eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از خودم می‌پرسم آیا می‌شود او را ببینم؟ آن غریب آشنا را می‌شود آیا ببینم؟ اشک می‌ریزم اگر حرفی از او در بین باشد اشک می‌ریزم‌ اگر نامی از او حتی ببینم رد پایش را اگر در خلوت «علامه حلی» دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم از نگاه «سیدبحرالعلوم» آن ماه را آه! در میان سینه‌زن‌ها ظهر عاشورا ببینم یا به چشم «سید» او را بین سرداب مقدس در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم کاش می‌شد در طواف کعبه دستش را ببوسم یا میان زائران اربعین او را ببینم سحرهای ساحران را دیده‌ام یک عمر یارب می‌رسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟! ✍️
در راه وصل، ما ندویده بریده‌ایم باری به روی شانه نبرده خمیده‌ایم دوران انتظار به ما خوش گذشته است ما را ببخش تازه به دوران رسیده‌ایم دنیای بی تو نیست به غیر از جهنمی دنیا تویی و ما همه دنیا ندیده‌ایم ... با اولین نسیم گذشتیم از این درخت ما یا کریمِ از سر شاخه پریده‌ایم ... ترجیح داده‌ایم قفس را به پر زدن یوسف فروش‌های اسارت خریده‌ایم در پشت پرده‌های جهالت نهان شدیم در نوع خود به وادی غفلت پدیده‌ایم در عصر انتظار تو یک عمر روز و شب جای نفس، بدون تو ذلت کشیده‌ایم ✍️
پلکی زدی و صبح زمستان بهار شد خورشید در حرارت چشمت غبار شد تقدیر خاک، روشنی انتظار شد تیغ نگات خاطره‌ی ذولفقار شد چشم تو بهترین هنر آفرینش‌ست نامت همیشه تاج سر آفرینش‌ست عصر سیاه رنج، به پایان رسیده است بر دست باد، زلف پریشان رسیده است جان جهان و حضرت جانان رسیده است دیگر چه غم که صاحب دوران رسیده است دنیا رسیده است به پایان خط خون ای رستگاریِ دلِ تنهای مؤمنون چشمت بهشت را به تماشا گذاشته‌ست آیینه‌ای برابر زهرا گذاشته‌ست نقاش دهر، نقش تو یکتا گذاشته‌ست با تو چه منتی سر دنیا گذاشته‌ست ای نام دلربای تو تسبیح فاطمه ذکر قنوت و جان مفاتیح فاطمه ای انتظار سبز تمام پیمبران تنها امید و روزنه‌ی آخرالزمان باز است با تو پنجره‌ای رو به آسمان جاءَالحقِ خدا! زَهقَ الباطلی بخوان ای مرهم جریحه‌ی اعصار بردگی بشکن خلیل معجزه! دیوار بردگی بر خاک تا که گوشه‌ی چشمی نشان دهی، جانِ جهان بی حرکت را تکان دهی از کعبه با صلابت حیدر اذان دهی لرزه به قاب هرزگی دشمنان دهی ما زنده‌ایم صبح ظهور تو را؟! بگو غائب نمی‌شویم حضور تو را؟! بگو دیگر بس است هر چه که بی تو به سر شده‌ست عمری که بی تو لحظه به لحظه هدر شده‌ست قلبی که در خیال سفر در به در شده‌ست این زندگی برای همه درد سر شده‌ست بی تو گذشته حال و هوای جوانی‌ام "شرمنده‌ی جوانی از این زندگانی‌ام" ذکر قیام فاطمه: یا صاحب الزمان کار علی‌ست زمزمه: یا صاحب الزمان شعر امیر علقمه: یا صاحب الزمان باشد امید ما همه: یا صاحب الزمان دریاب این زمانه‌ی از بد گذشته را اندوه بی کرانه‌ی از حد گذشته را.. ✍️
به کام خلق نشاطی که می‌دهد رطبش هزار سال دگر هم نمی‌رود طربش طبابتی‌ست برای طبیب ما که هنوز نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش ز فیض ریخته دستش چو عمر، کوتاه است کسی که نیست بلند آه آه نیمه‌شبش اگر نسوخت دلم پا به پای او هر شب خودم به دست خودم صبح می‌کنم ادبش برای من سحر وصل عید قربان است شب وصال نمردم اگر، یکی طلبش به خیل گوشه‌نشینان فراق را دادند همیشه خیر ببیند مسببش، سببش به وقت بردن نامش به سجده می‌افتم نگار ما به خداوند می‌رسد نسبش دلش به ما عجمی‌زادگان بُوَد مایل اگرچه دلبر ما را نوشته‌اند عربش خدا کند که تقرب از آن‌طرف باشد به جای صد قدمم راضی‌ام به یک وجبش ”ز بخت خفته ملولم‌ بُوَد که بیداری… “ دعا کند همه را باز در نماز شبش ✍️
فرا رسیدن شعبان مبارک ای عشاق نزول رحمت یزدان مبارک ای عشاق بزرگ‌عید محبان مبارک ای عشاق قدوم حضرت جانان مبارک ای عشاق اگر در عالم ایجاد شور و زمزمه است ولادت گل نرجس، عزیز فاطمه است امام عسکری از شوق روی دلبندش نخواهد این که بگیرد نظر ز فرزندش ربوده دل ز پدر، بین گریه، لبخندش شده‌ست طاق بهشت، ابروان پیوندش به آن خجسته جمال و به آن حمیده صفات به خال هاشمی او محمدی تمام ماه‌رخان را منظم آوردند از آسمان مه و خورشید با هم آوردند ستاره‌های درخشان، فراهم آوردند و باز، پیش رخ ماه او کم آوردند کمان ابرو و چشمان نافذش زیباست نوشته‌اند که طاووس جنت الزهراست عزیز فاطمه لب را به خنده تا وا کرد خدای داند و بس در جهان چه غوغا کرد امین وحی خدا، خویش را مهیا کرد هزار دسته‌ی گل، هدیه بر ملیکا کرد مپرس این که ملیکا که بوده یا او کیست ملیکه‌ی همه افلاک و مادر مهدی‌ست چه دختری! که ز شه‌زادگان رومی بود نبی در عالم رؤیا مدیح او فرمود مسیح در نظرش آمد و وِرا بِسُتود وَ در مکاشفه‌ای بعدِ گفت و بعدِ شُنود به یک اشاره‌ی زهرا ز اهل ایمان شد عروس فاطمه با دست او مسلمان شد به یمن مقدم او عرش نور باران شد نصیب عرش‌نشینان دم بهاران شد از آن زمان که رخ ماه او نمایان شد هزار شکر که مولای اهل ایمان شد تن فسرده‌ی ما را حیات خواهد داد زمانه را ز ستم‌ها نجات خواهد داد نگاه دلبری‌اش دل ربوده از مادر صدای حیدری‌اش در فضا طنین‌گستر پدر ز مادر و مادر بگیردش ز پدر که جبرئیل و ملائک به گفته‌ی داور وجود اقدس او را به آسمان بردند بهشت را به میان بهشتیان بردند اگر چه شد دل نرجس ز دوری‌اش بی تاب سه روز دیده‌ی مادر نمی‌نشست به خواب پس از سه روز شد آخر ز دیدنش شاداب بگو به حضرت نرجس، امان ز قلب رباب نسیم از دل غمدیده‌اش توان می‌بُرد سه شعبه اصغر او را به آسمان می‌بُرد لوای دولت او تا در احتزاز شود بزرگ پرچم اسلام در فراز شود مسیح پشت سرش گرم در نماز شود به کعبه تکیه کند، بغض بسته باز شود دوباره تازه نماید بهار هم عهدی صَلا زند که أنا المُنتقِم، أنا المهدی لوای نصرُ مِنَ الله را کِشد بر دوش شرارِ فتنه‌ی کفّار می‌کند خاموش ز آبشار نگاهش حرم شود مدهوش رسد صدای اذانش ز بام کعبه به گوش نه آن اذان که بگویند قوم نا آگاه اذانِ أشهد أنَّ علی ولیُّ الله به انتقام عزیزان ز جای برخیزد ز خاک، آن دو ستمکار را برانگیزد به نخل خشک شده آن دو را بیآویزد شرار شعله به آن دو شرور می‌ریزد به جرم اینکه ربودند حق حیدر را به پیش ساقی کوثر زدند کوثر را امیر عالم ایجاد یا اباصالح سلام ما به شما باد یا اباصالح کنار پنجره فولاد یا اباصالح زنم به شوق تو فریاد یا اباصالح خدای را به امام غریب می‌خوانم به شوق دیدنت، أمَّن یُجیب می‌خوانم بیا که آینه زین بیش شرمگین نشود بیا که هجر تو بر نفع خصم دین نشود بیا که خون به دل و جان مؤمنین نشود تحمّلِ غم هجر تو بیش از این نشود! بیا که فاطمه چشم انتظار دولت توست امید خسته‌دلان جهان، حکومت توست بیا که شیعه نشسته‌ست در محن آقا چکیده خون دل لاله در چمن آقا من از کدام ستم آورم سخن آقا عراق، سوریه، بحرین ، یا یمن آقا قسم به حضرت زهرا! بیا بیا مهدی! به آه زینب کبری! بیا بیا مهدی! ✍️
بیا که آمدنت مژدۀ سحر دارد رُخت نشانۀ والشمس و والقمر دارد تو ای فروغ امید! ای ودیعۀ موعود! بیا که آمدنت مژدۀ سحر دارد سپهر وصل تو از بس که هست رؤیایی شهاب آرزوی ما از آن گذر دارد دراین ترنم عشق و دراین بهار امید درخت باور ما از تو برگ و بر دارد کبوتری که زند پر به شوق دیدارت قسم به‌جان تو کز عشق بال و پر دارد شب ولادت تو آن که بی قرارتر است برای دیدن تو شوق بیشتر دارد اگر چه شام سرور است هرکه را بینم زهجر سر به گریبان و چشمِ تر دارد ز یُمن توست که روزی دهد خدا ما را به احترام تو برما خدا نظر دارد به جز تو، کز دل پر درد ما خبر دارد، چه کس ز درد دل دوستان خبر دارد؟! به لاله‌های شهادت که لاله در دل دشت هنوز داغ فراق تو برجگر دارد گه ولادت تو گر «وفایی» از غم گفت زشعله‌های جدایی به دل شرر دارد ✍️
سامره جلوه‌ی رؤیایی طور است که امشب شب شور است، وَ نور است که تا عرش خدا می‌رود، آئینه بیارید و گل و شمع که بزم طرب و عشق و سرور است وَ چشم بد از این جشن به دور است، گل فاطمه را لحظه‌ی زیبای حضور است، عزیز دل زهراست، همه حاصل زهراست، مه کامل زهراست، در آغوش پدر چشم گشوده است و ربوده است دل از خیل ملک، سیل ملک، سوی زمین آمده تا سیر ببیند روی آن ماه جبین، مهر یقین، نور مبین، جلوه‌ی دین، حبل متین را، که زمین را به قدومش برکت داد، سماوات به رقص آمده با نغمه‌ی شادی که منادی خبر آورده که باغ نبوی برگ و بر آورده، درخت علوی نو ثمر آورده و دریای ولایت گهر آورده، چه گوهر! گهر پاک که افلاک شده مات جلالش وَ در ادراک نگنجد به خدا حدّ کمالش که خصالش همه «پیغمبری» است و نفسش «حیدری» و عصمت او «فاطمی» و حلمِ «حسن» شور «حسین» است، در او غیرت «عباسی» و در زهد به «سجاد» همانند و َ در علم به «باقر» رود و صدق به «صادق» و ز «موسی» و «رضا» کظم و رضا دارد و رفته است ز تقوا به «تقی»، برده نقاوت ز «نقی»، هیبت او «عسکری» و شیوه ی او دلبری و جلوه‌ی حق باوری و مشعل روشنگری است، آی! همه عالم بالا! به تماشا بنشینید گل باغ ولا را ... خدا گفته تبارک به چنین کودک زیبا، نمک سفره‌ی طاها، که دل‌آراست و رعناست همان یوسف زهراست که روزی ز پس پرده‌ی غیبت به در آید، سحر آید شب ما را و به شمشیر بگیرد سر تزویر و کشد نعره‌ی تکبیر و زند تکیه به کعبه وَ بگوید که منم احمد مختار، منم حیدر کرار، منم حجت دادار، منم منتقم عترت اطهار، منم صف‌شکن عرصه‌ی پیکار، منم رکن و مقام و حرم و سعی صفایم، حَجَر و خیف و منایم وَ به تفسیر نشیند همه آیات خدا را ... ✍️
از آن‌روزی که با عشقت گره خورده‌ست دنیایم تو را حس می‌کنم در تار و پودِ روز و شب‌هایم به عشقِ دیدنت هر هفته صبحِ جمعه‌ها خوانده "بِنَفسي أنتْ" را در ندبه‌ها نذرِ تو، بابایم تمام آرزویت هست برگردم از آن راهی، که رفتم اشتباه و رفت حالِ خوب و زیبایم بلایِ غیبتَت تقصیرِ عصیان‌های من بوده به دستت می‌زدم بوسه؛ نمی‌لغزید اگر پایم اگر غیر از تو را با جان و دل، بیرون کنم از دل یقیناً گوشه‌ای از خیمه‌گاهت می‌شود جایَم منِ آلوده را آسوده کن از نفْس ِ شیطانی نگاهم کن عزیزم که گدایی بی سر و پایم مریضِ لاعلاجَت را دعا کن نیمه‌ی شعبان شبِ میلادِ تو بسیار محتاجِ مداوایم دو چشمَم را به عشقِ دیدنت بستم به رویِ غیر تو آن عشقِ حلالم هستی و غرقِ تماشایم بیا و عیدی‌ام را با دعای خیر تزئین کن دعایی که زنَد امضایِ قطعی بر تقاضایم بدان مثلِ شهیدان عاقبت دل می‌برم از تو فدایت می‌شوم! یکروز به چشمِ تو می‌آیم! ✍️
به پیروان ولایت سرور بخشیدند به شیعیان علی شوق و شور بخشیدند به احترام شکوفائی گل توحید به باغ سبز محبت سرور بخشیدند به باغبان گل نرگس از خدا امشب فرشتگان همه گل‌های نور بخشیدند به رهروان ره او ز نور عشق و یقین دلی به صافی جام بلور بخشیدند به حُرمت و شرف باغبان عشق قسم به لاله‌های شهادت غرور بخشیدند چه جای حیرت ما داشت درشب میلاد اگرکه ملک سلیمان به مور بخشیدند بگو به موسی عمران ز نور طلعت اوست اگر که چشمۀ نوری به طور بخشیدند زآخرین خُم سرشار معرفت ما را هزار بادۀ ناب طهور بخشیدند دعا کنید برای ظهور او که به ما امید روشن روز ظهور بخشیدند اگر چه از گنه ما ملول و غمگین است ولی به او دل و جانی صبور بخشیدند سلام ما برساند به حضرتش امشب به هرکه فرصت و فیض حضور بخشیدند زیمن جلوۀ مهدی بُوَد «وفایی» را اگر که پرتو نوری ز دور بخشیدند ✍️
الا که راز خدایی! خدا کند که بیایی! تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی! شبِ فراغِ تو جانا، خدا کند به سرآید سرآید و تو بر آیی، خدا کند که بیایی! دمی که بی تو بر آید، خدا کند که نباشد الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی! تو از خداست وجودت، ثُبات دهر ز جودت رجایی و همه جایی، خدا کند که بیایی! به گفت و گوی تو دنیا، به جست و جوی تو دل‌ها تو روح صلح و صفایی، خدا کند که بیایی! به هر دعا که توانم، تو را همیشه بخوانم الا که روح دعایی، خدا کند که بیایی! نظامِ نظمِ جهانی! امامِ عصر و زمانی! یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی! فِسرده عارضِ گل‌ها، فتاده عقده به دل‌ها تو دست عقده‌گشایی، خدا کند که بیایی دل مدینه شکسته، حرم به راه نشسته تو مروه‌ای، تو صفایی، خدا کند که بیایی! تو احترام حریمی، تو افتخار حطیمی تو آبروی منایی، خدا کند که بیایی! تو مشعری، عرفاتی، تو زمزمی، تو فراتی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی! هنوز جسم شهیدان، فتاده است به میدان تو وارث شهدایی، خدا کند که بیایی بیا و پرده بر افکن، به ظلم، شعله در افکن که نور عدل خدایی، خدا کند که بیایی! الا که جانِ جهانی، جهانِ جان و نهانی نهان ز دیده‌ی مایی، خدا کند که بیایی! به سینه‌ها تو سُروری، به دیده‌ها همه نوری به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی ز هر دری به تظلّم، ز هر سری به ترنّم رسد به گوش نوایی، خدا کند که بیایی! اسیر بند جفا را، دچار رنج و بلا را به دست توست رهایی، خدا کند که بیایی! قسم به عصمت زهرا، بیا ز غیبت کبری دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی! "موید" است و دعایت، اگر قبولِ خدایت فِتد دعای گدایی، خدا کند که بیایی! ✍️مرحوم
آئینه طلعتی که فروغ سپیده است با خود هزار جلوه‌ی نور آفریده است با شوق دیدن رخ آن آفتاب حُسن خورشید سربرهنه ز مشرق دویده است با رویش و شکفتن آن گلبن امید عطر خوش بهار به جان‌ها رسیده است اکنون خبر کنید مریدان عشق را کز گلشن مراد، نسیمی وزیده است دیگر مخوان حدیث شب انتظار را خورشید آسمان هدایت دمیده است او شاهکار خلقت و نقش‌آفرین دهر نقشی دگر ز روی محمد کشیده است با شوق سر نهادن بر آستان او تا سامرا کبوتر دل‌ها پریده است آشفته گشته خواب خوش دشمنان از او با آن که کودک است و به مهد آرمیده است خواندند وان یکاد برایش فرشتگان طاووس جنت است که جبریل دیده است صد تور نقره در ره او فرش کرده است ماهی که وصف چهره‌ی او را شنیده است ایام انتظار گل نرگس است و باز دل‌ها به شوق وصل جمالش طپیده است پرچم‌فراز عدل و امان است و کردگار او را به پاس عدل و شرف برگزیده است ای دل! بخوان دعای فرج را، کز این دعا عطر ظهور مهدی زهرا چکیده است با او خرابه‌ها شود آباد در جهان ایمان به این کلام «وفایی» عقیده است ✍️
مولای من! از خویش نشانی بفرستید جان‌ها به لب آمد همه، جانی بفرستید مانند ترنجی‌ست دلم پر شده از خون از تیزی آن تیغ، نشانی بفرستید یا خود ز در آیید که انگشت ببرّیم یا طاقتی و صبر و توانی بفرستید یا پرده‌ی غیبت بدرانید به یک‌بار یا مژده‌ی آن را به جهانی بفرستید بر جان ستم شعله‌ای از خشم ببارید بر آتش غم، آب روانی بفرستید با خُلق نبی، روشنی ای زاده‌ی نرگس بر دیده‌ی خَلق نگرانی بفرستید انباشته از مال حرام است شکم‌ها بر سفره‌ی ما لقمه‌ی نانی بفرستید هر سو دل مظلوم شد از آه، لبالب تا وا رهد این تیر، کمانی بفرستید این نیست نمازی که خدا خواسته، از نو بر مأذنه‌ها بانگ اذانی بفرستید پرونده‌ی ما لایق امضای شما نیست بر نامه‌ی ما مُهر امانی بفرستید ✍️