11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش تصویری روز دوم
اعتکاف مادر و کودک / دی ماه ۱۴۰۳
آنچه گذشت ....
🔸کارگاه تکمیل بوم مادران ظهور | ایجاد حلقه های میانی در عرصه فعالیت های اجتماعی بانوان
🔸کارگاه تربیت فرزند | تربیت نسل ظهور نقشه راه میخواهد
🔸 رنگ آمیزی نقاشی دیواری با موضوع اعتکاف
#بوشهر
#اعتکاف_مادر_و_کودک
🔺 کانال مادر و کودک «کنج خلیج »
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅─────────┅
خانم باغکی خادم اعتکاف به نقل از یکی از مادران معتکف که تمایل به مصاحبه ندارد چنین می گوید :
مدتها بود وضعیت اقتصادیمان خوب نبود تا بتوانیم به اعتکاف برویم.شاید برای همه هزینه کمی باشد اما برای ما اینطور نبود و زندگی با ما ملایم نبوده است.
دخترم بیقراری می کرد و میدانستم همسرم دست و بالش خالی است ولی با این وجود با همسرم درمیان گذاشتم و او نیز مقدار اندکی پول فراهم کرد و همین مبلغ تنها پولی بود که داشتیم .
همسرم اطلاع داد که باید به یک سفر بسیار ضروری بروم و این پول را که برای اعتکاف داده ایم تمام دارایی نقدمان است و اگر بپذیری سفری که از واجبات است را بروم و اعتکاف برای سال بعد موکول شود.
بازهم ناراحتی زیاد نبود چون دخترم این موضوع را نمیدانست و دلش بیشتر نمیشکست؛ همسرم به سفر رفت و گویی در یکی از نمازخانه های بین راهی مشغول دردودل با خدا میشود و میگوید هم این پول را به زن و بچهام ندادم تا دلشان شاد شود و هم از آن طرف اینقدر پول زیادی نیست که سفرم را با آن به اتمام برسانم.او عنوان میکند: در دل مشغول سرزنش خود و راز و نیاز باخدا بوده که یکدفعه صدای پیامک گوشی همراهش را میشنود، بعد از دیدن پیامک متوجه میشود مدتی قبل پولی را به عنوان قرض به شخصی داده بود که اصلا از یاد برده بود و دقیقا لحظه ای خدا به دادش رسیده که فقط به او متوسل شده بود.
در سالهای زندگیم دخترم را اینچنین خوشحال ندیده بودم و باید بگویم همسرم با تمام سختی مردانه پای زندگیمان مانده است و خیلی ها به صبرمان غبطه میخورند.
#خبرگزاری_فارس
#اعتکاف_مادر_و_کودک
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────
#روایت_معتکفین
#قسمت_اول
لیلا حیدری مادر سه فرشته
به نام خدای خوبی ها
چند روزی بیشتر به میلاد آقا امام علی علیه السلام نمانده..
به هر کانالی که سرک میکشم، پوستر تبت نام برای اعتکاف است .
دهها مسجد که اراده پذیرش یه قشر را کردهاند،
نوجوان،جوان، دانشجو، عموم...ووو
لابه لای این همه پوستر، یکی نگاهم رابه خودش قفل میکند.
((اعتکاف مادر فرزندی))
یعنی هم معتکف باشیم هم مادری کنیم🤔؟
من سالهای سال اعتکاف رفته بودم در نوجوانی و حتی سالهای اول ازدواج ..اما ای جوریش را دیگر ندیده بودم.
خیییلی دلم میخواست معتکف شوم..خیلی به یک خلوت با خودم و خدا احتیاج داشتم.
وحود دختر سه ساله ام ،دغدغه اصلی ام بود.
تا از وجود اعتکاف مادر فرزندی مطلع شدم😍😍
همسر جان من هم که دید خیییلی علاقمندم بزرگوارانه.قول مساعد دادند کهدر نگهداریبچه ها کمکم کنند😍👌👌
ادامه دارد ..
#اعتکاف_مادر_و_کودک
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────
دستان کوچک دعا
#اعتکاف_مادر_و_کودک
#بوشهر
🔺 کانال مادر و کودک «کنج خلیج »
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅─────────┅
بعضی مامانا : چکار کنیم سال دیگه بچمون سنش به رده بندی اعتکاف نمیخوره !؟ 🥺
من : یه بچه بیارید حله 😁
ما با اعتکاف گرفتنمون تبلیغ فرزند آوری هم می کنیم 😎
#فرزند_آوری
#اعتکاف_مادر_و_کودک
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش تصویری روز سوم
اعتکاف مادر و کودک / دی ماه ۱۴۰۳
السلام ای همه ی جلوه ی مادر ، زینب
فخر پیغمبری و زینت حیدر ، زینب
استاد یوسفی | روایت زنان تاریخ ساز
حسینیه کودک | بازی و نمایش عروسکی
#اعتکاف_مادر_و_کودک
#بوشهر
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────
#روایت_معتکفین
#قسمت_دوم
لیلا حیدری مادر سه فرشته
ثبت نام کردیم و بافرشته سه ساله مون در حالی که یه عالمه لباس به توصیه دوستان براشون آورده بودم ، با بقیه ملزومات راهی مسجد شدیم..☺️
توی راه آخرین توصیه ها رو به آقای همسر کردیم و جای وسایل و وقت داروی بچه ها وووو...همه رو یاد آوری کردیم که نبود ما،در منزل خیلی اذیتشون نکنه😅
میگفتم دخترم داریم میریم اعتکاف☺️..مرتب به بابا و در و همسایه میگفت میخام برم با مامانم کافه😒.😂🙈.. همونجا هم بخوابیم..هییییییی😐
کافه.اعتکاف
والا ما اهل کافه رفتنم نبودیم این اسمو چرا ساخت خدا داند🤷♀
خداحافظی کردیم و روی ماه بچه هامون بوسیدم..با دخملی و یه نیم جهیزیه کوچک سه روزه وارد مسجد قرآن شدیم.
من فدای اسم قشنگش😭
در بدو ورود یکی از بهترین دوستان قدیمی و قرآنی رو دیدیم که حسابی هر دو از دیدن هم خوشحال شدیم😍
وارد مسجد که شدم حس خیلی غریبی داشتم...خیییلی خوشحال از این دعوت
وخیییلی امیدوار به فضل خدای مهربونم🤲😭
همه چیز عااالی و روی نظم بود..جای ما از قبل مشخص بود.
مستقر شدیم و با همسایه های خوبمون آشنا شدیم..دخملی از دیدن این همه کودک هم سن و سال کیف میکرد
و فعلا رصد میکرد با کدوم شون دوست بشه☺️
با خودم گفتم خدای من این همه مادر با بچه هامون..یعنی میشه حس خوب خلوت با تو هم نصیبمون بشه؟😢
خدایا نکنه دخملی فردا کم بیاره و بهانه بابا و خونه بگیره؟😢
نکنه.نکنه...نکنه
خودم سپردم به خودش و گفتم:خداجون.
ما این سه روز مهمونت هستیم.حواست ویژژژه به همه مون ،همه مادرا ،همه بچه هامون باشه...
ادامه دارد ..
#اعتکاف_مادر_و_کودک
╭┅─────────
🏖 @konje_khalij_bu
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_تصویری
#اعتکاف_مادر_و_کودک
اعتکاف مادر و کودک در قاب نگاه معتکفین ✨
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────
#روایت_معتکفین
خانم کرمی شعار مامان آقا امیرسام
روایت من از روزهای زیبای اعتکاف...❤️
من آدم آنچنان مذهبی نبوده و نیستم و ایمانم مثل خیلی از دوستان معتکف نبوده، اما عاشق معنویت هستم و همیشه سعی می کردم با پسرم در فضاهای با این حس و حال قرار بگیریم.
یکی از جاهایی که دوست داشتم با پسرم
تجربه کنم اعتکاف مادر و کودک بود، اما چند عامل باعث شده بود که تا لحظات آخر دودل باشم، شرکت کنم یا نه؟
یکی به خاطر شغلم و دغدغه هماهنگی کارهای بیرون و دیگری اینکه پسرم نمونه و بهونه گیری کنه که بریم و سوم بحث عذر شرعی...
خلاصه گفتم اگه امسال قسمت ما باشه و لایق باشیم می مونیم.
حقیقتش شب اول خیلی برام سخت بود، کمر درد داشتم، جای خوابم راحت نبود، با سرویس رفتن تو سرما مشکل داشتم، درِ مسجد جیر جیر میکرد که فرداش با همکاری خانم خضوعی روغن کاریش کردیم 👌
خلاصه گفتم یه شب می مونم فردا میرم من نمیتونم سه شب اینجا باشم . اما شاید باورش سخت باشه که نفهمیدم کی سه روز گذشت و اصلا چطور موندم😏😎
اما لحظات اعتکاف واقعا برام رویایی بود...
اول که وارد شدم دیدم خیلی با حوصله اسم و جاها و کارت غذا و خلاصه همه چیز منظم بود.
شب اول باور نمیکردم پسرم بخوابه چون خیلی بدخوابه ، اما وقتی قصه گو قصه گفت اونم کمکم بدون اذیت خوابید، وقتی نیمه شب برای مناجات شبانه بیدارمون کردن گفتم وای چرا نمیذارن بخوابم😭 من فردا میرم، تازه شب بعدش میگفتم کاش بنده خدایی که زحمت مناجات رو میکشید خواب بمونه منبخوابم😉😁، سر درد فردام و کوله باری از برگه های آزمون، ندامت و اشک مادرا از شیوه های تربیتیمون بعد توضیحات خانم زنگنه😔، گشنگی روزه داری بعد توضیحات خانم صفرپور درمورد غذاهای مقوی😋، صحبت های قشنگ و عمیق خانم یوسفی، نماز قضاها برای شهدا، مهربونی خادمای عزیز و خانم حشمتی مهربون، پیدا کردن دوستای اعتکافی برای خودمون و بچه هامون... خلاصه کارها و خاطرات دوست داشتنی و جالب زیاد بود.
اما من یه درس در کنار دوستان معتکفم یاد گرفتم و اونم این بود که قرار نیست ما یا بچه هامون همیشه تو بهترین امکانات و شرایط باشیم تا فکر کنیم چقد خوشبختیم تو مسجد ما یه پتو و زیر انداز داشتیم بچه ها هیچاسباب بازی نداشتن اما دل همه خوش بود...
با گذشته مقایسه میکنم که چقدر ذهنم محدود بود و برای خوشحال شدن پسرم حاضر بودم هر هزینه ای کنم اما دیدم پسرم تو مسجد،خونه خدا چقد حالش خوبه، از شما عزیزان یاد گرفتم همیشه جای خوابت راحت نیست، همیشه غذا باب دلت نیست، همیشه نباید دنبال زیبایی ظاهری باشی، سه روز بدون آینه، همیشه بچه ها با چیزهای گرون خوشحال نمیشن...
کاش حس خوبی که منتجربه کردم رو همه دوستان تجربه کرده باشند.
#اعتکاف_مادر_و_کودک
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────
وقتی خودشو از وسط رنگ بازی به مامانش میرسونه 🎨
چهره مامانا 😳😅
#اعتکاف_مادر_و_کودک
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اختتامیه اعتکاف مادر و کودک ۱۴۰۳
سه روز دعا و عبادت
و
سه شب تسبیح و اجابت
از فرشِ زمین
تا
عرش آسمان
به پایان رسید .
مادر مهربان ! 😇
بیا چراغ باش و فرزندانت را به مقصد برسان.
شکرانه ی آغوش بندگی را بجای بیار و همیشه مهمان باش !
ما زنده برآنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
#اعتکاف_مادر_و_کودک
#بوشهر
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────
#روایت_خادمی
خادم معتکف
#قسمت_اول
سال گذشته برای اولین بار بود که توانستیم اعتکاف مادر و کودک را با تجربه خودمان از کارهای فرهنگی و با استفاده از تجربه دیگران برگزار کنیم.
پارسال در قسمت حسینیه کودک فعالیت داشتم . کمبود نیرو در قسمت کودک دیده می شد و برای ارائه ی یک کار خوب تربیتی ، تنها با از خود گذشتگی خادمین و فشار جسمی بالا و نداشتن استراحت این کمبود را جبران کردیم ، اما امسال فرق میکرد ، تجربه مراسم پارسال را داشتیم تجربهای بسیار ارزشمند...
اگر پارسال فقط خانم محبی و خانم پورمحمد به دلیل شرکت و همفکری در جلسات مادر و کودک کشوری صاحب نظر بودند، اما به دلیل تجربه پارسال ، همه ما صاحب نظر شده بودیم .
تعداد خادمین معتکف پارسال کم نبود، به خاطر همین من که در قسمت کودک فعال بودم معتقد بودم خادمین نباید معتکف بشوند، چرا که کار بسیار است و نیرو کم هر کس در هر قسمت که میتواند باید کمک کند و اگر معتکف نباشد امکان تردد به حسینه کودک هم خواهند داشت.
تقریبا یک ماه مانده به شروع اعتکاف سال ۱۴۰۳ جلسات هفتگیِ هماهنگی و برنامهریزی اعتکاف شروع شد. نظرات و تجارب زیاد بود، بسیار برنامهها دقیق بود، هر کاری مسئولی داشت ، اما همچنان بر تفکر خود پا محکم نهادم و در جلسات گفتم که ``لطفاً خادمین معتکف نشوند ``
اما نمیدانم به چه دلیل و چطور پیش رفت که با اینکه دوست داشتم امسال هم در قسمت کودک فعالیت کنم ،اما تمامی مسئولیتهای من در مسجد بود و شرایط برای معتکف شدن من مهیا بود ،اما تا لحظه آخر مشخص نبود ... من ماندم و آن مسئولیتها و با کسب اجازه از سرکار خانم پورمحمد بنده معتکف شدم... خادم معتکف!
از نونهالی تا جوانی در اعتکافهای مختلفی شرکت کرده بودم ، هر اعتکاف حال و هوای خودش را داشت ،اما به جرات میتوانم بگویم اعتکاف مادر و کودک با همه اعتکافها متفاوت است .
وقتی معتکف میشوی بیشتر خدا را صدا میزنی، بیشتر ذکر میگویی، بیشتر نماز میخوانی، بیشتر قرآن میخوانی ،اما من خادم معتکف شده بودم و فقط می توانستم نماز یومیهام را بخواندم، حتی فرصت خواب هم کمتر از معتکفین داشتم، بیشتر معتکفین را صدا میزدم، بیشتر برنامه ریزی میکردم، بیشتر راه میرفتم و .... هم مادر بودم ،هم معتکف بودم ،هم خادم ... حس عجیبی داشت که در کلمات نمیگنجد! سخت بود رفتار خود را کنترل کنم. وظیفه بزرگی بر دوشم بود باید مهربان میبودم ،مهربان سخن میگفتم، نکند دلی را برنجانم، سنگینی اینکه نکند کسی از من ناراحت بشود خیلی مرا صبورتر کرده بود ،سعی کردم مادری مهربانتر از مادرانههای خودم برای فرزندم، برای فرزندان معتکفین باشم!
عشق بازی خادم معتکف با یک معتکف فرق میکند, شاید یک معتکف با ذکر زیاد گفتن عشق بازی کند اما یک خادم با این که زبان و دهانش خشک باشد و به خاطر تحرک بالاگرسنگی بر او فشار آورده است اما باوجود اینها باید مراقب رفتار خود باشد که دل معتکفین را نرنجاند و کسی ناراضی نباشد و نیاز هر نفر را رفع بکند. انگار خادم معتکف باید معتکف را راضی نگه دارد و عبادت او در این است و سختتر از همه این بود که نکند عمل من ریا باشد!!! چرا که عمل من مثل جنس پشت ویترین بود، بقیه خدام تمام فعالیت خود را دور از چشم معتکفین در حسینیه کودک انجام میدادند، اما من دائم جلوی چشم معتکفین بودم و کار من را سخت کرده بود .
بارالها خوب از هدف و نیت دلی من آگاهی تو مرا در این راه ثابت قدم نگه دار و مگذار از این تعریفهایی که از من کردند، تشکرهایی که از من کردند به خود غره شوم و عجب و غرور را از من دور کن و این قلیل خدمت را از من قبول کن
الهی امین
#روایت
#اعتکاف_مادر_و_کودک
#بوشهر
╭┅─────────┅╮
🏖 @konje_khalij_bu
╰┅────────