"آن نود و سه نفر"
چند وقتی بود نمیتوانستم بازش کنم. تلاشهایم بی فایده بود. خیال میکردم این گره کور دیگر باز نمیشود. هر وقت اینطوری میشوم فقط یک شُک میتواند نجاتم دهد. غم و شادی خیلی راحت میتوانند پیچ و تاب گرههای کیسهی ذهنم را از هم باز کنند. مثل آن روز عصر که چشمم به صفحهی تلوزیون قفل شده بود.
نوار سفید پایین صفحه تند تند رد میشد. جملات تکراری از معلوم نبودن علت آن اتفاق میگفت. یادم افتاد به عکس دایی که صبح از کنار مرقد برایمان فرستاده بود. زانوهایم سست شد. نشستم روی مبل. اولین تماس در دسترس نبود. شماره ی دومش را گرفتم. زنگ اول تمام نشده جواب داد.
بدون سلام و احوالپرسی گفت: ما از حادثه دور بودیم دایی جون، قسمتون نشد.
حرفهای بعدش را یادم نیست. خیلی طولش ندادم و تماس را قطع کردم. نوار سفید پایین صفحه هنوز تکراری بود. تصویر گلزار شهدای کرمان بدون گزارشکر جمعیتی را جلو پرده آبی رنگی نشان میداد. امدادگرها در رفت و آمد بودند. دور و بر آمبولانس شلوغ شده بود. یکهو تصویر صفحه تکان خورد. به دنبالش جيغ و داد مردم بلند شد. غم آن نود و سه نفر توی این ده روز زبانم را بست و روایت آن روز نصفه و نیمه ماند. سنگینی حرفهای ننوشته ذره ذره روی قلبم آوار شد تا امروز که دوباره سر کیسه شل شد. کلمات یکی یکی روی هم سر خوردند و بیرون آمدند و سکوت را شکستند.
#از_زائرانت_هم_میترسند_حاج_قاسم
✍ #زهرا_غلامی
#خط_روایت
#حاج_قاسم
#کرمان_تسلیت
@khatterevayat
〰〰〰〰〰〰🔻🔻
امتیاز بدهید.
دخترک کاپشن صورتی
و سه رنگ سربلندیِ
نقش بسته روی صورتش
✍ #زهرا_غلامی
#خط_روایت
#دهه_فجر
#ایران_قوی
@khatterevayat
〰〰〰〰〰〰🔻🔻
امتیاز بدهید.
اینبار هم داستان جور دیگری تمام شد. خدا همیشه طراح خوبی است. جوری میچیند که ما فکرش را هم نمیکنیم. او میخواهد انسانهای خالصش را به همه نشان دهد. خودش گفته است هر کس برای من کار کند دلها را برای او خواهم کرد. ما دیشب دلهایی را دیدیم که همه کنار هم جمع شدند. مردمی که دلواپس شما بودند و سیلی از صلوات و دعا و ذکر راه انداختند. ما خوش خیال بودیم و دیر به خودمان آمدیم. ما که در هیایوی رسانهها گُم بودیم. گَرد گِله و فراموشی داشت همه جا پخش میشد تا نتوانیم زبان به تقدیر باز کنیم. ولی شما به دور از هیاهو و در آن شلوغی کارتان را با جرأت انجام دادید و پا پس نکشیدید.
در میانهی توهینها، طعنهها و اتهامها ایستادید. چشم بستید، سکوت کردید و بی وقفه تلاش. خواستند تلاشهای شبانهروزی شما را کم و کوچک نشان بدهند. خبرهای بد را سر کوچه و بازار جار زدند و خبرهای خوب را در پستوها قایم کردند.
اما آخر داستان جور دیگری تمام شد. خدا نشانمان داد شما آدم پشت میز نشین نبودید. #رئیسی_عزیز شما به عهدتان وفا کردید و #تا_پای_جان_برای_ایران کار کردید. شما با خودش بستید و پاداشش را گرفتید. ما مدعی بودیم و رحمی نکردیم. ما که تازه انگشت به دهان شدیم که اصلا شما در آن نقطه صفر مرزی چکار میکردید؟!
"وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا"
بندگان واقعی خدای رحمان کسانی هستند که در معاشرت با مردم متواضعانه رفتار میکنند و وقتی آدمهای نادان، بیادبانه با آنها رفتار میکنند، با مدارا و ملایمت پاسخ میدهند.
✍ #زهرا_غلامی
#خط_روایت
#شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#در_آغوش_امام_رضا
@khatterevayat
@andaliiib