eitaa logo
مادرانه کنج خلیج
357 دنبال‌کننده
243 عکس
92 ویدیو
0 فایل
مادرانه ای به وسعت خلیجِ همیشه فارس 💕 #بوشهر جهت ارتباط : @madar_o_koodak 🔸 #هیئت_امام_حسن_مجتبی
مشاهده در ایتا
دانلود
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قسمت دوم گزارش تصویری روز اول اعتکاف مادر و کودک / دی ماه ۱۴۰۳ در روز اول اعتکاف مادر و کودک چگونه گذشت ؟ 🔸 بخش کوتاهی از این محفل مادرانه را ببینید . زمین از آن صالحان خداست 🔺 کانال مادر و کودک «کنج خلیج » ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅─────────┅
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش تصویری روز دوم اعتکاف مادر و کودک / دی ماه ۱۴۰۳ آنچه گذشت .... 🔸کارگاه تکمیل بوم مادران ظهور | ایجاد حلقه های میانی در عرصه فعالیت های اجتماعی بانوان 🔸کارگاه تربیت فرزند | تربیت نسل ظهور نقشه راه میخواهد 🔸 رنگ آمیزی نقاشی دیواری با موضوع اعتکاف 🔺 کانال مادر و کودک «کنج خلیج » ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅─────────┅
خانم باغکی خادم اعتکاف به نقل از یکی از مادران معتکف که تمایل به مصاحبه ندارد چنین می گوید : مدت‌ها بود وضعیت اقتصادیمان خوب نبود تا بتوانیم به اعتکاف برویم.شاید برای همه هزینه کمی باشد اما برای ما اینطور نبود و زندگی با ما ملایم نبوده است. دخترم بی‌قراری می کرد و می‌دانستم همسرم دست و بالش خالی است ولی با این وجود با همسرم درمیان گذاشتم و او نیز مقدار اندکی پول فراهم کرد و همین مبلغ تنها پولی بود که داشتیم . همسرم اطلاع داد که باید به یک سفر بسیار ضروری بروم و این پول را که برای اعتکاف داده ایم تمام دارایی نقدمان است و اگر بپذیری سفری که از واجبات است را بروم و اعتکاف برای سال بعد موکول شود. بازهم ناراحتی زیاد نبود چون دخترم این موضوع را نمی‌دانست و دلش بیشتر نمی‌شکست؛ همسرم به سفر رفت و گویی در یکی از نمازخانه های بین راهی مشغول دردودل با خدا می‌شود و می‌گوید هم این پول را به زن و بچه‌ام ندادم تا دلشان شاد شود و هم از آن طرف اینقدر پول زیادی نیست که سفرم را با آن به اتمام برسانم.او عنوان می‌کند: در دل مشغول سرزنش خود و راز و نیاز باخدا بوده که یک‌دفعه صدای پیامک گوشی همراهش را می‌شنود، بعد از دیدن پیامک متوجه می‌شود مدتی قبل پولی را به عنوان قرض به شخصی داده بود که اصلا از یاد برده بود و دقیقا لحظه ای خدا به دادش رسیده که فقط به او متوسل شده بود. در سال‌های زندگیم دخترم را اینچنین خوشحال ندیده بودم و باید بگویم همسرم با تمام سختی مردانه پای زندگیمان مانده است و خیلی ها به صبرمان غبطه می‌خورند. ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅────────
لیلا حیدری مادر سه فرشته به نام خدای خوبی ها چند روزی بیشتر به میلاد آقا امام علی علیه السلام نمانده.. به هر کانالی که سرک میکشم، پوستر تبت نام برای اعتکاف است . دهها مسجد که اراده پذیرش یه قشر را کرده‌اند، نوجوان،جوان، دانشجو، عموم...ووو لابه لای این همه پوستر، یکی نگاهم رابه خودش قفل میکند. ((اعتکاف مادر فرزندی)) یعنی هم معتکف باشیم هم مادری کنیم🤔؟ من سالهای سال اعتکاف رفته بودم در نوجوانی و حتی سالهای اول ازدواج ..اما ای جوریش را دیگر ندیده بودم. خیییلی دلم میخواست معتکف شوم..خیلی به یک خلوت با خودم و خدا احتیاج داشتم. وحود دختر سه ساله ام ،دغدغه اصلی ام بود. تا از وجود اعتکاف مادر فرزندی مطلع شدم😍😍 همسر جان من هم که دید خیییلی علاقمندم بزرگوارانه.قول مساعد دادند که‌در نگهداری‌بچه ها کمکم کنند😍👌👌 ادامه دارد .. ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅────────
هدایت شده از ام السادات
دستان کوچک دعا 🔺 کانال مادر و کودک «کنج خلیج » ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅─────────┅
بعضی مامانا : چکار کنیم سال دیگه بچمون سنش به رده بندی اعتکاف نمیخوره !؟ 🥺 من : یه بچه بیارید حله 😁 ما با اعتکاف گرفتنمون تبلیغ فرزند آوری هم می کنیم 😎 ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅────────
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش تصویری روز سوم اعتکاف مادر و کودک / دی ماه ۱۴۰۳ السلام ای همه ی جلوه ی مادر ، زینب فخر پیغمبری و زینت حیدر ، زینب استاد یوسفی | روایت زنان تاریخ ساز حسینیه کودک | بازی و نمایش عروسکی ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅────────
لیلا حیدری مادر سه فرشته ثبت نام کردیم و بافرشته سه ساله مون در حالی که یه عالمه لباس به توصیه دوستان براشون آورده بودم ، با بقیه ملزومات راهی مسجد شدیم..☺️ توی راه آخرین توصیه ها رو به آقای همسر کردیم و جای وسایل و وقت داروی بچه ها وووو...همه رو یاد آوری کردیم که نبود ما،در منزل خیلی اذیتشون نکنه😅 میگفتم دخترم داریم میریم اعتکاف☺️.‌.مرتب به بابا و در و همسایه می‌گفت میخام برم با مامانم کافه‌‌😒.😂🙈.. همونجا هم بخوابیم..هییییییی😐 کافه.‌‌اعتکاف والا ما اهل کافه رفتنم نبودیم این اسمو چرا ساخت خدا داند🤷‍♀ خداحافظی کردیم و روی ماه بچه هامون بوسیدم..با دخملی و یه نیم جهیزیه کوچک سه روزه وارد مسجد قرآن شدیم.‌ من فدای اسم قشنگش😭 در بدو ورود یکی از بهترین دوستان قدیمی و قرآنی رو دیدیم که حسابی هر دو از دیدن هم خوشحال شدیم😍 وارد مسجد که شدم حس خیلی غریبی داشتم...خیییلی خوشحال از این دعوت و‌خیییلی امیدوار به فضل خدای مهربونم🤲😭 همه چیز عااالی و روی نظم بود..جای ما از قبل مشخص بود. مستقر شدیم و با همسایه های خوبمون آشنا شدیم..دخملی از دیدن این همه کودک هم سن و سال کیف میکرد و فعلا رصد میکرد با کدوم شون دوست بشه☺️ با خودم گفتم خدای من این همه مادر با بچه هامون..یعنی میشه حس خوب خلوت با تو هم نصیبمون بشه؟😢 خدایا نکنه دخملی فردا کم بیاره و بهانه بابا و خونه بگیره؟😢 نکنه.‌نکنه...نکنه خودم سپردم به خودش و گفتم:خداجون. ما این سه روز مهمونت هستیم.‌حواست ویژژژه به همه مون ،همه مادرا ،همه بچه هامون باشه... ادامه دارد .. ╭┅───────── 🏖 @konje_khalij_bu
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعتکاف مادر و کودک در قاب نگاه معتکفین ✨ ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅────────
هدایت شده از بابازی
بوشهری‌های عزیز، از ثبت‌نام جا نمونید🙂👆 ، پنجشنبه همین هفته، یعنی ۴ بهمن ماه برگزارمیشه، در این رویداد، قراره ۵ نفر از بوشهر، تجارب بازی‌محور و جذاب خودشون، در حوزه‌های مختلف‌رو ارائه‌کنند. حضور در این رویداد برای ، و که دغدغه بازی‌ برای مخاطب کودک و نوجوان رو دارند بسیار ضروری هست☺️ 🔰جزئیات بیشتر و نحوه ثبت نام👇 🆔https://eitaa.com/babazi_to/801 🔆 بابازی | عضو شوید 👇 🆔 https://eitaa.com/babazi_to
لیلا حیدری مادر سه فرشته اطراف خودم را نگاه کردم.. گوشه گوشه مسجد وسایل معتکفین بود ولی تعداد حاضرین به وسایل نمیخورد😅🤔 سوال کردم و فهمیدم همه در حسینیه مجاور مسجد جمع شدند و جشن میلاد آقا امیرالمومنین ع برگزار می کنند. وارد حسینیه شدیم..تزیین زیبا و دوست داشتنی..😍👌👌 سخنران خانم‌حشمتی بود‌😍..که معتکف شدن ایشون هم‌رزق مابود☺️👌👌 خانم‌حشمتی را سالهاست میشناسم .شاید از همان سالهای دانشجویی .. مهربان و متواضع و خوش بیان و ..خلاصه...۲۰👌😍😍..همون هایی که من اگه از ساعت ۷صبح تا ۷شب پای صحبتشون بشینم خسته نمیشم😘😍🌹🙏 خانم حشمتی از اون دسته فرشته هایی هست که در عین تواضع قدرت بر قراری ارتباط کلامی و بر گزاری دور همی پر فایده باهمه طیف آدم رو داره..از کودک بگیر تا نوجوان.‌تا جوان والی آخر😍👌👌 خلاصه خانم حشمتی یه دونه هست و اون هم برای نمونه هست😌😂🙈. خلاصه احکام معتکف شدن رو بهمون گفتند و باخیلی حس و حال خوب به سمت مسجد راهیمون کردند..🌹🌹 ساعت کم کم به ۱۰شب نزدیک میشد که خانم باغکی در کمال مهربانی و متانت ،از مادرا خواستند بچه ها مون آماده خواب کنیم🌹☺️ ساعت ۱۰..خواب😳 ما ..هیچ ما.. نگاه خاموشی که زدند ..و لامپ های آبی خوشگل مسجد روشن شد.‌فهمیدیم که نه بابا..اینجا همه چی رو نظمه..😁😍 خانم باغکی مهربونم..قصه گوی شب بچه ها شد...آرام و با حوصله.‌قصه زیبایی برای بچه ها گفت. قصه ای که از حضرت علی ع بود ..ایشون به زبان کودکانه و جذاب قصه رو گفتند..بعدش یه لا لایی قشنگ خواندند. بعد راستی راستی..بچه ها یکی پس از دیگری خوابیدند😳.. بعضی بچه ها هم که دلبسته سر انگشتان با عاطفه شون شده بودند.تا رد مهربانی از انگشتان ایشون روی صورت شون حس نمی کردند ..خوابشون نمی برد😁😂. خلاصه لشکر بچه هامون..به لطف قصه و لالایی و بعدم‌ صدای ششششششششششششششششش گفتن فرخنده خانم باغکی فوق هنرمند..یکی پس از دیگری به عالم خواب و رویا..راهی شدند..😂👏👏👏👏👏🥱🥱🥱🥱 راستی،..‌هیچی خواستم بگم👇😅 ادامه دارد.... ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅────────
خانم کرمی شعار مامان آقا امیرسام روایت من‌ از روزهای زیبای اعتکاف...❤️ من آدم آنچنان مذهبی نبوده و نیستم و ایمانم مثل خیلی از دوستان معتکف نبوده، اما عاشق معنویت هستم و همیشه سعی می کردم با پسرم‌ در فضاهای با این حس و حال قرار بگیریم. یکی از جاهایی که دوست داشتم با پسرم تجربه کنم اعتکاف مادر و کودک بود، اما چند عامل باعث شده بود که تا لحظات آخر دودل باشم، شرکت کنم یا نه؟ یکی به خاطر شغلم‌ و دغدغه هماهنگی کارهای بیرون و دیگری اینکه پسرم نمونه و بهونه گیری کنه که بریم و سوم بحث عذر شرعی... خلاصه گفتم‌ اگه امسال قسمت ما باشه و لایق باشیم‌ می مونیم. حقیقتش شب اول خیلی برام‌ سخت بود، کمر درد داشتم، جای خوابم راحت نبود، با سرویس رفتن تو سرما مشکل داشتم، درِ مسجد جیر جیر میکرد که فرداش با همکاری خانم خضوعی روغن کاریش کردیم 👌 خلاصه گفتم‌ یه شب می مونم فردا میرم من نمیتونم سه شب اینجا باشم . اما شاید باورش سخت باشه که نفهمیدم کی سه روز گذشت و اصلا چطور موندم😏😎 اما لحظات اعتکاف واقعا برام رویایی بود... اول که وارد شدم دیدم خیلی با حوصله اسم و جاها و کارت غذا و خلاصه همه چیز منظم بود. شب اول باور نمیکردم پسرم بخوابه چون خیلی بدخوابه ، اما وقتی قصه گو قصه گفت اونم کم‌کم بدون اذیت خوابید، وقتی نیمه شب برای مناجات شبانه بیدارمون کردن گفتم وای چرا نمیذارن بخوابم😭 من فردا میرم، تازه شب بعدش میگفتم‌ کاش بنده خدایی که زحمت مناجات رو میکشید خواب بمونه من‌بخوابم😉😁، سر درد فردام و کوله باری از برگه های آزمون، ندامت و اشک مادرا از شیوه های تربیتیمون بعد توضیحات خانم زنگنه😔، گشنگی روزه داری بعد توضیحات خانم صفرپور درمورد غذاهای مقوی😋، صحبت های قشنگ و عمیق خانم یوسفی، نماز قضاها برای شهدا، مهربونی خادمای عزیز و خانم حشمتی مهربون، پیدا کردن دوستای اعتکافی برای خودمون و بچه هامون... خلاصه کارها و خاطرات دوست داشتنی و جالب زیاد بود. اما من یه درس در کنار دوستان معتکفم یاد گرفتم و اونم این بود که قرار نیست ما یا بچه هامون‌ همیشه تو بهترین امکانات و شرایط باشیم تا فکر کنیم‌ چقد خوشبختیم تو مسجد ما یه پتو و زیر انداز داشتیم بچه ها هیچ‌اسباب بازی نداشتن اما دل همه خوش بود... با گذشته مقایسه میکنم که چقدر ذهنم‌ محدود بود و برای خوشحال شدن پسرم حاضر بودم هر هزینه ای کنم اما دیدم پسرم تو مسجد‌،خونه خدا چقد حالش خوبه، از شما عزیزان یاد گرفتم همیشه جای خوابت راحت نیست، همیشه غذا باب دلت نیست، همیشه نباید دنبال زیبایی ظاهری باشی، سه روز بدون آینه، همیشه بچه ها با چیزهای گرون خوشحال نمیشن... کاش حس خوبی که من‌تجربه کردم رو همه دوستان تجربه کرده باشند. ╭┅─────────┅╮ 🏖 @konje_khalij_bu ╰┅────────