eitaa logo
یک کتاب خوان معمولی
135 دنبال‌کننده
199 عکس
21 ویدیو
5 فایل
اینجا درمورد کتابهایی که خوانده‌ام مینویسم، نظراتِ یک کتاب خوان معمولی اینجا هستم @raziyehtaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
https://t.me/daliibook اینجا را رو به راه کرده ام برای یک شروع دیگر خوشحال میشوم اگر همراهم باشید😊
دیروز کنار رودخانه‌ی بی جانِ زاینده رود سربازِ کوچکِ محمد کلباسی را هم برده بودم(پشت آن درخت ها زاینده رود خوابیده) کلباسی با داستانهایی که برای زمانه‌ی خودش انقلابی به حساب می آمدند کنار ما نشسته بود، او که رفیق گرمابه و گلستانِ گلشیری بوده و در جُنگ اصفهان همراه بسیاری از نویسندگان مطرح قلم میزده بعد از انقلاب این مسیر را جدی و پر قدرت ادامه نداد تا اینکه پارسال آبانماه برای همیشه رفت بی آنکه آنقدرها اسمی از او بشنویم و داستانی بخوانیم (البته که بعد از مرگش مراسم های زیادی برای یادبودش در شهر کتابهای مطرح برگزار شد🙄) این کتاب نه داستان کوتاه داشت و سرشار از نشان دادن بود طوری که نمیتوانستی جایی را که نویسنده نشان داده و آدمهایی را که ساخته تصور نکنی😊
حواسم بهتون هست که نیومدین اینجا 🤨اگر فکر کردین بیخیالتون‌ میشم زهی خیال خام و باطل، قطعا در ایتا هم خواهم بود و شما انقلابیون رو هم مجبور خواهم‌کرد از من نشانگر کتاب بخرید😏😎 https://eitaa.com/dalibook
وای از شدت چرت بودن این کتاب🤦‍♀️ یعنی میتونم بگم نویسنده حتی یکبار هم داستانها رو بازنویسی نکرده، اصلا بزرگوار اصول داستان نویسی رو نه تنها رعایت نکرده که گویا نمیدونسته اصول و قاعده‌و چهار چوب نوشتن چی هست. حیف از اون ۲۰ تومنی که بالای این کتاب دادم، حیف از وقتی که گذاشتم تا ببینم سرانجام این پنج زنِ داخل کتاب چی میشه حیف حیف🙄🤐🤦‍♀️ اینم اگر نگم دق میکنم میمیرم، نویسنده فکر کرده هر چقدر اسامی عجیب و غریب روی شخصیتها بذاره ما میگم واو چه خفن واو چه ژدااب😒 در حالی که من به شخصه میگم چقدر دور، چقدر غیر واقعی، چقدر چرت، آبان و نجات(واسه جنس مونث) و صحرا و بارزان و ...اینا هم شد اسم شخصیت؟😖
من قبل از بارداری کتابهای مربوط به بارداری را میخواندم، وقت بارداری، کتابهای مخصوص نگهداری از نوزاد، وقت بچه دار شدن کتابهای مربوط به کودکان و حالا آرام آرام دارم میروم به استقبال از نوجوانی! این جلوتر رفتن از حال هم برایم اضطراب می آورد و هم آرامش، اضطرابش آنجاست که نمیدانم آینده چقدرش شبیه به تصوراتم خواهد بود و آرامشش آنجایی‌ست که تلاشم را کرده ام برای ساختنِ فضایی امن. این کتاب را خواندم و تمام مدت تصور کردم اگر پسرهام توی یازده دوازده سالگی بخواهند این کتاب را بخوانند برایشان جذاب خواهد بود؟ جوابم قطعی نیست، احتمالا فضای داستان کاملا غریبه‌ست و درک کردن ِ حمله‌ی خروس و آفتابه دزدی و ... برایشان سخت است اما شاید بتوانند با حس و حال رضا و ذبیح و امیر ارتباط بگیرند.(امیدوارم🥴) . . .
هدایت شده از Dalibook
لکن اینگونه نباشد که روز معلم بیاد و بره و شما واسه معلمهاتون، معلم بچه هاتون، مامان و باباهاتون و هر کسی که به نوعی معلمتون بوده از این بوک مارکها نخرید 😁 قیمت ۵۰ تومان برای سفارش اینجام @Raziyehtaheri اینجا نشانگر کتاب میفروشم، کارهایی از من و پسرهام😊💏 @Raziyehtaheri https://eitaa.com/dalibook
ابوتراب نوشته باشه جایزه‌ی بنیاد گلشیری هم برده باشه دیگه آدم چی میخواد از یک کتابِ خوب؟ 😁 نثر و زبان بسیار جذاب، سوژه‌ی داستان‌ها بدیع، تصویر سازی‌ها هم بسیار به اندازه و درست. داستانهای ابوتراب خسروی معمولا خوش خوان نیست و برای عوام و کسانی که میخواهند از قصه خواندن لذت ببرند توصیه نمیشود آما برای نو نویسنده قطعا خواندنش واجب است😉 کتابی بود که دوست داشتم تمام نشود🥲
این کتابِ روان و خوش خوان(انگار که نشسته اید پای یک سخنرانی از فردی خوش صحبت) را حتما بخوانید. مثالهایش ملموس و واضح و نکاتش ارزشمند. البته که من با بعضی از قسمتهای کتاب زاویه داشتم و به نظرم میرسید که باید به روز رسانی شود اما در کل کتابی بود که ارزش خواندن داشت. من مدتهاست فهمیده ام ما تلاش می‌کنیم برای تربیت اما لزوما این تلاش نتیجه بخش نخواهد بود! باید از خدا بخواهیم فرزندانمان را تربیت کند. کاری که او به سرانجام‌ برساند کمی و کاستی و کوتاهی ندارد. . . . این سخن از امام صادق چکیده‌ای از چندین و چند جلسه کارگاه فرزند پروری‌ست. (خداوندا ما را با این خاندان محشور بفرما) امام صادق(ع) می فرمایند: «أَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ، وَ إِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ، فَفُوا لَهُمْ؛ فَإِنَّهُمْ لَایرَوْنَ إِلَّا أَنَّکمْ تَرْزُقُونَهُم کودکان را دوست بدارید و به آنها محبت کنید، پس اگر به آنان وعده ای دادید، به آن وفا کنید؛ زیرا آنان روزی خود را در دست شما می بینند. »
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی که برایتان خواندم از این کتاب بود. کتابی با ۲۱ داستان کوتاهِ به هم پیوسته که ماجراهای یک روستا را روایت میکند، داستانها بسیار تصویری هستند و چنان جذاب که گمان نکنم دلتان بخواهد کتاب را زود زمین بگذارید. آدم‌ها و ماجراهای روستا گاهی به جنگ گره میخورند، گاهی به عشق و گاهی هم به مسائل اجتماعی و ... نویسنده با زوایای دید مختلف قصه می‌گوید گرچه لحن‌ها تکراریست اما این هم باعث نشد که از این کتاب زده شوم، بلکه هنوز دلم میخواست از دی حسین، از معلی از لیلو و... بخوانم.
لطفِ جناب فرهانیان نسبت به کانالِ قِنج و مِنج و جمع و جور بنده😁
هدایت شده از هُرم
یک کتاب خوان معمولی می‌شناسم که کتاب‌های خوبی می‌خواند و کتابها را خوب هم معرفی می‌کند. این کتاب‌ها بخشی از آن پیشنهادها ست. https://eitaa.com/ketabkhanemamoli
نام تصویر سازش را نمیدانم اما گمان میکنم حال و احوالش شبیه من بوده که این طرح را زده، شبیه کسی که قلبش درون سینه‌اش مثل پرنده ای که فصل مهاجرتش فرا رسیده اما باید در قفس باشد بال بال میزند. خوش به حال طراحش که چنین امیدوارانه دریچه را باز کرده و طعم رهایی را چشیده ... خوش‌به حالِ پرنده های آزاد!
فیودور داستایفسکی گفت: «ما همه از شنل گوگول درآمده‌ایم.» یک داستان کوتاه که همه‌ی عناصر داستان نویسی را دارد همین!
آرش صادق بیگی در یک پادکست تعریف میکرد که دیداری داشته با اصغر عبدالهی در اواخر عمرش. اواخر یعنی آنجایی که آدم می‌داند فرصتی ندارد، همانجا که کم کم می افتد به تکاپوی حلالیت طلبیدن یا انجام دادنِ کارهای نکرده یا وصیت کردن و این طور چیزها. صادق بیگی که از مریدانِ عبدالهی بوده در کافه روبه رویش می‌نشیند تا حرفی بزند، مثلا دلداری بدهد یا همدلی کند(چون عبدالهی سرطان داشته و خودش هم میدانسته) بغض امانی برای این کارها به صادق بیگی نمیدهد. استادش اما رهاتر، آرام‌تر، و سبکبال‌تر از آن چیزی بوده که صادق بیگی تصورش را میکرده، استاد رو می‌کند به شاگرد خوبش و می‌گوید: نگران من نباش، من حسرت چیزی را ندارم! من با همین جای این گفت و گو کار دارم، همین جا که لابد عبداللهی خیره مانده به چشم‌های صادق بیگی و یک جرعه از قهوه‌اش را نوشیده و گفته:(حسرت چیزی را ندارم) آدم باید خیلی پاک، درست و با سروسامان زندگی کرده باشد تا خیال جمع و خاطر آسوده باشد که حسرت چیزی به دلش نمانده و این طور آماده‌ی مرگ است. این بی حسرتی و بی عقده بودنِ عبداللهی در این کتابش کاملا پیداست، ذره ذره تجربه هایش را ریخته روی کاغذ تا همه بدانند و بفهمند. این میزان از دقت و توجه برای انتقال تجربه فقط از آدمی مثل اصغر عبداللهی بر می آید و بس! . . .
یک اثر خوب با نثری روان، جذاب و کم نظیر ضد قهرمانی که منصور علیمرادی در تاریک ماه ساخته و پرداخته بشدت باور پذیر است و راز این باور پذیری هم استفاده از تجربه‌ی زیسته در نوشتن است. این رمان که در دسته‌ی رمان‌های رئالیستی قرار می‌گیرد، میتواند شما را به دنیایی دور ببرد دنیای که کمتر آن را دیده یا شنیده ایم اما با هنرِ نویسنده می‌توانیم جهانِ میر جان یا همان ضد قهرمان را تصور کنیم و از خواندن داستانش لذت ببریم. . . .
اگر هنوز مشغول خرید از نمایشگاه هستید و به دنبال یک رمانِ درست و حسابی می‌گردید سگ سالی را به لیست خریدتان اضافه کنید و یا به دوستانتان بگویید برایتان هدیه بخرند😁 (ممنونم از نعیمه که برایم این کتاب را خرید😎) این کتاب را بخوانید تا با چهره ای دیگر از انسان مواجه شوید! با نگاهی نو که نویسنده زحمتش را کشیده، با خلق دنیایی در طویله! سگ سالی‌ را حتما بخوانید😊
گوش کنید و لذت ببرید😊
هدایت شده از [ هُرنو ]
مسافر چهارم.mp3
20.27M
نمایش‌نامه خوانی اپیزود چهارم مسافر چهارم: گلین استادجعفر نقش‌خوان: آواز: مرحوم {امشب جبل‌النور، نوربارون می‌شه...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را...
سعیده خیلی درست گفته، منم باهاش موافقم😔