eitaa logo
کوچه های آشنا
386 دنبال‌کننده
2هزار عکس
124 ویدیو
22 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
با اینکه عادت به گفتن از خود ندارم، اما برای دست گرمی برادرانی مثل برادر صیادی و عبدالله جلیل خانی و دیگر برادرانی که در شوشتر لشگر نجف بودند برای یاد آوری می گویم. روزی آرام و بی دقدقه بعد والفجر هشت در چادر هایمان مشغول بودیم ناگهان هواپیما های عراقی بالای سرمان حاضر شدند و شروع به کردند، بنده و برادر سلیمانی کوله ها را بر داشتیم و به مداوای مشغول بودیم، که دیدم برادر فرامرز گنجی و برادر عبدالله جلیل خانی هر کدام یک گونی به کول خود انداخته حین بمباران مشغول کارند، از فرامرز که نزدیکتر بود پرسیدم چکار می کنی با آن گونی، گفت: فصل برداشت است، صدام می کارد ما درو می کنیم😂 دیدم های خوشه ای را یکی یکی خنثی کرده در گونی می ریزد . در همین هنگام دو باره مورد حمله قرار گرفتیم.😉 که فرامرز با همان شوخ طبعی فریاد زد 📣آخه نامرد حین برداشت که دیگر نمی کارند!... شما دیگر چه جور جانوری👹 هستید . راوی رزمنده دلاور فرهاد الماسی کپی شده از گروه دوستان صمیمی
﷽ ✨کوچه های آشنا شهید والامقام علی الله سلیمی ‌ دو فرشته بنام ذبیح الله و جمیله خانم به مورخ بیست و یکم آذر ماه ۱۳۴۷ در روستای کبوترک خدابنده شهرستان صاحب فرزندی آسمانی بنام علی اله شدند. سرانجام تخریبچی داستان ما با لباس سبز پاسداری به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ هشتم خرداد ماه ۱۳۶۹ از درون آتش انفجار مین ابراهیم وار از بانه به مقصد بهشت پر کشید https://eitaa.com/khatemogaddam زندگینامه؛ اله سلیمی در سال 1347 در یکی از روستاهای شهرستان به نام کبوترک در یک خانواده متوسط و# مذهبی بدنیا آمد. پدرش بود و 2 پسر و 3 دختر به غیر از علی اله داشت. علی اله سالهای خاطرانگیز را در کنار خانواده سپری او پس از چندی به همراه به زنجان آمده و در منطقه ی اسلام آباد ساکن شدند. و بعد از مدتی سنت (ص) اجرا کرده و ازدواج نمود. با آغاز و در حالیکه چند سال از آغاز آن سپری شده بود. از در تاریخ 6/7/1366 به منطقه اعزام شد. در منطقه به مبارزه با ضدانقلاب و کومله پرداخت تا اینکه در مورخ 8/3/1369 در یک پدافندی در ی بانه و بر اثر مین «در پایگاه گرماب» بدرجه رفیع نایل آمد. او معاون تخریب بود و در تیپ 36 زنجان و در گردان مهندسی رزمی تخریب به فعالیت مشغول بود. ایشان داود مرادخانی نیز به رسیده است
کوچه های آشنا
﷽ ✨کوچه های آشنا #جهادگر شهید حاج اسماعیل حسنی دو فرشته به نام های شعبان و گلی خانم ، ششم آبان ما
خلاصا ای از خدمات شهید حسنی 💢سال 1361 ، حاج اسماعیلمای خود را با دفتر پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی استان زنجان آغاز کرد ، پیش از آن در عملیات محرم (1361) شرکت داشت ، اما از سال 1362 و پیش از عملیات خیبر به جمع جهادگران پیوست.🔰فعالیت ابتدایی وی در جهاد سازندگی ، با رانندگی با پایه یک در های بدر ، کربلای۴ و ۵ و ۱۰ ، شط علی ، نصر ۸ و ۹ و بیت المقدس ۲ شرکت داشت و با گزینه های مختلفی در پیشبرد این عملیات نقش ایفا کرد. 💢برای مثال در راننده ماشین های کمپرسی و تیرانداز دوشکا بود و در به عنوان راننده کمپرسی خدمت کرده است. در منطقه به عضویت درآمد و با جرثقیل ۲۵ تنی ، خودروهایی را که در داخل باتلاق سقوط کرده بود ، بیرون کشید. 💢 https://eitaa.com/khatemogaddam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khatemogaddam اینجا✨کوچه های آشنا مصاحبه سردار مجید ارجمندفر در مورد والفجر۹
﷽ 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ✨او میگفت؛ یکی از عملیاتهای لشگر هفده علي ابن ابیطالب عليه السلام بود، از پشتیبانی های غیبی، و رعبُ وحشتی که خداوند به دل عراقی هاانداخته بود می کرد. 🔻بعد از با فرمانده تیپ دوم هفده علی ابن ابیطالب با موتور سیکلت جلوی نیروهای جهت پاکسازی منطقه به پیش می رفتیم، به یک ای رسیدیم و متوجه شدیم که بیست و پنج، سی نفری از نیروهای بعث عراقی در خودشان آماده هجوم و تیراندازی هستند!... ▫️متوجه شدیم که نه راه فرار داریم ونه می توانستیم بجنگیم، فورا از موتور پیاده شدیم و به عراقی ها بصورت دست و پا شکسته "عربی،فارسی" اعلام کردیم، که شما 📢در محاصره نیروهای ایرانی هستید!... 📢سریعاً خودتان را تسلیم کنید!... 📢 تا کشته نشوید!... ✨ حاج میرزاعلی می گفت کل نیروهای عراقی با تجهیزات خودشان را تسلیم کردند؟!... 🔸ودو نفری اسرای بعثی‌ را به جلو انداختیم و به عقب (خط خودی) انتقال دادیم، بعد از اینکه آب و غذا در اختیارشان قرار دادیم، 🔹افسر عراقی بمن گفت؛ ما فکر می کردیم نیروهای اطراف مارا گرفته وراه فرار نداریم به همین خاطر خودمان را تسلیم کردیم. وگر نه تسلیم نمی شدیم !... 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ✨سردار سرتیپ پاسدار شهید حاج میرزاعلی رستم خانی،فرمانده تیپ اول لشگر ۳۱ مکانیزه عاشورا. 🌹شهدا را یاد کنید با . https://eitaa.com/khatemogaddam 💠ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا سعید بابائی قزوینی دو فرشته بنام ابوطالب و لعیا خانم به مورخ بیستم اردیبهشت ماه ۱۳۴۳ در صاحب فرزندی آسمانی بنام سعید شدند. سرانجام این پاسدار وظیفه داستان ما به ندای هل من ناصر ، و در رکاب ولی زمانش به مورخ چهارم اسفندماه ۱۳۶۵ در تکمیلی کربلای ۵ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای بالای زنجان آرام گرفت. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────────
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا #شهیدوالامقام ایرج بختیاری دو فرشته بنام عبدالله و ام ا
خاطره: وقتی ایرج به اعزام شد و در خانه حضور نداشت ، انگار همه چیز خانه را با خود برده بود، در جبهه های فراوانی به من و می نوشت و می فرستاد، بعد از 45 روز به آمد، هفت روز پیش ما ماند در این چند روز به دیدار همکاران خود و بازیکنان رفت و از آن ها حلالیت طلبید.(شهید سرپرست تیم ابهر بود) وقتی می‌خواست دوباره به جبهه شود دخترم دست از او نمی کشید و مدام گریه می کرد، ایرج به او گفت که برگردد خانه و قول داد زود برگردد. ولی نیامد.و سرانجام در والفجر هشت به شهادت رسید. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────  
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا #شهیدوالامقام علی بختیاری دو فرشته بنام نباتعلی و تلی خ
خاطره: بعد از اش، چهار ماه به رفت، بعد از چهار ماه برگشت و تعریف می‌کرد که: پدر و مادر شما در امنیت هستید، ولی شهر های مرزی خیلی شکنجه می شوند و در مقابل و ستم عراقی ها از دفاع می کنند، اگر ما به کمک آن ها نرویم دشمن کشور ما را در دستش می گیرد و ما را به کشور خودش می‌برد. تا اینکه دوباره به بازگشت و سر انجام در کربلای پنج در به شهادت نائل گردید ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────
﷽ ‌ شهدای میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان عيسی محمدلو دو فرشته بنام اسمعلی و عزیزه خانم به مورخ دوم فروردین ماه ۱۳۳۴ در روستای قشلاق صاحب فرزندی آسمانی بنام عیسی شدند. سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر ، و در رکاب ولی زمانش به مورخ شانزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در بیت‌المقدس و با اصابت مستقیم هواپیمای شکاری بعثی جنایتکار از جاده خرمشهر_اهواز به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت. خاطره: چقدر خوشحال بودم پسر محله دامادم شده بود.مدتی بود مغازه اش را به کنار حضرت باب الحوائج عليه السلام انتقال داده بود. خانم های محله همه از ایشان تعریف میکردند.روزی برای تعمیر سماور خودم رفتم به مغازه اش. دادم.با صدایی که به زحمت شنیده می شد گفت و علیکم السلام سماور را تحویل دادم و رفتم! فردای آن روز برگشتم و تحویل گرفتم، وباز متوجه من نشد! با عصبانیت گفتم منم! تازه مرا شناخته بود! و معذرت خواهی کرد، اول ناراحت شدم ولی بعد ها به و افتخار می کردم، وقتی شنیدم می خواهد برود ، آمدم در مغازه اش گفتم زن جوون، دو بچه و یکی هم تو شکمش کجا؟!؟ با مهربانی گفت؛من بچه ها رو سپردم به و هیچ نگران نباشید! مگر نمی بینید زن ها و بچه های در چه وضعی هستند، دستور داده و من امکان ندارد بمانم حمزه سیدالشهدای اداره‌کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان زنجان @miraszanjan_ir
مراسم تشییع شهدای بدر مزار شهدای پایین ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا باقر بیگدلی دو فرشته بنام ذبیح اله و آسیه خانم به مورخ سوم‌ مراد ماه ۱۳۴۳ در روستای مزیدآباد شهرستان خدابنده صاحب فرزندی آسمانی بنام باقر شدند. سرانجام در لباس مقدس خاکی همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر و در بیست و پنجم اسفند ماه ۱۳۶۶ از حلبچه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. خاطره: عازم بودیم خیلی با شوق و اشتیاق عازم می‌شد تا موقع خداحافظی خیلی گریه کرد گفتم باقر جان چرا گریه می‌کنی؟! گفت: از ترس گریه نمی‌کنم عملیات مرا وادار به گریه کرده است اسم عملیات والفجر ده بود رمز عملیات بود. بعد از ده ساعت راه پیمایی وارد منطقه دشمن شدیم که الله اکبر شروع شد بعد از فتح پایگاه دشمن برگشتیم صدای یازده نفر از بچه ها را شنیدیم تا رسیدیم بالا سر باقر بیگدلی گفتم چه شده؟! گفت زخمی شده ام زخمش را بستم زخمی ها را به رساندیم بعد از دو ساعت رفتیم دیدیم باقر شده است. راوی: صفدر علی بیگدلی ( شهید)  ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
؛ نیایش و دعای سردار شهید اسلام محمد اشتری پشت جلد بسمه تعالی [ وَقالُوا الحَمدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهٰذا وَما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَولا أَن هَدانَا اللَّهُ ۖ معنی آیه: «ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمی‌یافتیم! مسلّماً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!» ] به یاد شهدای خیبر، سرداران رشید اسلام و به امید اینکه خداوند به تقرب خون این شهدا توفیق ادامه راهشان و ادای این تکلیف سنگین را انشاءالله... به ما عنایت فرمایند و ما را از این امتحان الهی سرافراز و پیروزمند بیرون بیاورد [ «اللّهُمَّ وَفِّقنا لِما تُحِبُ وَ تَرضي، وَ جَنِبنا أنَّا تُغبِضُ تَنحاها». معنی شعار امام حسین: « ما را موفق کن آن که تو دوست داری و از آن راضی هستی، و ما را دور کن از آن چه که مورد غضب تو است و ما را از آن نهی کردی » ] محمد اشتری التماس دعا ۱۳۶۳/۰۱/۰۴ بين نماز مغرب و عشا ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
اصلاح سر و صورت قبل از ؛ اصلاحی که برای بعضی اصلاح آخر بود، همانانی که در حین عملیات به می‌رسیدند و با سر و رویی ، در جوار حـق مأوا می گرفتند. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
دزفول شهرک حمزه پادگان رسالت دی ماه ۱۳۶۵ اوقات فراغت و روزش استانی نیروهای گردان ثامن الائمه پیش از کربلای پنج از استاد سعید حاجی خانی ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
حرم صمدی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز استان در دوران مقدس بود که بعد از پایان جنگ تحمیلی از پای ننشست و با هجوم داعش وحشی به کشور ، عازم میادین نبرد با متجاوزان تکفیری شده و آبان ماه ۱۳۹۶ در آزادسازی شهر البوکمال سوریه در کسوت یکی از محور مقاومت به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد. " " هیچ‌گاه برای حضور در احساس خستگی نمی‌کرد شهید خیراله صمدی می‌گوید: خیراله هیچ‌گاه برای حضور در و احساس خستگی نمی‌کرد. کسالت و آثار و در وجودش بود ولی وقتی می‌رفت احساس ، و می‌کرد. خیر‌الله صمدی به قدری انسانی نیک‌خو و بود که نزدیکانش می‌گویند او هیچ وقت از جنگ و دشمن ترسی نداشت همیشه به دنبال از و حق بود به همین دلیل اگر مرگ او به هر نحوی جز اتفاق می‌افتاد همه ما تعجب می‌کردیم. او به واقع شایسته بود و حالا به آرزوی خود رسید. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
﷽ شهیدی که؛ با یک نیروی تحت امر هفده بعثی تا دندان مسلح را به اسارت گرفتند ✨او میگفت؛ یکی از عملیاتهای لشگر هفده علي ابن ابیطالب عليه السلام بود، از پشتیبانی های غیبی، و رعبُ وحشتی که خداوند به دل عراقی هاانداخته بود می کرد. 🔻بعد از با فرمانده تیپ دوم هفده علی ابن ابیطالب با موتور سیکلت جلوی نیروهای جهت پاکسازی منطقه به پیش می رفتیم، به یک ای رسیدیم و متوجه شدیم که بیست و پنج، سی نفری از نیروهای بعث عراقی در خودشان آماده هجوم و تیراندازی هستند!... ▫️متوجه شدیم که نه راه فرار داریم ونه می توانستیم بجنگیم، فورا از موتور پیاده شدیم و به عراقی ها بصورت دست و پا شکسته "عربی،فارسی" اعلام کردیم، که شما 📢در محاصره نیروهای ایرانی هستید!... 📢سریعاً خودتان را تسلیم کنید!... تا کشته نشوید!... ✨ حاج میرزاعلی می گفت کل نیروهای عراقی با تجهیزات خودشان را تسلیم کردند؟!... 🔸ودو نفری اسرای بعثی‌ را به جلو انداختیم و به عقب (خط خودی) انتقال دادیم، بعد از اینکه آب و غذا در اختیارشان قرار دادیم، 🔹افسر عراقی بمن گفت؛ ما فکر می کردیم نیروهای اطراف مارا گرفته وراه فرار نداریم به همین خاطر خودمان را تسلیم کردیم. وگر نه تسلیم نمی شدیم !... سردار سرتیپ پاسدار شهید حاج میرزاعلی رستم خانی،فرمانده تیپ اول لشگر ۳۱ مکانیزه عاشورا فرزند حاج سیفعلی میلاد ۱۳۳۲/۰۱/۰۴ معراج ۱۳۶۳/۱۲/۲۶ ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا https://eitaa.com/koochehhayehashena
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام آقایار سلامی دو فرشته بنام شهریار و فیروزه خانم به مورخ چهارم فروردین ماه ۱۳۴۷ در روستای گل تپه شهرستان خدابنده صاحب فرزندی آسمانی بنام آقایار شدند. که در لباس مقدس خاکی همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ چهاردهم تیر ماه ۱۳۶۳ از بانه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. برشی از زندگی شهید؛ آقایار در دوران در سال های 56 و 57 بسیار فعال بود، بنا به گفته اطرافیان ایشان که در آن زمان در روستا زندگی میکردند دوستانشان را جمع و میکردند و به روستاهای اطراف میرفتند، و پس از انقلاب اسلامی، آنها در روستاهای مختلف جشن پیروزی برگزار کردند، در سال 1360 ایشان وارد بسیج قیدار النبی شدند و به عنوان فعال در سال 1361 وارد های حق علیه باطل شدند، و برای اولین بار در پیروزمندانه بیت المقدس شرکت کردند و سپس در جبهه های دهلران،پاسگاه زید،فکه، سردشت کردستان و بالاخره در مرحله آخر در بانه کردستان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. راوی: بختیار رحمانی ( ) ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────