⚫️شاید این رسم از کربلا شروع شده باشد...
شاید این رسم از کربلا شروع شده باشد. آن جا که پدری بر بالین پسرش عزاداری می کند. آن جا که مادری کنار گهوارۀ خالی فرزندش، مرثیه سرایی می کند. آن جا که خواهری بر بالین برادری....
شاید این رسم از کربلا شروع شده باشد و حالا بعد از پنجاه و سه سال از آن زمان، «محمد بن علی»، به فرزندش «جعفر» وصیت می کند که پس از شهادتش، به مدت ده سال در مراسم حج و در سرزمین منا برای او عزاداری کنند...
بعد از کربلا، خبلی چیزها رسم شد! اما دفن شبانه و مظلومانه، قبل از کربلا هم بوده! رسم اهالی بنی هاشم انگار غریب بودن و غریب وار زیستن و غریب وار رفتن است و حالا بقیع باید پذیرای پنجمین خورشید آسمان امامت باشد...
بعد از کربلا خیلی چیزها رسم شد! مثلا گرفتن مجلس توهین و تمسخر ! مثلا برپایی مجلس گناه در حضور پاک ترین بندگان خدا . مثلا...
حالا پس از سال ها که از ماجرای مجلس یزید در شام می گذرد، هشام، مقتدرترین خلیفۀ اموی، کارش به جایی رسیده که پنجمین امام بزرگوار شیعیان را به مرکز خلافت احضار می کند و پس از آن که سه روز او را معطل کرده، اجازۀ ورود به امام نمی دهد. روز چهارم به درباریانش دستور می دهد هنگام ورود «محمدبن علی» به او ناسزا بگویند و او را سرزنش کنند.
و بالاخره همین هشام بن عبدالملک است که ولیدبن یزید را مجبور می کند «محمدبن علی» را مسموم کند؛ با زهر....
اصلا شهادت و مظلومیت فرزندان علی که قبل و بعد کربلا ندارد! قبل از کربلا با شمشیر و زهر شهید می کردند. بعد از کربلا هم زهر بوده که عامل شهادت می شده!
...و کربلا را بگذار کنار! آن جا که هم تیر بوده...هم شمشیر...هم نیزه....هم سنگ...هم....عطش!
🖊فاطمه قدیمی
#کربلا
#امام_باقر
🆔 @aye_adabi
اگر علاقمند به استفاده از کارگاههای نویسندگی خلاق هستید، لطفا به ادمین پیام دهید:
@vareth_pv_eitaa
🆔 @aye_adabi
May 11
هدایت شده از م.شفیعی
🌲🌻🌲🌻🌲🌻🌲🌻🌲
اینجا کلبه ای کوچک در اعماق خیال است
که آجر به آجرش از آرزوی دیدار و رنگ هر آجرش از خون از دست رفته ی دلتنگی است که برایش اشک میریختیم
تخیلِ خسته هرگز نمیمیرد بلکه قلم می شود و طرح میکند نقشه ساختمانی داستانی را که انسانها را در گیر میکند تا خودِ واقعی شان را در قلب شخصیتی نهفته شکار کنند.
اینجا همان کلبه ی عشق است👇🏻
🌲🌻🌲🌻🌲🌻🌲🌻🌲
#ریحانه_بهادری_جهرمی
✨@nevisanoor✨
✏️📚✏️📚✏️📚دختران اهل قلم؛
یاد داشتها، متن ها و داستانک هایتان را بفرستید تا دوستانتان هم خواننده آن ها باشند و لذت ببرند:
#آموزش_نویسندگی
#انجمن_ادبی
🆔 @aye_adabi
خانوم اجازه!
🌲🌻🌲🌻🌲🌻🌲🌻🌲 اینجا کلبه ای کوچک در اعماق خیال است که آجر به آجرش از آرزوی دیدار و رنگ هر آجرش از خون ا
ایشون از شاگردان فعال کلاس نویسندگی مون هستند😍😍😍👌👌
🖊یک) لطفا همیشه یک دفتر مخصوص نوشتن داشته باش.وسط دفتر ریاضی، آخر دفتر املا، اول دفتر انشا...اینا که جای نوشتن نیست .
یک نویسنده برای نوشته های خودش ارزش قائل میشه!
🖊دو) برای دفترت یک اسم انتخاب کن.من یک دفتر ۱۰۰ برگ داشتم که جلد آبی داشت. اسم دفترم را گذاشته بودم ؛ یادداشت های آبی من💙
🖊سه) خودت رو مقید کن حتما در روز هر چیزی به ذهنت می رسه، بنویسی.تو باید بنویسی، همان طور که نفس میکشی.
🖊چهار) چهارمین نکته در واقع مهم ترین نکته است: چقدر کتاب میخونی؟ میدونی باید در هفته حداقل دوتا کتاب بخونی؟ میدونی هر کتابی میخونی باید خلاصه اش رو بنویسی؟ اگر این کارو میکنی...آفرین بهت...تو نویسنده ی خوبی میشی.
ادامه دارد...
#انجمن_ادبی_آیه
#دخترانه
#آموزش_نویسندگی
📎کانال بله :
https://ble.ir/aye_adabi
📎 کانال ایتا:
http://eitaa.com/aye_adabi
✏ نمونه یادداشت روزانه از دختر عزیزمون #حلما_هویدی
#انجمن_ادبی_آیه
#دخترانه
#آموزش_نویسندگی
📎کانال بله :
https://ble.ir/aye_adabi
📎 کانال ایتا:
http://eitaa.com/aye_adabi
📚✏️ یکی از تمرینات ما در کارگاه مجازی #نویسندگی_خلاق تصویر نویسی است.
حالا شما هم دست به کار شوید.
هر چیزی که درباره این تصویر به ذهن تان می رسد بنویسید و برای ما ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر کنیم.
#از_نوشتن_نترسید
#انجمن_ادبی_آیه
#دخترانه
📎بله :
https://ble.ir/aye_adabi
📎 ایتا:
http://eitaa.com/aye_adabi
خانوم اجازه!
📚✏️ یکی از تمرینات ما در کارگاه مجازی #نویسندگی_خلاق تصویر نویسی است. حالا شما هم دست به کار شوید.
🖊واکسنِ آنتی تکرار
خط ها بالا و پایین می شوند و ضربانِ زندگی را می نوازند. حسِ حیات و بودن وجودمان را فرا می گیرد. وقتی خط ها از سر سره بالا می روند و ناگهان فرود می آید، صدای خنده هایمان را از ته دل برای زندگانی بلند می کنیم.
که یک دفعه می ایستد و دیگر بازی نمی کند. حالا به شکل یک خط صاف ادامه دار می شود و صدای بوق ممتدش نفس را در سینه ها حبس می کند و رنگ نگاه زندگی را خشک می کند. اکنون زمانِ متأسفم گفتن ها و کشیدن پارچه سفید بر روی ناکامِ زندگی است.
تصادف کرد، در جاده نبض های پر پیچ و خمش چپ کرد و صاف شد.
کاش یکنواختی اسیر جان هایمان نمی شد و نفس ها را زندانی نمی کرد؛ که دستگاه های شُک هم نجات نباشند.
اوج نداریم! که نه رنگ دارد و نه عطر و طعم این زندگانی؛
زمانی که یادش می رود سُر بخورد تا صدای بوق خلاص شدنش در نیاید.
آنگاه که خط هایمان دنبال تکرارند، غافل از اینکه تکرار بلای جانِ آدم است. عادت، همان چاقوی برّنده ای است که خونمان را فواره وار فدایِ بی حوصلگی اش می کند.
وقتی هر روز خورشید را با همان عظمت بالای سرمان میبینیم، درخت را مثل همیشه بر روی زمین می بینیم، چشم های موجودات را به یک اندازه بینا میبینیم و همیشه همه را غیر آدمی در قفس میبینم و خودمان را به دنبال سرگرمی های بی هدف ازاد و تماشاچی، همین می شود که مبتلا به تکرار می شویم و هیچ واکسنِ آنتی تکراری ما را از مرگ مصون نمی دارد. نفس هایمان به شماره می افتد وقتی دلمان را به دریا نمی زنیم و قرص های تغییر را برای درمانِ عادت های نفس گیر مصرف نمی کنیم و از آمپول های خلاقیت می ترسیم.
شاید اگر به فکر درمانِ مان باشیم کمی بیشتر زنده بمانیم...!
#ریحانه_بهادری_جهرمی_۱۵_ساله
#از_نوشتن_نترسید
#انجمن_ادبی_آیه
#دخترانه
📎کانال بله :
https://ble.ir/aye_adabi
📎 کانال ایتا:
http://eitaa.com/aye_adabi