D1737280T16334649(Web)-mc (۱).mp3
4.13M
🧕🏻دختر کوچولویی بود به نام مریم.
🥱 یک روز صبح مریم زودتر از همه از خواب بیدار شد و به حیاط رفت، 👩🌾البته نه برای بازی کردن؛ او مستقیم به انبار رفت و وسایل باغبانی پدرش را برداشت.
🥰 کمی بعد با بیلچه ای بیرون آمد و شروع به کندن زمین کرد تا دانه اش...
🔎موضوعات قصه:
#باغبانی
#دانه
#آی_قصه_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/w64732
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738545T14178560(Web)-mc.mp3
3.54M
🐁موشیکو با یه برگ، یه موش درست کرد، اما یه بچهموش سربههوا خرابش کرد.
🐭موشیکو عصبانی شد، اما با کمک دوستاش عصبانیتش رو کنترل کرد و به این خاطر خدا رو شکر کرد.
🔎موضوعات قصه
#عروسک
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1737981T17280930(Web)-mc.mp3
2.67M
🦷عزیز جون وارد اتاق هدی شده و هدی هم رفته تا دندوناش رو مسواک بزنه.
📕عزیز جون می خواد برای هدی کتاب داستان بخونه، ولی کتابی که هدی انتخاب کرده خیلی طولانیه و عزیز جون می گن اگه بخوان همه کتاب رو بخونن، اونوقت از ساعت خوابش می گذره و این...
🔎 موضوعات قصه:
#خواب
#آرامش
#یک_آیه_یک_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/g93842
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738533T13891298(Web)-mc.mp3
2.94M
🍗پادشاهی بود که به خوردن غذاهای خوشمزه عادت داشت.
👨🍳آشپزها هر روز برای او غذاهای گوناگون میپختند... بهتره ادامهی داستان رو بشنوید.
🔎موضوعات قصه:
#پادشاه
#غذا
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/r68890
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1737193T15314756(Web)-mc.mp3
5.3M
🐜مورچه ی بالدار رفته بود تا در هوای خوب گردش کند و دانه جمع کند. مورچه ی سیاه هم می خواست گردش کند.
🌽 او هم می خواست دانه جمع کند ولی جایی برای انبار کردن دانه ها نداشت ...
🔎موضوعات قصه:
#مورچه
#دانه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/a58260
#قصه_صوتی
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1739035T14292729(Web)-mc.mp3
2.96M
🌺یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود ....
☕یه استکان کوچولو بود که دلش می خواست به جای چایی توش شربت بریزن ...
👦🏻اینقدر اصرار کرد تا بالاخره یه پسر کوچولو اون رو پر از شربت کرد .. اما استکان کوچولو همه جاش چسبونکی شد!
🔎موضوعات قصه:
#شربت
#استکان
#سیبک_و_قصه_های_مادربزرگ
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/a51627
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda