eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.6هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام، غریب تر از هر غریب!✋ سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!😔💔 سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!💔🌿 سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده! سلام، امام غریب من! 💔✋ شهادت علیه السلام تسلیت باد💔🍃 ||•🏴 @marefat_ir .
•{ 💔 }• داغ امام #حسن (ع)زده به دلها شراره از زهر ڪینه شد جگر او پاره پاره خزانے شد گلشن،سوزِ هر انجمن،مظلوم امام حسن(ع)💔|•° #امام_حسن_مجتبی #پیامبر_اکرم ||•🇮🇷 @marefat_ir •{ 💔 }•
تاریخ تولد : 1/7/1362 محل تولد:خوزستان، باغملک، روستای مُلِه گوراب دارای 2 فرزند- دو دختر بنام های ریحانه: 5 ساله – فاطمه: 7 ساله دانش آموخته‌ی: دانشکده تربیت پاسداری (ع) تهران مقطع کاردانی دانشکده اصفهان دانشجوی: دانشگاه آزاد اسلامی واحد باغملک – رشته حسابداری- مقطع کاردانی اعزام به سوریه: بر حسب وظیفه یا اختیار و داوطلبانه: اختیار و داوطلبانه در تاریخ :10/09/1394 محل : سوریه، حومه حلب محل دفن: خوزستان، باغملک، روستای چلچلک صفات بارز اخلاقی : بسیار خوش رو و شوخ طبع ، ورزشکار ، دل رحم ، دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان ، بخشنده ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، مطیع رهبر ، احترام به پدر و مادر، نظامی متخصص و… علایق: مطالعه ،قرائت و انس با ، ورزش (فوتبال ، تکواندو)، سفر، زیارت اهل بیت علیهم السلام و ،خدمت به ،شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و... وی بعنوان سرباز معلم خدمت سربازی خود را به پایان رساند و با قبولی در آزمون ورودی دانشکده افسری درتاریخ 19/9/85 از ابتدا به عنوان نیروی کادر تیپ (ع) وارد سپاه پاسداران اسلامی شد. در دانشکده تربیت پاسداری (ع) تهران تا مقطع کاردانی ادامه داد و همچنین در دانشگاه آزاد اسلامی واحد باغملک در رشته حسابداری مدرک کاردانی را دریافت کرد ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir
ثواب یهویی😍😍 چه ماهے هستید؟🤔🎂 هستید؟ پس ۵ تاصلواتــ هدیه كنيد به حضرتــ علے (ع) 🙂 هستيد؟ شما ۵ صلواتــ به (ع) و ۵ صلواتــ به مادر ساداتــ (س) تقدیم ڪنید...😘 هستید؟ شما ۵ تا صلواتــ برای امام حسین (ع) و همچنین ۵ صلواتــ برای حضرت زینبــ (س) بفرستــ و نیت ڪن که ان شاالله حاجتروا بشی...😇 ماهی هستید؟ پس ۵ تاصلواتــ بفرستيد و تقدیم به امام سجاد (ع) و همچنین حضرتــ ابوالفضل (ع) كنيد...💚 هستید؟ شما هم ۵ تا صلواتــ برای امام محمد باقر (ع) و نیز ۵صلواتــ برای حضرت (س) بفرستید...😍 هستید ؟ ۵ تا صلواتــ بفرستید هم واسہ امام جعفر (ع) و هم براے حضرت ام البنین (س) دم شما حیدری... هستید ؟ براے امام موسی ڪاظم (ع) ۵صلواتــ و براے دختر بزرگوارشان حضرتــ معصومه (ع) ۵ صلواتــ دیگر هم بفرستید... 💚 هستید؟ ابانی های زهرایے(س) شما ویژه باید صلوات بفرستیدا😍 ۵ صلواتــ براے مادر ساداتــ (س) ۵ صلواتــ برای امام حسن مجتبی (ع) ۵ صلواتــ برای امام رضا (ع) نصیبتان زیارت این سه بزرگوار💖😍 هستید؟ ۵ صلواتــ تقدیم ڪنید به امام جواد (ع) و همچنین حضرتــ ربابــ (س)🌺 ماهے هستید ؟ پس ۵ تاصلواتــ هدیه ڪنيد به امام علے نقی (ع) و علی اصغر (ع)...🥀 هستید؟ سهم شما ۵ صلواتــ هدیه بر امام عسڪری (س) و همچنین ۵ صلواتــ تقدیم ڪنید به پیامبر (ص)...😍 هستید؟ شما ۱۰ تا صلواتــ هدیه ڪنيد به آقامون، اماممون، عزیزمون❤️ امام مهدي (عج )ان شاالله ڪہ هرچے زودتر چشممون به جمالشون روشن بشه...😍🍃 @shohadae_sho 🌹 ♥️•••👆|🕊🌸
خشتـــ بهشتـــ
🍂چند ساعتی از افطار گذشته و آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند. جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است😓 🍂غربت میراث . دیروز میان امروز میان خانه فردا میان و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است😣 🍂نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!😰 🍂چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در آغوشی برادرانه... سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر، هق هقش را درون سینه آرام می‌کند. 🍂دستان برادر را می‌گیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔 🍂کمی آن‌طرف‌تر مردانه بغضش را فرو می‌دهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟😥 🍂چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن" 🍂حسین لب می‌گشاید تا شاید پاسخِ سوالش، کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔 🍂در آستانه حجره، مادر را می‌بیند. با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش با لبخند نگاهش می‌کنند. 🍂زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند😞 🍂پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند و ماتم را به آغوش می‌کشد😭 زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری، برادرش را خاک کند. . به مناسبت سالروز شهادت (ع) . ✍نویسنده : .