eitaa logo
کوچه های آشنا
448 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
155 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/khatemogaddam 🔹قبل از عملیات بود حاج میرزاعلی رستم خانی بعنوان تیپ لشگر هفده علی ابن ابیطالب و بنده هم فرماندهی گردان را بر عهده داشتم. 🔸 رستم خانی گفت؛ نیاز است اطلاعاتی از دشمن را بدست بیاوریم و بنده هم قبول کردم، طرف عصر بود با موتور سیکلت به طرف خط حرکت کردیم... 🔘به نزدیکی های که رسیده بودیم از موتور سیکلت پیاده شدیم و ادامه مسیر دادیم و آنچه که لازم بود از ادوات و آرایشات نظامی دشمن را کسب کردیم. 🔻در نزدیکترین موقیعت به دشمن بودیم!.. نیروهای عراقی در حال بازی فوتبال بودند که حاجی گفت؛ شما چند لحظه ای در موقعیت باشید تا من دوباره زاغه مهمات و شکل چیدمان ادوات را چک کنم، به حاجی گفتم اطلاعاتی که گرفتیم کافیست ولی حاجی قبول نکرد و تنهایی به حدی جلو رفته بود که وقتی یکی از نیروهای بعثی عراق شوتی به توپ زد، توپ به نزدیکی افتاد. نفس ها در سینه حبس بود چرا که درجه دار عراقی به دنبال توپ دقیقا هفت هشت متری حاجی رسید ومن خدا خدا می کردم تا متوجه ما نشود که حاجی با چابکی خود را کشید پشت سنگ تا دیده نشود. ▫️تا چند متری حاجی آمد وتوپ را برداشت برد. وبا عنایت های غیبی وکمک خداوند متعال بدون اطلاع و ایجاد حساسیت، بعد از جمع آوری اطلاعات توانستیم با سلامتی کامل به عقب بر گردیم به مقرلشگر که رسیدیم به حاجی گفتم؛ کم مونده بود شهید بشیم! ... 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🥀 سرافراز حاج مجید تقیلو مورخ ۱۳۷۷ کنگره سرداران شهدا را یاد کنید با 💠ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا #شهیدوالامقام محمد اکبری دو فرشته بنام
خاطره: یادمه به منطقه می‌رفت، هم همیشه همراه او بود، توی بودند که حسن باقری هم آن ها بود، و موافقت نکرده بود که پدرم همراه آنها باشه و پدرم برگشته بود، در حسن باقری(فرمانده گردان) محمد را فرمانده گروهان کرده بود، چند روزی برای مرخصی به خانه آمده بود، پرسیدم چه عجب به مرخصی آمدی؟ گفت: چند روز بعد برای حمله به باید بروم، آن مرخصی، آن حرفها آخرین دیدار ما با محمد بود وقتی داشت می‌رفت انگشترش را که خیلی دوست داشت و هیچ وقت از دستش در نمی آورد به من داد و گفت: این را از من به یادگار داشته باش شاید دیگر هیچ وقت به خانه نیایم، با نگاه کردن به این به یادم باشید. راوی : زهرا محمدی (خواهر ✨کوچه های آشنا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅───────── شادی ارواح طیبه شهدا
کوچه های آشنا
از ُمردن،سمت #شهادت باید دوید!... فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ؛ پس
نگران نباش حاجی! هنوز این گوش به فرمان است. مگر نه اینکه بل احیا هستند. خدا را شکر که رویِش هنوز ادامه دارد. فرمان بده گوش به فرمانیم. ✨کوچه های آشنا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅───────── شادی ارواح طیبه شهدا  
گذرِ زمان؛ همه‌ چیز را باخود می‌برد جز ردّ نگاه شهدا ... چقدر لذت‌ بخش است روزهایمان را با نگاه به عکس شهیدان معطر کنیم ... سرتیپ پاسدار شهید محمدناصر اشتری تیپ دوم لشکر مکانیزه ۳۱ عاشورا ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا مجتبی رهبری دو فرشته بنام مصطفی و افسانه خانم به مورخ هفتم فروردين ماه ۱۳۳۴ در صاحب فرزندی آسمانی بنام مجتبی شدند. سرانجام این و بسیجی در لباس مقدس خاکی ، به ندای هل من ناصر ، و در رکاب ولی زمانش به مورخ دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۳ به دست شقي ترین دشمنان اسلام گروه های خائن ضد انقلاب از بانه به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت.  ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅───────── معلم
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام اکبر منصوری آقازاده دو فرشته بنام احمد و خدیجه خانم در مورخ یکم مرداد ۱۳۳۸ در صاحب فرزندی آسمانی بنام اکبر شدند. داستان ما در لباس مقدس سبز جان برکف در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر و سرانجام مورخ نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ از منطقه عملیاتی بیت المقدس به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت. وصیتنامه: سفارش همه و من حقير همين است كه: قدر را بدانيد و را دعا كنيد. از بخواهيد كه در تعجيل فرمايد و مطمئن باشيد كه ديگر به عمر صدام و صداميان چيزى نمانده است و انشاءالله بعد از صدام به سراغ رفته و عزيز را از لوث وجود صهيونيست هاى غاصب رها كنيم . عزيز از و آن نيز به زودى با رزمندگان حاصل مى شود. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام رسول قره جلو دو فرشته بنام حاج شیخ محمود و وجيه خانم در مورخ چهارم خرداد ۱۳۳۶ در صاحب فرزندی آسمانی بنام رسول شدند. داستان ما در لباس مقدس سبز جان برکف در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر و سرانجام مورخ چهارم اسفند ماه ۱۳۶۵ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
کوچه های آشنا
محمدحسن رحیمی یکی از آنانی که در فصل زیست، و را فدای ازلی کرد و نام نامی خود را در زمره همیشه جاوید تاریخ ثبت کرد. 📌 عضو پشتیبانی و مهندسی جنگ زنجان بود.وی بیست و یکم آذرماه سال ۱۳۳۴ در خانواده ای مذهبی و آشنای اصول والای اسلام از اهالی چشم به جهان گشود. سال ۱۳۵۶، سربازی را در پادگان ((باغ شاه)) سابق ، در هوابرد به پایان رساند. این همزمان بود با های مردمی سال ۱۳۵۷، محمدحسن نیز به جمع پیوست و تا از پا ننشست.محمدحسن چون کوه آتشفشان، به ظاهر خاموش، اما ، و استوار بود و انقلاب و جوشش درونی داشت. او ترسیم کننده خط واقعی (ره) بود. خط((نه شرقی، نه غربی)) در سه جبهه علیه امپریالیسم، کمونیسم و صهیونیسم نبرد می کرد: در همان اوایل ، به بهانه کار در بندرعباس و جنوب، بی آنکه خانواده را در جریان بگذارد، برای گذراندن ، سیزده ماه را در ((الفتح فلسطین)) به سر برد. پس از این دوره، در ، همراه برادران ، علیه صهیونیسم جنگید.پس از این دوره، به بازگشت، سپس دوره ی کوتاهی نیز به های عزیمت کرد و دوشادوش برادران مسلمان ، علیه سربازان کافر و متجاوز شوروی سابق و رژیم دست نشانده و مزدور افغانستان پیکار کرد.سپس به زنجان بازگشت و در زنجان نام نویسی کرد و با شغل ، در واحد عمران جهاد سازندگی مشغول به خدمت به شد. به محض شروع ، از طریق بسیج مستضعفان به اهواز شد. به سبب فداکاری ها و رشادت های بی نظیر در آن جبهه، وزنه ی سنگینی میان و به شمار می رفت و به (( واقعی)) معروف شده بود. بنا به هم سنگرانش در و پیروزی های جبهه های جنوب، محمدحسن خدمه ی تانکی بود که به مقابله با دشمن شتافت. روز صفر در حالی که سلاح در دست داشت، در عشق سوخت و به دیار باقی شتافت چگونگی شهادتش چنین است: 🔻سال ۱۳۵۹ بود، با همکاری ، حسن نیز جزو بسیج بود-قصد داشت حمله ای را طرح ریزی کند. منطقه ی عملیاتی مشخص شد. بنا شد از روی پلی که نیروهای دشمن آنجا را زیر نظر داشت و با تیربار زیر آتش مداوم داشت، عبور کنند و به قلب دشمن یورش ببرند، با تسخیر آن پل قسمتی از به سرزمین برمی گشت. سپاهیان مجبور می شدند توقف کنند. محمدحسن با رشادت خاصی، از رد می شود و به دیگران هم روحیه می دهد، تا از روی عبور کنند. بعد از این جریان سپاه حمیدیه از او می خواهد که به سپاه دربیاید. پس از وی هم سنگرانش در توصیف وی می گفتند:« محمد حسن، حمیدیه بود.» 🔹محمد حسن رحیمی چنان خود دار و بود که حتی هنگامی که به می رفت، به و نزدیکان خود سخنی نمی گفت. او از سوی به تهران رفت و بعد از دیدن ی آموزشی در تهران، جبهه ی اهواز شد. روز۱۵ دی ماه ۱۳۵۹، بنا بود حمله ی بزرگ و گسترده ای در منطقه ی دب حردان انجام شود. آن روز، محمدحسن به هم سنگرانش می گوید:«دیشب خواب دیدم؛ امروز اتفاقی می افتد.»نیروها سوار نفربر می شوند. اما، محمدحسن و سه نفر دیگر در نفربر جایشان نمی شود. بنابراین روی نفربر می خوابند و به سوی دشمن یورش می برند. این فرار و تعقیب ادامه دارد؛ تا آن که نفربر به نزدیک دهکده ای می رسد. قصد می کنند، دهکده را پاک سازی کنند؛ که موشک های عراقی بر سرشان می ریزند. نخستین موشک، نزدیک محمدحسن منفجر می شود و دست راست و بغل وی آسیب می بیند. موشک دوم به خود نفربر اصابت می کند. محمدحسن به زمین می افتد؛ آتش به بدن وی می رسد و پیکر پاکش در اسلام و حفظ می سوزد. احتمالا اگر وصیت نامه ای هم داشته، در آتش سوخته است. 🇮🇷بدین ترتیب، ۱۵ دی ماه ۱۳۵۹ در منطقه ی « » اهواز پس از ۴ ماه تلاش در این منطقه به درجه ی رفیع نایل می شود.
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام سید داود موسوی دو فرشته بنام سیدعلی‌اکب
خاطره: در بودیم، چادر زده بودیم که گروهان ( ) وارد چادر شد، یک جوان با لباس و چهره نورانی و بشاشی همراهش بود، همه به آن پسر نگاه می‌کردیم، با معرفی پسر جوان به ما، از چادر بیرون رفت. کم کم خود را برای آماده می کردیم و همگی انتظار عملیات را بی‌صبرانه می کشیدیم، در نشسته بودیم و آینده عملیات را حدس می‌زدیم و از بچه ها راجب می پرسیدیم، همه اسم داود را در وهله اول می گفتند. یکی از بچه ها گفت بهتره که با استخاره کنیم و تسبیح را به دست گرفته و گفت اول از شروع کنیم: اسیر، شهید، مجروح، سالم. که یک دفعه بر روی ایستاد و همه به داود گفته و کمی سر به سرش گذاشتن، همه میگفتن داود خواهد شد و من هم به یقین رسیده بودم که خواهد شد. راوی: سید محسن نجفیان ( ) ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅───── بمناسبت عملیات والفجر ۴
نزدیک به شب یلدا و میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یاد کنیم از ، و بر هان جبهه که برای ایجاد جهان اسلام به جان معامله کردند ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
نزدیک به شب یلدا و میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یاد کنیم از ، و بر هان جبهه که برای ایجاد جهان اسلام به جان معامله کردند ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
کوچه های آشنا
ضمن عرض تبریک به مادران حاضر در کانال به مناسبت روز مادر و ميلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله ع
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام (مصدق) غلام‌حسین ناصر احمدی دو فرشته بنام صادق و حکیمه خانم به مورخ دوم خرداد ماه ۱۳۴۳ در صاحب فرزندی آسمانی بنام غلامحسین شدند. پایگاه مسجد حضرت علی‌اکبر اسلام‌آباد بود که در لباس مقدس سبز جان برکف به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ هفتم اسفند ماه ۱۳۶۲ از جزیره مجنون به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدت ها گمنام بود تا اینکه در سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت. وصیتنامه: من از تمام می‌خواهم که راه را ادامه دهند و رهرو این شهیدان باشند.کسانی که در کنند خداوند آنها را در روز اجر عظیمی خواهد داد. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────