🔹حصر آبادان
شب #عملیات قرار بر آن بود که از سه محور به نیروهای عراقی که شهر #آبادان را محاصره کرده بودند حمله کنیم و محاصره آبادان را بشکنیم. تمامی نیروهای ایرانی بالغ بر یک گردان زرهی متشکل از تانکهای چیفتن ام۶۰ و ام۴۷ و یک گردان پیاده از طرف #ماهشهر به سمت آبادان و یک گردان پیاده هم از طرف آبادان به سمت ماهشهر بود . در حالی که نیروهای عراقی محاصره کننده شهر آبادان حداقل بالغ بر سه لشگر بود.
با شروع عملیات ما بدون هیچگونه مقاومتی به جلو حرکت کردیم و به مکانی رسیدیم که عراقیها جاده ای خاکی برای تردد در منطقه زده بودند(به جهت اینکه در گل و لای بر اثر باران فرو نروند) و گروهان چیفتن که بچه های تیپ زرهی #شیراز بودیم جدا از بقیه نیروها در پشت این جاده خاکی متوقف شدیم و در نیمه های شب نفربر عراقی که قصد عبور از سمت راست جاده از ماهشهر به آبادان را داشت ، گرفتیم و دو نفر نیروهای آنرا به اسارت در آوردیم ولی به محض روشن شدن هوا متوجه شدیم که ما درست در وسط نیروهای عراقی قرار داریم و آنها با موشکهای هدایت شونده ضد تانک ، تانکهای ما را هدف قرار داده و چند تانک ما را زدند. در این میان یک نفر از دوستان ما بنام محمدرضا نورزایی گروهبان یکم از زابل نیز شهید شد. در این اثنا سربازان تانکهای دیگر به طرف سنگر تانک ما آمدند و یک نفر از آنها قصد داشت که از حلقه محاصره فرار کند که عراقیها با تیربار به طرفش شلیک کردند ولی از آنجایی که خدا میخواست، ایشان در زیر بارانی از گلوله سالم ماند و تنها یک گلوله از زیر بغلش کاپشن ایشان را سوراخ کرد و رد شد و ایشان به زمین خورد و مجددا به نزد ما آمد. بنده داشتم طرح فرار از حلقه محاصره با سوار شدن بر یکی از تانکها و پرتاب کردن نارنجکهای دودزا را برای دوستان میگفتم که ناگهان دیدیم یک تانک عراقی که تعدادی هم بر روی تانک نشسته بودند از سنگرهای آنان جدا شده و به سمت ما آمد و درست در روبروی ما ایستاد.
.......... ادامه دارد.
راوی #صفر_پیرمرادیان
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#اسارت
🔹خدمت رسانی
وجود جراحت های شدید لحظه به لحظه وخامت حال مرا بیشتر کرده و در چنین شرایطی مرحوم بیگدلی بدون وجود امکانات و تجهیزات خاصی و صرفا با توکل و اعتماد به نفس و تخصص خود توانست بدون مواد بی حسی و با استفاده از سوزن و نخ معمولی جراحت پشت مرا #بخیه کرده و #عفونت آنرا کنترل نماید ...
مرحوم #دکتر_هادی_بیگدلی فقط یک شخص نبود، بلکه یک شخصیت بی نظیر بود. او در جاده #آبادان #اسیر و به اردوگاه اسرای ایرانی منتقل می شود، بیگدلی یک ایرانی اصیل بود که تبعه #آمریکا شد اما این تابعیت هرگز او را از اصالتش جدا نکرد، او از معدود کسانی است که در دوره اسارت #نماز_جعفر_طیارش ترک نشد ، #بیگدلی کسی بود که وقتی در آمریکا دلش می گرفت و از همه جا و همه کس ناامید می شد خود را به #مشهد و محضر امام مهربانی ها می رساند و حاجت خود را میگرفت و به آمریکا باز می گشت ..
با اعلام نیاز به #پزشک در #جبهههای_جنگ بی درنگ عازم جبهۀ جنوب شد و پس از دو هفته خدمت به #رزمندگان_اسلام، در تاریخ 19 مهر به دست دشمن بعثی به اسارت در آمد و پس از بازجویی های متعدد، دوسال در سلول های #زندان_الرشید و #زندان_ابوغریب در سخت ترین شرایط و تحت شکنجه های روحی و جسمی به سر برد.
در شهریور 1361 به اردوگاه عنبر(الانبار) منتقل شد و در کنار #دکتر_مجید_جلالوندی به درمان مجروحینی که اسیر شده بودند پرداخت. دکتر بیگدلی با کمترین امکانات جان بسیاری از مجروحین را نجات داد و گاهی بدلیل گانگرین (قانقاریا و عفونت غیر قابل درمان) مجبور به قطع عضو با ارههای معمولی و بخیه با نخ و سوزن معمولی میشد. وی یکی از بدترین لحظات زندگی خود را همین لحظات قطع عضو و درد کشیدن رزمندگان بدلیل عدم استفاده از داروی بی حسی عنوان می کرد. روحش شاد.
راوی #گل_بافان
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan