به_شرطی_که_بخوابی
چارلی چاپلین میگوید :
وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم و هرشب یک آرزو میکردم.
مثلاً آرزو میکردم برایم اسباب بازی بخرد؛ میگفت «میخرم به شرط اینکه بخوابی.» یا آرزو میکردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ میگفت «میبرمت به شرط اینکه بخوابی.» یک شب پرسیدم «اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟» گفت «میرسی به شرط اینکه بخوابی.» هر شب با خوشحالی میخوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.
دیشب مادرمو خواب دیدم؛ پرسید «هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟» گفتم «شبها نمیخوابم.» گفت «مگر چه آرزویی داری؟» گفتم «تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.» گفت «سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی.
#تقدیم_به_تمام_مادران_سرزمینم
@DastaneRastan
#شکر
#نعمت
#آرزو
#دنیا
✨﷽✨
🔴پیمودن ره صد ساله در یک شب!
✍مرحوم آیت الله العظمی شفتی در اصفهان یکی از مراجع بزرگ تقلید بود خیلی مقامش بالا بود.حتی مشهور است که او شبها دیوانه میشد از شدت عشق و خوف به ذات احدیت... حتّی ایشان در اصفهان مسجدی ساخته به نام مسجد سید که خیلی عالی است و روحانیت عجیبی دارد. خودشان در جواب اینکه از کجا به این درجه رسیده اند فرمودند که: دعای یک سگ مرا به اینجا رسانده...
من در نجف طلبه بودم و چند روزی بود که از ایران برایم پول نیامده بود. کمی صبر کردم چون نخواستم به کسی بگویم. اما یک وقت احتیاج شدیدی برایم پیش آمد. از رفیقم مقداری پول قرض گرفتم و نان و مقداری آبگوشت کله تهیه کردم. هنگامی که به منزل برگشتم دیدم که سگی در جوی آب افتاده و توله هایش به او چسبیده اند و او شیر ندارد و خود سگ از شدت گرسنگی رو به مرگ است.با خودم گفتم من که تا حالا گرسنگی کشیدهام باز هم گرسنگی را تحمل می کنم.نانها را در آبگوشت ترید کرده و آنها را جلوی سگ گذاشتم. سگ آن غذا را خورد و هم بلند شدم و ظرف را تمیز کردم وبعد از شستن به صاحبش برگرداندم.
بعد از آن پروردگار برایم پولی فرستاد طولی نکشید که از شفت که یکی از شهرستانهای گیلان است شخصی آمد و گفت فلان حاجی مرده و یک سوم از مال خود را برای شما وصیت کرده...من متعجبانه حساب کردم دیدم همون موقعی که آن آبگوشت کله را به سگ دادم عصر همان روز برای من این وصیت شده. از همان وقت کم کم در اصفهان برای من آن قدرت و مرجعیت پیدا شد
اگر من توانستم به اسلام خدمتی کنم مدیون این است که توانستم دل سگی را به دست بیاورم ... تعجب نکنید زیرا برای آن که شخصی مشمول رحمت خدا شود زمینه میخواهد و زمینه نیز مختلف است گاهی انسان میتواند راه صد ساله را در یک شب بپیماید...
📚گفتار نراقی ج 1 ص 340
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#رحم_مهربانی
#برکت
اسبهای درشکه که وقتی به سربالایی میرسند و توان حرکت ندارند، همدیگر را گاز میگیرند.
#تمثیل
#کینه
#نزاع_مراء
یارو با دوستش کنار رودخانه رفته بود که دید یک کیسه سیاه روی آب است، رفت که ببیند چیست! یک خرس بزرگ بود و محکم یارو را گرفت. دوستش فریاد زد کیسه را ول کن بیا. گفت؛ من ول کردهام، اون ول نمیکنه!
#
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک سؤال مهم 👌
🎥 اصلا چرا خدا شیطان را خلق ڪرد؟!
👤پاسخ شنیدنی
#اصحاب_المهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•