eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
در تاتری با موضوع تاریخی که به مناسبت بزرگداشت جشن‌های ، مخفیانه در در حال اجرا بود، سربازان عراقی، نگهبان خودی (داخل آسایشگاه) را غافلگیر کرده و در نتیجه کسی را که نقش داشت با محافظانش (که همگی گریم شده بودند)، دستگیر و برای به مقر فرماندهی میبرند. این صحنه خود به دیگری در وسط اردوگاه، برای نمایش به همه آسایشگاهها تبدیل شد.😄 با تشکر از ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹اولین لحظه دیدار ثابت مرداوی از فرماندهان نظامی جنبش جهاد اسلامی در کرانهٔ باختری که در چارچوب مبادلهٔ اسرا با رژیم صهیونیستی پس‌از ۲۲ سال آزاد شد. 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
6430465_1292072868.mp3
7.11M
[ Audio file : -2146951423_-809736729.mp3 ] روایت صوتی خاطرات (۲۳) ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
225386243_1062820288.mp3
8.14M
[ Audio file : -2146951423_-809736729.mp3 ] روایت صوتی خاطرات (۲۴) ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
972562178_572739990.mp3
7.76M
[ Audio file : -2146951423_-809736729.mp3 ] روایت صوتی خاطرات (۲۵) ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹اجرای فن روی سرباز عراقی در اردوگاهها، علاوه برورزشهای آزاد، مانند ، ، ، ، ، ورزشهای ممنوع (از نظرعراقیها) هم دربعضی از آسایشگاه ها بدور از چشم نگهبان عراقی و با نگهبانی اسرا و امنیتی شدید برگزار میشد. ورزشهایی چون ، ، ، ، و..‌. برای سلامتی و آمادگی رزمی و جسمی انجام می دادیم. حتی در آسایشگاه۱۴ که اکثرا از هم وطنان کُرد بودند و مابه آن آسایشگاه می گفتیم خالوتعش ( به معنای دایی در بعضی از شهرهای ایران مثل بوشهر و کردستان استفاده میشود) . به من دفاع شخصی در آسایشگاه ۱۱ یاد میداد . یک بار فنی را به من گفت اجراء کنم. البته قبل از اجراء باید اطلاع میدادم . او هنوز آماده نشده بود. فن را زدم و او را فرستادم تو هوا 😃😂 البته او ورزیده بود. یک پشتک زد و آمد روی پاهایش ! گفت مگر نگفتم قبل از اجرای فن به من بگو!!. ما معمولا نداشتیم. یکی از روزها با آقای روشنایی در حمام داشتیم دفاع شخصی کار میکردیم، نوبت من بود که آنها را اجرا کنم. همینکه داشتم برمیگشتم به عقب و با مشت محکم می خواستم به حریف بزنم، یک دفعه سر و کله پیدا شد و من زدم تو شکمش😬😳😂😃 او نگاهم کرد و من با از او معذرت خواهی کردم. و الحمدلله ماجرا ختم بخیر شد. راوی ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹شهادت در غربت همانگونه که ، در و بعد از بازگشت فرمودند "زمانی خواهد رسید که غبطه حتی یک ثانیه دوران معنویت اسارت را عزیز درک خواهند نمود" چند روزی یکی از دوستان ما مریض بود، تا حدی که شب آخر ایشان از درد به خودش می پیچید. ارشد آسایشگاه آمد پشت پنجره و به عراقی گفت که این دارد از دل درد بخود می‌ پیچد. نگهبان گفت چونکه نیمه شب است اجاز بدهید به اطلاع بدهم. نگهبان رفت و طولی نکشید که با تعدادی سرباز وارد اردوگاه شدند. وقتی فرمانده اردوگاه‌ آمد و این اسیر را شناخت، با بی رحمی گفت "خلی ولی" یعنی ولش کنید، این هیچیش نیست و رفتنند. این برادر عزیزمان تا صبح درد کشید و به رسید. وقتی ساعت ۷ و نیم صبح آمدند برای امار گفتنند، یکنفرشان کم است آمدند داخل آسایشگاه و دیدند که این اسیر شهید شده است. به روح پر فتوح این عزیز و کلیه اسرای شهید در غربت درود و میفرستیم.😢😢😢 بارالها مارا فردای قیامت در جلو شهدای عزیزمان رو سفید قرار بده . آمین یارب العالمین راوی ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
، 🔹بهمن شد سال شصت یک ، اطاق ما چند روزی بود تشکیل شده بود و اتاق خرابکاران یا بقول عراقی ها بود. تعداد نفرات مان کمتر از سایر ها بود و عراقی ها از هر کسی که بهانه ای یا آتویی می گرفتند، تبعیدش می کردند اتاق ما.... تا این که رسید. اتاق ما هم مثل سایر اسایشگاه ها برنامه های متنوعی برای دهه فجر تدارک دیده بودند از جمله . (سرودی بود با مطلع "بهمن شد") یه روز عصر بعد از این که تمام شد و بعثی ها رفتند، برنامه شروع شد. ابتدا آیاتی از تلاوت شد و بعد دکلمه ای خواندند و نوبت به رسید. همین که گروه سرود شروع کرد به خواندن: - بهمن شد، بهمن شد - فجر امید - صبح سپید ناگهان بچه ها اعلام قرمز دادند و سرود متوقف شد. (اعلام قرمز از طرف نگهبان خودی داخل آسایشگاه به معنای نزدیک شدن ) ، عراقی ها در اسایشگاه را باز کردند. ما فکر کردیم برنامه لو رفته است، ولی نه! برای مان مهمان آورده بودند.. هرچه و خل وضع در بود جمع کرده بودند آوردند انداختن داخل اتاق و در را بستند! عباس علی، علی اصغر، عمر، صباح، صادق صبا، وچند نفر دیگر که اسامی شان یادم رفته است.. ادامه برنامه تبدیل به یک فکاهی شد و اینها به محض بسته شدن در با هم در گیر شدند. جدای شان کردیم و ارشد هر کدام را در یک گوشه آسایشگاه جا داد و این خاطره تا مدت ها نقل مجلس بود و بچه با مسئول گروه سرود شوخی می کردند .می گفتند عجب بهمنی برای مان ساختی!!😂😂 (لازم به توضیح استکه این افراد شخصی بودند و در زمان اشغال خرمشهر و قصرشیرین عراقیها آنها را به اسارت گرفته و در اردوگاهها جای داده بودند. مشکلات و بی انگیزه گی عمدتا بر روح و روان آنها تاثیر گداشته بود.) راوی (قزوینی) ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
هدایت شده از بازرگانی امیران
🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی، یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریڪَ القرآن یا امامَ الاِنسِ والجانِّ سیِّدے و مولایَ ! الاَمان الاَمان.. اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📌آجیل و خشکبار امیران @Amiran_Trading