خودم را که توی آینه نگاه میکنم، توی چشم های خواب آلوده ام چیزی می بینم، چیزی شبیه یک نگرانی حبس شده.
درکمتر از یک دقیقه یادم می آید، دیشب را با دلهره خوابیده ام، نمیخواهم آن طور سراغ اخبار بروم، هرطوری شده اول نماز را میخوانم، بعد می نشینم پای کانال های مجازی ام.
تند تند پیام ها را رد میکنم، دلم روشن است، دنبال خبر پیدا شدنت می گردم، بقیه ی اخبار هیچ خوشحالم نمی کند.
از دیشب است «نیم ساعت»های دلهره آور را چندبار گذرانده ایم.
حالا که حتی توی نماز، با تردید، در قنوت ام اسمت را برده ام که اللهم استحفظ سید الرئیسی، اینها خوشحالم نمی کند.
تردید کرده ام، چون به گمانم می آمد پیدا شده باشی
حالت خوب باشد.
نمیدانم چه کرده ای که خدا اینطور خواسته برایت
شده ای یک پروژه تلنگری انتظار
کی فکرش را می کرد انتظار جمعی این شکلی باشد؟
شکل التماس پشت پلک های بسته ی یک مرد خسته...
✍ #فاطمه_قربانلو
#خط_روایت
#انتظار_سخت
#ختم_صلوات
#یا_امام_رضا
@khatterevayat