مسعود حیدری:
«یار باش بار نباش»
نسیمی کز گل آن کاکل آیو
مرا خوشتر زبوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالش را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو
آنچنان سرخوش و عاشقانه این اشعار را زمزمه میکرد و مجنونوار هر شب چهارشنبه راهی جمکران میشد که گویی فقط به یاد یار نفس میکشد.
اول زیارتی از اهل قبور در قبرستان بقیع و دمی به یاد پدر و فاتحهای بر سر مزارش و بعد به سمت مسجد جمکران روانه میشد.
اهل تظاهر و ... نبود، معتقد بود باید بارهای زمین مانده را به دوش کشید و به ولی(ع) کمک نمود هرچند توفیق دیدن رویش را پیدا نکنی!
سالهای اول طلبگی خیلی پرخاطره و با ابتلاءات زیادی همراه بود خود را عاشق امام زمان(عج) میدانستیم و به دنبال دیدن روی چون ماهش هرهفته پیاده به اتّفاق چند تن از دوستان به بیابانهای جمکران رفته و تا صبح با ناله و زاری به دنبال آقا و مولایمان بودیم.
شبی درجمکران شیخ را با جمعی یافتم شنیده بود چه میکنیم، پرسید: اگر الان آقا را ملاقات کنی چه میکنی؟ گفتم به دست و پایش میافتم چون پروانه به دورش می گردم و ...
گفت: اگر پرسید در راه ما چه کردهای چه؟ چه بارهایی برداشتی؟ با شیعیان و دوستان گرفتار ما چه کردی؟ چه جوابی داری؟
به چشمانم نگاهی سرشار از محبت نمود و ادامه داد خودت باری بر دوش مولا نباشی؟!
این را گفت و رفت، به دنبالش دویدم، پس چه کنیم؟
فرمود مالک اشترها به دنبال علی نبودند که فقط رویش را ببینند بلکه عهدهدار اموری میشدند که رضایت علی(ع) در آن بود ولو فرسنگها از او دور بودند و زبیرها در کنار علی(ع) بودند ولی طاقت امر او را نداشتند و در مقابل او لشگرکشی کردند!
ولایی بودن فقط اشک و آه و... نیست بلکه کسب نمودن رضایت ولی شرط است و راه یافتن به صراط و از سبیلها گذشتن و به صراط رسیدن.
گفتم عاجزم!! گفت اگر سالکی و به عجز و اضطرار رسیدی با اعتصام و استعانت از ولی به صراط میرسی و نجات مییابی. مواظب باش در سبیلها نمانی!
#خاطرات یکی از دوستان از دیدار با
#استاد_صفایی
🌷🇮🇷🌷
فلسفیان:
دهکده هستی غرق شعف و شادی
امروزه از جهان به یک دهکده نام می برند و خود را رهبر آن می خوانند به این معنا که با پیشرفت علوم تجربی و گسترش جهانی ارتباطات، جهان چنان کوچک شده که به یک دهکده می ماند، در حالی که هنوز طفیل راهند و تنها به پوسته ظاهر دنیا آگاه شده اند؛ يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا، و تا ملکوت این مُلک فاصله ها دارند. ولی در برابر، هستیِ داریم که هزاران جهان را در خود دارد که یک میلیاردم آن هم بر ما روشن نیست ولی پروردگار این هستی انسانهایی را برای رهبری آن برگزیده که هستی در دست آنها از یک دهکده هم کوچکتر و در حد یک جام است.
این رهبران هستی نگر یکی پس از دیگری آمدند و رفتند ولی در کمال حسرت، انسانها با آنها همراه نشدند و خود را محروم کردند تا نوبت رسید به آخرین آنها که بهترین معشوق برای هر عاشقیست؛ بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ ْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين .
این بهترین در زیباترین شب سال از ترس فرعونیان همچون موسای کلیم مخفیانه به دنیا آمد تا رهبری این هستی را به عهده بگیرد و در شبهای قدر همه امور هستی را دریافت نماید و جاری سازد.
این است که شب تولد او هم طراز شب قدر می شود تا به قدر انسانها معنا ببخشد ومقدرات آنها را تقدیر نماید. باشد که ما قدر بدانیم و ضرورت وجود او را بیابیم و به او مضطر شویم شاید که ابر ظلمت ها کنار رود و شعاع نورش دلها را روشن نماید و هستی را به جنبش درآورد و مُلک و ملکوت و مَلک در برابر مالک سجده شکر به جای آورند و همه موجودات به هم تبریک و شادباش بگویند. بر همه منتظران مبارک باد.
بهترین هدیه این حقیر در این تولد نور دعوت دوستان به خواندن کتاب کم حجم 120 صفحه ای ولی با محتوای عظیم و سرشار از یک منتظر واقعی که چون نامش را می شنید و یادش می کرد، گونه ها و محاسنش مهمان اشکهای دیده هایش می شد. شانه هایش می لرزید و صدای استخوانهای سینه اش را می شنیدی و ناله اش تا اون دورها شنیده می شد.
این کتاب با نام «تو مى آيى» با سر فصل ها و ریز عنوانهای ذیل به چاپ رسیده:
انتظار
حقيقت انتظار : انتظار نه احتراز، نه اعتراض، كه آمادگى و سازندگى و تقدير و تدبير و تربيت و تشكّل جديد را در دامان خويش دارد
ريشههاى انتظار: ريشه ديگر انتظار در ساخت و بافت انسانِ بيشتر طلب و ساخت و بافت جهانِ چهار فصل و متحوّل نهفته است. آدمى دلى دارد كه با شهادت اين عالم تأمين نمىشود، كه دل آدمى بزرگتر از محدوده اين زندگى است. و همين دل بزرگ، گرايش به غيب را دارد. و همين گرايش به غيب، انتظار را مىآورد،
ادب انتظار : كسى كه انتظار تولد فرزندى عزيز و يا مهمانى محبوب را دارد، بىتفاوت، بىخيال، بىتوجه و بىمسئوليت نيست. انتظار، در حالت و در رفتار و عمل تأثير مىگذارد و منتظر، آدابى را ناخواسته و حتى بىتوجه دنبال مىكند
توجه
عهد
انس
توسل
و آماده باش از منتظر جدا نخواهد شد.
اثر انتظار : انتظار و آمادهباش، صبر در برابر مشكلات و برخوردها و ذكر در برابر فتنهها ى غفلتزا و بصيرت در برابر شبهات مهاجم را فراهم مىآورد.
صبر
ذكر
بصيرت
اى نزديكتر از من به من: ... آرى تو هستى، چون از من به من نزديكتر هستى. تو هستى و بىكار نيستى، كه مدام جلوهاى و ظهورى دارى، كه مدام دعوتى و هدايتى دارى، كه مدام تربيت و پرورشى دارى. با اين همه ضرورت و ظهور، مگر مىتوان از تو چشم پوشيد. بر فرض كه پلكهايم را بيندازم و از تو چشم فروبندم، با آنچه كه در تمامى وسعت دلم و درپشت پلكهاى بستهام مىبينم و احساس مىكنم، چه مىتوانم كرد؟ به راستى سوگند! بيگانگى از تو، فقط در حوزه غفلت و سرگرمى و يا حوزه كفر و چشمپوشى مىتواند مطرح شود.
و این فصل «اى قامت بلند امامت» خود کتاب کوچکی بوده که سالها قبل از گفتگوی تو می آیی استاد آن را نوشته بود که ناشر آن را در دل این جا داده است:
اى قامت بلند امامت
اى قامت بلند امامت: ما در روز تولد تو، به اميد تولد دوباره خويش، جشن مىگيريم، تا شايد در اين تولدِ مسرور بتوانيم زنجيرها را بگسليم و آغلها را كه برايمان آذين هم بستهاند، فراموش كنيم و تو را حاكم بگيريم.
توضيح
جايگاه امامت
ضرورت امام
عشق شكل گرفته
سرفصلهايى براى تحقيق: و براى اينكه موضوع امامت و ولايت، تشكيلات، غيبت، فعاليت، علايم ظهور، زمينه ظهور و دولت قائم، مسؤوليتها و انتظار، از ابهام بيرون بيايد، به سؤالهايى در اين موضوعات مىتوان پرداخت كه اين سؤالها جريان مصاحبه را هدايت مىنمايد و مسير بحثها را مشخص مىسازد.
اما
تولد تو،
🌸
تولد اميد بود.
🌸
و انتظار تو
🌸
بلوغ رنج،
🌸
ما در بلوغ، به يأس رسيديم
🌸
ما در بلوغ رنج، به مرگ رسيديم
🌸
اما تو در بلوغ رنج و يأس و مرگ، بر دل ما نشستى.
🌸
بلوغ رنج با تو به فرياد رسيد.
🌸
و اكنون انتظار تو، تولد اقدام است.
🌸
ظلم سرشار، تو را صدا زد.
🌸
و تو ما را صدا زدى.
🌸
اى زبان گوياى خدا،
🌸
اشارههاى ما را بپذير.
🌸
كه حجم فاجعه بر زبانمان نشسته است.
عیــن.صــاد
#تو_می_آیی | صفحه ۱۲۰
#اشعار #نیمه_شعبان
•═══••@Einsad••═══•
AUD-20210329-WA0023.
1.94M
🎵 #صوت
🌱بخدا قسم جواب یک روزش رو نمیشه داد، باری به دوش ماست!
🎙 استاد #علی_صفایی_حائری
⬛️ @EinSadTehran
✨✨✨✨✨✨✨✨
✳ اسیر روزمرگیها نشو!
🔻 وقتی بخواهی در #هواشناسی، در یک حوزهی #محدود نظر بدهی، نمیتوانی برای #آینده نظر بدهی و چند روز بعد را #پیش_بینی کنی! ولی وقتی در #سطح_کلان #بررسی کردی و #دور_و_نزدیک را #محاسبه کردی میتوانی تا شش ماه بعد را هم #پیش_بینی کنی.
🔸 این که ما نمیتوانیم #پیش_بینی کنیم به خاطر این است که #برخوردهای ما با #حوادثی است که #اهمیت و #ضرورت کمی دارند.
به چیزهای #جزئی و کماهمیتی #دل_مشغولیم و کسی که به #روزمرگیها #مشغول شود، طبیعی است که نمیتواند #برنامهریزی کند و کسی که #برنامهریزی ندارد معلوم است که نمیتواند #آینده را #پیش_بینی کند و نمیتواند برای #پیشامدها، #مَکری داشته باشد. و نمیتواند برای #مکرهای_شیطان #برخورد_مناسبی را داشته باشد؛ «و لا نتخوف قارعة حتی تحل بنا»(خطبه32نهج البلاغه)
👤 #استاد_علی_صفایی_حائری
📚 برگرفته از کتاب «روزگار ستمگر و زمانهی ناسپاس»
📖 ص ۴۰
#مکتب_تدبر
#فرهنگ_تدبر
#استاد_علی_صفایی
#شاگرد_قرآن
@shagerd_Quran
✨گاهی حتی جمعشدن و دیدارکردن، خستگیها را میبرد و وسوسهها را میشکند. حضور و ملاقاتِ حتی بدون گفتوگو و دادوستد، سازنده و آرامبخش است.
#مرحوم_استاد_علی_صفایی
🌷🇮🇷🌷
هدایت شده از روش تدبر در قرآن و سیره
✨✨✨✨✨✨✨✨
🔷 انقلابهايى كه تاكنون شكل گرفتهاند، انقلابهايى بودهاند كه با ابزار توليد رابطه داشتهاند، با زمين رابطه داشتهاند: «أثَارُوا الأرْضَ وَ عَمَرُوها»، در نتيجه زمين آباد مىشود و انسان به رفاه مىرسد.
@shagerd_Quran
🔷 در حالى كه #انقلاب_انبياء بنيادىتر بود. آنها يافته بودند مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هر نوع دگرگونى و انقلابى به جايى منتهى نخواهد شد.
🔷 به تعبير أميرالمؤمنين علیه السلام أنبياء كارشان اين بود: «يُثِيرُوا لَهُم دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ كار آنها #انقلاب_در_انديشهها و سنجشهايى بود كه در جريان توليد مدفون شده بودند و بايد برانگيخته و احياء مىشدند.
🔷 تفاوت انقلابها با يكديگر در همين است و #عمق_انقلاب_اسلامى_در_اين_است_كه_انسان_را_دگرگون_مىكند.
🔷 مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هيچ نوع دگرگونى را در سطح جامعهاش نمىتواند تحمل كند. اگر بخواهى چيزى را از او بگيرى، بايد امتياز زيادترى بدهى و اگر بخواهى او را به #يك_گام_حق دعوت كنى، بايد #ده_گام_باطل با او بردارى.
📚 حركت، ص ۲۱
#مکتب_تدبر
#فرهنگ_تدبر
#روش_تدبر
#انقلاب_انبیاء
#انقلاب_اسلامی
#انقلاب_در_اندیشه
#استاد_علی_صفایی
#شاگرد_قرآن
@shagerd_Quran
هدایت شده از چشمه جاری
🎤👈 عبدالرضا هاشمی
✅ یک روز وقتی در خانه استاد صفایی رحمة الله علیه سرم را روی بالش گذاشتم، به دیوار ها و بند میان آجرهای کرم رنگ نگاه می کردم که نگاهم به سقف افتاد، سقف قدیمی و قشنگی بود.
✅ با خودم فکر کردم: کافیه با یک خرج سبک، رنگ و روی اینجا رو عوض کنی و طوری درش بیاری که هر کی اینجا میاد نه تنها فراری نشه، بلکه لذت هم ببره.
✅ از طرفی هم خودم بنایی بلدم و گچ کاری هم که خرج زیادی نداره، پس تمومه. فقط مونده یه کسب اجازه از حاج آقا که اون هم دلیلی نداره که مخالفت کنه، تازه خوشحال هم میشه که سر و وضع اینجا آبرومند بشه.
✅ صبح وقتی استاد صفایی آمد، عرض کردم: اگه اجازه بفرمایید من می تونم با کمی خرج، به سر و وضع این زیرزمین برسم و از این حالت بیرونش بیارم.
✅ در ضمن اوستا عمله هم که نمی خواد، خودمون هستیم کار می کنیم. نظر شما چیه؟.
✅ ایشان گفتند: اینجا با همین اوضاعش کفاف عمر ما رو می کنه. ما اگه می خوایم برسیم باید کمی به خودمون برسیم و یه دستی به سر و روی دلمون و خودمون بکشیم که خیلی واجب تره، پس برو انرژی خودت رو جایی صرف کن که ارزشش رو داشته باشه.
📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۶٠
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 با اینکه استاد صفایی رحمة الله علیه فقیه بود و بارها شاگردان در درس خارج نظرات دقیق ایشان را در فقه و اصول دیده بودند.
🔷 اما یکبار که یکی از دوستان و شاگردان، که کتاب صحافی می کرد و روی مجموعه آثار ایشان عنوان «آیت الله علی صفایی» را چاپ کرده بود، متغیر شدند و به او گفتند: چرا چنین کردی⁉️
🔷 و مثال شگفتی زدند و گفتند: گاهی دیده ای که لیوان چنان آماده لبریزی است که کافیست یک قطره در آن چکانده شود؟
🔷 تو چه می دانی وضع روحی یک انسان چگونه است و همین حرکت و اشاره تو با او چه می کند؟
🔷 شاید این نوشتن تو حکم همان قطره را برای لبریزی او داشته باشد، پس از این القاب بجا استفاده کنید.
📚 مشهور آسمان، ص ۶٠
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
🔷👈 یار باش بار نباش
✅ سالهای اول طلبگی خیلی پرخاطره و با ابتلاءات زیادی همراه بود خود را عاشق امام زمان(عج) میدانستیم و به دنبال دیدن روی چون ماهش هر هفته پیاده به اتّفاق چند تن از دوستان به بیابانهای جمکران رفته و تا صبح با ناله و زاری به دنبال آقا و مولایمان بودیم.
✅ شبی در جمکران استاد صفایی را با جمعی یافتم، شنیده بود چه میکنیم، پرسید: اگر الان آقا را ملاقات کنی چه میکنی؟
✅ گفتم به دست و پایش میافتم چون پروانه به دورش می گردم و ...
✅ گفت: اگر پرسید در راه ما چه کردهای چه؟ چه بارهایی برداشتی؟ با شیعیان و دوستان گرفتار ما چه کردی؟ چه جوابی داری؟
✅ به چشمانم نگاهی سرشار از محبت نمود و ادامه داد خودت باری بر دوش مولا نباشی؟!
✅ این را گفت و رفت، به دنبالش دویدم، پس چه کنیم؟
✅ فرمود مالک اشترها به دنبال علی علیه السلام نبودند که فقط رویش را ببینند بلکه عهدهدار اموری میشدند که رضایت علی علیه السلام در آن بود ولو فرسنگها از او دور بودند و زبیرها در کنار علی علیه السلام بودند ولی طاقت امر او را نداشتند و در مقابل او لشگرکشی کردند!
✅ ولایی بودن فقط اشک و آه و... نیست بلکه کسب نمودن رضایت ولی شرط است و راه یافتن به صراط و از سبیلها گذشتن و به صراط رسیدن.
✅ گفتم عاجزم!! گفت اگر سالکی و به عجز و اضطرار رسیدی با اعتصام و استعانت از ولی به صراط میرسی و نجات مییابی. مواظب باش در سبیلها نمانی!
👈 خاطره یکی از دوستان از دیدار با استاد
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
🔶 یکی از علاقهمندان استاد صفایی، ایشان را با تعدادی از دوستان برای صرف ناهار به منزلش دعوت کرده بود.
🔶 وقتی به منزلش رسیدیم، صاحبخانه هنوز نیامده بود. پسرش در را باز کرد و گفت: بفرمایید داخل، در همین حین صاحبخانه رسید
🔶 به پسرش گفت: بابا بدو، پسرک دوید داخل خانه، ما نفهمیدیم منظورش چیست؟
🔶 از پله های حیاط که بالا می رفتیم، دیدیم پسرش یک قالیچه که عکس زنی در آغوش مردی که جامی از می به دست داشت نشان می داد، جمع می کند.
🔶 استاد صفایی هنگام خروج، صاحبخانه را به کناری کشید و آهسته به او گفت: خانه ات به گونه ای باشد که اگر روزی امام زمان علیه السلام خواست وارد شود، معطلش نکنی.
🔶 چه احتیاجی است که قالیچه روی قالی بیندازی آن هم با چنین نقش هایی⁉️
📕 حکایت ها و هدایت ها ص ۴۲
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از ذکری
خسته شدم یعنی چی__۲۰۲۱-۰۴-۰۴_۱۲-۲۶-۲۶.mp3
1.79M
بسم الله الرحمن الرحیم
📝عنوان یادداشت: #یعنی_چی
🔷بله، با خود شما هستم،
🔷شمایی که کار تربیتی میکنی!
🔻خسته شدی؟
🔻دیگه اون شور و شعف اولیه رو نداری؟
🔻مراجعه های مختلف امونت رو بریده؟
🔻هزارتا محبت و دلسوزی کردی، دهن کجی بهت کردن؟
🔻اونی که کلی براش وقت گذاشته بودی رفت و پشت سرشم هم نگاه نکرد؟
🔻کلی خون دل خوردی براشون، تهش یه دونه اش هم نشد که بشه؟
🔻قدر زحماتت رو نمیدونن؟
🔸نه عزیزم، بایا کن چیه!
🗣بجاش کلیپ بالا رو گوش بده، با دقت!
🔸بعدش یکم فکر کن، ببین رو چه حسابی این مسئولیت سنگین رو قبول کردی؟
🔸رو چه ستونی این سقف بلند را بنا کردی؟
❌ جوها، مثل مسجد محل، رفقام...
❌ جو کار فرهنگی و تربیتی و اصلاح کردن بقیه
❌جو این که یه کاری برا انقلاب بکنم
❌انگیزه مالی
❌جایی دیگه رام نمیدادن
❌بابام مربی بود
❌از مربی امون خوشم میومد میخاستم مثل اون بشم
❌کانون توجه قرار بگیرم
🔰یه کلام، بار سنگین انبیا، ستون های محکم و عمیق و استوار میخواهد.
🔰اگه نداریم به فکرش باشیم❣
#ویژگی_های_مربی
#رسالت_انبیا
#ضرورت_تربیت
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 https://eitaa.com/zeekra
هدایت شده از مؤسسهٔ لیلةالقدر تهران
#معرفی_استاد_علی_صفایی ۸
❇️ زوایای پنهان زندگی استاد علی صفایی حائری
🎙 مصاحبۀ سایت مشرق نیوز با حجتالاسلام والمسلمین سیدمجید پورطباطبایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
🗓 ۳ اسفند ۱۳۹۹
🍃 مصاحبهای خواندنی و زیبا:
https://b2n.ir/y55555
☘️ @EinSadTehran
🌐 Einsadtehran.ir
هدایت شده از مجتبی وافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰کدام سنگر
◀️ آقا ما دوست نداریم شما درد بکشید ، یه چیزی بگید آرام بشیم❗️
🔸آرام باشید! من راحتم ، نگران نباشید
🔸داریم میریم من دارم حرکت رو می بینم
🔸این حوادث ، مشکلات طبیعیِ در راه رسیدن به قله ست
🔸این انقلاب چیز عجیبی ست ،حالا حالاها برای ارباب های دنیا دردسرها خواهد داشت💪
♦️هنوز اول کار... !🤔
✅ من و شما کجای کار انقلابیم⁉️
⁉️ آیا کانالگردی و فوروارد مطالب پراکنده یعنی پای کار انقلاب ایستادن!
⁉️ آیا نقد این و اون و گفتگو درباره هر خبر کوچک سیاسی توی گروه مجازی ، میشه انقلابی بودن!
⁉️ آیا هر عملیات جمعی و با هر جو خوبی همراه شدن ، شد مهمترین سنگر انقلاب!
⁉️آیا صرف طرح مباحث نظری و عدم توجه به پیوست عملیاتی و اثر اجتماعی آن ، یعنی انجام وظیفه انقلابی!
✅ به نظر باید از #نگاه_آقا راهبردها و برنامه های ایشان را کشف کرد و #اثرگزارترین و #خالیترین سنگر را پیدا کرد و #شبانه_روزی در آن سنگر ایستاد تا ....
منهم من قضی نحبه و من هم من ینتظر🤲
#تربیت_انقلابی
#هدف_تربیتی
🆔 @m_vafi
هدایت شده از ذکری
بسم الله الرحمن الرحیم
📝عنوان یادداشت: #گام_های_تاجرانه
❤️سلام مصطفی!🌹
🔰خوشبحالت که نظام فکری و معرفتی ات سر صحنه ی عملت حاضر بود.
🔰خوشبحالت که فهمیدی داری تو این دنیا خرج و #مصرف میشی.
لحظه لحظه ات، حرکت و سکونت، کلام و سکوتت، همه انتخاب هایی هست که تو داری مصرفشون میشی.
🔰تو خودتو #خوب_دیده_بودی.
#سرمایه عظیم ات رو هم همینطور.
مصرف شدن ها، رفت و آمدهای وجودت را هم خوب دیده بودی.
🔰مصطفی، چگونه فهمیدی #قدر خودت رو؟
🔰خوشبحالت، هم خوب #مشتری های این عالم رو شناخته بودی و خودت رو به کسی فروختی که از همه بیشتر سود میداد و هم #بازاری برای عرضه سرمایه وجودت انتخاب کردی که تحمل این سرمایه عظیم رو داشته باشه و برای بی نهایت سود بدهد.
🔺مصطفی به جان خودت که جانمی، #گام_های_تاجرانه ما در گل مانده.
🔺دستگیری کنید از ما در راه ماندگان!
🔺راستی مصطفی، میهمانی دارد شروع میشود؛ اما ما به بازی مشغول شدیم و لباس های مهمانی را کثیف کردیم.
🙏به مادرمون، صدیقه طاهره س سفارش مارو بکنید... آخه مادر میتونه کاری کنه، حتی اگه اون بچه مثل من رو سیاه باشه.
#چمران
#شعبان
#رمضان
#اللهم_ان_لم_تکن_غفرت_لنا_فی_ما_مضی_من_شعبان_فاغفرلنا_فی_ما_بقی_منه
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 https://eitaa.com/zeekra
هدایت شده از چشمه جاری
♦️ من عادت کرده ام همیشه در اوایل ماه رمضان یک جمع بندی از دلم داشته باشم، ببینم بغض ها، کینه ها و خستگی هایم از چیست؟ به چی دل خوش کرده ام؟
♦️ بنابراین کسی که میخواهد از ماه رمضان بهره ای بگیرد، باید در اوّل ماه بنشیند و این دل و تَهِ کیسه را بتکاند، تا اگر رنجی از برادری، از دوستی، از کسی دارد، به یک حسابی آن را بتکاند و خالی کند و ببیند که در آن چیست؟
♦️ به خدا قسم! وقتی که آدم به دلش سر کشی می کند، دل او از انبار جحودها، از انبار یهودی ها، از انبارهایی که گاهی چهل یا پنجاه سال نمی دانند چه چیزی در آن هاست، از همه این ها پست تر است. این دل آدمی، رنج و ملالش، شادی و شَعَفش، از چیز هایی است که بیا و ببین!
📚 فوز سالک، ص 205
🆔👉 @cheshmeyejarie
سوابق اجرایی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدجعفر تجلی در مسجد مقدس جمکران
عضو هیئت امنا مسجد مقدس جمکران
موسس و مدیرعامل شرکت یاران فرزانه مسجد مقدس جمکران
موسس و عضو هیئت امنا صندوق قرض الحسنه سعید:
انا لله و انا الیه راجعون
و السابقون السابقون اولئک المقربون
خزان روزگار یکی از قدیمیترین و باوفاترین اصحاب و یاران شیخ فقیدمان را از ما گرفت.
آقای تجلی نیز به جمع افلاکیان پیوست تا با رفتنش حسرتی بر دلهای بازماندگان این خاک بگذارد.
ایشان از مدافعان و پا به رکابان ایام مهجوری استاد فقیدمان در سالهای پرآشوب حیات ایشان بودند.
خوشا به حالش بر این پر کشیدن و بدا به حال ما براین جدایی.
خداوند او را با اولیائش محشور فرماید.
آمین
مجید حیدری نیک:
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا
ضایعه درگذشت حجه الاسلام تجلی رو به خانواده محترم ایشون وبازماندگان وهمه دوستان به خصوص به آقای لاجوردی تسلیت عرض می کنم
امیدوارم خدا ایشون را با اولیای خودش به خصوص استاد ومرادش صفایی عزیزمحشور بفرماید
وکیل:
قبل از کرونا حدود ۲ سال بو که هرهفته به اتفاق تنی چند از دوستان در منزل یا در محل کار ایشان جلسه صحیفه سجادیه بر گزار میشد خدا شاهد است که در تمام این جلسات ولایت مداری و عشق به اهل بیت علیهم السلام و اطاعت از حضرت آقا در کلام ایشان موج میزد و جلسه ای نبود که از استاد بزرگوارشان مرحوم حاج شیخ علی صفائی یاد نکنند روحشان شاد و یادشان گرامی باد انشاالله که با مولایشان امیرالمومنین علی علیه السلام محشورند
ماه طهارت
بعضى وقتها ابرى مى آيد، امّا نمى بارد. برق مى زند، امّا نمى بارد.
فرصتها را مى دهند، امّا ما بهره نمى گيريم. رمضان ها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چركها چيزى برايمان باقى نمانده است.
در همين شبهاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى نشينيم و مى گوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى.
وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مى شد، ما را به حمام مى فرستادند.
چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى گوش. گاهى سه ساعت در حمام مى مانديم؛ آن هم حمام هاى قديمى كه خزينه داشت. همديگر را مى زديم و پوست همديگر را مى كنديم و صاحب حمامى چقدر ما را دعوا مى كرد! بعضى وقتها هم بيرونمان مى كرد، ولى وقتى مى آمديم خانه، پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوشها و آرنج هاى ما را نگاه مى كرد و مى پرسيد: اينها چيه؟! ما را
تنبيه مى كرد و گريه مى كرديم.
ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم.
رمضان ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته ايم و جدّى نبوده ايم.
ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص ، ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است.
استاد صفائی / کتاب اخبات ؛ ص30 و 31
یک دوست:
حاج محسن آدم خوبی بود. ولایتی و دلسوز. پدرم براش احترام زیادی قائل بود. دستم را گداشت توی دستش و فرستاد قم. سن زیادی نداشتم. به واسطه حاجی با آقای صفایی آشنا شدم. هر دو اهل سیر و سلوک بودند. دیدن زندگی این دو سالک شور حرکت را در من مضاعف کرد. درب خانه هر دو باز بود، سفره هاشون پهن و گره گشایی از کار خلق الله ذکر مدام شان. حاج محسن در حالی که خودش مستاجر بود برای خانه دار شدن طلبه های زیادی اقدام میکرد. یک روز خدمتش رسیدم و گفتم: میخوام سیر و سلوکم را آغاز کنم.
حاج محسن گفت: غسل توبه کن، از تمامی گناهانت استغفار کن و خودت را به من بسپار. سمعا و طاعتا!
به فکر فرو رفتم. گفتم: یعنی تو به جای من فکر میکنی، میبینی و میگویی چه کنم؟
با سکوتش فهماند بله!
گفتم: پس خودم چه؟ مگر مغز من توی سر شماست؟ مگر خودم چشم ندارم؟ نه اینجوری خدا را خوش نمی آید. من میخواهم خودم ببینم، خودم بیاندیشم و خودم عمل کنم نه اینکه عمله و اکله دیگران باشم...
اینها حرف من نبود. شیخ چشمم را باز کرده بود. او میگفت خودت باید ببینی و بیاندیشی. خدا رحمتش کند. از نظر او سلوک من از خیلی وقت پیش شروع شده بود. از همان وقت که با خودم خلوت کرده بودم. از همان موقع که خودم را شناختم و فهمیدم چقدر می ارزم...
بخشی از خاطرات مرحوم تجلی رحمه الله علیه
✨«دغدغه ای که مدتی است گرفتارش هستم و بنا دارم آن را مطرح کنم این نکته است که که ما #حمل_امانت و #ادای-امانت نکرده ایم...
حرف در این است که این بچه هایی که در دامان ما بزرگ شده اند و #بچه_های_خودما هستند، چرا با #احساس-ما، با #معرفت_ما و با #اعتقاد_ما گره نخورده اند و با این همه #بیگانه اند. در جمع های ما، با اشک ها و با خنده های ما #بیگانه اند. گریه کردن های ما را نمی فهمند. در جمع ما می آیند، مأنوس و سرگرم هم می شوند، ولی بین ما و آنها #فاصله است...
چه چیزی در تو آمده که فرزند تو از آن بیگانه است؟ این #بصیرت را چه کسی باید منتقل می کرد؟
... چه چیزی را باید #تحصیل می کردی که نکردی؟ چه چیزی را باید #تبلیغ می کردی که نکردی؟ و #چگونه باید تبلیغ می کردی؟
دغدغه من این است که ما این #خط_انتقال_معرفت را #پاسداری نکرده ایم. #خط می گویم و نه نقطه؛ منظورم از خط مجموعه ای از کارها و فعالیت هایی است که باید انجام می شده و نشده است».
#تبلیغ_اسلامی
👌پیشنهاد مطالعه کتاب خواندنی و راهبردی #خط_انتقال_معارف از مجموعه سخنرانی های #مرحوم_علی_صفایی_حائری در #ماه_مبارک_رمضان http://einsad.ir/shop/page/4/ 🌷🇮🇷🌷