eitaa logo
کلبه عاطفه🏠🌱
226 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
603 ویدیو
9 فایل
🏠🌱 جایی برای آموختن زندگی و انتشار مادرانه‌هایم⁦🤱🏻⁩ مادر چهار جوانه🌱(بزرگترین افتخارم) لیسانس مشاوره. تماس با من @atefeh_sadat88 موضوعاتی که داخل کانال مطرح میشه،کمک می‌کنه در نهایت کنار همدیگه، تبدیل به «زن» قویتری بشیم.🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
دقت کردید به برنامه من؟! من وقتمو با وقت اذان تنظیم می‌کنم. این نیست که همیشه زندگی روی روال باشه، ولی وقتی روال زندگی برقرار باشه، برنامه با اذان هماهنگ میشه.🌺😊 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
محمدحسین از مدرسه برگشته میگه فوتبال داشتیم. من دروازه‌بان بودم. من یهو برگشتم سمتش: چند تا خوردی؟!😈😁😁 _:چهار پنج تا بیشتر نخوردم به خدا😇😇😅😅😅 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
کلبه عاطفه🏠🌱
خیلی از این پست خوشم اومد. دقیقا حرف امروز منه.😊 گاهی نمیشه شاد بود یا درست عمل کرد. گاهی شرایط خارج
صبح موقعی که داشتم نرگس رو آماده می‌کردم، خیلی گریه زاری کرد و بهانه گرفت. یهو کنترل خودمو از دست دادم و عصبانی شدم😡. آخه خب خودمم خیلی خسته بودم( البته خب نمی‌خوام خودمو تبرئه کنم ولی آدمیزاده دیگه گاهی خلاف اصولی که می‌دونه عمل می‌کنه) نرگس که منو عصبانی دید، گفت: ببخشید مامان! یه جوری با گریه گفت که از عصبانیت خودم خجالت کشیدم!😥 بعد پیش خودم گفتم: وقتی سمت خدا میری و ازش طلب عفو می‌کنی، دوست داری چند بار بگی تا ببخشه؟ بیشتر از یه بار؟!😢 سریع بغلش گرفتم و گفتم: منم معذرت می‌خوام! نباید عصبانی می‌شدم.🤗خسته‌م و تو هم دیشب خیلی اذیت کردی، نتونستم راحت بخوابم برای همین تحملم کم شده ولی نباید با تو تند حرف بزنم!😔 دیدم زشته بچه کم سن از رفتار غلطش عذرخواهی کنه اما من مثلا عاقل، این کار رو نکنم!😔 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
کلبه عاطفه🏠🌱
صبح موقعی که داشتم نرگس رو آماده می‌کردم، خیلی گریه زاری کرد و بهانه گرفت. یهو کنترل خودمو از دست دا
بعد بهش گفتم: تو دختر خوبی هستیا! منم خیلی دوستت دارم ولی یه سری از رفتار هات واقعا بده و اذیتم می‌کنه. مثلا می‌خوای یه کاری برات انجام بدن، با گریه می‌گی. فکر می‌کنی با گریه بگی، بهتر حرفتو گوش میدن. این اصلا خوب نیست. وگرنه من خیلی دوستت دارم.😍🙂 دیدم صاف وایستاده، داره با دکمه لباسش بازی می‌کنه و بهم خیره شده. گفتم:چی شد؟ گفت: دارم فکر می‌کنم چرا باید این رفتار غلط رو انجام بدم؟!😔🙄( خدایی فکر نمی‌کردم بتونه این طوری جمله بندی کنه. جدیدا یه چیزای بهت آوری از نرگس میبینم) امیدوارم اینم مثل بدغذایی دیگه تا چند وقت تکرار نشه.🤲 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
فکر کنید! از صبح تا حالا وسط این همه کار چندین پست گذاشتم. تازه این یه بخش کوچیکی از موقعیت های مواجهه من با بچه‌هام هست. چیزی که خودتون هم تجربه کردید... حالا تازه روز به نصف رسیده و تا وقت خواب کلی راهه... می‌دونید چی می‌خوام بگم؟! این همه موقعیت هرروز هرروز برای ما پیش میاد و داریم توی تک تک این موقعیت ها شخصیت بچه هامونو می‌سازیم. گاهی با توجه و مراقبه و گاهی بدون توجه و با مسامحه... بعد وقتی بچه بزرگ میشه و رفتار یا شخصیتش مشکل دار میشه، می گیم نمی‌دونم چه خطایی به درگاه خدا کردم که دچار این عذاب شدم! اینا همه خطاهایی هست که مرتکب میشیم و حواسمون به جبران به موقع اونها نیست.😔😢😢😢 خدایا ما رو به خاطر کوتاهیمون در حق بچه هامون ببخش و خودت به فضل و کرمت غفلت های ما رو جبران کن و بچه هامونو عاقب بخیر کن!🤲 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این اسکرین، بازخورد یکی از اعضای کاناله به مطالب امروزم😎😎😎 طفلک نمی‌دونست من تواضع ندارم😅😅 بعد از اجازه از خودش پیامشو اینجا گذاشتم.😌 برم یکم خودمو بشکنم وگرنه کل هیکلمو عینک دودی😎 می‌گیره😂😂 چرا وای‌فای قطعه؟!!😄😄😄 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
محمدحسین دنبال فاطمه می‌کرد. فاطمه هم وقتی خسته شد اومد پیشم گفت: مامان داداش اذیتم می‌کنه. نگاش کردم دیدم دکمه های ژاکتشو ضبدری بسته🤦🏻‍♀ می‌گم چرا این جوری دکمه‌هاتو بستی؟! میگه خوشم میاد. 🤦🏻‍♀🤦🏻‍♀ منم دیدم توی استدلال ازش کم آوردم رفتم به طرفداری ازش با علی که بغلم بود، گذاشتم دنبال محمد حسین. دو تایی پولتیک* زدیم یع کنجی گیرش انداختیمو علی با همکاری من، چند تا مشت زد تو صورت محمدحسین(من دست علی رو که طبق قاعده مشت هست گرفتم کوفتم بر دهان متجاوز😃) بعدشم علی گفت(الکی مثلا خودش گفته😜): داداس*! کنجی گیرت آبُردم* سند* تا زدم فتر* نتنی* دبازده* سال توسیت* ترم زورت بهم می‌رسه. محمد حسین مرده بود از خنده🤣🤣🤣 پولتیک:سیاست داداس: داداش آبردم: آوردم سند: چند فتر:فکر نتنی: نکنی دبازده: دوازده توسیت: کوچیک https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
کلبه عاطفه🏠🌱
محمدحسین دنبال فاطمه می‌کرد. فاطمه هم وقتی خسته شد اومد پیشم گفت: مامان داداش اذیتم می‌کنه. نگاش کرد
از کلمه های درس جدید، هر کدوم یه خط بنویسید شاید دندون شیریاتون دوباره در اومد😂😂😜 🌺😊
امسال قصد ندارم به خاطر علی، ارشد شرکت کنم. پارسال شرکت کردم ولی جور نشد درس بخونم🤰🏻 بعد نشد چشم دانشگاهو کور کنم. وگرنه منم الان وسط شعارا بودم😅 از وسط دانشگاه تهران براتون گزارش میدادم...📣 خلاصه... امسال نمی‌خوام شرکت کنم. هی پیامک ماهان میاد.🤦🏻‍♀ طفلیا ارشد بدون من بهشون مزه نمیده! انگار پارسال با من یه جوری صفا داده بهشون که امسالم می‌خوان حتما من باشم.😃 داره میگه تو بمیری بدون تو اصلا دیگه حال نمیده😂😂😂😜😜 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
روزمرگی‌های یه مامان مشاور🤱🏻 با چهارتا بچه نازش..‌.😇 دغدغه هاش و اتفاقاتی که براش میفته داخل خونه، همراه با اصول تربیتی که اون مادر 🙅🏻‍♀توی زندگیش برای بچه‌ها اجرا می‌کنه...🌿 (فقط تا اذان مغرب پست میذاره.😊🌺) روی لینک بزنید و باهاش همراه بشید👇 عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279