#طنز
🔹عینک داخل
#سوت #گروهبان_عراقی هر بار معنی خاصی داشت که معمولا ما آن را تشخیص میدادیم . #سوت_آمار، سوت آزاد باش، سوت #تفتیش و ...
به محض شنیدن سوت آمار هر کس در هر نقطه بود، کار خود را رها و به طرف آسایشگاهش میدوید.
همه در ردیفهای ۵ نفره پشت سر هم در کنار #آسایشگاه مینشستیم. هر آسایشگاه مسئول عراقی خود را داشت که جهت نظم دهی صفوف و کنترل #آمار سر صف میایستاد.
محوطه اردوگاه از بچهها خالی بود و صحبت کردن و حتی زیر نظر داشتن تحرکات افسران و سربازان عراقی در محوطه در ساعات آمار ممنوع بود.
اگر کسی سهواً سر خود را به طرفین میچرخانید، توسط سرباز عراقی تنبیه میشد. یکی از بچهها که #عینک به چشم داشت سر خود را بالا کرد که به طرفی نگاه کند، سرباز عراقی فریاد زد "عینک داخل".
دوست ما که بسیار ترسیده بود فوراً عینک خود را برداشت و در جیب گذاشت. با این حرکت #صف_آمار از خنده رفت روی هوا.😂😂
اینجا بود که تازه دوست ما متوجه شد که "عینک داخل" به معنی "نگاهت داخل صف باشد و طرفین را نگاه نکن".🙈
سرباز عراقی که از سر به هوایی دوست ما عصبانی بود با خنده بچهها شروع به فحش و داد و فریاد و تصور کرد او را مسخره میکنند.😳😄😄
بالاخره #مترجم با توضیح موضوع او را قانع و ختم بخیر شد.
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
##نوآوری_ها
🔹فر شیرینی پزی
در محیط #اسارت به ناچار جسم اسرا در #حصر دشمن بود لکن ایشان همیشه سعی در آزاد نگه داشتن و به پرواز درآوردن #روح خود بودند.
در بین ما دوستانی همواره در صدد متنوع و #مفرح نمودن فضا برای دیگران بودند. تنوع دوزندگی و لباس، #شیرینی و غذا، برگزاری #مسابقات و ....، از جمله این فعالیتها بود.
#مش_مهدی اولین #فر_شیرینی_پزی را تهیه و پس از آن هر آسایشگاه برای خود یک یا چند فر شیرینی پزی تهیه نمود.
او با استفاده از #حلبهای_روغن یک محفظه با در بازشو و سوراخی به روی بدنه، (برای قرار گرفتن روی مشعل) تهیه نموده بود.
بچهها جعبه #حلبی یا همان فر را روی #پریموس قرار میدادند و #مایه_شیرینی را که از قبل روی سینیهای فر چیده بودند، داخل جعبه میگذاشتند.
مایه معمولاً ترکیب #آرد (خمیر نان خشک شده) با #شکر و #روغن بود. اگر #تخم_مرغ یا مقداری #ماست هم در دسترس بود، با افزودن به مایه، محصول مقداری تردتر میشد.
پس از مدتی #شیرینی خوشمزه داخل فر برای #پذیرایی در برنامهها و #مراسم آماده بود...
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#روزمرگی_ها
🔹خمیر نان
در محیط اسارت تقریباً هیچ چیز دورریز و به درد نخور نبود. یکی از کالاهای استراتژیک 😄 #خمیر_نان بود.
هر نفر روزانه دو قرص نان سمون، سهمیه داشت. نان طوری طبخ شده بود که معمولاً #خمیر وسط آن قابل استفاده نبود. بچهها که به کم خوراکی عادت کرده و #معده آنها کوچک شده بود، ناچاراً با پوسته برشته همان دو قرص نان رفع گرسنگی و خمیر آن را برای مصارف دیگر جمع میکردند.
خمیرهای کمی پختهتر را بین دو دست مالش داده و آن را آرد میکردند. این آرد سهمیه #ننه_حمید (# حمید_گوهری) بود که برای #پخت_حلوا، #شیرینی، شامی کباب و ... استفاده میکرد. او معمولاً مشغول سرویس و آماده سازی #پریموسها و تامین #نفت برای پخت حلوا شیرینی #مرباجات و ... برای بچههای آسایشگاه بود.
خمیرهای ناپختهتر و اصطلاحا آدامسی، سهم باغبانهای آسایشگاه بود. #احمد_اله_دادی، #حسین_رحیمیان و #محسن_رحیمزاده معمولا در #باغچه مشغول کار بودند.
به محض اینکه مقداری خمیر جمع میشد، آنها دور از چشم نگهبان عراقی، گونی خمیر را برداشته و در گوشهای از باغچه آن را چال میکردند.
پس از مدتی خمیر چال شده، تخمیر و برای #تقویت خاک و محصولات باغچه آن را برای آماده سازی زمین و کشت جدید با خاک مخلوط میکردند. این کار از طرف عراقیها به خاطر انتشار بوی بد آن بعد از تخمیر، ممنوع بود ولی از جمله مواردی بود که هر روزه اتفاق می افتاد.
یک بار که احمد گونی خمیر را به طرف باغچه میبرد، گروهبان جاسم به او برخورد کرد و با عتاب و غضب پرسید، اینها را کجا میبری؟
احمد هم با لهجه شیرین #اصفهانی گفت برای گندیشکها (گنجشکها) میبرم. جاسم هم از لابلای سبیلهای کلفت خود گفت: "زین، ثواب ،لطیور" (خوبه برای پرندگان ثواب داره)😂😂😄
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#روزمرگی_ها
🔹رادیو مجاهد
طول سالهای اسارت عراقیها به خیال خودشان خیلی تلاش بر شست و شوی مغزی و #شکنجه_روحی ما داشتند. از #نمایش_فیلم با آپارات ، آوردن #تلویزیون برای آسایشگاهها، توزیع روزنامههای داخلی و ...
یکی از این روشها نصب #بلندگو در محوطه اردوگاه و داخل آسایشگاهها بود.
از ساعتی قبل از باز کردن درها و آزاد باش، بلندگوهای داخل آسایشگاهها روشن و با صدای بلند، پخش برنامههای #رادیو_مجاهد( وابسته به سازمان منافقین) و #ترانههای کوچه و بازاری #فارسی در طی روز و حتی ساعتی بعد از سوت داخل باش ادامه داشت.
با این کار سعی در ایجاد اختلال روحی و روانی و برهم زدن تمرکز اسرا بر روی امور آموزشی و روزمره داشتند. ولی بچهها بدون توجه به ترانهها و سر و صدا، مشغول برنامههای خود بودند.
بیداری صبحگاهی ما معمولا همزمان بود با پخش #اخبار از رادیو مجاهد. خبرهایی از عملیات و ضرب شستهای به قول خودش "گروههای میلیشیا" .
از خبرهای روزانه، تعداد #روزنامه_مجاهد پخش شده در سطح #تهران یا اخبار گروههای میلیشیا بود.
بعنوان مثال، گروههای میلیشیا موفق شدند، داخل قفل مغازه فاشیست معروف حاج .... در بازار تهران، چسب قطره ای بریزند.
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#طنز
🔹ماست
قوطیهای #شیر_خشک #نیدو فرانسوی، از جمله اقلام جدید حانوت بود.
با توجه به گران بودن شیر خشک، معمولاً گروههای غذایی به صورت شراکتی آن را تهیه میکردند.
مصرف عمده شیر خشک، برای تهیه #ماست بود. یک پارچ #آب_جوش که به وسیله #المنت یا #پریموس گرم شده بود، با افزودن حداقل ۵ #قاشق شیر خشک آماده برای انداختن ماست بود.
اولین بار بچهها #مایه_ماست را از #عراقیها درخواست کرده بودند ولی از آن به بعد، روال بر این بود که هر گروه غذایی مایه مورد نیاز را از گروههای دیگر ( دو قاشق ماست) قرض میگرفت و این تعاملات بین گروهها رایج بود.
روزی یکی از بچههای رند و شیطان، بین گروهها راه افتاده بود و از هر کس که ماست داشت، ۲ قاشق برای مایه خواسته بود. او بعد از ریختن ۲ قاشقهای ماست روی هم یک شکم سیر ماست خورده بود.😂😂
تازه بچهها به #ترفند او پی بردند و او را پتویی کردند...
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#شکنجه_روحی
🔹شیخ علی تهرانی
در چند قسمت.........
او از قبل از #انقلاب در بین مبارزین و انقلابیون چهره شناخته شده ای بود و کتاب #اخلاق او معروف بود. در مقدمه کتابش نوشته بود، آنچه در این کتاب آمده است درس های اخلاق استاد بزرگوار(#امام) است که حدود پانزده سال از محضرش استفاده کردم.
انقلاب که پیروز شد در چند جا مسئولیت پذیرفت. اولین لغزش او زمانی بود که حضرت امام، #آیت_اله_خامنه_ای را بعنوان امام جمعه #تهران منصوب نمود.
او در اعتراض به تصمیم امام نامه سرگشاده ای نوشت و بعد به مرور زمان کج شد و کج شد و از مسیر امام و انقلاب منحرف شد..
روزهای اول سال شصت و سه بود، از #رادیو_عراق شنیدیم شیخ علی تهرانی به عراق #پناهنده شده است.
روزنامه های عراق عکس او را چاپ کرده و در تیتر اول نوشتند، " شاگرد #خمینی به عراق پناهنده شد".
خیلی طول نکشید که برنامه های رادیو تلویزیونی شیخ شروع شد. همزمان با شروع برنامه های شیخ مصیبت ما هم شروع شد.
آن موقع هنوز در آسایشگاه ها #تلویزیون نبود. روزانه چندتا تلویزیون می آوردند و افراد هر سه آسایشگاه را در یک آسایشگاه جمع می کردند و چند ساعت به زور باید تلویزیون تماشا می کردیم و #سخنرانی های شیخ را می شتیدیم.
او اعلام کرده بود به #عراق آمده است تا صدای #ملت_ایران را به گوش جهانیان برساند. روزانه یک برنامه بیست دقیقه ای از او ضبط می کردند و چند بار پخش می شد.
سخنان او شده بود مایه بگو بخند #اسرا. (تکیه کلام های خاصی داشت که از ذکر آنها بعلت توهین بودن، معذورم) .
ادامه دارد.......
راوی #علی_علیدوست (قزوینی)
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
هدایت شده از خبر فوری سراسری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
#شکنجه_روحی
🔹شیخ علی تهرانی
.......ادامه قسمت قبل
مدتی بود اسم #شیخ_علی_تهرانی، سر زبان ها بود.
یک روز صبح همه جا را آب و جاروب کردند و قرائن نشان می داد که بناست کسی از بیرون برای سرکشی بیاید.
ناگهان دیدیم در اردوگاه باز شد و جناب شیخ با خدم و حشم وارد #اردوگاه شده و شروع به بازدید از اردوگاه در حالیکه یک عراقی همراه او برایش توضیح می داد.
سری به #آشپزخانه زد و از غذای آن روز دیدن کرد. خورشت آن روز بادمجان بود. خیلی تعجب کرد و بعد ها در تلویزیون گفت، در این فصل سال هیچ متمول عراقی نمی تواند بادمجان بخورد ولی دولت عراق به #اسرای_ایرانی خورشت بادمجان میدهد.
خلاصه دوری زد و برگشت. فرد عراقی که او را راهنمائی می کرد گفت که سید علی اکبر #ابوترابی هم در این #اردوگاه است. شیخ چون از قدیم ابوترابی را می شناخت، تصمیم گرفت به دیدن او برود. اما حاج آقا نمی خواست با او روبرو شود.
وقتی از تصمیم او خبردار شد به داخل حمام رفته و مخفی شد. شیخ تا اتاق حاج آقا آمد و سراغ او را گرفت.
یکی گفت حاج آقا رفت دستشوئی یکی گفت حمامه. شیخ گفت منتظر می مانیم تا بیاید او را ببینیم ولی هر چه شیخ منتظر شد حاج آقا پیدایش نشد.
گویا متوجه شد که حاج آقا نمی خواهد او را ببیند گفت مثل این که آقای ابوترابی حالا کار دارد، برویم و دست از پا دراز تر راهش را گرفت ورفت و یک هیچ به نفع #سید_آزادگان شد.
آن روز به خدمت حاجی رسیدیم. او خیلی افسوس می خورد و که عاقبت شیخ به کجا ختم شد. از شیخ گفت و رابطه او با امام،،
می گفت شیخ در #تبعید بود و من به دیدن او رفتم. شاید امروز آمده بود که جبران کند. حاجی می گفت شیخ در تبعید گریه می کرد و از امام تعریف می کرد و می گفت من به نجف رفتم و خدمت امام رسیدم یک خانه محقر و ساده حتی یک کولر آبی نداشت. #آقا_مصطفی به من گفت ما هرچه تلاش کردیم امام اجازه ندادند یک کولر بخریم شما به ایشان بگوئید شاید حرف شما را قبول کند.
می گفت من به امام عرض کردم آقا این جا گرم است اجازه بدهید یک کولر تهیه شود تا کمی از این گرما کاسته شود.
امام مکثی کرد وگفت مصطفی به شما گفت که این حرف را بزنید و ادامه داد مصطفی غلط کرده، مگر همه مردم #نجف کولر دارند که ما کولر بخریم؟
و بعد سید از خطرات دنیا گفت و از اینکه شیطان در کمین است
.......... ادامه دارد
راوی #علی_علیدوست(قزوینی)
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan