eitaa logo
کتاب یار
897 دنبال‌کننده
174 عکس
114 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Ravanshenas1online
مشاهده در ایتا
دانلود
Part12_سلام بر ابراهیم ج1.mp3
11.81M
📻 📔 📚 جلد اول 2⃣1⃣ قسمت دوازدهم 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
Part13_سلام بر ابراهیم ج1.mp3
13.8M
📻 📔 📚 جلد اول 3⃣1⃣ قسمت سیزدهم 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
1_1131296417.pdf
3.54M
📥 📔 سلام بر ابراهیم 🖌 نویسنده: گروه فرهنگی نشرهادی 📚 جلد اول 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
صدایِ کربلا ۸.mp3
11.06M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 📻 ۸ 🎙 استاد شجاعی ✦ کربلا سرزمین آرزوهاست! سرزمین آرزویِ "یا لیتنا کُنتُ معکم "! ☜ اما این آرزو، آرزویی جامانده در گذشته نیست که دست انسان به آن نرسد! ▪️چند درصد قلب شما با این آرزو درگیر است؟ ▫️آیا این آرزو، در انتخابها و ارتباطات شما، منشاء اثر هست؟ 💥همه نمی‌توانند به بزرگیِ کربلا، آرزو کنند! 🆔 @ketabyarr https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
پناهم بده.mp3
11.08M
●━━━━━━─────── ⇆ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷    🎧گوش کنید 📼 🎤 کربلایی •• پنــاهم بدھ! کسی رو بجز ٺو ندارم ••پناهـــــم بده ؛ برا دیدنت بے قرارم...! 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ◀️ قسمت: برگشتم بیمارستان باهام سرسنگین بود... غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار حرف دیگه‌ای نمیزد هر کدوم از بچه‌ها که بهم میرسید اولین چیزی که میپرسید این بود: – با هم دعواتون شده؟ با هم قهر کردید؟ تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم... چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد و بالاخره سکوت دو ماهه‌اش رو شکست... –واقعا از پزشکی با سطح توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه! –از شخصی مثل شما هم بعیده، در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه! – من چیزی رو که نمیبینم قبول نمیکنم – پس چطور انتظار دارید من احساس شما رو قبول کنم؟ منم احساس شما رو نمیبینم آسانسور ایستاد... این رو گفتم و رفتم بیرون تمام روز از شدت عصبانیت، صورتش سرخ بود، چنان بهم ریخته و عصبانی، که احدی جرات نمیکرد بهش نزدیک بشه سه روز هم اصلا بیمارستان نیومد تمام عملهاش رو هم کنسل کرد گوشیم زنگ زد، دکتر دایسون بود. – دکتر حسینی همین الان میخوام باهاتون صحبت کنم، بیاید توی حیاط بیمارستان... رفتم توی حیاط، خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد بعد از سه روز، بدون هیچ مقدمه‌ای گفت: – چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ من دیگه چطور میتونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ حتی اون شب، ساعتها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغ اتاقتون روشن شد که فقط بهتون غذا بدم... حالا چطور میتونید چشمتون رو روی احساس من و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟ پشت سر هم و با ناراحتی، این سوالها رو ازم پرسید ساکت که شد، چند لحظه صبر کردم – احساس قابل دیدن نیست، درک کردنی و حس کردنیه... حتی اگر بخواید منطقی بهش نگاه کنید احساس فقط نتیجه یه سری فعل و انفعالات هورمونیه، غیر از اینه؟ شما که فقط به منطق اعتقاد دارید، چطور دم از احساس میزنید؟ – اینها بهانه است دکتر حسینی... بهانه‌ای که باهاش، فقط از خرافاتتون دفاع میکنید! کمی صدام رو بلند کردم… – نه دکتر دایسون...اگر خرافات بود، عیسی مسیح، مرده‌ها رو زنده نمیکرد! نزدیک به ۲۰۰۰ سال از میلاد مسیح میگذره، شما میتونید کسی رو زنده کنید؟ یا از مرگ انسانی جلوگیری کنید؟ تا حالا چند نفر از بیمارها، زیر دست شما مردن؟ اگر خرافاته، چرا بیمارهایی رو که مردن زنده نمیکنید؟ اونها رو به زندگی برگردونید دکتر دایسون... زنده شون کنید سکوت مطلقی بین ما حاکم شد نگاهش جور خاصی بود حتی نمیتونستم حدس بزنم توی فکرش چی میگذره! آرامشم رو حفظ کردم و ادامه دادم – شما از من میخواید احساسی رو که شما حس میکنید، من ببینم محبت و احساس رو با رفتار و نشانه‌هاش میشه درک کرد و دید از من انتظار دارید احساس شما رو از روی نشانه‌ها ببینم، اما چشمم رو روی رفتار و نشانه‌های خدا ببندم... شما اگر بودید؛ یه چیز بزرگ رو به خاطر یه چیز کوچک رها میکردید؟ با ناراحتی و عصبانیت توی صورتم نگاه کرد – زنده شدن مرده‌ها توسط مسیح، یه داستان خیالی و بافته و پردازش شده توسط کلیسا، بیشتر نیست همونطور که احساس من نسبت به شما کوچیک نبود چند لحظه مکث کرد – چون حاضر شدم به خاطر شما هر کاری بکنم حالا دیگه،من و احساسم رو تحقیر میکنید؟ اگر این حرفها حقیقت داره، به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه با قاطعیت بهش نگاه کردم – این من نبودم که تحقیرتون کردم، شما بودید.. شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابل دیدن نیست عصبانیت توی صورتش موج میزد میتونستم به وضوح آثار خشم رو توی چهره‌اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل میکرد، اما باید حرفم رو تموم میکردم – شما الان یه حس جدید دارید حس شخصی رو که با وجود تمام لطفها و توجهش، احدی اون رو نمیبینه بهش پشت میکنن... بهش توجه نمیکنن، رهاش میکنن و براش اهمیت قائل نمیشن تاریخ پر از آدم‌هاییه که خدا و نشانه‌های محبت و توجهش رو حس کردن اما نخواستن ببینن و باور کنن شما وجود خدا رو انکار میکنید اما خدا هرگز شما رو رها نکرده سرتون داد نزده، با شما تندی نکرده... من منکر لطف و توجه شما نیستم شما گفتید من رو دوست دارید اما وقتی فقط و فقط یک بار بهتون گفتم، احساس شما رو نمیبینم، آشفته شدید و سرم داد زدید خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده چرا من باید محبت چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟ اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد اما این، تازه آغاز ماجرا بود... اسم من از توی تمام عمل‌های جراحی دکتر دایسون خط خورد چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود که به ندرت با هم مواجه میشدیم تنها اتفاق خوب اون ایام این بود که بعد از ۴ سال با مرخصی من موافقت شد... میتونستم به ایران برگردم و خانواده‌ام رو ببینم فقط خدا میدونست چقدر دلم برای تک تکشون تنگ شده بود... ⏯ادامه دارد... ✍نویسنده: طاها ایمانی از زبان همسر و فرزند 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Ta Khoda Rahi Nist 26.mp3
505.5K
🎧 گـوش کنیـد 📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی تا خدا راهی نیست "چهل حدیث قدسی" 🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان 🌀 پارت بیست و ششم 🆔 @ketabyarr https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🎥 ⛔️ 🎞 چرا امام رضا با وجود داشتن علم غیب امامت، انگور زهرآلود را خوردند؟! 🎤 حجة‌الاسلام قرائتی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
202030_128893470.pdf
1.32M
📥 📔 دمشق شهر عشق دفاع دختر ایرانی از حرم حضرت زینب 🖌 نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
202030_964492534.pdf
1.77M
📥 📔 خیبری‌ها خاطرات رزمنده عزیز محسن نوری مقدم از جبهه و عملیات خیبر و هور و اسارت 🖌 نویسنده: افسانه صادقی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
3 revayat az yek mard.pdf
1.2M
📥 📔 سه روایت از یک مرد 🖌 نویسنده: محمدرضا بایرامی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈