#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
برای روضه نشستیم و روضه خوان آمد
صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد
نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان
سلام حضرت لب تشنه روضهخوان آمد
سلام حضرت شیب الخضیب، مقتلها
نوشتهاند چه بر روزگارتان آمد
نوشتهاند مقاتل که ظهر روز دهم
چه روضهها که از این داغ بر زبان آمد
سه سیب را، سه هدف را، سه تیر کافی بود
سه بار حرمله هربار با کمان آمد
نوشتهاند که شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد
نوشتهاند مقاتل که عصر عاشورا
بلند مرتبهای خسته، نیمه جان آمد
بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی
بریده باد زبانم ولی سنان آمد
بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی
به قصد حنجرهات شمر همچنان آمد
بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی
میان هروله زینب دوان دوان آمد
یکی به دشنه تو را زد، یکی به نیزه؛ ولی
یکی به قصد تبرک عصازنان آمد
هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک
رسید خولی و در دشت بوی نان آمد
برای بردن انگشتر غنیمتیات
همین که غائله خوابید، ساربان آمد
✍ #محسن_ناصحی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
تضمینی از شعر جناب مقبل کاشانی
زوال ظهر، تن خسته و لب عطشان
بدون لشگر و یار و بدون پشتیبان
میان حلقۀ خولیّ و شمر و زجر و سنان
" روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان "
نه آل فاطمه عادت به این جسارت داشت
نه شیرخواره به گهواره خواب راحت داشت
نه پای دخترکانش به خار عادت داشت
" نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت "
نه بود دست علمدار تا کند امداد
نه حُرّ و عابس و مسلم برای استمداد
نه اکبریّ و نه قاسم، ز بی کسی فریاد
" کشید پا ز رکاب آن خلاصۀ ایجاد
به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد "
همین که خیمۀ عباس بی ستون گردید
دو چشم اهل حرم رنگِ اشک و خون گردید
به گریه زینبش از خیمهها برون گردید
" هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید "
هزار و یک ورق از مصحف مبین افتاد
عزیز فاطمه بی یار و بی معین افتاد
غروبِ حادثه بر خاک با جبین افتاد
" بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد "
✍ #مهدی_مقیمی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
سکوتم را بیا بشکن کمک کن تا صدا باشم
نمیخواهم که ساکت در میان روضهها باشم
نمیخواهم که ساکت در شلوغی ته گودال
کنار پیکری بی سر تماشاگرنما باشم
یکی در خون خود غرق و یکی بی سر به روی خاک
چگونه میتوانم من صدای این دو تا باشم
خدایا روز عاشوراست خدایا آسمان تنهاست
خدایا من در این توفان نمیدانم کجا باشم
یکی میگوید از «فردا» یکی دیگر: «همین امروز»!
کجایی عقل بیچاره که بی چون و چرا باشم
خلاف عادت مردم که از غمها گریزانند
من از این غم نمیخواهم که یک لحظه جدا باشم
اگر تنها در این دنیا صدا میماند از ما پس
چه بهتر که صدای حق صدای کربلا باشم
✍ #معین_اصغری
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#شب_جمعه
شب جمعه به دل هوا دارم
در سرم شور کربلا دارم
شب جمعه دوباره پَر بزنم
در خیالم به دوست سر بزنم
گوشهی قتلگاه میآیم
با دَمِ آه آه میآیم
مادرش آمدهست میدانم
روضهی "یابُنَیَّ" میخوانم
دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت
دل من پا به پای زهرا رفت
(تا كه او بيشتر نفس ميزد
بيشتر ميزدند زينب را)
(تيغشان مانده بود در گودال
با سپر ميزدند زينب را)
شب جمعهست روضهخوان زهراست
مجلسی گوشهی حرم بر پاست
یکی از گودی زمین میخواند
یک نفر روضه اینچنین میخواند
(لب گودال خواهر افتاده
ته گودال مادر افتاده)
(آن طرفتر برادری تنها
بین یک مشت خنجر افتاده)
(عزت آب و آبروی حرم
زیر یک چکمه بی سر افتاده)
شب جمعهست مبتلا شدهایم
باز مهمان کربلا شدهایم
رو به سمت حرم بایست به او
السلام علی الحسین بگو
✍ حجتالاسلام #سیدروح_الله_مؤید
#شور
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
بند 1️⃣
ساربون / اومده گودال
خواهرت / داره میبینه
چشمای / تو چقد تاره
سینه ی/ تو چه سنگینه
می زنن / تو رو با نیزه
پیکرت / دیگه بی حاله
از تنت / یه چیزی برده
هر کسی / توی گوداله
(سیدی ابی عبدالله)
بند 2️⃣
نیزهها / که میان پایین
نفست / نمیاد بالا
سر تو / به روی نیزه
پیکرت / میون صحرا
پاشو که / علم افتاده
حرمت / شده آواره
تو بگو / چه کنه زینب
با غم / گلوی پاره
(سیدی ابی عبدالله)
بند 3️⃣
مرکبا / رسیدن از راه
تنتو / به زمین دوختن
میدیدی / از توی گودال
خیمههات / چجوری سوختن
نکنه / توی این صحرا
بسوزه / چادرِ زینب
پاشو که / پیش جسم تو
کعب نی / نخوره زینب
(سیدی ابی عبدالله)
✍️ #احسان_نرگسی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
وقتی که ارباب از عطش میرفت از حال
از دور زینب دید، شمر آمد به گودال
چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد
ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد
با پنجههای شمر، موی سر به هم ریخت
اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت
با تیزی چکمه به اطراف تنش زد
بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد
ای کاش روی سینهاش با پا نمیرفت
با زانویش بر گردن آقا نمیرفت
هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد
هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد
بدجور دنیا را به کامش زهر کردند
نامردها ارباب ما را نحر کردند
او را به آه غربتش وابسته کردند
آقای ما را بین مقتل خسته کردند
لبهای خشکش، عطر باران دعا داشت
آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت
خیلی جسارت، شمر بر اربابمان کرد
با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد
با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت
ما را صدای نالهی مادر به هم ریخت
✍️ #رضا_دین_پرور
قتلگاه-زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها-نوحه
قتلگه را به اشك شستشو مي كنم
در يم خون تو را جستجو مي كنم
يا حسين يا حسين
*****
نيزه ها يك طرف سنگها يك طرف
من گلي گم شده دادم اينجا ز كف
يا حسين يا حسين
*****
ساربان ساربان ناقه ها را مران
يا مرا واگذار يا در اينجا بمان
يا حسين يا حسين
*****
خيز و با قاتلت برگو اي ماه من
تو مرا كشته اي دخترم را مزن
يا حسين يا حسين
*****
اي گل داغت از دل جوانه زده
كي پدر كشته را تازيانه زده؟
يا حسين يا حسين
*****
آه من بر فلك ماه من روي خاك
بوسه مي گيرم از حنجر چاك چاك
يا حسين يا حسين
*****
كربلا را ز اشك غرقه خون مي كنم
گيسو از خون تو لاله گون مي كنم
يا حسين يا حسين
*****
قتلگاه-زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها-نوحه
قتلگه را به اشك شستشو مي كنم
در يم خون تو را جستجو مي كنم
يا حسين يا حسين
*****
نيزه ها يك طرف سنگها يك طرف
من گلي گم شده دادم اينجا ز كف
يا حسين يا حسين
*****
ساربان ساربان ناقه ها را مران
يا مرا واگذار يا در اينجا بمان
يا حسين يا حسين
*****
خيز و با قاتلت برگو اي ماه من
تو مرا كشته اي دخترم را مزن
يا حسين يا حسين
*****
اي گل داغت از دل جوانه زده
كي پدر كشته را تازيانه زده؟
يا حسين يا حسين
*****
آه من بر فلك ماه من روي خاك
بوسه مي گيرم از حنجر چاك چاك
يا حسين يا حسين
*****
كربلا را ز اشك غرقه خون مي كنم
گيسو از خون تو لاله گون مي كنم
يا حسين يا حسين
*****
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
#ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت
بی قرار بی قرار آمد، قرارش را نداشت
سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود
بر رکاب اما سوار کهنهکارش را نداشت
بر رکاب خود نگینِ سرخِ خاتم را ندید
بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت
خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد
دشت تاب گامهای استوارش را نداشت
لحظههایی را که بی او از سفر برگشته بود
لحظههایی را که اصلاً انتظارش را نداشت
یالهایش گیسوانی غوطهور در خاک و خون
چشمهایش چشمهای که اختیارش را نداشت
اسب بی صاحب، شبیه کشتی بی ناخداست
صاحبش را، هستیاش را، اعتبارش را نداشت
پیکر خود را به خونِ آسمان آغشته کرد
طاقت دل کندن از دار و ندارش را نداشت
اسبها در قتلهگاه، آسیمه سر میتاختند
کاش شرم دیدن ایل و تبارش را نداشت
پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود
که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت
کاش دُلدُل بود و دِل دِل کردنش را میشنید
لحظهای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت
بالهایش را همان جا باز کرد و جان سپرد
آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت
✍️ #احمد_علوی
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
برگشتهای بدون سوارت به خیمهگاه
در امتداد واقعه، در عصر اشک و آه
دلواپس کسیست نگاهت قدم قدم
گاهی اگر به پشت سرت میکنی نگاه
یالت چقدر سرخ... خیالت چقدر سرخ...
چشمت به خون نشسته چرا؟ آه ذوالجناح!
ای مرکب بهشت خدا! پس حسین کو؟
افتاده عرش روی زمین در کجای راه؟
با بادهای سرخ سماعیست خونچکان
هر سنگ روضهخوان شده بر خاک روسیاه
تنها رها به دشت... خدایا چه بیسپر!
سرها به روی نیزه... دریغا چه بیگناه!
فریاد «یا بُنَیَّ» جهان را گرفته است
بوی مدینه میوزد از سمت قتلگاه
✍️ #فاطمه_عارفنژاد
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
کاش آنروز آسمان یکباره باران میگرفت
غنچهی نشکفتهی باغ دلت جان میگرفت
تیر بیداد ستم تا حنجر اصغر شکافت
کاش کار این جهان یکباره پایان میگرفت
کاش آتش، شرم میکرد از خیام اهل بیت
تا تب و تابِ دل سجاد (ع) درمان میگرفت
کاش یا آتش نمیافروخت بر اهل حرم
یا فلک انگشتی از حیرت به دندان میگرفت
کاشکی خار مغیلان در دل صحرا نبود
وقتی آن دردانهات راه بیابان میگرفت
خواهرت بی تاب و طاقت شد در آن ساعت که دید
شمر، سر از پیکرت با تیغ بران میگرفت
کاش چرخ فتنهگر میسوخت در آن لحظه که
رأس خونین پدر، دختر به دامان میگرفت
✍️ #اعظم_کلیابی
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
"تقدیم به شهیدان نماز ظهر عاشورا"
وقت نماز بود که یاران سپر شدند
توفان وزید و حادثهها بارور شدند
وقت نماز بود که خیل فرشتگان
سجادههای ممتدی از بال و پر شدند
وقت نماز بود و زمین مست اقتدا
تا آنکه رودهای جهان باخبر شدند
آنگاه نخلهای کنار فرات هم
در حسرت اقامهی او خون جگر شدند
عطر اذان ازآن لب خاکی بلند شد
یاران طلایهدار نماز سفر شدند
قد قامت الصلات... که مولا قیام کرد
سرنیزهها مقابل او جانبهسر شدند
قد قامت الصلات...و در آن سوی قتلگاه
شمشیرهای تشنهبهخون، بیشتر شدند
خورشید داغ بود نه آنسان که رودها
از داغ تشنهکامی او شعلهور شدند
الله اکبر... آنطرف خیمه کودکان
در دل، اقامهگوی نماز پدر شدند
الله اکبر... آنسوی میدان یزیدیان
انگشت بر دهانِ چرا و اگر شدند
مولا رکوع کرد و به اذن رکوع او
آنسو به احترام کمانها کمر شدند
باران تیر بود و بدنهای چاکچاک
آنقدر چاکچاک که شقالقمر شدند
باران تیر بود و سپرهای میخمیخ
یادآور حکایتی از میخ و در شدند
یک دسته در امامت مولا، سپاه خیر
یک عده در مقابل، پاسوز شر شدند
آن روز عاشقان حقیقی شبیه حر
"اکسیر عشق در مسشان بود و زر"* شدند
✍️ #محمد_مرادی
*سعدی:
گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد
اکسیر عشق در مسم آمیخت زر شدم
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
دلم هوایی کرب و بلا شده آقا
گریستم و ز جنس طلا شده آقا
دوباره بر غمتان مبتلا شده آقا
و راز گریهی من بر ملا شده آقا
میان روضهیتان عطر گریه میآید
صدای نالهی افلاک هم که میآید
و روضه، روضهی ششماهه است، واویلا
گرفته حرمله تیری به دست، واویلا
سه شعبه تیر به حنجر نشست، واویلا
نشان دهد به چه کس ناز شست؟ واویلا
رباب! مژده که سیراب گشته اصغر تو
فدای همسر تو؛ نه، فدای رهبر تو
چه محشری شده در خیمههای حق برپا
نشسته بر دل زینب تمام ماتمها
و دختری که صدا میزند: "عطش؛بابا"
و مشکهای پر از تشنگی و کرب و بلا
عدو شود ز تو سیراب و کودکان بی تاب؟
ز تشنهکامی اهل حرم حیا کن آب
دگر نمانده دلی که نگشته بارانی
چقدر هم شده اینجای روضه طوفانی
فضای مجلس ارباب هم که میدانی
عجیب نیست بگیرد چنانچه قربانی
حسین گفتم و از عرش نالهای آمد
صدای گریهی طفل سهسالهای آمد
حسین مانده و آن نانجیب میآید
صدای روضهی شیب الخضیب میآید
زخیمه نالهی امّن یجیب میآید
و "عطر یاس" خدایا عجیب میآید
و خواهری که دوان سوی قتلگاه آید
گهی به پا دود و گاه با سرش شاید
**
از این به بعد، به اهل حرم پرستاری
برو که یک سفر سخت پیش رو داری
مباد نزد عدو خواهرم کنی زاری
تو دختری علوی زاده؛ بنت کراری
برای دوری از من دگر مهیا شو
نظاره میکند این صحنه را عدو؛ پاشو
ز سوگواری زینب، قد قلم خم شد
که روضه، روضهی مظلومهی محرم شد
گمان نکن که فقط اِنس غرق ماتم شد
اگر غلط نکنم ماورای ما هم شد
امان ز قلب عزادار زینب کبری
در این سفر ید حق یار زینب کبری
✍️ #علیرضا_بیاتانی